نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

احادیث و ایات قرانی (۳۰مهر ۹۴)

سلام 

پیامبر گرامی اسلام (ص )


آنچه براى خود مى خواهى براى مردم بخواه تا مؤمن باشى و با همسایگان نیکى کن تا مسلمان باشى.

 أحبب للنّاس ما تحبّ لنفسک تکن مؤمنا و أحسن مجاورة من جاورک تکن مسلما.



ده نکته از زیارت عاشورا 


آیا به هنگام خواندن زیارت عاشورا به نکات زیر توجه می کنیم!


1. زیارت عاشورا به دو قسمت تولی(سلام بر افراد جبهه ی حق) و تبری(لعن بر افراد جبهه ی باطل) تقسیم می شود.

 

2. در زیارت عاشورا می آموزیم عبادتی که با اطاعت نباشد فریبی بیش نیست زیرا انسان به وسیله عبادت توام با اطاعت است که می‌تواند به درجه عبد(بندگی)برسد. اباعبدالله


3. در زیارت عاشورا یزید و شمر متهمان ردیف اول نیستند بلکه لعن اول متوجه پایه گذاران ظلم می باشد. پس یاد بگیریم که هر کار ساده یا مهمی که می خواستیم انجام دهیم آینده آن را تصور کنیم و بدون بصیرت هیچ اقدامی نکنیم. زیرا که می تواند موجب لعن خدا بر خود و خاندانمان شود.


4. در زیارت عاشورا آخرین نفرین بر «تابعین»است؛یعنی کسانی که به کشته شدن یاران خدا رضایت دارند. پس مواظب اعمالمان بلکه مواظب تایید کردن ها و رد کردن های زبانی خود باشیم. بدانیم که هر رای و نظر ما در نهایت یا به یاری ولی خدا می انجامد یا به کشته شدن ولی خدا.


5. در زیارت عاشورا کسانی که برای جبهه ی باطل اسب آماده کردند لعنت شده اند. پس مواظب کمک های مادی خود به این و آن باشیم؛ زیرا ما نیز در نهایت یا به یاری ولی خدا می انجامد یا به کشته شدن ولی خدا.


6. در زیارت عاشورا می آموزیم که گفتن یک مرگ بر دشمنان ولایت اهل بیت و یا یک درود بر پیروان ولایت اهل بیت، کافی نیست،بلکه باید صد مرتبه بگوییم تا تمام دوستان خدا و دشمنان خدا بفهمندکه خط و مرام ما چیست؟ پس با قدرت موضع خود را مشخص کنیم.


7. در زیارت عاشورا می آموزیم فدا شدن در راه خدا کافی نیست،بلکه باید فدا شدن ما بر محور ولی معصوم خدا باشد.(حَلَّت بِفَنَائِک)


8. در زیارت عاشورا می خوانیم که باید خانواده خود را آل رسول الله کنیم که اگر نکردیم جزء آل امیه وآل مروان و آل زیاد خواهیم شد.


9. در زیارت عاشورا هیچ سخنی از گروه سومی نیست (یا حق یا باطل) پس ما هر چه زودتر خط خود را مشخص کنیم (حسینی یا یزیدی) (مهدوی یا دجّالی)؟


10. از زیارت عاشورا می آموزیم که باید سه توانایی خود را ارزیابی کنیم:

• توانایی در تشخیص دوست و دشمن (جبهه ی حق و باطل)

• توانایی در یاری کردن دوستان خدا (تولی به جبهه ی حق)

• توانایی در مبارزه کردن با دشمنان خدا (تبری از جبهه ی 

دوستان خیلى التماس دعاااا





ادامه مبارزه باظلم از منظر قرآن

آخرین مرحله مبارزه با ظلم وظالم ،چنگ و جهاد و قتال است.


این مرحله معمولا برای اجتماع افراد وجوامع بشری ، صادق است.شهر یا قوم یا کشوری که مورد ظلم قرار بگیردو ظالمین ،جنگ را بر آنها تحمیل کنند ،انها را از سرزمین و خانه خود اخراج کنند.


1-در سوره حج این گونه بیان شده است:


إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ ﴿۳۸﴾


فولادوند: قطعا خداوند از کسانى که ایمان آورده‏ اند دفاع مى‏ کند زیرا خدا هیچ خیانتکار ناسپاسى را دوست ندارد


أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿۳۹﴾


فولادوند: به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده رخصت [جهاد] داده شده است چرا که مورد ظلم قرار گرفته‏ اند و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست


نکته قابل توجه،این است که خداوند علاوه بر اجازه قتال،بر نصرت و یاری مظلومین نیز بشارت داده است.هم در آیه 39 و هم در آیه 40



الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ 


یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿۴۰﴾


فولادوند: همان کسانى که بناحق از خانه ‏هایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه


مى گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى کرد صومعه‏ ها و کلیساها و کنیسه ‏ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى ‏شود سخت ویران مى ‏شد


و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى‏ کند یارى مى ‏دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست‏ ناپذیر است.


در ادامه سوره حج و در آیه 60نیز خدا ضمن اجازه مقابله به مثل ،وعده نصرت را بیان نموده است.


ذَلِکَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِیَ عَلَیْهِ لَیَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ﴿۶۰﴾


آرى چنین است و هر کس نظیر آنچه بر او عقوبت رفته است دست به عقوبت زند سپس مورد ستم قرار گیرد قطعا خدا او را یارى خواهد کرد چرا که خدا بخشایشگر و آمرزنده است (۶۰)



2-نکته قابل توجه اینکه حتی در این حالت هم که در جنگ قرار داریم ،نباید از حدود تجاوز کنیم و حرمت های شرعی در مورد حق اله و حق الناس را باید رعایت کرد.در این زمینه در سوره بقره امده است:


وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ﴿۱۹۰﴾



مکارم: و در راه خدا، با کسانی که با شما می‏جنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید، که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی‏دارد!  لینک




فارسی :


سوره توبه آیه 120: 

خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد گذاشت.


شعر :


که کار نکو کارها را خدا نه بی مزد هرگز نماید رها


English :


.Allah dose not spare the reward of the good - doers.





به نام خدا
مبحث چهل و هشتم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
در انفاق؛اعتدال داشته باشید.نه بخیل باشید نه اسراف کنید.
در ایاتی از قران به میزان انفاق و رعایت اعتدال و میانه روی توصیه شده است.

1-آیه 29 سوره اسراءکه مثال خیلی جالب و ظریفی میزند:

وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا ﴿۲۹﴾

مکارم: هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش ‍ منما) و بیش از حد آنرا مگشا تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی.

خرمشاهی: و دستت را [از شدت بخل‏] بر گردنت مبند، و نیز بسیار گشاده ‏اش مدار که ملامت زده و حسرت زده بنشینى‏

2-خداوند،یکی از صفات عباد الرحمان را عدم اسراف در انفاق بیان میکند:

آیه 67 سوره فرقان: وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا ﴿۶۷﴾

و (عبادالرحمن)کسانى ‏اند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى ‏کنند و نه تنگ مى ‏گیرند و میان این دو [روش] حد وسط را برمى ‏گزینند .لینک




سلام.
در این دهه،آیات قرآنی راجع به مواجهه با ظالم ارایه شد و در آخرین مورد،هجرت و قتال مطرح شد.
به نظر شما نوع برخورد امام حسین با یزید و عمالش بر کدام آیات منطبق است؟


سلام.آیه ی ۱۴۸ سوره نساء در خصوص افشای ماهیت ظالمین
و آیات ۳۸ و ۳۹ و ۴۰ سوره حج در خصوص جواز جهاد و قتال و وعده نصرت که البته در آیه ۶۰ سوره حج نیز به آن اشاره شده است.
شاید در ظاهر پیروزی در جنگ نصیب امام حسین و یارانش نشد ولی در واقع نصرتی که توسط خدا تضمین شده همان زنده ماندن اسلام بعد از به شهادت رسیدن امام حسین علیه السلام میتواند باشد.


منظورم این بود که امام حسین ،چه روشی را برای مواجهه با ظلم یزیدیان برگزید؟

جهاد و قتال ظالم

ولی امام حسین ع از مدینه به نیت جنگ،خارج نشدند.

در ابتدا دلیل خارج شدن از مکه ظاهرا اطلاع امام از تصمیم یزید مبنی بر به شهادت رساندن حضرت بوده،و امام حسین کشته شدن در جای دیگر را بهتر از مکه میدانستند.به عراق میرسند و با خلف وعده کوفیان مواجه میشوند که بقیه واقعه رو همه دوستان بهتر از حقیر میدونند.

حرکت امام، بزرگ‌ترین گام تبلیغاتی و فرهنگی در اعتراض به حکومت ستم‌پیشه و فاسد یزید به شمار می‌آمد.

ب) توطئه قتل امام:

حرکت امام از مکه به کوفه در روز ترویه برای بسیاری ایجاد سؤال کرد و آنان از حضرت علت این کار را پرسیدند، از جمله ابن عباس، که حضرت فرمود: «کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنى‏تر از کشته شدن در مکّه است».(4)

نیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنى‏تر است تا آن که داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر به لانه‏اى پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من مى‏خواهند، به دست آورند».(5)

نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از ترور خویش توسط یزید در محدوده حرم امن الهى سخن به میان آورد .(6) در بعضى از متون به صراحت آمده که یزید، عده‏اى را با سلاح‏هاى فراوان براى ترور امام به مکّه فرستاد.(7)

ج) هتک حرمت حرم:

اگر امام در حرم الهی (مکه) کشته می‌شد، حرمت حرم شکسته می‌شد، گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموى باشد.

حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر به صراحت بیان مى‏دارد.(8)

۴ -ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 159.

5- وقعة الطف، ص 152.

6- سید بن طاووس، لهوف، ص 82..

7- همان،ص82.

8 - ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 546.



✔️ آیت الله جوادی آملی:

سرّ این که سفارش کرده ‏اند هر روز زیارت عاشورا بخوانید و نسبت به اهل‏ بیت(علیهم ‏السلام) تولّی داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستید و از دشمنانشان تبرّی بجویید، برای آن است که طرز فکر معاندان ایشان منفور شود وگرنه هم ‏اکنون سخن از معاویه و یزید نیست تا آنها را لعنت کنیم. نام و یاد آنها رخت ‏بربسته و قبرشان نیز زباله ‏دانی بیش نیست، الآن سخن از فکر و راه یزید و یزیدیان عصر است. زن فرعون وقتی که به درگاه الهی دعا کرد، نگفت خدایا مرا فقط از فرعون نجات بده بلکه گفت: (ربّ ابْنِ لی عنْدک بیتاً فی الجَنّه ونجّنی من فرْعوْن وعمله ونجّنی من القوْم الظالمین) یعنی مرا از فرعون و فرعونیان، که طرفداران سنّت سیّئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفکرّ برای همیشه باقی می‏ ماند هر چند که اسم و عنوانش تغییر پیدا کند.
بعد از تار و مار شدن خوارج در نهروان و خارج شدنشان از صحنه حیات و زندگی، به علی‏ بن ابی‏طالب(علیهماالسلام) عرض شد: این مقدس ‏های خشک از بین رفتند. فرمود: «کلاّ والله إنّهم نُطَف فى أصْلاب الرجال وقرارات النساء کلّما نَجَم منْهم قرنٌ قُطِع، حتّی یَکون آخرهم لُصوصاً سَلاّبین»؛ اینها نطفه ‏هایی هستند در پشت مردان و قرارگاه زنان. هرگاه مقداری از اینها از بین بروند، عده ای دیگر ظهورمی کنند تا این که سرانجامِ کار، سارقانِ مسلّح و رهزنانِ غارتگر خواهند شد.
اکنون نیز، هم راه سالار شهیدان زنده است و هم‏ مرام و مسلک اموی و مروانی و عباسی وجود دارد. این که سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن نموده ‏اند برای آن است که اشک بر شهید اشتیاق به شهادت را به همراه دارد، خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می‏ گرداند. چون اشکْ رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می ‏شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز می‏دهد. از این‏رو انسان حسینی‏ منش، نه ستم می‏ کند و نه ستم می‏ پذیرد. این که عده‏ ای به فکر ظلم کردن یا ظلم‏ پذیری هستند برای آن است که خوی حسینی در آنها نیست وگرنه شیعه خاص حسین ‏بن علی(علیهم االسلام) نه ظلم می کند و نه ظلم می‏ پذیرد. آن کسی که ظلم‏پذیر است اموی مسلک است چنان‏که ظالم هم اموی صفت است، هر چند که زمزمه «یا حسین» بر لب داشته باشد...

احادیث و ایات قرانی (۲۹ مهر ۹۴)

ادامه روشهای مواجهه با ظلم از منظر قرآن


یکی از اقسام ظلم؛ظلم و ستم بر انسانها بخاطر دین و عقاید انها میباشد.مخصوصا کسانی که در محیط یا جامعه ای قرار گرفته اند که دین آنها با اکثریت یا با حاکمین متفاوت است.


یکی از روشهای برخورد با این گونه ظالمین که در قران بیان شده واگر توسط خداپرستان و بخاطر رضای خدا انجام شود،


مورد تایید و ثواب خداهم قرار گفته ،هجرت است.


در سوره نحل آیه 41 اینگونه آمده است:


وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ ﴿۴۱﴾


فولادوند: و کسانى که پس از ستمدیدگى در راه خدا هجرت کرده‏ اند در این دنیا جاى نیکویى به آنان مى‏دهیم و اگر بدانند قطعا پاداش آخرت بزرگتر خواهد بود


مکارم: آنها که مورد ستم واقع شدند سپس برای خدا هجرت کردند در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبی به آنها می‏دهیم و پاداش آخرت، اگر بدانند، از آنهم بزرگتر است.



الَّذِینَ صَبَرُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿۴۲﴾


فولادوند: همانان که صبر نمودند و بر پروردگارشان توکل مى ‏کنند


در ایات مختلف قران نیز به برکات و اثرات هجرت و کناره گیری از جامعه کافر اشاره شده است.از جمله در داستان اصحاب کهف کناره گیری انها از قوم،زمینه ساز جلب رحمت خدا و گشایش در کار معرفی شده است:


هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا ﴿۱۵﴾



مکارم: این قوم ما هستند که معبودهایی جز خدا انتخاب کرده ‏اند؛ چرا دلیل آشکاری (بر این کار) نمی آورند؟! و چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ ببندد؟!



وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَّحمته ویُهَیِّئْ لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرْفَقًا ﴿۱۶﴾


فولادوند: و چون از آنها و از آنچه که جز خدا مى ‏پرستند کناره گرفتید پس به غار پناه جویید تا پروردگارتان از رحمت‏ خود بر شما بگستراند و براى شما در کارتان گشایشى فراهم سازد.لینک





اسلام آوردن مرد یهودى‏

2255. مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: هنگامى که سر حسین علیه السلام را به شام مى‏بردند، شب بر آنان در آمد. آنان، بر مردى یهودى فرود آمدند و چون شراب نوشیدند و مست شدند، گفتند: سر حسین، نزد ماست.

او به آنان گفت: آن را به من، نشان بدهید.

آنان، سر را در صندوقى به او نشان دادند که از آن تا آسمان، نور بر مى‏خاست. یهودى به شگفت آمد و از آنان خواست که آن را به او امانت دهند. آنان نیز آن را امانت دادند. یهودى، هنگامى که سر را به آن حال دید، به آن گفت: شفاعت مرا نزد جدّت بکن.

خدا، سر را به زبان در آورد و گفت: «شفاعت من، فقط براى معتقدان به دین محمّد صلى الله علیه و آله است و تو محمّدى نیستى».

یهودى، نزدیکانش را گِرد آورد و سپس سر را گرفت و در تشتى نهاد و گلاب بر آن ریخت و کافور و مُشک و عنبر بر آن نهاد. آن گاه به فرزندان و نزدیکانش گفت: این، سر فرزند دختر محمّد صلى الله علیه و آله است. سپس گفت: آه که جدّت محمّد را نیافتم تا به دست او اسلام بیاورم! و آه که تو را زنده نیافتم تا به دست تو مسلمان شوم و برایت بجنگم! اگر اکنون مسلمان شوم، روز قیامت، شفاعتم را مى‏کنى؟

خدا، سر را به سخن در آورد و آن، با زبانى شیوا گفت: «اگر اسلام بیاورى، من شفیع تو خواهم بود». این را سه بار گفت و خاموش شد. مرد یهودى و نزدیکانش، مسلمان شدند. 



 محمدى رى شهرى، محمد، دانشنامه امام حسین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ/ترجمه، 14جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: دوم، 1388. ؛ ج‏8 ؛ ص93





دل پاک باشه ، کافی است


نکته : آن کسی که تو را خلق کرده است، اگر فقط دل پاک کافی بود،که فقط می‌گفت: «آمنوا».


اینکه کنار «آمنوا» گفته: 


«آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»،


 یعنی هم دلت پاک باشد، هم کارت درست باشد.


.اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبزنمی‌شود. پوستش را هم بکاری سبز نمی‌شود. مغز و پوست باید با هم باشد. 

 هم دل، هم عمل!

 دل پاک عمل صالح.. 

مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی




به نام خدا
مبحث چهل و هفتم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
آیا به افراد سائل نباید کمک کرد؟
یکی دیگر از مواردی که در قرآن،بخشش به سائلین را هم مدنظر داشته و منحصر به مستحقان وفقرا نکرده،گوشت قربانی در مراسم حج است.

آیه 36 سوره حج چنین میفرماید:

فَکُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ کَذَلِکَ سَخَّرْنَاهَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۳۶﴾

خرمشاهی:از آن بخورید، و به فقیر غیر سائل و سائل نیز بخورانید، بدین‏سان آنها را براى شما رام کرده‏ ایم، باشد که سپاس بگزارید

در تفسیر المیزان ،در ذیل این آیه چنین آمده است:

"و کلمه (قانع ) به معناى فقیرى است که به هر چه به او بدهند قناعت مى کند، چه سؤال هم بکند یا نکند. و (معتر) فقیرى است که براى سؤال نزد تو آمده باشد."

موارد و آیات فوق نشان دهنده این است که خداوندهم کمک و بخشش به مستمندان و فقرا ومستحق ها را توصیه کرده و هم کمک به افراد سائل را.

لذا در هنگام مراجعه به افراد سائل (درصورتیکه به کاذب بودن او یا عدم نیاز او اطمینان نداریم)موظف به تحقیق و اطمینان از مستحق بودن او نیستیم.بلکه سائل بودن او ،راه کمک به وی را گشوده است.لینک



بخشی از مقاله دکتر حجت اله جودکی درباره نامستند بودن 
ماجرای طفلان مسلم 


یکی از وقایع مشهور که در مراسم مربوط به عاشورا نقل می شود، ماجرای طفلان مسلم بن عقیل13 است که به عنوان نمونه یی از موضوع مورد بحث، بررسی می شود؛ نخستین خبر در مورد «طفلان مسلم بن عقیل» حدوداً 230 سال بعد از واقعه کربلا نوشته شد. 

تا قبل از مجلسی (قرن دوازدهم هجری) کلیه اخبار در مورد طفلان مسلم شفاهاً توسط طبری با 230 سال فاصله، شیخ صدوق حدود 300 سال فاصله و خوارزمی حدود 500 سال فاصله با اختلاف در انساب دو طفل، زمان اسارت آنها و شرح ماجرا نقل شده است.

ابو مخنف متوفای 157 هجری که جامع ترین و موثق ترین «مقتل الحسین» را ارائه داده، هیچ گونه اشاره یی به داستان دو طفل ندارد.24 

ابو الفرج اصفهانی متوفای سال 413 هجری که اسامی شهدای طالبیان را تا سال 313 در کتاب «مقاتل الطالبیین» جمع آوری کرده، از دو طفل به هیچ وجه سخنی نمی گوید.25 

شیخ مفید متوفای سال 413 هجری در کتاب «الارشاد»26، ابن نما متوفای سال 645 هجری در کتاب «مثیر الاحزان» 27 و سید بن طاووس متوفای سال 664 هجری در کتاب «مقتل الحسین علیه السلام او اللهوف فی قتل الطفوف» 28 که هر سه کتاب از مقاتل مشهور هستند، در مورد اسارت و قتل طفلان اشاره یی ندارند.

آنچنان که خوارزمی در «مقتل الحسین» آورده، دو طفل نمی توانند فرزند «جعفر طیار» باشند29، چرا که جعفر طیار در سال 7 هجری در جنگ «موته» شهید شده است و در سال 61 هجری نمی تواند دو طفل از او در کوفه یا کربلا باشند، زیرا حداقل سن آنها 54 سال می شود. 

طبری دو طفل را فرزند «عبدالله بن جعفر طیار» ذکر کرده است. از عبدالله بن جعفر سه پسر به نام های «عون بن عبدالله جعفر»، « محمد بن عبدالله جعفر» و «عبدالله جعفر» در کربلا شهید شدند و دو پسر به نام های «ابوبکر بن عبدالله جعفر» و «عون بن عبدالله جعفر» (عون اصغر) در واقعه «حره» شهید شدند.30 شیخ صدوق دو طفل را فرزندان «مسلم بن عقیل» می نامد.

از مسلم دو پسر به نام های «محمد بن مسلم بن عقیل» و «عبدالله بن مسلم بن عقیل» در کربلا شهید شدند.31 

داستان دو طفل در گزارش شیخ صدوق و بعد خوارزمی بیشتر به سناریویی می ماند که نویسندگان آن با فراغ بال و طیب خاطر آن را به شکل غم انگیزی خلق کرده اند. این گزارش فاقد وجاهت تاریخی است، زیرا فقط قاتل مستقیم دو طفل با آن دو عداوت دارد و بقیه افراد از عبیدالله بن زیاد گرفته تا زندانبان آنها و... همگی به نوعی با آن دو همدردی می کنند که این مساله با روانشناسی حاکم بر جامعه آن روزگار در تضاد است.

براساس این داستان اکثریت قریب به اتفاق جامعه آن روزگار طرفدار پیامبر و عترت او هستند و خدا را ناظر بر اعمال خود می بینند و حاضر نیستند حتی به طمع مال فراوان آخرت خود را تباه کنند. تا آن اندازه که شخص عبیدالله بن زیاد هم این ستم را بر دو طفل بر نمی تابد. 

این مساله نشان می دهد گزارش نویسان صرفاً می خواسته اند مظلومیت دو طفل را برجسته کنند تا بدین وسیله بر تاثر شیعیان بیفزایند و اشک بیشتری از ایشان بگیرند. استفاده ابزاری از مسائل و حوادث تاریخی در کوتاه مدت می تواند موجب تحریک احساسات عوام شود، اما در درازمدت و بعد از روشن شدن ماهیت آن، به ویژه آنهایی که از این شیوه بهره برده اند، به ضد خود تبدیل می شود.

شایان ذکر است داستان دو طفل به قدری با خرافه آمیخته شده که بسیاری از مورخان به آن توجه نکرده و شخصی همچون شیخ عباس قمی را هم قانع نکرده است، به رغم اینکه شیخ عباس اخباری مسلک است و به طور طبیعی به استقبال بسیاری از منقولات تاریخی می رود زیرا شیخ با صراحت بیان می دارد این داستان با این ابعاد و کیفیت از نظر من بعید به نظر می رسد و من فقط به احترام شیخ صدوق آن را نقل کردم.32 کاش شیخ صدوق هم قبل از نقل این اخبار در آنها می اندیشید و از جاودانه ساختن خرافات پرهیز می کرد.


الحسین والقرآن‏، مؤلّف: محمد جواد مغنیه‏، ناشر: دارالثّقافه‏، محل نشر: بیروت‏، تعداد صفحات: 152
کتاب یاد شده، بدون فصل بندى است؛ اما مطالب آن، ذیل شانزده عنوان تنظیم شده‏اند که عبارتند از: اساس اختلاف بین شیعه و سنى، شهادت به ایمان و یقین، فرمان‏بردارى از خدا انگیزه و اساس مقاومت و مسالمت از دیدگاه اهل بیت، علل قیام و انگیزه‏هاى اختلاف، حرم امام حسین علیه السلام انگیزه هدایت و تذکار جهانیان، قهرمان تاریخى همواره با ضعفا و بینوایان، شمه‏اى از کتاب رابطه تصوف و تشیع، کربلا و فلسطین و جنوب لبنان، اصحاب حسین علیه السلام، پرتوى از نور حسین، سرهاى شهیدان، نبوت و امامت، اى فرزند بتول، چه کسانى حسین را به شهادت رساندند، معقول و نامعقول، شهید پسر شهید و قلب و بذر.




ایات جنگ احد صفحه سوم

به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 154 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً یَغْشی‏ طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْ‏ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی‏ مَضاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فی‏ صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ154

پس ازآن غم و اندیشه خداوند شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش گروهی از شمارا فرا گرفت. وگروهی که در فکر جانهایشان بودند وعده خدا را از روی نادانی راست نمی پنداشتند و از روی انکار می گویند، آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی بدست آید؟بگو تنها خداست که همه امور متعلق به اوست منافقان خیالات نفسانی خود را با تو اظهار نمی دارند،با خودمی گویند، اگر کار ما به حق و براساس وحی خدا بود،شکست نمی خوردیم وگروهی در اینجا کشته نمی شدیم ای پیامبربگو: اگر در خانه های خود هم بودید باز آنهایی که کشته شدن در قضای سرنوشت آنان نوشته شده بود از خانه هایشان بسوی قتلگاهشان بیرون می آمدند تا خدا آنچه در سینه هاتان پنهان می دارید،بیازماید و هرچه در دل دارید ،پاک و خالص گرداند و خدا از راز سینه هاآگاه است.




تفسیر (تا اول قسمت قل ان الامر)

(امنه )به معنای آرامش خاطر به جهت امنیت داشتن است و کلمه (نعاس )به معنای خواب خفیف می باشد و همانا این عنایت الهی گروهی را که بعداز فرار و دور شدن به سوی رسول خدا(ص )برگشتند در بر می گیرد،چون از عمل خود پشیمان شدند و از حفظ نکردن وموقعیت خود حسرت خوردند و حاشا که خداوند ازایشان در حال فرار در گذرد،چون فراراز جنگ ازمعاصی کبیره است ،بلکه ابتدا غم بیهوده آنها را مبدل به خوفی صحیح نمود،سپس امنیت و نعاس رابر آنها حاکم نمود تا پشیمان شدند و به سوی رسول خدا باز گشتند و این بعد ازآن بوده که یقین کردند آن حضرت کشته شده است، اینها طائفه ای دیگر از مؤمنین هستند که فقط در فکر جان خودبودند و همه چیز را از یاد بردند و خدا اینها را با عفو و تبدیل غم و امنیت ونعاس گرامی نداشت ،بلکه آنها را به خودشان واگذار کرد و لذا هر چیز دیگر غیراز خودشان را از یاد بردندو با فکر جاهلی خودشان خیال می کردند که خداوندراضی به غلبه دشمنان نمی شود و هر چه بخواهد می کند و خیال می کردند زمام بعضی از امور بدست خودشان است و فکر می کردند وعده نصرت خدا بدون هیچ قید و شرطی محقق می شود و همچنین با دید جاهلی خود می پنداشتندپیامبر هرگز شکست نمی خورد یا نمی میرد و دین حق هم هرگز مغلوب نمی شود و این عقیده بت پرستان جاهل است که می پنداشتند امور هر یک ازموجودات رب و مدبری جداگانه داردو پیامبر را هم ربی می پنداشتند که خدای متعال امر پیروزی بر دشمن را به خود آن حضرت واگذاشته است و این شرک به خداست.

تفسیر المیزان



تفسیر آیه ی ۱۵۴(احسن الحدیث)


154- ﺛُﻢَّ ﺃَﻧْﺰَﻝَ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﺍﻟْﻐَﻢِّ ﺃَﻣَﻨَﺔً ﻧُﻌﺎﺳﺎً ﻳَﻐْﺸﻰ ﻃﺎﺋِﻔَﺔً ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﺧﻮﺍﺏ ﺳﺒﺐ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺎﻃﻦ ﻭ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﻜﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﻤﻰ ﺑﺮﺩ، ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﺴﺘﻮﻟﻰ ﺷﺪ ﺑﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺻﺮﻳﺢ ﺁﻳﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺁﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻴﺎﺭﻯ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎم ﻭ ﺍﺑﻮ ﺩﺟﺎﻧﻪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺩﻳﮕﺮ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻐﺎﺭ ﺍﺣﺪ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪﻩ، ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﺪﻭﺭﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻌﻘﻴﺐ ﺻﺮﻑ ﻧﻈﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻋﺼﻴﺎﻥ ﻧﺎﺩم ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﻃﻠﺤﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍ.


ﻭَ ﻃﺎﺋِﻔَﺔٌ ﻗَﺪْ ﺃَﻫَﻤَّﺘْﻬُﻢْ ﺃَﻧْﻔُﺴُﻬُﻢْ ﻳَﻈُﻨُّﻮﻥَ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﻏَﻴْﺮَ ﺍﻟْﺤَﻖِّ ﻇَﻦَّ ﺍﻟْﺠﺎﻫِﻠِﻴَّﺔِ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻫَﻞْ ﻟَﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﻣِﻦْ ﺷَﻰْ ءٍ ﻗُﻞْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮَ ﻛُﻠَّﻪُ ﻟِﻠَّﻪِ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻟﺎﻳﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺩﻳﻦ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻏﻠﺒﻪ ﻭ ﻳﺎﺭﻯ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺃم ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺎﺯم ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻧﺪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﻇﻦ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﺮم ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻜﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﺳﻠﺎم ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻣَﻦْ ﻛﺎﻥَ ﻳَﻈُﻦُّ ﺃَﻥْ ﻟَﻦْ ﻳَﻨْﺼُﺮَﻩُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓِﻰ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴﺎ ﻭَ ﺍﻟْﺁﺧِﺮَﺓِ ﻓَﻠْﻴَﻤْﺪُﺩْ ﺑِﺴَﺒَﺐٍ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﺴَّﻤﺎءِ ﺛُﻢَّ ﻟْﻴَﻘْﻄَﻊْ ﻓَﻠْﻴَﻨْﻈُﺮْ ﻫَﻞْ ﻳُﺬْﻫِﺒَﻦَّ ﻛَﻴْﺪُﻩُ ﻣﺎ ﻳَﻐِﻴﻆُ ﺣﺞ/ 15 ﻳﺎ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﻇﻨﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻤﻠﻪ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭَ ﺗَﻈُﻨُّﻮﻥَ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﻈُّﻨُﻮﻧَﺎ ﺍﺣﺰﺍﺏ/ 10 ﭼﻮﻥ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﺿﻊ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﮔﻤﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ: ﺁﺧﺮ ﺍﺳﻠﺎم ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﻋﺪﻩ: ﻓَﺎﺻْﺒِﺮْ ﺇِﻥَّ ﻭَﻋْﺪَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺣَﻖٌّ ﺭﻭم/ 60 ﻏﺎﻓﺮ/ 55 ﻭ ﻧﻈﻴﺮ ﺁﻥ ﺟﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺟﻤﻠﻪ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻫَﻞْ ﻟَﻨﺎ ... ﺑﻴﺎﻥ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺧﺮﺍﻯ ﻇﻦ ﺍﻟﺠﺎﻫﻠّﻴﺔ ﺍﺳﺖ، ﺑﻘﻮﻝ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻇﻦ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﻣﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺳﺨﻦ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﻌﺪﻯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺍﻳﻦ ﻇﻦ ﺍﺯ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻟﺎﻳﻤﺎﻧﻬﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺰﺍﺏ، ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻭ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻟﺎﻳﻤﺎﻧﻬﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻳﻚ ﻛﻠﺎم ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻭَ ﺇِﺫْ ﻳَﻘُﻮﻝُ ﺍﻟْﻤُﻨﺎﻓِﻘُﻮﻥَ ﻭَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻰ ﻗُﻠُﻮﺑِﻬِﻢْ ﻣَﺮَﺽٌ ﻣﺎ ﻭَﻋَﺪَﻧَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻪُ ﺇِﻟَّﺎ ﻏُﺮُﻭﺭﺍً ﺍﺣﺰﺍﺏ/ 12.


ﺟﻤﻠﻪ: ﻗُﻞْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮَ ﻛُﻠَّﻪُ ﻟِﻠَّﻪِ ﺟﻮﺍﺏ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻣﺮ ﻧﺼﺮﺕ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎ، ﻳﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﻨﻨﺪ ﻭَ ﻟَﻴَﻨْﺼُﺮَﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻣَﻦْ ﻳَﻨْﺼُﺮُﻩُ ﺣﺞ/ 40 ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺴﻴﺮ ﻧﺼﺮﺕ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﺮﺩﻳﺪ.


ﻳُﺨْﻔُﻮﻥَ ﻓِﻰ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ ﻣﺎ ﻟﺎ ﻳُﺒْﺪُﻭﻥَ ﻟَﻚَ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻟَﻮْ ﻛﺎﻥَ ﻟَﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﺷَﻰْ ءٌ ﻣﺎ ﻗُﺘِﻠْﻨﺎ ﻫﺎﻫُﻨﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭘﺎ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺠﺎﻯ ﻫَﻞْ ﻟَﻨﺎ ... ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ:


ﻟَﻮْ ﻛﺎﻥَ ﻟَﻨﺎ ... ﻭ ﺷﺎﻳﺪ، ﺳﺨﻦ ﻋﺪﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ، ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻭﻋﺪﻩ ﻧﺼﺮﺕ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻗﺘﻞ ﻋﺎم ﻣﻰ ﺷﺪﻳﻢ؟ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻧﻈﻴﺮ ﻫﻤﺎﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ: ﻣﺎ ﻭَﻋَﺪَﻧَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻪُ ﺇِﻟَّﺎ ﻏُﺮُﻭﺭﺍً ﺍﺣﺰﺍﺏ/ 12 ﺳﺨﻦ ﺍﻭﻝ ﺗﺸﻜﻴﻚ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺩﻭم ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻨﻔﻰ ﺍﺳﺖ.


ﻗُﻞْ ﻟَﻮْ ﻛُﻨْﺘُﻢْ ﻓِﻰ ﺑُﻴُﻮﺗِﻜُﻢْ ﻟَﺒَﺮَﺯَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛُﺘِﺐَ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢُ ﺍﻟْﻘَﺘْﻞُ ﺇِﻟﻰ ﻣَﻀﺎﺟِﻌِﻬِﻢْ ﻭَ ﻟِﻴَﺒْﺘَﻠِﻰَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻣﺎ ﻓِﻰ ﺻُﺪُﻭﺭِﻛُﻢْ ﻭَ ﻟِﻴُﻤَﺤِّﺺَ ﻣﺎ ﻓِﻰ ﻗُﻠُﻮﺑِﻜُﻢْ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻭ ﺍﺷﻜﺎﻝ ﺩﻭم ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺳﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭﻝ: ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺣﻘﻴﺪ ﻭ ﻭﻋﺪﻩ ﻧﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺟﻞ ﺣﺘﻤﻰ ﻏﺎﻓﻠﻴﺪ، ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺳﺒﺎﺑﺶ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺣﺘﻰ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻳﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻄﺮﻑ ﻗﺘﻠﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ (ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻣِﻦْ ﻋِﻨْﺪِ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻜُﻢْ).


ﺩﻭم: ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻭ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺑﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﮔﺮﺩﺩ، ﭼﻮﻥ ﺍﺩﻋﺎﻫﺎ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﺼﺪﺍﻕ: ﻓَﻤﺎ ﻭَﻫَﻨُﻮﺍ ﻟِﻤﺎ ﺃَﺻﺎﺑَﻬُﻢْ ... ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻟَﻮْ ﻛﺎﻥَ ﻟَﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ...


ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺭﺳﻨﺪ.


ﺳﻮم: ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﻬﺎ ﺭﺍﻫﺘﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻧﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﻴﻬﺎﻯ ﺷﺮﻙ ﺧﺎﻟﺺ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎ ﺯﺣﻤﺖ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻳﻨﺪ ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺧﺎﻟﺺ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺁﻥ ﺧﻮﻥ ﻧﺜﺎﺭ ﺷﻮﺩ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠِﻴﻢٌ ﺑِﺬﺍﺕِ ﺍﻟﺼُّﺪُﻭﺭِ ﺁﺭﻯ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﺪﺭﻭﻥ ﺩﻟﻬﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺳﺪ. ﻛﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭ، ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪﻧﻰ ﻧﻴﺴﺖ.



به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 154 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً یَغْشی‏ طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْ‏ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی‏ مَضاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فی‏ صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ154

پس ازآن غم و اندیشه خداوند شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش گروهی از شمارا فرا گرفت. وگروهی که در فکر جانهایشان بودند وعده خدا را از روی نادانی راست نمی پنداشتند و از روی انکار می گویند، آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی بدست آید؟بگو تنها خداست که همه امور متعلق به اوست منافقان خیالات نفسانی خود را با تو اظهار نمی دارند،با خودمی گویند، اگر کار ما به حق و براساس وحی خدا بود،شکست نمی خوردیم وگروهی در اینجا کشته نمی شدیم ای پیامبربگو: اگر در خانه های خود هم بودید باز آنهایی که کشته شدن در قضای سرنوشت آنان نوشته شده بود از خانه هایشان بسوی قتلگاهشان بیرون می آمدند تا خدا آنچه در سینه هاتان پنهان می دارید،بیازماید و هرچه در دل دارید ،پاک و خالص گرداند و خدا از راز سینه هاآگاه است.



ادامه تفسیر آیه 154



ادامه تفسیر آیه 154 آل عمران

پس تنها فرمانروای مطلق هستی خداست و هیچ شریکی ندارد و خدا تصرف در یاری یا پیروزی را به هیچ یک از مخلوقاتش تفویض نکرده و او راغلبه ای نبخشیده که هرگز نمیرد و هر کس چنین پنداری داشته باشد همانا برای خدا شریک گرفته است ، چون هیچ یک از اسباب و مخلوقات استقلالی از خودندارند، ولی خداوند عالم را بر اساس نظام علت و معلول قرار داده است و هرملتی قویتر باشد وقوع آن ارجح است ،خواه به حق باشد یا به ناحق ، خیر باشدیاشر،مؤمن باشد یا کافر،پیامبرباشد یا ابوسفیان ،بله تنها در صورتی که ظهور وغلبه حق موقوف شود به اینکه نظام عادی خلقت خرق و نقض شود، در این صورت خدای سبحان از مجرای مافوق طبیعی جریان امور را به نفع دین خودتغییر می دهد، این گفتارشان تشکیکی بود به صورت استفهام و وسوسه های نفسانی شان ، آنها را به اعتراض و احتجاج فرا می خواند پس کشته شدن عده ای از شما دلیل این نیست که شما بر حق نیستید،بلکه بخاطر قضا و قدر الهی است که بر کشته شدن گروهی از شما در این مکان خاص جاری شده است ، لذا هیچ گریزی از اجل مسمی نیست و به فرض که شما بیرون نمی آمدید باز آنهایی که سرنوشت آنها به قتل بود ،در همین نقطه کشته می شدند، تا حقیقت درونی آنها آشکار شود و این سنت جاری و واقعی خداست که هر گروهی باید به محل مقرر شده خویش و درجات معین خود برسند و سعادت و شقاوت هرطرف آشکار شود و خداوند به درون قلبها و ایمانی که در آنها مستقر است آگاهی دارد. 

تفسیر المیزان


آیـه 153)ـ در ایـن آیـه صحنه پایان احد را به مسلمانان یادآورى مى کند ومى فرماید: ((به خاطر بـیـاوریـد هـنـگـامى را که به هر طرف پراکنده مى شدید و فرارمى کردید و هیچ نگاه به عقب سر نـمى کردید که سایر برادران شما در چه حالند درحالى که پیامبر از پشت سر شما را صدا مى زد)) (اذ تصعدون ولا تلوون على احدوالرسول یدعوکم فى اخریکم ).

فـریـاد مـى زد کـه : ((بـندگان خدا ! به سوى من باز گردید, به سوى من باز گردید,من رسول خدایم )).

ولـى هـیچ یک از شما به سخنان او توجه نداشتید ((در این هنگام غم و اندوه یکى پس از دیگرى به سوى شما روآورد)) (فاثابکم غما بغم ).

هـجـوم سیل غم و اندوه به سوى شما ((براى این بود که دیگر به خاطر از دست رفتن غنایم جنگى غـمـگـین نشوید و از جراحاتى که در میدان جنگ در راه پیروزى به شمامى رسد نگران نباشید و خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است )) (لکیلا تحزنواعلى مافاتکم ولا ما اصابکم واللّه خبیر بما تعملون ).



برگزیده تفسیر نمونه


آیـه 154)ـ شب بعد از جنگ احد, شب دردناک و پراضطرابى بود,مسلمانان پیش بینى مى کردند کـه سـربـازان فـاتـح قـریـش بـار دیـگـر بـه مـدینه بازگردند دراین میان مجاهدان راستین و تـوبـه کـنـنـدگـانـى که از فرار احد پشیمان شده بودند, به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعـده هـاى پـیـغـمـبر دلگرم بودند آیه مورد بحث ماجراى آن شب را تشریح مى کند و مى گوید: ((سـپس بعد از آن همه غم و اندوه روزاحد, آرامش ر ابر شما نازل کرد)) (ثم انزل علیکم من بعد الغم امنة ).

((این آرامش همان خواب سبکى بود که جمعى از شما را فراگرفت , اما جمع دیگرى بودند که تنها بـه فـکـر جان خود بودند و به چیزى جز نجات خویش نمى اندیشیدند و به همین جهت آرامش را بکلى از دست داده بودند)) (نعاسا یغشى طائفة منکم وطئفة قد اهمتهم انفسهم ).

سپس به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته مى گوید: ((آنها در باره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پیامبر را مى دادند)) (یظنون باللّه غیر الحق ظن الجاهلیة ).

و به یکدیگر و یا خویشتن مى گفتند: ((آیا ممکن است با این وضع دلخراشى که مى بینیم پیروزى نصیب ما بشود)) ؟ (هل لنا من الا مر من شى ).

یعنى , بسیار بعید و یا غیرممکن است , قرآن در جواب آنها مى گوید: ((بگو:آرى ! پیروزى به دست خداست و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شماخواهد شد)) (قل ان الا مر کله للّه ).

((آنـها در دل خود امورى را پنهان مى دارند که براى تو آشکار نمى سازند))(یخفون فى انفسهم ما لا یبدون لک ).

گـویـا آنـهـا چـنـیـن مـى پـنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آیین اسلام است و لذا ((مـى گـفـتـنـد: اگـر مـا بـر حـق بـودیم و سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا این همه کشته نمى دادیم )) (یقولون لو کان لنا من الا مر شى ما قتلنا هیهنا).

خـداونـد در پـاسـخ آنـها به دو مطلب اشاره مى کند, مى فرماید: ((بگو: اگر هم در خانه هاى خود بـودید آنهایى که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود قطعا به سوى آرامگاه خود بیرون مى آمدند)) و آنها را به قتل مى رساندند (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم ).

دیگر این که ((باید این حوادث پیش بیاید که خداوند آنچه در دل داریدبیازماید و صفوف مشخص گـردد (و بـه عـلاوه افراد تدریجا پرورش یابند) و نیات آنهاخالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود)) (ولیبتلى اللّه ما فى صدورکم ولـیمحص ما فى قلوبکم ).

در پایان آیه مى گوید: ((خداوند اسرار درون سینه ها را مى داند)) (واللّه علیم بذات الصدور).

و بـه هـمـین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمى کند بلکه مى خواهد قلوب آنهارا نیز بیازماید و از هرگونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.




به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 155 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ155

همانا کسانی از شما که درروزی که دو گروه با هم مواجه شدند(در جنگ احد)به شما پشت کردند، به تحقیق شیطان آنها را به سبب نافرمانی و بد کرداریشان به لغزش افکند،اماخداوند از آنها در گذشت ،همانا خداوند آمرزنده و بردباراست .



تفسیر

یعنی کسانی که هنگام جنگ رویگردان شدند،شیطان آنها را به لغزش افکند و علت آنهم بدیهایی بود که مبنی بر هواهای نفسانی آنها بود، اما خداوندی که گناهان بندگان را می پوشاند و در عقاب کسانی که بدی کرده اند شتاب نمی کند، ازاین عده درمی گذرد، چون بسیار آمرزنده و بردبار است . 

تفسیر المیزان


سلام

منظور از سوال کند یا نکند این است که چه فقیر از شما درخواست کمک مالی بکند یا در خواست کمک نکند.


تفسیر آیه ۱۵۵ (احسن الحدیث)


- ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺗَﻮَﻟَّﻮْﺍ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻳَﻮْمَ ﺍﻟْﺘَﻘَﻰ ﺍﻟْﺠَﻤْﻌﺎﻥِ ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺍﺳْﺘَﺰَﻟَّﻬُﻢُ ﺍﻟﺸَّﻴْﻄﺎﻥُ ﺑِﺒَﻌْﺾِ ﻣﺎ ﻛَﺴَﺒُﻮﺍ ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﻋَﻔَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻨْﻬُﻢْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻏَﻔُﻮﺭٌ ﺣَﻠِﻴﻢٌ.


ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻟﺠﻤﻌﺎﻥ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻛﻔﺎﺭ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﻠﺎﻭﻳﺰ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻋﻠّﺖ ﻓﺮﺍﺭ ﻓﺮﺍﺭﻳﺎﻥ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺎ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﻛﺮﺩ (ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮔﻨﺎﻩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺭﺍﻩ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻣﺆﺛﺮ ﺍﺳﺖ.) ﻭﻟﻰ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ.



(آیه 155).

گناه سرچشمه گناه دیگر است !.

ایـن آیـه کـه بـاز نـاظـر به حوادث جنگ احد است حقیقت دیگرى را بازگومى کند و آن این که : لـغـزشهایى که بر اثر وسوسه هاى شیطانى به انسان دست مى دهد بر اثر گناهان پیشین در انسان فـراهم شده , وگرنه وسوسه هاى شیطانى دردلهاى پاک که آثار گناهان سابق در آن نیست اثرى در آن نـمى گذارد و لذا مى فرماید:((آنهایى که در میدان احد فرار کردند شیطان آنان را به سبب پـاره اى از اعـمالشان به لغزش انداخت , اما خدا آنها را بخشید, خداوند آمرزنده و حلیم است )) (ان الـذین تولوا منکم یوم التقى الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا ولقد عفا اللّه عنهم ان اللّه غفور حلیم ).


برگزیده تفسیر نمونه




به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 156 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّی لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی‏ قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ یُحْیی‏ وَ یُمیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ156

ای کسانی که ایمان آورده اید شما مانند کافران نباشید که به برادرانشان گفتند:اگر خویشان و برادران ما به سفر نمی رفتند یا به جنگ حاضرنمی شدند،نمی مردند و کشته نمی شدند، این اباطیل را خداوند حسرت دلهای آنان قرارمی دهد،و خداست که زنده می کند و می میراند و خدا به آنچه می کنید آگاه و بیناست .


تفسیر

مراد از(الذین کفروا) خود کفارند نه منافقان و (ضرب فی الارض )کنایه از مسافرت است و (غزی )جمع غازی به معنای جنگجو می باشد ودر جمله (ماماتوا و ما قتلوا)بیانی است ناشی از جهل ، چون دوری شخصی ازخانواده و بستگانش و شرکت در جنگ نه او را می میراند و نه زنده می کند،بلکه احیاء و اماته از شئون خداوند متعال است ،اما در این جمله (موت )مقدم بر(قتل )آمده تا (نشر ولف ) در کلام رعایت شود و چون در جمله اول هم ابتدامسافرت آمده که معمولا مرگ در آن طبیعی است و بعد جنگ آمده که معمولامرگ در آن به کشته شدن است و شاید هم چون موت امری طبیعی و عادی است مقدم بر کشته شدن آمده و این سخن آنان به عذاب قلبی و نقمت منجر می شودکه مقدمه عذاب است پس دوری یانزدیکی به خویشان نه باعث مرگ است و نه باعث نجات ، چون این امور تنها به ید قدرت الهی وابسته است ، پس از خدا بترسید و مانند کفار نباشید،چون خدانسبت به اعمال شما آگاه است .

تفسیر المیزان





تفسیر آیه ۱۵۶ احسن الحدیث


- ﻳﺎ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﻟﺎ ﺗَﻜُﻮﻧُﻮﺍ ﻛَﺎﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﻭَ ﻗﺎﻟُﻮﺍ ﻟِﺈِﺧْﻮﺍﻧِﻬِﻢْ ﺇِﺫﺍ ﺿَﺮَﺑُﻮﺍ ﻓِﻰ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﺃَﻭْ ﻛﺎﻧُﻮﺍ ﻏُﺰًّﻯ ﻟَﻮْ ﻛﺎﻧُﻮﺍ ﻋِﻨْﺪَﻧﺎ ﻣﺎ ﻣﺎﺗُﻮﺍ ﻭَ ﻣﺎ ﻗُﺘِﻠُﻮﺍ.


ﺍﻳﻦ ﻳﻚ ﺣﻜﻢ ﻛﻠّﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻛﺎﻓﺮ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻛﺴﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﻮﺩ، ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﺑﺴﻔﺮ ﻭ ﻳﺎ ﺟﻨﮓ ﻧﻤﻰ ﺭﻓﺖ ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻊ ﭘﻴﺶ ﻧﻤﻰ ﺁﻣﺪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺟﺰ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﻰ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﺳﻔﺮ ﻭ ﺣﻀﺮ ﺩﺧﺎﻟﺘﻰ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻟﺬﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻟِﻴَﺠْﻌَﻞَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺫﻟِﻚَ ﺣَﺴْﺮَﺓً ﻓِﻰ ﻗُﻠُﻮﺑِﻬِﻢْ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻳُﺤْﻴِﻰ ﻭَ ﻳُﻤِﻴﺖُ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺑِﻤﺎ ﺗَﻌْﻤَﻠُﻮﻥَ ﺑَﺼِﻴﺮٌ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﻏﻠﻂ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺭﻭﺣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ. ﺣﻖ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻴﺎﺕ ﻭ ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻜﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ ﻟﺬﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﻛﻔﺮ ﻭ ﻧﻔﺎﻕ ﺑﻀﺮﺭ ﺷﺨﺺ ﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﻔﻊ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ. ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺧﻮﺍﻥ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻬﻢ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺑﺎ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﻴﺴﺖ



(آیه 156).

بهره بردارى منافقان !.

حـادثـه احـد زمینه را براى سمپاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت , به همین دلیل آیات زیادى بـراى خـنثى کردن این سمپاشیها نازل گردید در این آیه نیز به منظور درهم کوبیدن فعالیتهاى تخریبى منافقان و هشدار به مسلمانان , نخست به مؤمنان خطاب کرده , مى گوید: ((اى کسانى که ایـمـان آورده اید ! شما همانند کافران نباشید که هنگامى که برادرانشان (در راه خدا) به مسافرتى مـى رونـد و یا در صف مجاهدان قرار مى گیرند و کشته مى شوند مى گویند: افسوس اگر نزد ما بودندنمى مردند و کشته نمى شدند)) (ی ایها الذین آمنوا لا تکونوا کالذین کفروا وقالوالا خوانهم اذا ضربوا فى الا رض او کانوا غزى لو کانوا عندنا ما ماتوا وما قتلوا).

اگـر شـمـا مؤمنان تحت تاثیر سخنان گمراه کننده آنان قرار گیرید و همان حرفهارا تکرار کنید طبعا روحیه شما ضعیف گشته و از رفتن به میدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهید کرد و آنـهـا به هدف خود نائل مى شوند, ولى شما این گونه سخنان را نگویید ((تا خدا این حسرت را بر دل آنها (کافران ) بگذارد)) (لیجعل اللّه ذلک حسرة فى قلوبهم ).

سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مى دهد:.

1ـ مـرگ و حـیـات در هر حال به دست خداست (و مسافرت و یا حضور درمیدان جنگ نمى تواند مـسـیـر قطعى آن را تغییر دهد) و خداوند زنده مى کند ومى میراند و خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست )) (واللّه یحیى ویمیت واللّه بماتعملون بصیر).

(آیـه 157)ـ دوم : ((تـازه اگـر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید (و به گمان منافقان مرگى زود رس دامـن شـما را بگیرد چیزى از دست نداده اید) زیرا آمرزش ورحمت پروردگار از تمام اموالى کـه شـمـا یـا مـنافقان با ادامه حیات براى خودجمع آورى مى کنید بالاتر است )) (ولئن قتلتم فى سبیل اللّه او متم لمغفرة من اللّه ورحمة خیر مما یجمعون ).

(آیه 158)ـ سوم : از همه گذشته مرگ به معنى فنا و نابودى نیست که این قدر از آن وحشت دارید بـلـکـه دریچه اى است به سوى زندگانى دیگرى در سطحى بسیار وسیعتر و آمیخته با ابدیت ((و اگر بمیرید و یا کشته شوید به سوى خدا بازمى گردید)) (ولئن متم او قتلتم لا لى اللّه تحشرون ).



برگزیده تفسیر نمونه




به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 157 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ157

و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید،همانا آمرزش خداوند ورحمت او بهتر از همه چیزهایی است که در زندگی دنیا می توانید برای خودفراهم کنید.


تفسیر

قتل را جلوتر از موت ذکر کرد،چون کشته شدن در راه خدا نزدیکتراست به مغفرت خدا تا مردن و مراد از (ما یجمعون )مال و ملحقات آن است که مهم ترین هدف در زندگی دنیاست .

تفسیر المیزان



به نام خدا 

ترجمه و تفسیر آیه 158 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ158

و اگر در راه خدا بمیرید یاکشته شوید،همانا بسوی خدا محشور خواهیدشد.


تفسیر

پس در هر صورت نهایتامرجع شما همان جوار الهی است . 

تفسیر المیزان


با سلام.تفسیر آیه ۱۵۸ (احسن الحدیث)


158- ﻭَ ﻟَﺌِﻦْ ﻣُﺘُّﻢْ ﺃَﻭْ ﻗُﺘِﻠْﺘُﻢْ ﻟَﺈِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺗُﺤْﺸَﺮُﻭﻥَ ﮔﺮ ﭼﻪ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻗﺘﻞ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺍﻋﻢّ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﻪ ﻭﻟﻰ ﭼﻮﻥ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻤﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺣﺪ ﺍﺳﺖ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﻣﺮﺍﺩ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮم ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺁﻳﻪ ﺳﺎﺑﻖ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻗﺘﻞ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺧﺴﺮﺍﻥ ﻧﺪﺍﻧﻴﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻗﺘﻞ ﺑﺴﻮﻯ ﺧﺪﺍ ﺟﻤﻊ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺷﻤﺎﺳﺖ.


ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺍﻭّﻝ ﻗﺘﻠﺘﻢ ﺩﺭ ﺍﻭّﻝ ﺁﻣﺪﻩ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻮﺿﻊ ﺍﺣﺪ ﻣﻮﺿﻮﻋﻴّﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﺘﻢّ ﺩﺭ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭّم ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻛﻪ ﻣﺘﻢّ ﺍﻭّﻝ ﺁﻣﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﻃﺒﻴﻌﻰ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺍﻋﻠﻢ.



به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 159 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ159

پس به سبب رحمتی از جانب خدا باآنان مهربان و خوشخوی هستی و اگر تند خو و سخت دل بودی مردم ازپیرامون تو متفرق می شدند پس از آنان در گذر و بر ایشان طلب مغفرت نما و با آنان در کارهامشورت کن لذا زمانی که تصمیم راسخ گرفتی ، بر خدا توکل نما و آن امر را انجام بده ،همانا خداوندکسانی را که به او اعتماد کنند دوست می دارد.



تفسیر

یعنی رحمت خدا رسول الله را نسبت به آنان مهربان نموده است که حتی زمانی که به آن جناب اعتراض می کنند که تو ما را به هلاکت افکندی ، باز هم نسبت به آنان تندی و خشونت نمی کند، (فظ)یعنی جفا کار و بی رحم و (غلیظ القلب ) یعنی بدون رقت و رأفت بودن ، و سنگدلی و مسلما اگر پیامبر چنین رفتاری داشت مردم از گرد او پراکنده می شدند، یعنی ای پیامبر حالا که نسبت به آنان مهربان هستی ،پس از بدیها واعمال ناشایست و گناهان آنان در گذر و به دیده اغماض با آنها مواجه شو وبرای دلجویی با آنان در باره امور جنگ و غیره مشورت نما تا این روش و سیره از تو باقی بماند چون خدای تعالی تو را به خاطراینکه به او توکل کرده ای دوست می دارد، درنتیجه ولی و یاور تو خواهدبود،پس اثر توکل و اعتماد به خدا یاری و عدم خذلان است . 

تفسیر المیزان



تفسیر آیه ۱۵۹ (احسن الحدیث)


159- ﻓَﺒِﻤﺎ ﺭَﺣْﻤَﺔٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻟِﻨْﺖَ ﻟَﻬُﻢْ ﻭَ ﻟَﻮْ ﻛُﻨْﺖَ ﻓَﻈًّﺎ ﻏَﻠِﻴﻆَ ﺍﻟْﻘَﻠْﺐِ ﻟَﺎﻧْﻔَﻀُّﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺣَﻮْﻟِﻚَ ﻓﻆّ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺳﺨﺘﮕﻴﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻮﻥ ﻋﻠّﺖ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺣﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺟﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺮﻣﺶ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺪﻫﺪ، ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﻰ ﺍﺳﺖ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪﻩ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻠﺎﻳﻤﺖ ﻭ ﻋﻄﻮﻓﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻰ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ، ﭼﻮﻥ ﻣﻠﺎﻳﻤﺖ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺮﺍﻯ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭّﻝ ﺳﺨﺖ ﮔﻴﺮ ﺑﻮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻃﺮﺍﻓﺖ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.


ﻓَﺎﻋْﻒُ ﻋَﻨْﻬُﻢْ ﻭَ ﺍﺳْﺘَﻐْﻔِﺮْ ﻟَﻬُﻢْ ﻭَ ﺷﺎﻭِﺭْﻫُﻢْ ﻓِﻰ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﻓَﺈِﺫﺍ ﻋَﺰَﻣْﺖَ ﻓَﺘَﻮَﻛَّﻞْ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻳُﺤِﺐُّ ﺍﻟْﻤُﺘَﻮَﻛِّﻠِﻴﻦَ.


ﻳﻌﻨﻰ ﺍﺯ ﺗﻘﺼﻴﺮﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ، ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻯ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﺑﺨﻮﺍﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﻦ، ﻭ ﭼﻮﻥ (ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ) ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻰ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺷﻮﺭﻯ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺷﻮﺭﻯ ﺍﻥ ﺷﺎء ﺍﻟﻠَّﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺳﺨﻦ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻔﺖ.



آیه 159).

فرمان عفو عمومى !.

این آیه نیز ناظر به حوادث احد است , زیرا بعد از مراجعت مسلمانان ازاحد, کسانى که از جنگ فرار کـرده بـودنـد, اطـراف پـیامبر را گرفته و ضمن اظهارندامت , تقاضاى عفو و بخشش مى کردند خـداونـد در این آیه , عفو عمومى آنها راصادر کرد و پیامبر(ص ) با آغوش باز, خطاکاران توبه کار را پذیرفت .

نخست اشاره به یکى از مزایاى فوق العاده اخلاقى پیامبر(ص ) کرده ,مى فرماید: ((در پرتو رحمت و لـطـف پـروردگـار, تـو با مردم مهربان شدى در حالى که اگر خشن و تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند)) (فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لا انفضوا من حولک ).

سـپـس دسـتـور مى دهد که ((از تقصیر آنان بگذر, و آنها را مشمول عفو خودگردان و براى آنها طلب آمرزش کن )) (فاعف عنهم واستغفر لهم ).

بعد از فرمان عفو عمومى , براى زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدیدحیات فکرى و روحى آنان دسـتـور مـى دهد که باز هم ((در کارها با آنها مشورت کن وراى و نظر آنها را بخواه )) (وشاورهم فى الا مر).

سـپس قرآن در ادامه مى افزاید: ((اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و)بر خدا توکل کن , زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد)) (فاذا عزمت فتوکل على اللّه ان اللّه یحب المتوکلین ).

هـمان اندازه که به هنگام مشورت باید, نرمش و انعطاف به خرج داد, درموقع اتخاذ تصمیم نهایى باید قاطع بود بنابراین , پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت , باید هرگونه تردید و دودلـى و آرا پـراکنده را کنار زد و باقاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به ((عزم ))شده است و آن تصمیم قاطع مى باشد.

ضـمـنا از این آیه استفاده مى شود که توکل باید حتما بعد از مشورت و استفاده از همه امکاناتى که انسان در اختیار دارد قرار گیرد.


برگزیده تفسیر نمونه



به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 160 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ160

اگر خدا شما را یاری کند،پس هیچ کس بر شما غلبه نخواهد یافت و اگر شما را خوار گرداند،پس کیست که بتواند شما را بعد از آن یاری نماید؟و اهل ایمان تنها باید به خدااعتماد کند.



تفسیر

یعنی اگر خدا شما را با یاری خود تأیید کند به سبب مطلق بودن قدرت الهی ،هیچ کس نخواهد توانست بر شما غالب شود، و اگر خداوند یاریش را ازشما دریغ کند،پست و ذلیل می شوید و چون خدا مالک همه اسباب وپروردگار وصاحب اختیارهمه عالم است ، هیچ کس نمی تواند علی رغم خواست خدا شمارا یاری دهد لذا مؤمن کسی است که به جهت ایمانش ،به اینکه هیچ یاور و مددی غیر از خدا نیست ،به خداوند اعتماد می کند.

تفسیر المیزان



آیه ۱۵۹آل عمران


در خصوص ایه 159 سوره آل عمران ،در تفسیر نمونه چنین آمده است:


"فرمان عفو عمومى


گرچه در این آیه یک سلسله دستورهاى کلى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داده شده و از نظر محتوا مشتمل بر برنامه هاى کلى و اصولى است ولى از نظر نزول درباره حادثه «احد» است; زیرا بعد از مراجعت مسلمانان از احد کسانى که از جنگ فرار کرده بودند، اطراف پیامبر(صلى الله علیه وآله) را گرفته و ضمن اظهار ندامت تقاضاى عفو و بخشش کردند.

خداوند در این آیه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور عفو عمومى آنها را صادر کرد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آغوش باز، خطاکاران توبه کار را پذیرفت.


در آیه مورد بحث، نخست به یکى از مزایاى فوق العاده اخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله)اشاره شده، مى فرماید: «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم نرم و مهربان شدى در حالى که اگر خشن، تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند» (فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ).

«فَظّ» در لغت به معنى کسى است که سخنانش تند و خشن است، و «غلیظ القلب» به کسى مى گویند که سنگدل باشد، و عملاً انعطاف و محبتى نشان ندهد.


بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو بمعنى خشونت است اما یکى غالباً در مورد خشونت در سخن، و دیگرى در مورد خشونت در عمل به کار مى رود و به این ترتیب، خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر(صلى الله علیه وآله) و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار مى کند.


پس از آن دستور مى دهد: «از تقصیر آنان بگذر، آنها را مشمول عفو خود گردان و براى آنها طلب آمرزش کن» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ).

یعنى نسبت به بى وفائى هائى که با تو کردند و مصائبى که در این جنگ براى تو فراهم نمودند، از حق خود درگذر و من براى آنها نزد تو شفاعت مى کنم، و در مورد مخالفت هائى که نسبت به فرمان من کردند، تو شفیع آنها باش و آمرزش آنها را از من بطلب!

به عبارت دیگر آنچه مربوط به حق تو است عفو کن و آنچه مربوط به حق من است من مى بخشم.


پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فرمان خدا عمل کرد و آنها را به طور عموم مشمول عفو خود ساخت.

روشن است: اینجا یکى از موارد روشن عفو، نرمش و انعطاف بود که اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) غیر از این مى کرد، زمینه براى پراکندگى مردم کاملاً فراهم بود، مردمى که گرفتار آن شکست فاحش شده بودند و آن همه کشته و مجروح داده بودند (اگر چه عامل اصلى همه اینها خودشان محسوب مى شدند) چنین مردمى نیاز شدید به محبت و دلجوئى و مرهم گذاشتن بر جراحات قلبى و جسمى داشتند، تا به سرعت همه این جراحات، التیام پذیرد و آماده براى حوادث آینده شوند.


موضوع مهم دیگر این که: آیه فوق به یکى از صفات مهم که در هر رهبرى لازم است اشاره مى کند و آن: مسأله گذشت و نرمش و انعطاف، در برابر کسانى است که تخلفى از آنها سرزده و بعداً پشیمان شده اند.

بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن، تندخو، غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد به زودى در برنامه هاى خود مواجه با شکست خواهد شد، مردم از دور او پراکنده مى شوند و از وظیفه رهبرى بازمى ماند، به همین دلیل على(علیه السلام) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید: آلَةُ الرِّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ: «وسیله رهبرى گشادگى سینه است». لینک



(آیه 161).

هرگونه خیانتى ممنوع !.

هـنـگـامـى که بعضى از تیراندازان احد مى خواستند سنگر خود را براى جمع آورى غنیمت تخلیه کـنند, امیر آنان , دستور داد از جاى خود حرکت نکنیدرسول خدا شما را از غنیمت محروم نخواهد کـرد ولـى آن دنـیاپرستان براى پنهان ساختن چهره واقعى خود گفتند: ما مى ترسیم پیغمبر در تقسیم غنایم ما را از نظردور دارد.

قـرآن در پـاسخ آنها مى گوید: آیا شما چنین پنداشتید که پیغمبر(ص ) به شماخیانت خواهد کرد ((در حالى که هیچ پیغمبرى ممکن نیست , خیانت کند)) (وما کان لنبی ان یغل ).

الـبته روشن است خیانت براى هیچ کس مجاز نیست خواه پیامبر باشد یاغیرپیامبر, ولى از آنجا که گـفـتـگـوى عـذرتراشان جنگ ((احد)) در باره پیامبر(ص ) بودآیه نیز نخست سخن از پیامبران مـى گـویـد و سـپـس اضافه مى نماید: ((هر کس خیانت کند, روز رستاخیز آنچه را در آن خیانت کـرده , بـه عـنـوان مـدرک جنایت بر دوش خویش حمل مى کند و یا همراه خود به صحنه محشر مى آورد)) و به این ترتیب , دربرابر همگان رسوا مى شود (ومن یغلل یات بما غل یوم القیمة ).

((سـپـس بـه هـر کس آنچه انجام داده و به دست آورده , داده مى شود و در باره هیچ کس ظلم و ستمى نمى شود)) (ثم توفى کل نفس ما کسبت وهم لا یظلمون ).برگزیده تفسیر نمونه



به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 161 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ161

و برای هیچ پیامبری حق خیانت وجود ندارد و هر کس خیانت کند روز قیامت به کیفرآن خیانت می رسد آنگاه هر نفسی بدانچه عمل کرده بطور کامل جزا داده می شود و به آنها ستم نخواهد شد.



تفسیر

این جمله منزه دانستن ساحت پیامبر از خیانت است ،چون محال است که پیامبر به خدا یا مردم خیانت کند، زیرا خائن به ناچار روزی به ملاقات پروردگارش می شتابد و سزای خیانتش را بزودی دریافت می کند پس هر کس هر خوبی یابدی مرتکب شود در قیامت آن را به طور تمام و کمال دریافت می کند و به اوظلمی نمی شود.

تفسیر المیزان



با سلام.تفسیر آیه ۱۶۱ (احسن الحدیث)


161- ﻭَ ﻣﺎ ﻛﺎﻥَ ﻟِﻨَﺒِﻰٍّ ﺃَﻥْ ﻳَﻐُﻞَّ ﻭَ ﻣَﻦْ ﻳَﻐْﻠُﻞْ ﻳَﺄْﺕِ ﺑِﻤﺎ ﻏَﻞَّ ﻳَﻮْمَ ﺍﻟْﻘِﻴﺎﻣَﺔِ.


ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﻭ ﺣﻜﻢ ﻛﻠّﻰ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺍﻭّﻝ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﻴﭻ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻣﻌﺼﻮﻣﻨﺪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻌﻘﻮﻝ ﻧﻴﺴﺖ. ﺩﻭّم: ﻫﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﻴﺰﻯ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ (ﺗﺎ ﮔﻮﺍﻩ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ) ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﺟﺒﻴﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﺠﻬﻮﻝ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ: ﻗﻄﻴﻔﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻏﻨﺎﺋﻢ ﺑﺪﺭ ﻣﻔﻘﻮﺩ ﺷﺪ، ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺭﺩّ ﺁﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﺍﻭّﻟﺎ ﺁﻳﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺣﺪ ﺍﺳﺖ ﺛﺎﻧﻴﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻘﻠﻬﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻌﻴﺪ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻟﻤﻨﺎﺭ ﻭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﻬﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺋﻦ، ﺷﺘﺮ ﻭ ﺍﺳﺐ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺯ ﺃﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻧﻘﻠﺶ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪم.


ﻇﻬﻮﺭ ﺁﻳﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ: ﭼﻴﺰ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ، ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪﻥ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺍﻟﻌﺎﻟﻢ. ﺛُﻢَّ ﺗُﻮَﻓَّﻰ ﻛُﻞُّ ﻧَﻔْﺲٍ ﻣﺎ ﻛَﺴَﺒَﺖْ ﻭَ ﻫُﻢْ ﻟﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ ﻳﻌﻨﻰ: ﻫﺮ ﻛﺲ (ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻥ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ) ﺍﻋﻢّ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺑﺪﻛﺎﺭ، ﻋﻤﻠﺶ ﺑﺎﻭ ﺗﻤﺎم ﻭ ﻛﻤﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﻣﻈﻠﻮم ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻛﻢ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺪﻛﺎﺭ، ﻛﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﻓﺰﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﻴﻨﺪ. ﻣﻘﺘﻀﺎﻯ ﻋﺪﻝ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ.




بنام خدا

لزوم مشورت با زیردستان توسط رهبران و مدیران


در ادامه تفسیر آیه ۱۵۶سوره آل عمران در تفسیر نمونه(مکارم) این چنین آمده است:


«« بعد از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدید حیات فکرى و روحى آنان دستور مى دهد: «در کارها با آنها مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه» (وَ شاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ).


این دستور، به خاطر آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ همان طور که اشاره کردیم، قبل از آغاز جنگ احد در چگونگى مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشى نداشت. در اینجا بود که این فکر به نظر بسیارى مى رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آینده نباید با کسى مشورت کند.

قرآن به این طرز تفکر پاسخ مى گوید و دستور مى دهد: باز هم با آنها مشورت کن، هر چند نتیجه مشورت در پاره اى از موارد، سودمند نباشد; زیرا در بررسى کلى، منافع آن روى هم رفته به مراتب بیش از زیان هاى آن است و اثرى که در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است.


اکنون ببینیم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در چه موضوعاتى با مردم مشورت مى کرد؟

گرچه کلمه «الأَمْر» در «شاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ» مفهوم وسیعى دارد و همه کارها را شامل مى شود، ولى مسلّم است پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگز در احکام الهى با مردم مشورت نمى کرد، بلکه صرفاً تابع وحى بود.

بنابراین مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهى بود، و به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در قانونگذارى، هیچ وقت مشورت نمى کرد، بلکه در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست.


آن گاه، قرآن در ادامه مى افزاید: «به هنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشى» (فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ).

همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در موقع اتخاذ تصمیم نهائى باید قاطع بود.


بنابراین، پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید، دودلى و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده و آن تصمیم قاطع مى باشد.


قابل توجه این که: در جمله بالا مشاوره به صورت جمع ذکر شده (وَ شاوِرْهُمْ) ولى تصمیم نهائى تنها به عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) و به صورت مفرد ذکر شده (عَزَمْتَ).

این اختلاف تعبیر، اشاره به یک نکته مهم مى کند و آن این که: بررسى و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعى، باید به صورت دسته جمعى انجام گیرد، اما هنگامى که طرحى تصویب شد باید براى اجراى آن، اراده واحدى به کار افتد.


در غیر این صورت هرج و مرج پدید خواهد آمد; زیرا اگر اجراى یک برنامه به وسیله رهبران متعدد، بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شکست خواهد شد، به همین جهت، در دنیاى امروز نیز مشورت را به صورت دسته جمعى انجام مى دهند، اما اجراى آن را به دست دولت هائى مى سپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره مى شود.لینک



به نام خدا

ترجمه و تفسیر آیه 162 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ162

آیا کسی که با ایمان در راه رضای خدا گام بردارد،مانند کسی است که باکفر راه غضب را پیماید؟منزلگاه او جهنم است و چه بد جایگاهی می باشد.


تفسیر

موازنه بین ارزشهای حقیقی است که قلب مؤمن متوجه به آنهاست و او هم وغمی جز رضای خدا ندارد و بین کسی که از هواهای نفسانی خودش پیروی می کند و در جستجوی مال دنیاست و ابدا توجهی به رضای خدا ندارد.البته چنین کسی مورد ناخشنودی و غضب خداوند قرار می گیرد و جزای او جز آتش جهنم نخواهد بود و آن بد جایگاهی است .

تفسیر المیزان


احادیث و ایات قرانی (۲۸ مهر ۹۴)

تفاوت ایمان با اسلام 

در سوره حجرات ایه 14 اعراب بادیه نشین وقتی به سوی پیامبر امدند وتشهد را بر زبان اوردند وبه پیامبر گفتند که ما به تو ایمان اوردیم 

ایه نازل شد که شما ایمان نیاوردید بلکه اسلام اوردید

تفاوت اسلام با ایمان در اینه که اسلام گفتن تشهد بازبانه 

که وقتی تشهد گفتیم یک سری اعمال نماز روزه حج و... 

برما واجب میشه که انجام بدیم ودر ظا هر هم میتونیم به اطرافیانمون هم بگیم که ما نماز میخونیم نماز شب میخونیم مسجد میریم و... یک سری اعمال که در ظاهر پیداست 

ولی ایمان اقرار به زبان و قلب تشهد را به زبان میاریم وبا قلب هم ایمان به گفته خود داریم ایمانی که هر چقدر هم 

زمان بگذره یک ذره شک تو 

دلمون پیدا نمی شه ایمان نشون دادنی وظاهری نیست 

کسی نمیتونه نشون بده چقدر تو دلش ایمان داره جای ایمان در قلبه ایمان داریم قلبمون پذیرفته در عمل کاری انجام میدیم که زبان مگه ایمان تابیر به نور شده در نور تاریکی نیست مومن اللدوام مجاهده میکنه با اموال وجان فقط برای رضای خدا 

کسی که ایمان داره میتونه اسلام هم داشته باشه اما کسی که اسلام داره معلوم نیست ایمان داشته باشه

(امام صادق علیه السلام : ایمان با اسلام شریکه ولی اسلام با ایمان شریک نیست) 

ایمان ان است که در دل ظاهر شود ولی اسلام فقط قوانین شرعیه برش ظاهر میشود

در ایه 15 سوره حجرات خداوند مومنین را معرفی میکند که چه کسانی هستند.





به نام خدا

مبحث چهل و ششم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)

آیا به افراد سائل نباید کمک کرد؟

خداوند در سوره ضحی نیز به پیامبر دستور داده که افراد سائل را از خود مران و شرط مستحق بودن یا محروم بودن را برای سائل بیان نکرده است.


فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾



مکارم: حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن.



وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾


مکارم: و سؤ ال کننده را از خود مران.  لینک





اهمیت و ضرورت حفظ قرآن 


پیامبر گرامی اسلام:

«بر شما باد به خواندن قرآن که درجات بهشت به شماره آیات آن است و روز قیامت به قارى قرآن گویند بخوان و بالا رو و هر آیه که بخواند یک درجه بالا رود.(امالى شیخ صدوق-ترجمه کمره‏اى، متن 359)»


هرکس قرآن را حفظ می کند:

 اولا قرآن را تلاوت کرده

 ثانیا برای حفظ قرآن تلاش در جهت درک معنای آن می کند تا حفظ به خوبی انجام پذیرد

 ثالثا بر اثر تکرار در حفظ و تداعی آیات حافظ قرآن تفکر بیشتری در آیات می نماید

 رابعا به طور طبیعی شخص حافظ در زندگی فردی و اجتماعی خود وقتی اقدام به کاری می کند آیات متناسب با آن به ذهنش خطور کرده و عملکرد او تحت الشعاع آیات قرار می گیرد

 علاوه بر آنچه گفته شد شایان ذکر است کسانی که عهده دار پاسداری از حریم قرآن اند و وظیفه خطیر تبلیغ و نشر فرهنگ عمیق اسلامی را بر دوش دارند شایسته است نسبت به دیگران از تسلط بیشتری بر قرآن برخوردار باشند و حفظ قرآن زمینه ساز این تسلط است.



آثار و برکات حفظ قرآن کریم 


امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این باره می‎فرماید: «حافظ قرآنی که به آن عمل کند، با فرشتگان پیغام‎بر و نیک رفتار هم نشین می‎گردد


 امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: «اَشراف و بزرگان امّت من، قاریان و حافظان و شب زنده‎دارانند


امیرمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ در این زمینه می‎فرماید: «قرآن را تلاوت کنید و آن را به خاطر بسپارید، زیرا خداوند متعال دلی که قرآن در آن باشد عذاب نمی‎کند


پیامبر گرامی اسلام می‎فرماید: «کسی که در درونش چیزی (سوره یا آیه‎ای) از قرآن نباشد، مانند خانه ی ویران است


رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «کسی که قرآن را از حفظ بخواند و گمان کند خدای تعالی او را نمی‎آمرزد، ‌در شمار کسانی است که آیات الهی را به تمسخر گرفته‎اند


امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «هر کس در فراگیری قرآن بکوشد و به سبب کمی حافظه آن را به سختی حفظ کند دو پاداش دارد. (پاداشی برای حفظ قرآن و پاداشی برای تحمل سختی آن


پیامبر عظیم الشأن اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که (آن قدر) قرآن بخواند تا حفظ شود، خداوند او را به بهشت داخل خواهد کرد و شفاعتش را درباره ی ده تن از اعضای خانواده‎اش که آتش بر آن ها واجب شده، می‎پذیرد.


پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «درجات بهشت به تعداد آیه‎های قرآن است چون صاحب قرآن داخل بهشت شود، به وی می‎گویند بخوان و بالا برو که هر آیه‎ای را درجه‎ای است. پس برتر از درجه ی حافظ قرآن درجه‎ای نیست


پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «ای سلمان،... همانا بعد از انبیا بهترین بندگان نزد خداوند، عالمانند و سپس قاریان و حافظان قرآن. آنان همانند انبیا از دنیا می‎روند، همراه آنان از گورها برانگیخته می‎شوند، در کنار آنان از صراط می‎گذرند و پاداش همانند آنها (از خداوند) دریافت می‎کنند.


حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: «هیچ کس با قرآن هم نشین نمی‎شود مگر این که از کنار آن با افزایش یا کاهش بر می‎خیزد: افزایش هدایت یا کاهش گمراهی


خداوند متعال می‎فرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنّ الْقُلُوبُ» «آگاه باش که دل‎ها با یاد خدا آرام می‎گیرد.»


امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می‎فرماید: اگر همه ی مردم روی زمین از دنیا بروند، تا وقتی قرآن کریم با من است، از هیچ چیز وحشت ندارم.






آیا میدانید: کاروان امام حسین (ع) در 28 رجب سال 60 هجری از مدینه حرکت کرد و سوم شعبان به مکه رسید

 

آیا میدانید: کاروان امام حسین (ع) 2 روز درمدینه ، 4 ماه و 10 روز در مکه ، 23 روز در راه ، 10 روز درکربلا ماند

 

آیا میدانید: کاروان سالار شهیدان 18منزل به منزل طی نمود و در روز دوم ماه محرم سال 61 هجری به سرزمین کربلا رسید

 

آیا میدانید: امام حسین (ع) 11 سال امامت نمود

 

آیامیدانید: امام حسین (ع) ۵۷ سال عمر نمود

 

آیا میدانید: سرمبارک امام حسین بر روی نیزه سوره کهف وآخرین آیه سوره شعرا را میخواند وسیعلم الذین ظلموا.....

 

آیا میدانید: 51 سال بعد از رحلت رسول اکرم (ص) واقعه عاشورا اتفاق افتاد

 

آیا میدانید: شهدای کربلا از اولاد ابیطالب اسم شان در ناحیه مقدسه آمده 17 نفر هستند

 

آیا میدانید: دونفر از فرزندان امام حسین بنام های علی اکبر وعلی اصغر در روز عاشورا شهیدشده اند وحضرت رقیه درسوریه شهید شده است

 

آیا میدانید: سه نفراز فرزندان امام حسن مجتبی (ع) بنام های ابوبکر ، عبدالله ، قاسم به شهادت رسیدند

 

آیا میدانید: ازفرزندان مسلم ابن عقیل ومادرشان رقیه دخترحضرت علی(ع) بنام های محمد وابراهیم به شهادت رسیدند

 

آیا میدانید:

آیا میدانید: دونفر از فرزندان حضرت زینب(س) بنام های محمد و عون در روز عاشورا در رکاب دائی شان امام حسین به شهادت رسیدند

 

آیا میدانید: امام حسین به بالین هفت نفر از شهدا پیاده رفتند : مسلم ابن عوسجه – حسد – واضح رومی – جون ( برده بودند) ابوالفضل – علی اکبر – قاسم 
 

آیا میدانید: اولین شهید هاشمی ، علی اکبر بوده است

آیا میدانید: اولین شهید غیر هاشمی ، عبدالرحمن ابن عمیر بوده است

 

آیا میدانید: سه نفر از شهدا بنام های حضرت ابوالفضل ، علی اکبر ، عبدالرحمن ابن عمیر بدنشان قطعه قطعه شد

 

آیا میدانید:مشهورترین القاب امام حسین (ع) سیدالشهدا ، ثارالله ، ابا عبدالله بوده است 
 

آیا میدانید: همسران امام حسین (ع) ، ام لیلا مادر علی اکبر ، رباب دخترامرالقیس مادر علی اصغر وسکینه ، شهربانو دختر یزدگردسوم مادر امام سجاد بوده اند

 

آیا میدانید: ازفرزندان ام البنین در روز عاشورا به نام های حضرت ابوالفضل 34 سال ، عبدالله 25 سال ، عثمان 21 سال ، جعفر 19 سال شهید شده اند

 

آیا میدانید: حضرت ابوالفضل(ع) دارای همسری بنام لبابه ودوفرزند بنام های عبیدالله وفضل داشت ، یکی از علتهای که نام عباس ابوالفضل بوده به معنی پدر فضل ودیگربه معنی پدر همه خوبی ها ، حضرت ابوالفضل درسن چهارده سالگی لباس پدرش اندازه او بوده است ، علمدار امام حسین بود ، درجنگ صفین هم بعنوان ساقی بوده است ، مشاور نظامی پدر بوده است ، 9 سال در عصر امامت برادرش امام حسن مجتبی ، 11 سال ازعمرش درزمان امام حسین (ع) ودرزمان شهادت پدرش امام علی (ع) 14 سال بوده است


آیا میدانید: درخصوص شهدای غیر هاشمی درکربلا

آیا میدانید: عبدالله ابن یقطر این شهید همزاد امام حسین است ومادرش به امام حسین شیرداد واین شهید را رضیع الحسین می خواندند

آیا میدانید: ابوشعشا از تیرانداز ماهر کوفه بوده واز سپاه عمرابن سعد خارج شد و در روز عاشورا 100 تیر به سوی دشمن پرتاب کرد وتنها 5 تیرش به خطا رفت
 

آیا میدانید: ابوثمامه صاعدی مسئول جمع آوری کمک های مالی واسلحه در کوفه برای مسلم ابن عقیل بوده واعلان وقت نماز ظهر را به یاد امام حسین آورد

 
آیا میدانید: حجاج ابن مسروق درتمام اوقات نماز موذن امام حسین از مدینه به مکه وازمکه به کربلا بوده است

 
آیا میدانید: زهیر سنی مذهب بوده واز نیروهای باج گیر کوفه بوده که در روز عاشورا دروقت نماز امام حسین به دعوت امام حسین به کربلا آمد و تمام تیرها را به جان خرید
 

آیا میدانید: عمران کلبی این شهید از قبیله ای بوده که نیمی مسلمان ونیمی دیگر مسیحی بودند او ومادرش به دعوت امام حسین به کربلا آمدند ومسلمان وشهیدشد

 

آیا میدانید: نافع ابن هلال راز نگهدار ، قاری قرآن ، کاتب حدیث ، ودر وقایع عاشورا مثل خبرنگار همه رامکتوب نمود ودرحالیکه زخمی شده بود اسیرشد وبه فرمان عمرابن سعد سرش را از تن جدا نمودند

آیا میدانید: واضح رومی این شهید ترک زبان بوده و پیاده می جنگید
 

آیا میدانید: وهب این شهید مادر وهمسرش هردو مسیحی بودند وبه دعوت امام حسین به کربلا آمدند ومسلمان وشهید شدند

منبع:کتاب سحاب رحمت




واینکه در نماز صبح عاشورا امام حسین به حجاج ابن مسروق فرمود که شما اذان نگو وبه علی اکبر گفت شما اذان بگو وخود حضرت اذان ظهر عاشورا را گفتند (گزیده سخنان اقای حسینی در برنامه سمت خدا مورخه۸/۲۸)






حر بن یزید ریاحی اولین کسی بود که آب را به روی امام بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد.عمر سعد اولین کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد.کی می‌داند آخر کارش به کجا می‌رسد؟دنیا دار ابتلاست. با هر امتحانی چهره‌ای از ما آشکار می‌شود، چهره‌ای که گاهی خودمان را شگفت‌زده می‌کند. چطور می‌شود در این دنیا بر کسی خرده گرفت و خود را ندید؟می‌گویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمی‌شود به عبادتت، به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی. خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.
شاید به همین دلیل است که سفارش شده، وقتی حال خوبی داری و می‌خواهی دعا کنی، یادت نرود عافیت و عاقبت به خیری‌ات را بطلبی.
 
...
مرحوم دولابی.




یکی از مهترین پیامهای فراموش شده عاشورا

خیلی جالبه شب عاشورا 
امام حسین به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود.... 
او به جهانیان فهماند که حتی 
کشته شدن در کربلا هم 
از بین برنده حق الناس نیست.. 
در عجبم از کسانی که 
هزاران گناه میکنند و معتقدند 
یک قطره اشک بر حسین 
ضامن بهشت انهاست... 

شهید دکتر چمران




جهاد با نفس
راحتی مومن
رسول خدا(ص):
آدمی زاده دو چیز را ناخوش دارد یکى مرگ با اینکه راحتى مؤمن از گرفتاریها در مرگ است و آن دیگر کم ثروتى است با اینکه ثروت کم حسابش نیز کمتر است. الخصال الممدوحه و المذمومه/باب الثانی/ح115
هر چه میزان دارایی کمتر باشد، محاسبه آن آسانتر است و زودتر از پل صراط عبور می کند.
-
درس عاشورا:
زندگی فرصت کسب رضای خداست، پس درهمه حال باید درپی آن بود

دعای صنمی قریش

جلد ۸۵، صفحه ۲۴۰ از مصباح کفعمی نقل شده است که دعای صنمی قریش دعائی عظیم الشأن و بلند منزلت است و از اسرار مشلکه و بهترین اذکار است.شیخ بزرگوار تقیّ الدین ابراهیم عامِلی کفعمی در حاشیه کتاب شریف «المصباح» می فرماید:این دعائی است عظیم الشّأن و رفیع المنزلة که ابن عبّاس آن را از مولای ما امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت نموده است، و این دعاء از غوامض اسرار و کرائم اوراد امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که آن حضرت در روز و شب و وقت سحر بدان مواظبت می فرمودند، و آن را در قنوت نماز می خواندند و می فرمودند:کسی که این دعا را بخواند همانند کسی است که در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در جنگ بدر، اُحد، و حُنَین یک میلیون تیر به سوی دشمن افکنده باشد.بعضی از علما نوشته اند خواندن این دعا برای بر آمدن حوائج وخواسته ها مجرب است.

 



*أللَّهُـمَّ صَـلِّ عَـلی مُـحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَـمَّـدٍ

خداوندا درود بفرست بر محمّد و آل محمّد(ص)

* أللَّهُمَّ العَـن صَنَمی

و لعـنت کن دو بـت

قُرَیشٍ وَجِبتَیهَا وَ طاغُـوتَیها وَ إفکَـیها

 وابنَـتَیهِمَا اللَّذَینِ

قریش دو مشرک آنرا، و دو سرکرده ضلالت را،

 و آن دو دروغ پرداز را،

دختر آنان را،

خالَفا أمرَکَ وَ أنکَرا وَحـیَکَ وَ جَـحَدا إنعـامَکَ وَ عَـصَیا

کسانیکه فرمانت را زیر پا نـهادند، و وحی تو را نپـذیـرفتند،

 و نعـمت رسولت را

انکار کردند، و نافرمانی

رَسِولَکَ وَ قَـلَّبا دینَکَ وَ حَرَّفا کِتابَکَ وَ عَـطَّلا أحکامَکَ

پیامبرت را کردند، و دینت را واژگون نمودند، 

و قـرآنـت را تحـریف کردند، و احکام تو رابی ثمر گذاردند

وَ أبطَلا فَـرائِضَکَ وَ اَلحَدا فی آیاتِکَ وَعـادَیا اَولِیائِکَ وَ

و تـباه کردند احـکام واجـب تو را، و از درستیزگی با آیاتت 

برآمدند، و دشمنی کردند با دوستانت

والَیا أعدائَکَ وَخَرَّبا بِلادَکَ وَأفـسَداعِبادَکَ.*أللَّهُ مَّ العَـنهُما

و دوستی کردنـد با دشمـنانـت، و شهـرهـای تو را ویـران 

ساخـتند، و بـندگانت را به

فساد کشاندند، خدایا لعنت کن آن دو

وَأتباعَـهُما وَاَولِیآءَهُما وَاَشیاعَهُما ومُحِبّیهِما فَـقَـد أخرَبا

و پیروانشان و یارانشان و گرویدگان به آندو و دوستانشان را،

زیرا آندو ویران ساختند

بَیتَ الـنـُّبـُوَّةِ وَرَدَما بابَهُ وَنَقَـضا سَقـفَهُ وَ ألحَـقا سَـمـآئَهُ

خانه وحی را، و در آن را کاملاً بستند، و شکست سقف آن را،

 و آنرا زیر و رو کردند،

بِأرضِهِ وَعالِیهُ بِسافِـلِهِ وَ ظاهِرَهُ بِباطِـنِهِ وَأستَاصَلا أهلَهُ

و بالا و پایین آن را یکی کردند، و ظاهـر و باطنش را ویران کردند،

 و اهـل آن را از بیخبرانداختند

وَ أبادا أنصارَهُ وَ قَتَلا أطفالَهُ وَ أخلَیا مِنبَرَهُ مِن وَصِیِّهِ وَ

و یاوران آن را هلاک کردند، و کودکانـشان را کشتند، و منبر نبوت

 را از وصیّ نبی و

وارِثَ عِلمِهِ وَجَحَدا إمامَتَهُ وَأشرَکا بِرَبِّهِما فَعَـظِّم ذَنبَهُما

وارث پـیـامبر، تـهی کردند، و انـکـار کردند

 امـامت وصیّ پیامبر را و مـشرک به خدا

شدند، پس خدایا گناه آن دو را بزرگ شمار

وَ خَلِّدهُـما فی سَقَرٍ وَ ما أدراکَ ما سَقَـرٍ لاتُبقی وَ لاتَذَر.

و برای همیشه در جهنم سقر جایشان بده، جهنمی 

که بندگان نمی توانند شدت

عذابش را درک کنند، جهنمی که نه چیزی را باقی

 میگذارد و نه رها میسازد.

*أللَّهُمَّ العَـنهُم بِعَـدَدِ کُلِّ مُنکَرٍ أتَوهُ وَ حَقٍّ أخفَـوهُ وَ مِـنـبَرٍ

خدایا آن دو و پیروانشان را به عـدد هـر کار نـاروایی 

که انجام دادند لـعنـت کن، و به

عدد هر حقی که مخفی داشتند، و هر منبری که

عَلَوهُ وَ مُؤمِنٍ أرجَوهُ وَ مُنافِقٍ وَلَّوهُ وَ وَلِّیٍ آذَوهُ وَطَـریدٍ

به ظلـم بر آن بالا رفتند، و هر مـؤمنی که تبعیدش کردند،

 و هر مـنـافقی که به کار

گماردند، و هر دوست خدا که آزردند، و هر تبعید شده ای که

آوَوهُ وَ صادِقٍ طَـرَدُوهُ وَ کافِـرٍ نَصَـرُوهُ وَ إمامٍ قَهَـرُوهُ وَ

پناهش دادند، و هر راستـگویی که راندند، و هر کـافری

 که یـاری کردنـد، و هـر امام

بر حقی که مقهورش کردند

فَرضٍ غَـیَّرُوهُ وَ أثَرٍ أنکَرُوهُ وَ شَرٍّ آثَرُوهُ وَ دَمٍ أراقـُوهُ وَ

هر واجبی که آن را تـغیـیر دادند، و هـر دلیلی که انکـارش 

کردنـد، و هـر امر زشتی

که اختیار کردند، و خون هایی که به ناحق ریختند و

خَبرٍ بَدَّلُوهُ وَ کُفـرٍ نَصَبوه وَ إرثٍ غَصَبُوه وفَیءٍ اقتَطَعُوهُ

هر کار نیکی که آن را عوض کردند، و هر کـفـری که به پا 

داشتند، و هر ارثـی که به

زور گرفتند، و هر غنیمتی که به ناحقّ ملک خود ساختند

وَ سُحتٍ أکَلُوهُ وَ خُمسٍ أستَحَلُّوهُ وَ باطِلٍ أسَّسُوهُ وَ جَورٍ

و هر مال حـرامـی که خوردند، و هـر خمسی که برای غـیر

 اهـلش حـلال شمردند،

و هر خلاف واقعی که اساس آن را نهادند، و هر ستمی که

بَسَطُـوهُ وَ نِـفاقٍ أسَرُّوهُ وَغَـدرٍ أضمَرُوهُ وَ ظُـلمٍ نَشَـرُوهُ

گسترش دادند، و هر نـفـاقی که پنهان داشتند، و هر نیرنگی

 که انجـامش را به دل

گرفتند، و هر ستمی که آن را پراکندند

وَ وَعدٍ أخلَفُـوهُ وَ أمانٍ خانُـوه وَ عَهـدٍ نـَقَـضُـوهُ وَ حَـلالٍ

و وعده هایی که بدان وفا نکردند، و امان دادنی که خیانت 

کردند، و پیمان هایی که

شکستند، و حلال هایی که

حَرَّمُوهُ وَحَرامٍ أحَلُّوهُ وَ بَطنٍ فَتَّقُوهُ جَنینٍ أسقَطُوهُ وَضِلعٍ

تحریم نمودند، و حرام هایی که حـلال کردند، و پهـلوهایی

 که شکافتند، و جـنـینی

که سبب سقط آن شدند و استخوانی که

دَقُّوهُ وَ صَکٍّ مَزَّقُـوهُ وَ شَملٍ بَدَّدُوهُ وَعَـزیزٍ أذَلُّوهُ وَ ذَلیلٍ

شکستند، و هر سندی که آن را دریدند، و هر اجتماعی 

که پـراکندند، و هر عـزیـزی

که خوارش کردند، و هر خواری که

أعَزُّوهُ وَ حَقٍّ مَنَعُـوهُ وَ کِذبٍ دَلَّسُوهُ وَ حُکمٍ قَلَّبُوهُ وَ إمامٍ

عـزت بخـشیـدند، و هر حـقی کـه از صـاحبانش باز داشتند، 

و هر دروغـی که آن را

راست جلوه دادند، و هر حکمی که آن را وارونه کردند،

 و هر امامی که

خالَفُوهُ.أللّهُمَّ العَـنهُم بِکُلِّ آیَةٍ حَرَّفُـوها وَ فَریضَةٍ تَرَکُوها

مخالـفـتش کردند، خدایا لـعـنـت کن آنان را به عـدد هـر آیه ای

 که آن را تغییر دادند،

و هر واجبی که آن را ترک کردند

سُنَّةٍ غَیَّرُوها وَ رُسُومٍ مَنَعُـوها وَ أحکامٍ عَطَّلُوها وَ بَیعَةٍ

و هـر روش پـسندیده ای که تغیـیرش دادند،

 و نشـانه های روشنی که جلـوگیـرش

شدند، و احکامی که بی نتیجه گردانیدند، و هر بیعتی که

نَکَـثـُوها وَ دَعـوَی أبطَــلُوها وَ بَـیـِّنَةٍ أنکَـرُوها وَ حـیـلَةٍ

آن را شکستند،و هر ادعای حقی که آن را نپذیرفتند، و هر 

شـاهد عادلی که انکارآن کردند، و هر نیرنگی که

أحـدَثـُوها وَ خِـیانَةٍ أورَدُوها وَ عَـقـَبَةٍ إرتَـقُـوهـا وَ دِبابٍ

آن را اخـتـراع کردند، و هر خیـانـتی که وارد دیـن کردند، 

و هر گردنه ای که بالای آن

رفتند(برای کشتن پیامبر"ص") و مشک های خشکی که

دَحرَجُوها وَأزیافٍ لَزِمُوها وَ شَهـاداتٍ کَتَمُـوها وَ وَصِـیَّةٍ

آن را غلطاندند، و هر تـقلبی که مـقیّد به او بودند، و هـر

 امـری که شاهد آن بودند،و هر وصیتی که

ضَیَّعُوها.أللّهُمَّ العَنهُما فی مَکنُونِ السِّرِ وَ ظاهِرِ العَلانِیَةِ

آن را تضییع نمودند. خـدایـا لـعنـت کن آن دو (عـمر و 

ابوبکر"لعنة الله علیهما") را در پنهان نهان اشکار و ظاهرلَعـناً کَثـیـراً أبَـداً دائـماً دآئِـباً سَرمَـداً لا إنقِـطاعَ لِأمَـدِهِ وَ

لعنتی زیاد، پیوسته، مدام، بی ابتدا و بی انتها، لعنتی که 

زمانـش پایانی ندارد و

لا نَـفـادَ لـِعَـدَدِهِ لَعــناً یَغـدُو أوَّلُهُ وَ لایـَرُوحُ آخِـرُهُ لَهُم وَ

عددش را انتـهـایی نیست، لـعـنـتی که آغـازش را صـبحی 

باشد ولی انجامـش را

شبی نباشد، لعنت تو باد بر آنان و

لِأعـوانِهِم وَ أنصارِهِم وَ مُحِبّیهُم وَ مُوالیهِم وَ المُسَّلَمینَ

یارانـشان و مـدد کـارانشـان و دوسـتـانـشان و مـرتـبطین

 

با آنان و کسانی که خودرا در اختیار آنان گذاشته اند

لَهُـم وَ المـآئِلـینَ إلَـیهِـم وَ النَّـاهِـضـیـنَ بِـاحـتِجـاجِهِـم وَ

و به آنان مـایـلنـد، و کـسـانی که ادعــاهـای بی اسـاس 

آنــان را عَــلَــم کـردنـد، و

الـمُــقـتـَدیـنَ بِکَـلامـِهـِـم وَ الـمُــصــَدِّقـیـنَ بِـأحکـامِـهِـم.

پـیـروی کـردنـد از سخـنـان آنان، و قــضـاوت هــای بـاطـل

 آنـان را تـصـدیق نـمـودند.

.ثُمَّ قُل أربَعَ مَرّاتٍ:

سپس چـهـار مـرتـبـه بگو:

ألـلـّهُـمَّ عَــذِّبـهُـم عَــذابـاً یَـسـتَـغـیـثُ مـِنـهُ أهـلُ الـنّـارِ.

آمینَ رَبَّ العالَمینَ.

خداوندا عذاب فرما آنانرا،عذابی که استغاثه وفریاد اهل 

آتش ازآن عذاب بلندست.

آمین رب العالمین.

احادیث و ایات قرانی (۲۷ مهر ۹۴)

پیامبر گرامی اسلام (ص ):

محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است اگر چه اندک باشد. 

أحبّ الأعمال إلى اللَّه أدومها و إن قلّ.

(سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد ص )

 صلوات


معنای قتیل عبرات

1-"انا قتیل العبرات" (محدث قمی، منتهی الامال، ص 538.) روایت از امام حسین(ع) است که فرمود: "من کشته اشکها هستم". از این رو کشته اشک‏ها از لقب‏های سید الشهدا است. در حدیث دیگری فرمود: "انا قتیل العبره، لا یذکرنی مؤمن الا استعبر؛ (شیخ صدوق، امالی، ص 118) من کشته اشکم. هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‏کند مگر آن که اشک به چشمانش می‏آید". این صفت در زیارتنامه‏ها هم برای امام (ع) به کار رفته و معتبر است.

روایت فوق را مرحوم شیخ صدوق چنین بیان می فرمایند:

«حدثنا الحسین بن أحمد بن إدریس ، قال : حدثنا أبی ، عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب ، عن الحکم بن مسکین الثقفی، عن أبی بصیر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن آبائه (ع)، قال : قال أبو عبد الله الحسین بن علی (ع): انا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمن الا استعبر» 

امالی صدوق ،ص200،مناقب ابن شهر آشوب،ج3ص239.بحار الانوار :ج98ص295.روضة الواعظین، فتال نیشابوری،ص170.

2-مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حسین عندلیب همدانی در کتاب گرانقدر «ثارالله» در توضیح این فقره نوشته اند:

«این جملات بدان معنا نیست که امام (ع) شهید شدند تا مردم گریه کنند و به اجر و ثوابی برسند .

بلکه «قتیل العبرة»حاکی از آثار قهری شهادت امام می باشد.وآن سرشک ناشی از عشق فطری هر مؤمن به اوست .

3-ذیل تفسیر سوره مبارکه آل‏ عمران آیه 13 میخوانیم:

"عبرة" در اصل از ماده "عبور" گرفته شده است که به معنى گذشتن از حالى به حال دیگر یا از جایى به جاى دیگر است، و به اشک چشم"عبرة" (بر وزن حسرت) مى‏گویند زیرا از چشم عبور مى‏کند و به کلمات که از زبان ها و گوش ها مى‏گذرد نیز عبارت مى‏گویند، و عبرت گرفتن از حوادث نیز به خاطر آن گفته مى‏شود که انسان از آن چه مى‏بیند مى‏گذرد و از حقایقى در پشت سر آن آگاه می‏شود.

4-می توان حدیث شریفی که از امام حسین (ع) نقل شده است که فرمودند:

«انا قتیل العبرة لا یذکرنی مومن الا استعبر»

را این طور تفسیر کرد که: "من کشته شدم تا عبرتی باشم و …من کشته عبورم هیچ مومنی مرا یاد نمی کند مگر این که ( از مقامی به مقام بالاتر ) عبور می کند ( و نشانه آن اشک است) 

5-معنی قتیل العبرات این می تواند باشد که از راه شناخت امام حسین و حتی از راه احساسات و عواطف خالصانه می توان به اهداف اصلی امام حسین (ع) رهنمون شد 

ح.م





تلاوت وتدبر در قران

در حدیث مشهورى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرموده اند: 

 خانه هاى خود را با تلاوت قرآن نورانى کنید 

زیرا هر خانه اى که در آن قرآن، بسیار تلاوت شود خیر آن خانه زیاد شده و اهل آن گشایش مى یابند و آن خانه براى اهل آسمان نورافشانى مى کند چنان که ستارگان آسمان براى اهل دنیا نورافشانى مى کنند.(۱)

. ✅ چرا تدبر؟!

غرض اصلى از نزول قرآن، هدایت انسان ها به سوى کمال و سعادت واقعى آنان است .

کمال وسعادت نیز تنها با عمل کردن به دستورات قرآن محقق مى گردد .

عمل به قرآن میسر نیست مگر پس از فهمیدن آن که قرآن در صدد بیان آن است .

تنها راه رسیدن به این درجه از فهم، تدبر و تفکر در آیات الهى است. 

در حقیقت تلاوت قرآن نیز مقدمه اى براى تدبر در آیات آن است. 

. قرآن کریم، نیز خود نه تنها در بیش از سیصد آیه به تفکر و تذکر و تعقل دعوت کرده، [۲]بلکه هدف از فرو فرستادن قرآن را تفکر، [۳]تعقل [۴ ]و تدبر در آیات الهى دانسته است. «کِتَـبٌ أَنزَلْنَـهُ إِلَیْکَ مُبَـرَکٌ لِّیَدَّبَّرُواْ ءَایَـتِهِ» [۵]

تدبر در آیات قرآن داراى چنان آثار ژرف و گسترده اى است که چیزى نمى تواند جاى گزین آن شود. 

مهم ترین این آثار، از بین بردن جهل و نادانى در ابعاد گوناگون زندگى فردى و اجتماعى انسان هاست. 


. قرآن کریم با بیان مهم ترین حقایقى که انسان ها در راه رسیدن به سعادت فردى و اجتماعى خود بدان نیاز دارند و با جداسازى دقیق " اوهام و خیالات " از . " حقایق "به مبارزه با این خصلت خطرناک پرداخته است.

بسیارى از مسلمانان به طور کلى با قرآن رابطه اى نداشته، از آن بیگانه اند و کسانى که با قرآن مأنوسند نیز غالباً به فراگیرى قرائت، تجوید و صوت و لحن اکتفا کرده یا در گامى بالاتر به حفظ قرآن مى پردازند و یا در نهایت با معانى و مفاهیم قرآن در حدى سطحى آشنا مى شوند و بدین ترتیب خود را از برکات

 بى شمار تدبر در قرآن که مقدمه اى براى عمل به آن نیز هست ؛ محروم مى سازند. به همین دلیل است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در قیامت از این که امت وى قرآن را ترک کرده و موجب مهجوریت آن شده اند به خداوند شکایت مى کند. «وَقَالَ الرَّسُولُ :یَـارَبِّ إِنَّ قَوْمِى اتَّخَذُواْ هَـذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا» [۶]

به امید روزى که با تدبر کافى در آیات هدایتگر قرآن، خود و جامعه خویش را از بیمارى کشنده نادانى نجات داده و بتوانیم حجاب ضخیم ناشى از دوستى دنیا را از رخ حقیقت کنار زده و حقایق هستى را آن گونه که هستند مشاهده کنیم.آمین. احمد دانایی


پى‏نوشتها:

۱-اصول کافى، عربى، به تحقیق على اکبر غفارى، چاپ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، آخوندى، ج 2، 

. ص 613 و 614.

۲_المیزان، عربى، مؤسسه اعلمى، بیروت، ج 5، ص 255.

۳-نحل/ 16، 44.

۴-یوسف/ 12، 2.

۵-سوره ص / 38، 29.

۶-فرقان/ 25، 30.





فارسی :


سوره توبه آیه 82: 

اکنون آن ها ( کافران و منافقان) باید کم بخندند و بسیار گریه کنند که به مجازات سخت اعمال خود خواهند رسید.


شعر :


کنون وقت آن است که خندند کم ولی اشک بسیار ریزند هم

که اکنون سزای عمل های زشت ببینند این مردم بد سرشت


English :


.Therefore they shall laugh little and weep much as a recompense for what they used to do.





به نام خدا

مبحث چهل و پنجم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)

آیا به افراد سائل نباید کمک کرد؟

در ارتباط با موضوع فوق،ایات 272و 273 که مصارف انفاق را مشخص میکند نیز قابل توجه است:

لَّیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَکِنَّ اللّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَلأنفُسِکُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلاَّ ابْتِغَاء وَجْهِ اللّهِ وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ ﴿۲۷۲﴾


فولادوند: هدایت آنان بر عهده تو نیست‏، بلکه خدا هر که را بخواهد هدایت مى ‏کند، و هر مالى که انفاق کنید، به سود خود شماست‏، و(لى‏) جز براى طلب خشنودى خدا انفاق مکنید، و هر مالى را که انفاق کنید (پاداش آن‏) به طور کامل به شما داده خواهد شد و ستمى بر شما نخواهد رفت‏.



لِلْفُقَرَاء الَّذِینَ أُحصِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاء مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لاَ یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ ﴿۲۷۳﴾



مکارم: (انفاق شما، مخصوصا باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‏ اند، نمی‏توانند مسافرتی کنند (و سرمایه ‏ای به دست آورند،) و از شدت خویشتن داری، افراد ناآگاه آنها را بی نیاز می‏پندارند، اما آنها را از چهره‏ هایشان می‏شناسی، و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی‏خواهند. (این است مشخصات آنها!) و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.


در تفسیر المیزان این گونه آمده است:


"مراد از جمله (لا یسئلون الناس الحافا) این است که فقراى مؤ من اصلا دریوزگى نمى کنند، تا منجر به اصرار در سؤ ال شود، زیرا بطوریکه گفته اند: وقتى روى کسى به سؤ ال باز شود براى بار دوم دیگر طاقت صبر ندارد، و نفس او از تلخى فقر به جزع در مى آید، و عنان اختیار را از کف مى دهد و در هر فرصتى تصمیم مى گیرد باز هم سؤ ال کند و اصرار هم بورزد، و راه را بر هر کس ‍ بگیرد.


ولى بعید نیست که منظور نفى اصرار باشد، نه نفى اصل سوال ، و منظور از الحاف اظهار حاجت بیش از مقدار واجب باشد، براى اینکه صرف اظهار حاجت ضرورى حرام نیست ، بلکه گاهى واجب هم مى شود، آن سؤ الى مذموم است که زائد بر مقدار لزوم باشد."


بنابراین سائلینی که محترمانه و بدون اصرار و بدون گیر دادن و بطور غیر مستمر که دلالت بر سایل نبودن شغل انها دارد ،در خواست کمک میکنندرا باید کمک کرد.


نکته دیگر مهم در این ایه اعتبار دادن به قضاوت ظاهری و چشمی شما ست که اگر از چهر ه اش تشخیص دادی نیازمند موجهی است،نیاز به تحقیق و اطمینان دیگری از مستحق بودن او نیست. لینک





ادامه روشهای مواجهه با ظالم از منظر قرآن


یکی دیگر از روشهای برخورد با ظالم،عفو گذشت است.خداوند در ادامه آیات سوره شوری که در بالا ارایه شد،


گذشت را ارجح بر انتقام گیری بر می شمرد.


وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ ﴿۳۹﴾


خرمشاهی: و کسانى که چون به آنان تعدى رسد، انتقام مى‏ گیرند



وَجَزَاء سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ﴿۴۰﴾


فولادوند: و جزاى بدى مانند آن بدى است پس هر که درگذرد و نیکوکارى کند پاداش او بر [عهده] خداست به راستى او ستمگران را دوست نمى ‏دارد


وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ ﴿۴۱﴾


خرمشاهی: و هرکس بعد از ستمى که دیده است، انتقام گیرد، اینانند که بر آنان ایرادى نیست‏



إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِکَ لَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۴۲﴾


مکارم: ایراد و مجازات بر کسانی است که به مردم ستم می‏کنند و در زمین به ناحق ظلم روا می‏دارند. برای آنها عذاب دردناکی است.



وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿۴۳﴾


فولادوند: و هر که صبر کند و درگذرد مسلما این [خویشتن دارى حاکى] از اراده قوى [در] کارهاست.لینک









احادیث و ایات قرانی (۲۶ مهر ۹۴)

یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ اِتَّقُوا رَبَّکُمُ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وٰاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهٰا زَوْجَهٰا وَ بَثَّ مِنْهُمٰا رِجٰالاً کَثِیراً وَ نِسٰاءً وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ اَلَّذِی تَسٰائَلُونَ بِهِ وَ اَلْأَرْحٰامَ إِنَّ اَللّٰهَ کٰانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً (1)

 وَ آتُوا اَلْیَتٰامىٰ أَمْوٰالَهُمْ وَ لاٰ تَتَبَدَّلُوا اَلْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَ لاٰ تَأْکُلُوا أَمْوٰالَهُمْ إِلىٰ أَمْوٰالِکُمْ إِنَّهُ کٰانَ حُوباً کَبِیراً (2)

 ای مردم، از پروردگارتان که شما را از«نفس واحدی» آفرید و جفتش را[نیز] از او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید؛ و از خدایی که به [نام ] او از همدیگر درخواست می کنید پروا نمایید؛ و زنهار از خویشاوندان مبرید، که خدا همواره بر شما نگهبان است. (1) 

 و اموال یتیمان را به آنان [باز]دهید، و[مال ]پاک و[مرغوب آنان ] را با[مال ] ناپاک [خود] عوض نکنید؛ و اموال آنان را همراه با اموال خود مخورید که این گناهی بزرگ است. (2) 

سوره مبارکه نساء





رسول اللّه صلی الله علیه و آله : 

مَن نَصَرَ أخاهُ المُسلِمَ وهُوَ یَستَطیعُ ذلِکَ نَصَرَهُ اللّه ُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ . 

 حلیة الأولیاء : 3 / 25 عن عمران بن حصین . 

 رسول خدا صلی الله علیه و آله : 

 هرکه برادر مسلمانش را یارى کند ـ در حالى که توان یارى او را داشته باشد ـ ، خداوند ، او را در دنیا و آخرت ، یارى خواهد کرد .



زیر باران رفتم...

دلم از پاکی باران لرزید..

و نگاهم را شست...

و صدایم را برد..

و چه زیباست؛ 

هم آغوش شدن با اشکی...

که ز چشمان جهان می ریزد...!

کاش باران بودم...

که دلی می شستم...!




امام صادق علیه السلام فرموده است: هر کس که نمازهایش را در اول وقت بخواند ، ملک‌الموت وعده داده که خودش شهادتین را به او تلقین کرده و شیطان را از او دور می‌کند.





سزاوار است حال دوستان آل محمد - که رحمت خدا بر آنان باد - بحکم دوستى و وفا و ایمان به خداوند بلند مرتبه و بزرگ و رسول کریم ، در دهه اول محرم تغییر نموده و در دل و سیماى خود، آثار اندوه و درد این مصیبتهاى بزرگ و دردناک را آشکار نمایند. باید مقدارى از لذائذ زندگى را که از خوردن و نوشیدن و حتى خوابیدن و گفتن بدست مى آید ترک نموده و مانند کسى باشند که پدر یا فرزند خود را از دست داده است . نباید احترام امامش کمتر از احترام خود و نزدیکانشان باشد و لازم است که خدا و پیامبر و امامش - رحمت خداوند بر آنان باد - را بیش از خود، فرزندان و نزدیکانش دوست داشته باشد.المراقبات یت الله میرزا جواد ملکی تبریزی


نیز با گفتارى صادقانه و با زبان حال بگوید: آقاى من ! کاش بجاى تو تمام این بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم ! کاش خویشان و فرزندان من بجاى خویشان و فرزندان تو کشته و اسیر مى شدند! اگر این سخنان را صادقانه بگویى ، تو را پذیرفته و بخاطر مواسات راستین با بزرگوارترین سادات تو را در جایگاه راستگویان با آنان همنشین مى گرداند. ولى جدا از فریبکارى با این سخنان بپرهیز زیرا ممکن است بجاى این که به جایگاه صدق و درجه صدیقین برسى به ذلت دروغ و پایینترین درجات منافقین مى رسى . پس اگر مى بینى که نمى توانى این گونه با امام (علیه السلام ) مواسات نمایى ، ادعاهاى دروغ را از خود دور کرده و خود را خوار نکن و فقط بگو: کاش با تو بوده ، در مقابل تو کشته شده و به سعادت بزرگى مى رسیدم . و اگر مى بینى باین مقدار هم معتقد نیستى ، مرض دل خود را که همان دوستى این دنیاى پست و میل و اعتماد به زندگى آن و فریب خوردن به زیباییهاى آن است ، معالجه کرده و این فرمایش خداوند متعال را بخوان : ((اى یهود! اگر گمان مى کنید فقط شما دوستان خدایید و اگر راست مى گویید، آرزوى مرگ کنید)خلاصه از همان منبع






دعای پرنفوذ پدر و مادر

امام صادق (علیه السلام): «ثَلاثُ دعوات لا یحجُبنَ عَنِ اللهِ تَعالی: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِه إِذا بَرَّهُ و دعوتُهُ علیهِ إذا عَقَّهُ ، و دعاءُ المظلومِ علی ظالِمه و دعاؤُهُ لمن اِنتَصَر لهُ مِنهُ ، و رجلٌ مؤمنٌ دَعا لِاخٍ لَه مؤمنٌ واساهُ فینا ، و دعاؤُه علیه إذا لم یُواسهُ مع القدرةُ علیه ، و اِضطرارُ أخیه إلیه ؛
 
سه دعاست که از پروردگار در حجاب نمی‌ماند و قطعاً مستجاب می‌گردد: (نخست) دعای پدر و مادر در حق فرزندی که نسبت به والدین خود نیکوکار باشد؛ و دعای ایشان آنگاه که در حق فرزند نفرین نماید. (دوم) نفرین مظلوم نسبت به ظالم، و دعای او (مظلوم) در حق کسی که انتقام وی را از ستمگر بستاند و (سوم) دعای مومن آنگاه که دعای مرد مؤمن در حق برادر مؤمن خود که به خاطر ما، او را کمک مالی کرده باشد و نفرین او در حق برادرش که به وی محتاج شده و او می توانسته است نیازش را برطرف سازد و نکرده است »



به نام خدا
مبحث چهل و چهارم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
آیا به افراد سائل نباید کمک کرد؟
در زندگی روزمره با افراد سائل زیادی روبرو میشویم که در خواست کمک دارند. افراد زیادی هم با این استدلال 

که نمی دانیم انها واقعا مستحق هستند یا خیر ،از کمک به انها خودداری می کنند.اما ایا فقط به افراد مستحق باید انفاق کرد؟

چند وقت قبل که ایه 19 سوره ذاریات را میخواندم ،پاسخ این سئوال نیز در ذهنم روشن شد. 

در این سوره در وصف متقین اینگونه امده است:

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ (١٥)آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذالِکَ مُحْسِنِینَ (١٦)


کانُوا قَلِیلاً مِنَ الَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ (١٧)وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (١٨)


وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (١٩)و در اموال آنها حقّى براى سائل و محروم بود. (١٩)

محروم ،همان معنی مستحق را میدهد.اینکه خداوند سائلین را از محرومین جدا کرده و بیان میکند متقین بخشی از انفاق خود را به افراد سائل اختصاص میدهند؛پاسخ سئوال را برایم مشخص کرد که نباید تمام کمکهای خود را منحصر و منوط به شناخت مستحق کنیمبلکه سائلین را نیز باید مدنظر داشت.

البته اینکه چه مقدار و به چه نوع سائلینی باید کمک کرد،بحثی عقلی و تابع عرف جامعه میباشد.

حال به تفسیر اقای مکارم هم نگاه کنیم:

"وقتى مى گوید: در اموال آنها چنین حقى است، یعنى علاوه بر واجبات، آنها بر خود لازم مى دانند که در راه خدا از اموال خویش به سائلان و محرومان انفاق کنند، ولى، مى توان گفت: فرق نیکوکاران با دیگران، آن است که آنها این حقوق را ادا مى کنند، در حالى که دیگران مقید به آن نیستند.


«فاضل مقداد» در «کنز العرفان» تصریح مى کند: منظور از «حَقٌّ مَعْلُوم»، حقى است که خود آنها در اموالشان قرار مى دهند، و خویشتن را موظف به آن مى دانند. 

در روایاتى که از منابع اهل بیت(علیهم السلام) رسیده نیز تأکید شده که منظور از «حق معلوم» چیزى غیر از زکات واجب است.

در این که، میان «سائل» و «محروم» چه تفاوتى است؟ جمعى گفته اند: 

«سائل» کسى است که از مردم تقاضاى کمک مى کند، ولى «محروم» شخص آبرومندى است که براى معیشت خود نهایت تلاش و کوشش را به خرج مى دهد، اما دستش به جائى نمى رسد و کسب و کار و زندگیش به هم پیچیده است، و با این حال خویشتن دارى کرده، از کسى تقاضاى کمک نمى کند.

این تعبیر، اشاره به این نکته است که، هرگز منتظر ننشینید نیازمندان نزد شما آیند و تقاضاى کمک کنند،

بر شما است که جستجو کنید و افراد آبرومند محروم را که به گفته قرآن: یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ : «افراد بى خبر آنها را از شدت خویشتن دارى غنى مى پندارند»(10)

پیدا کنید، و به آنها کمک نموده، گره مشکلاتشان را بگشائید و آبرویشان را حفظ نمائید، و این، دستور مهمى است که براى حفظ حیثیت مسلمانان محروم، بسیار مهم است

نظیر این معنى در سوره «معارج» آیات 24 و 25 آمده است مى فرماید:

«وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»."لینک



در بارگاه قدس که جای ملال نیست 
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است 
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند 
گویا عزای اشرف اولاد آدم است


سال تا سال اگر یاد تو را کم داریم
باز خوب است که یک ماه محرم داریم
باز خوب است غمت هست وگرنه با ما
غم صاحب نفسی نیست،اگر هم داریم
غم ما پیش غمت،قطره‌ای از دریاهاست
شرممان باد که خیر سرمان غم داریم
نسب از کوفه‌ی نامرد نداریم،ولی
خوی کوفی عوضش قدر مسلم داریم
عهد بستیم و شکستیم ولی با این حال
ما فقط باز تو را همدم و محرم داریم
«رضا احسانپور»



1 چرا سوره فجر را سوره امام حسین ( ع ) نامیده اند ؟
معرفی این سوره به عنوان سوره امام حسین به خاطر این است که مصداق بارز نفس مطمئنه ‌ای است که در آخرین آیات سوره آمده است. امام صادق ( ع ) به اصحاب خود فرمود: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید که این سوره به حضرت امام حسین اختصاص دارد... مقصود از نفس مطمئنه آن حضرت و شیعیان او است ». (1)
در توجیه و تحلیل تطبیق سوره مذکور بر امام(ع) گفته شده است: «ائمه معصومین(علیهم السلام) از این جهت این سوره را سوره حسین نامیده اند که قیام و شهادت آن حضرت درتاریکی طغیان مانند طلوع فجر، منشا حیات و حرکت گردید. خون پاک او و یارانش به زمین ریخت و نفوس مطمئنه آنها با فرمان «ارجعی» و با خشنودی به سوی پروردگار شتافت ... تا از این الهام و جوشش، نور حق در میان تاریکی‌ها بدرخشد و راه حیات با عزت باز شود و پایه های ظلم و طغیان بی پایه گردد و طاغیان را دچار خشم و نفرین کند .»(2) البته در این سوره آیه «و لیالی عشر» است که باز به آن حضرت مرتبط است.
حضرت صادق فرمود: «الفجر هو القائم و لیال عشر الائمة من الحسن الی الحسن و الشفع امیرالمؤمنین و فاطمه ( ع ) و الوتر هو الله وحده لاشریک له ؛ مراد از فجر وجود مقدس حضرت قائم(ع) و «لیالی عشر» امامان از امام حسن مجتبی(ع) تا امام عسکری(ع)‌اند و شفع امیرمؤمنان و حضرت فاطمه(ع) می‌باشد و مراد از وتر خداوند یکتا است».(3)
----------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1. بحارالانوار، ج24، ص 93.
2. پرتوی از قرآن،‌سید محمود طالقانی، ج4، ص 67، با تلخیص.
3. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی،‌ج4، ص 46




باسلام.در ادامه موضوع نحوه برخورد با ظالم و انتقام و نصرت خواهی علیه او،ایات زیر را ملاحظه کنید:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

1-لَا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ وَکَانَ اللَّهُ سَمِیعًا عَلِیمًا

خدا افشاى بدى ‏هاى دیگران را دوست ندارد ، جز براى کسى که مورد ستم قرار گرفته‏ است [که بر ستمدیده براى دفع ستم ، افشاى بدى‏هاى ستمکار جایز است] ؛ و خدا شنوا و داناست .
(قرآن کریم؛ سوره نساء،‌آیه ۱۴۸)

این آیه در واقع استفاده از ابزار مورد نیاز برای انتقام و نصرت خواهی و یاری طلبیدن از دیگران را مجاز می کند و ان بازگو کردن ظلمی است که ظالم بر مظلوم روا داشته است.

2-در انتقام گرفتن ،نباید زیاده روی کرد.دقیقا مقابله به مثل باشد.

لشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ 

فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ﴿۱۹۴﴾بقره 

فولادوند: این ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و [هتک] حرمتها قصاص دارد

پس هر کس بر شما تعدى کرد همان گونه که بر شما تعدى کرده بر او تعدى کنید و

از خدا پروا بدارید و بدانید که خدا با تقواپیشگان است.

مکارم: ماه حرام، در برابر ماه حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگیدند، 

شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید). و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (به طور کلی)

هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید! 

و از خدا به پرهیزید (و زیاده روی ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است!  لینک




اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای …
"پس نیکی را بکار،
بالای هر زمینی…
و زیر هر آسمانی….
برای هر کسی... "
تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!
که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند …
اثر زیبا باقی می ماند،
حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد

انرزی مثبت فصل هفتم

بامبو باش و ناامید نشو!


روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را!

به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم. به خدا گفتم: آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟

و جواب ‏او مرا شگفت زده کرد.

او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟

پاسخ دادم : بلی.

فرمود: ‏هنگامی که درخت بامبو و سرخس راآفریدم، به خوبی ازآنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و غذای کافی دادم. دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نکردم. در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد کردند و زیبایی خیره کننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ‏من بامبوها را رها نکردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند.

اما من ‏باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت ‏رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه ‏های بامبو به اندازه کافی قوی شوند.. ریشه هایی ‏که بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏کرد.

‏خداوند در ادامه فرمود: آیا می‏ دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با ‏سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ‏ساختی. من در تمامی این مدت ‏تو را رها نکردم همانگونه که بامبوها را رها نکردم.

‏هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نکن. بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می کنن. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد میکنی و قد می کشی!

‏از او پرسیدم : من ‏چقدر قد می‏ کشم.

‏در پاسخ از من پرسید: بامبو چقدر رشد می کند؟

جواب دادم: هر ‏چقدر که بتواند.

گفت: تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی، هر اندازه که ‏بتوانی...





اگر قرار نیست از امروز برای رسیدن به اهدافت تلاش کنی، پس دقیقا کی شروع میکنی؟


فردا، پس فردا، شنبه هفته آینده؟

هیچ یک از این روزها را نخواهید دید.

روز ها می آیند و می روند و شما همچنان منتظر شنبه رویایی خودتان خواهید ماند.


شنبه رویایی شما ساخته ی ماه ها تلاش است نه یک روز، شما باید تصمیم بگیرید. آیا حاضرید برای ساختن شنبه رویایی تان، زحمت بکشید یا نه؟!

هیچ موفقیتی آنی به دست نمی آید، شما یک روز از خواب بلند نمی شوید که ببینید تبدیل به سوپر من، مرد عنکبوتی یا هر شخص افسانه ای دیگری شده اید.


باید از همین حالا شروع کنید، سختی ها را تحمل کنید، لحظاتی را تحمل کنید که از همه چیز ناامید میشوید و دلتان میخواهد فقط دست از کار و فعالیت بکشید را باید تحمل کنید.


درد موقتی است، ممکن است برای دقیقه ای و یا ساعتی و یا یک روز و حتی یک سال ادامه یابد.

اما سرانجام فروکش خواهد کرد و آنچه در آرزوی آن هستید، جای درد را خواهد گرفت.





فرض کنید در شبی زمستانی مه غلیظی همه جا را فرا گرفته. وقتی متوجه شوید که تا فاصله

بیشتر از 10 متری را نمی بینید، چه احساسی خواهید داشت.؟

احتمالا اولین احساس شما توأم با اندکی ترس است. به احتمال زیاد ترمز را فشار می دهید و

سرعت اتومبیل را تا حد زیاد کاهش می دهید.

به تدریج مه غلیظ تر می شود و شما چند قدمی خود را بیشتر نمی بینید.

ممکن است شیشه اتومبیل را پایین بکشید تا بتوانید خط کشی وسط جاده را ببینید…

راجع به احساس خود در زمانی که مه ناپدید می شود فکر کنید.

در ابتدا چهار قدمی خود را می بینید و کم کم پیچ بعدی جاده هم هویدا می شود.

اولین احساستان چیست؟؟

علاوه بر احساس فکری و جسمی پای خود را از روی ترمز برداشته و روی گاز می گذارید.

سرعت خود را زیاد می کنید و دیگر ترسی ندارید.

زمانی که با سلامتی از مه خارج شدید راجع به تنها عاملی که باعث تغییر شرایط بوده فکر کنید،

عاملی که ممکن است فقط برای چند ثانیه طول کشیده باشد. تنها چیزی که تفاوت کرد چشم انداز شما بود.

توانایی شما برای دیدن چشم انداز به شما کمک می کند که جاده فرا روی خود را ببنید واز این رو نگران نباشید.

بدون چشم انداز شما در خطر نابودی هستید.

آیا مه غلیظی شما را فرا گرفته است؟؟

این احساسات منفی در این مثال ممکن است زمانی که زندگی شما را مه گرفته است،تکرار شود. این حالتی است که هیچ چشم اندازی برای زندگیتان، شغلتان، خانوادتان، خودتان وبرای آن چه می خواهید به دست آورید، نداشته باشید…

زمانی که چشم اندازی از آن چه پیش رویتان است نداشته باشید، تجربه ای نظیر آن چه در رانندگی در مه با آن مواجه بودید، خواهید داشت. زمانی که زندگیتان را مه گرفته باشد شرایط در بسیاری جهات خطرناک تر از رانندگی در مه است. زمانی که در مه رانندگی می کنید با اطمینان بسیاربالا می توانید بگویید که این حالت گذرا است اما وقتی مه زندگیتان را فرا گرفته باشد، امکان دارد برای همیشه تداوم یابد.

فقدان چشم اندازی آرمانی باعث ناتوانی جسمی و روانی خواهد شد. برای شما برخواستن ازبستر خواب کاری دشوار می شود. همه کارها را به اجبار انجام می دهید.

برای هیچ کاری هیجان ندارید. انتظار هیچ خبری در طول روز ندارید وصبح با عشق به کاری از خواب بر نمی خیزید.

در بهترین حالت شما فقط دنبال گذران روند زندگی تان هستید. در زندگیتان لذتی وجود نداردو هدفی برای محقق شدن نیست.

اما لحظه ای که چشم انداز آرمانی زندگی خود را بنا کنید، توان و انرژی به شما باز خواهد گشت.بی صبرانه منتظر رسیدن صبح هستید. دقیقا می دانید به کجا می روید و چرا کاری راانجام می دهید.

همان هیجانی به شما دست خواهد داد که در لحظه خروج از مه با آن مواجه شدید.پای خود را بر روی پدال گاز فشار می دهید تا به مقصد برسید.زندگی زمانی که با آرمان توأم باشد حالتی از انتظار به آن اضافه خواهد شد.انتظاری بی صبرانه برای زندگی.افراد بزرگ و موفق این حالات را تجربه کرده اند.

 ایمان یعنی اعتقاد به آن چه اکنون قادر به دیدنش نیستید.

پاداش آن نیز دیدن چیزی است که به آن اعتقاد دارید..




جان ماکسول میگوید " 
به خاطر بسپار " ... 
زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است. 
تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است.

زندگی ما با " تولد" شروع نمی شود؛ 
با "تحول" آغاز میشود. 
لازم نیست "بزرگ " باشی تا "شروع کنی"، 
شروع کن تا بزرگ شوی ...
 
 باد با چراغ خاموش کاری ندارد
 اگر در سختی هستی بدان که روشنی...


در تقدیر هر انسان 
معجزه ای خاص تعیین شده
و در زمان مناسب نمایان خواهد شد
منتظر اعجاز خداوند در زندگیت باش!
بدون ذره ای تردید..
کمتر بترس، بیشتر امید داشته باش، کمتر بخور، بیشتر بجو، کمتر ناله کن، بیشتر نفس بکش، کمتر پرحرفی کن، کلام پرمعنی بیشتر بگو، کمتر نفرت در دلت بپرور، بیشتر عشق بورز تا دنیا به کام تو باشد.


قانون جذب

قانون جذب میگوید 
هر چه فکر کنی همان می‌شود. 
هیچوقت نباید فراموش کنیم 
که ما به چیزی که فکر میکنیم میرسیم 
نه به چیزی که دوست داریم. 
همیشه 
یک حس خوب یک فکر خوب به دنبال میاورد.
پس حس خود را سرشار از عشق و شوق کنیم.


باورش سخت است ، ولی باور کن گاهی،دقیقا" همان لحظه که همه تو را احمق خطاب میکنند،تو داری هوشمندانه ترین و عقلانی ترین کار را انجام میدهی ...

تو انسان بزرگی هستی 
برای انسانهای بزرگ، بن بست وجود ندارد 
یا راهی پیدا کن 
یا راهی بساز


از کتاب: «حقیقت زشت»
اثر: «رابرت لوکتیک»

مایک: تو یه روانی هستی و من عاشقتم ...

آبی: من روانی نیستم!

مایک: من الان بهت گفتم عاشقتم ولی تو فقط واژه‌ی روانی رو شنیدی ، این نشونه‌ی آدم‌های روانیه!

ما آدم ها عادت کردیم که امواج منفی رو زودتر از امواج مثبت جذب کنیم. همیشه از غم ها می نالیم ولی به همون اندازه از شادی ها،خوشحالیمون رو بروز نمیدیم.باید یاد بگیریم که امواج منفی رو پس بزنیم!!



چند ثانیه مطالعه

یک شمش آهن را در نظر بگیرید که ارزش آن 5 دلار است.
 اگر از این شمش آهن در کوره آهنگری،نعل اسب بسازید ارزش آن 10 دلار خواهد شد. 

چنانچه همین شمش را به یک کارگاه سوزن سازی بدهیم، بهای سوزن های ساخته شده به3285 دلار بالغ می شود. 
ولی اگر این شمش را به یک کارخانه ساعت سازی بدهیم. 
قیمت فنرهای ساعتی که نهایتا از آن ساخته می شود 250000دلار خواهد شد.

 در واقع،تفاوت ارزش ایجاد شده بین 5 دلار و 250000 دلار است. 

شما با خودتان چه می کنید؟
 از خودتان چه می سازید؟ 
چه قدر به ارزشتان اضافه می شود؟




دانشمندان در یافته‌اند که مغز بشر توانایی عجیبی برای تطبیق دادن خود و تغییر دارد. با یک تحریک درست، مغز شما می‌تواند مسیرهای عصبی جدید را شکل بدهد، توانایی شما برای یادگیری اطلاعات جدید را توسعه دهد و حافظه شما را تقویت کند.
زمانی که در مرحله بزرگ‌سالی قرار دارید، مغز شما میلیون‌ها راه عصبی را ایجاد کرده تا به شما کمک کند که مشکلات را حل کند و اطلاعات را در سریع‌ترین زمان ممکنه پردازش کند. اما تکرار این عمل‌کرد، مغز را به اندازه کافی تحریک نمی‌کند تا توانایی های خود را توسعه دهد و مغز نیاز دارد که هر روز راه‌های عصبی جدیدی را فعال کند.
از این رو انجام یک فعالیت ذهنی جدید می‌تواند به فعال کردن راه‌های عصبی جدید کمک کند. و البته باید همواره در نظر داشت که تمرین ذهنی که انتخاب می‌شود، کمی سخت‌تر از فعالیت‌های هر روزه مغز باشد تا مغز فعالیتی متفاوت را تجربه کند.
فعالیت ذهنی جدیدی که می‌توان در این رابطه انجام داد این است که از دستی که کم‌تر استفاده می‌کردید،بیشتر استفاده کنید. اگر راست دست هستید، از دست چپتان برای غذا خوردن، شانه کردن موها، مسواک‌زدن یا نوشتن استفاده کنید (یا تلاش کنید موستان را در سمت دیگر کی‌برد قرار دهید. ) این تمرین سبب می‌شود که ارتباط میان دو نیمه مغز تحریک شود و هر دو قسمت مغز فعال باشد. هم‌چنین کمک می‌کند تا توانایی‌های مغزی هم‌چون حفظ تعادل فیزیکی افزایش یابد.




1- گفتکوی درونی‌ مثبت :
با خودتان مثبت صحبت کنید و گفتگوهای درونی خود را کنترل کنید. از عبارات تاکیدی مثبت، اول شخص و در زمان حال مانند «من خودم را دوست دارم!» «من می‌توانم!» «من احساس فوق‌العاده خوبی دارم!» و «من مسئول هستم!» استفاده کنید.
ما معتقدیم که 95 درصد احساسات‌ شما با گفتگو‌های دورنی خودتان، درطول روز شکل می‌گیرد. واقعیت تلخ این است که اگر عمدا و آگاهانه با خودتان، مثبت و سازنده صحبت نکنید، ناخودآگاه به چیزهای ناراحت‌کننده که باعث نگرانی و عصبانیت می‌شود، فکر می‌کنید.
همان‌طور که قبلا گفته شد، ذهن شما مثل یک باغچه است. اگر در آن، گل نکارید و از آن مراقبت نکنید، علف‌های هرز بدون هیچ تلاشی در آن رشد می‌کنند.
2 - تجسم مثبت 
شاید قدرتمندترین توانایی شما، توانایی «تجسم» و دیدن اهدافتان است، به‌طوری‌که انگار همین الان به‌تحقق رسیده‌اند.
تصویری هیجان‌انگیز و واضح از اهداف و زندگی ایده‌آل‌تان بسازید و بارها و بارها آن‌را در ذهن مرور کنید. تمام پیشرفت‌های شما در زندگی، با بهبود بخشیدن به تصویرهای ذهنی‌ شروع می‌شوند. هرچه خود را در درون‌تان ببینید، در دنیای خارج همان خواهید بود.
3 - افراد مثبت‌اندیش :
انتخاب درست کسانی‌که با آن‌ها زندگی می‌کنید، کار می‌کنید و تعامل دارید، بیشتر از هر عامل دیگری بر احساسات و موفقیت شما تاثیر می‌گذارد. همین امروز تصمیم بگیرید که با افراد برنده‌، مثبت، شاد، خوش‌بین و کسانی که در زندگی اهداف بزرگ دارند معاشرت کنید.
به‌هر قیمتی از افراد منفی‌ دوری کنید. این افراد، سرچشمه اصلی بیشتر ناراحتی‌های زندگی هستند. مصمم شوید که از هم‌اکنون، دیگر افراد منفی‌ و اضطراب‌آور را به‌زندگی‌تان راه ندهید.
4 - خوراک ذهنی مثبت :
سلامتی شما دقیقا به‌همان مقداری است که مواد غذایی سالم بخورید و به خودتان برسید. همین‌طور سلامت ذهنی و روانی شما به‌همان اندازه‌ای است که ذهن خود را به‌جای «شیرینی‌های ذهنی» با «پروتئین‌های‌ ذهنی» تغذیه کنید.
کتاب‌ها، مجلات و مقالات آموزنده، الهام‌بخش و انگیزه‌دهنده بخوانید. ذهن را با اطلاعات و ایده‌هایی که موجب تعالی و شادمانی می‌شوند و شما را نسبت به خود و آرزوهایتان مطمئن می‌سازند، تغذیه کنید.
هنگام رانندگی به مطالب شنیداری سازنده و مثبت گوش دهید. پیوسته به ذهن‌ پیام‌های مثبت وارد کنید که باعث می‌شوند بهتر بیاندیشید و بهتر عمل کنید و در رشته ‌کاری خود تواناتر و کارآمدتر باشید.
فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی آموزشی و مثبت تماشا کنید و در دوره‌های آنلاین شرکت کنید و مطالبی بخوانید که به دانش‌تان بیافزاید و به‌شما حس بهتری نسبت به خود و زندگی بدهد.
 5 - آموزش و پیشرفت درست :
تقریبا در جامعه ما همه با منابع محدود و گاهی هم بدون سرمایه‌، دست‌به‌کار می‌شوند. تقریبا تمام درآمد افراد، ابتدا با فروش خدمات شخصی‌ حاصل می‌شود. تمام افرادی که امروزه در اوج هستند، زمانی در پایین‌ترین جایگاه‌ بوده‌اند و بارها و بارها شکست خورده‌اند و به جایگاه‌های پایین‌تر نزول کرده‌اند.
معجزه آموزش و پیشرفت شخصی‌ دراز‌مدت این است که شما را از فرش به عرش، از فقر به ثروت و از شکست به موفقیت و استقلال مالی می‌رساند. همان‌طور که جیم ران می‌گوید: «تحصیلات رسمی کمک می‌کند امرار معاش کنید، ولی آموزش‌های شخصی شما را ثروتمند می‌کند.»
وقتی خود را به یادگیری، رشد، بهتر شدن در افکار و فعالیت‌ها متعهد می‌کنید، کاملا بر زندگی‌ خود مسلط می‌شوید و سرعت رسیدن به اوج را به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای افزایش می‌دهید.
6 - عادت‌های سلامتی مفید :
از سلامت جسمانی خود حداکثر مراقبت را بکنید. همین امروز تصمیم بگیرید که تا سن 80 ،90 یا حتی 100 سالگی زندگی کنید و حتی در آن سن هم شاد و پرتحرک باشید.
غذاهای خوب، سالم و مغذی بخورید. کم و متعادل بخورید. یک رژیم غدایی عالی، تاثیری مثبت و فوری بر احساسات و تفکرات شما خواهد داشت
تصمیم بگیرید به‌طور منظم ورزش کنید. حداقل 200 دقیقه در هفته را به پیاده‌روی، دو، شنا، دوچرخه‌سواری یا کار با دستگاه‌های ورزشی بپردازید. وقتی با برنامه و منظم ورزش می‌کنید، احساس شادمانی و سلامتی بیشتری دارید و نسبت به ‌فردی که تمام بعدازظهر را روی کاناپه می‌نشیند و تلویزیون تماشا می‌کند، خستگی و فشار روانی کمتری خواهید داشت.
به‌اندازه کافی، استراحت کنید. لازم است به‌طور منظم و به‌ویژه در زمان‌هایی که زیر فشارروانی و سختی هستید، باتری‌های انرژی خود را شارژ کنید. وینس لومباردی می‌گوید: «خستگی، همه ما را ترسو می‌کند.»
یکی از عوامل زمینه‌ساز احساسات منفی، عادت‌های مضر سلامتی خستگی، نرمش نکردن و کار‌و‌تلاش بی‌رویه است. در زندگی‌ به‌دنبال تعادل باشید
 7 - انتظارات مثبت :
داشتن انتظارات مثبت یکی از تکنیک‌های بسیار قوی است که با به‌کارگیری آن می‌توانید شخصی مثبت‌اندیش شوید و زندگی ‌مثبت‌تر و بهتری را تضمین کنید.

انرزی مثبت فصل ششم

هر وقت به اوج ناامیدی رسیدی،نزدیک ترین روزنامه ای که روی زمین افتاده بردار و این بار خیلی عمیق تراز هر بار به صفحه تسلیت ها نگاهی بینداز ....


صاحبان این چهره ها همه کسانی بودند که یک روز حسابی به سر و صورتشان رسیده اند و بهترین لباسهایشان را پوشیدند و برای گرفتن چند قطعه عکس 4×3 به معروف ترین آتلیه های عکاسی رفتند. رفتندتا اعلام کنند وجودشان را در پای انواع تصدیق ها ،کارت ها ،گواهی ها و گزینش ها ، تا سندی برای اعلام وجود داشته باشند.

اما در آن لحظه که دوربین عکاسی روی چهره های ژست گرفته آن ها فلاش زده کجافکر می کردند که همین عکس،البته مزین به یک نوار سیاه رنگ اعلام آخرین حضورآنها بر صفحه زنده هاست .


اما تو زنده ای ........


 من زنده ام........


 ما زنده ایم......... 


هنوز هم دمای بدن ما ٣٧ درجه است . هنوز هم قلب ما میتپد.هنوز هم این مهلت را داریم که بخندیم و تا گرفتن آخرین عکس ..

شاید هنوز هم ما فرصت داریم.




دیگران را ببخشید…

بی عقلی ، تهمت ها،خیانت و بی ادبی

نشانه عدم بلوغ روحی انسان هاست.

انسان های نارس این موارد را زیاد دارند ؛

شما انسانی رسیده باشید!

با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید ،

و بدون اینکه از این حرفها ناراحت شوید… از کنار این ها رد شوید …

اگر هوای دلتان ابری شد و چشمهایتان باریدند،

بگذارید این اشک ها باران رحمت و بخشش باشند برای انها که نمی دانند و زمین دلشان خشک شده است

اینجاست که دل بخشنده شما

چشمه جوشانی می شود که به منبع عظیم لطف خدا متصل شده است.


دکتر احمد حلت





ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺩﺭ ﺳﻨﯿﻦ ﭘﯿﺮﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﮐﺸﻒ ﻻﻣﭗ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﻪ

ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺳﺮﺷﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﻣﺠﻬﺰﺵ ﮐﻪ

ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ...

ﺍﯾﻦ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ، ﻋﺸﻖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩ . ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺧﺘﺮﺍﻋﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ

ﺷﮑﻞ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻬﯿﻨﻪ ﺳﺎﺯﯼ ﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻮﺩ.

ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﺐ ﺍﺯ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺁﺗﺶ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ

ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﮐﺎﺭﯼ

ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺵ ﻣﺎﻣﻮرﺍﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ

ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ!

ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﻃﻼﻉ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ

ﺷﻮﺩ ...

ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ

ﻟﺬﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ

ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺻﻨﺪﻟﯽ

ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺣﺎﺻﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﻧﻈﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!!!

ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺟﻠﻮ ﻧﺮﻭﺩ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻧﺪﻫﺪ . ﺍﻭ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ

ﺩﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻋﻤﺮﺵ ﺑﺴﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ.

ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺪﺭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺳﺮ ﺷﺎﺭ ﺍﺯ

ﺷﺎﺩﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﺴﺮ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎﯾﯽ؟ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ؟!! ﺭﻧﮓ ﺁﻣﯿﺰﯼ

ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ؟!! ﺣﯿﺮﺕ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ!!!

ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻨﻔﺶ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﮔﻮﮔﺮﺩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ

ﻓﺴﻔﺮ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ! ﻭﺍﯼ! ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ، ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ! ﮐﺎﺵ ﻣﺎﺩﺭﺕ

ﻫﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﯾﺪ . ﮐﻤﺘﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻋﻤﺮﺵ

ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ! ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﭼﯿﺴﺖ ﭘﺴﺮﻡ؟!!

ﭘﺴﺮ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﻭ ﮔﯿﺞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﭘﺪﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺍﺯ

ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﻧﮓ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ؟!!!!!!

ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ؟! ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻧﻢ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟!

ﭘﺪﺭ ﮔﻔﺖ : ﭘﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ . ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﻦ ﻫﻢ ﮐﻪ

ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻼﺷﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﻈﺮﻩ

ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ !...

ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺳﺎﺯﯼ ﯾﺎ ﻧﻮ ﺳﺎﺯﯼ ﺁﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ! ﺍﻵﻥ

ﻣﻮﻗﻊ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ! ﺑﻪ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﻣﮑﺎﻧﯽ ﺭﺍ

ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺍﺷﺖ!!

ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺁﻟﻮﺍ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺩﺭ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ

ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﺑﺸﺮﯾﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺿﺒﻂ ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺗﻘﺪﯾﻢ

ﺟﻬﺎﻧﯿﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ. ﺁﺭﯼ ﺍﻭ ﮔﺮﺍﻣﺎﻓﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ

ﮐﺮﺩ.

از زندگیت لذت ببر و افسوس چیزهای گذشته را نخور...

گذشته، تمام شده است و نمیتوان تغییری در آن ایجاد کرد.




گاهی وقت ها فکر میکنیم برای رسیدن به رویاهامون به آخر خط رسیدیم،ولی اگر بالارو.نگاه کنیم خدا بهمون میگه عزیزم اینجا اخر خط نیست و فقط یه پیچ هست

گاهی وقت ها با تموم وجودمون تلاش میکنیم برای رسیدن به آرزوهامون ولی دقیقا زمانی که بهش نزدیک شدیم دست از تلاش میکشیم...

برای رسیدن به آرزوهاتون نفسی عمیق بکشین و یه بار دیگه بجنگین برای به دست اوردنش و یادتون نره که خداوند تو قرآن چندین بار گفته "و خداوند با صابرین است"...

خدا با کسایی هست که تا لحظه ی آخر میجنگن و صبورن برای رسیدن به آرزوهاشون..

درست مثل زمانی که ما تازه میخواستیم راه بریم،زمین میخوردیم گریه میکردیم ولی مجدد بلند میشدیم و راه میرفتیم،بازم زمین میخوردیم گریه میکردیم ولی نمیگفتیم که من دیگه تلاش نمیکنم. اون قدر زمین میخوردیم و راه میرفتیم تا یاد گرفتیم راه رفتنو...

پس اینقدر جلو برین تا به دست بیارین همه رویاهاتونو



محمد بصیری


تو میتونی




خوش بحال کسانی که...


هم زنجیر میزنند...

و هم زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند.


 هم سینه میزنند...

و هم سینه ی دردمندی را از غم و آه نجات میدهند.


 هم اشک میریزند...

و هم اشک از چهره ی انسانی پاک میکنند.


 هم سفره می اندازند...

هم نان از سفره کسی نمیبرند.


 آنوقت با افتخار میگویند یاحسین



شروع ماه محرم الحرام حسینی و ایام حزن شهادت سید و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام و یاران باوفای ایشان رو خدمت شما عزیزان تسلیت عرض میکنم.



هر پادشاهی ابتدا فقط یک نوزاد بوده

هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده

مهم نیست امروز کجایی

مهم اینه که فردا کجا خواهی بود

فردایی بسازید که امروزتان جلویش زانو بزند.





ثانیه به ثانیه عمر را با لذت سپری کن 

در هر کار و هر حال 

 کار ، تفریح ،رانندگی ،آموختن، مطالعه، آشپزی،نظافت ، خوردن و آشامیدن، حرف زدن، سکوت و تفکر، مهمانی رفتن، نیایش و.... 


زندگی فقط در رسیدن به هدف خلاصه نشده

مابه اشتباه اینگونه میاندیشیم:

درسم تمام شود راحت شوم

غذایم را بپزم راحت شوم

اتاقم را تمیز کنم راحت شوم

بالاخره رسیدم.... راحت شدم

اوه چه پروژه ای... تمام شود راحت شوم


تمام شود که چه شود؟

مادامی که زنده هستیم و زندگی میکنم هیچ فعالیتی تمام شدنی نیست بلکه آغاز فعالیتی دیگر است.... 


پس چه بهتر که در حین انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنیم نه مانند یک ربات فقط به انجام دادن بپردازیم به تمام شدن و فارغ شدن.... 


 حتی هنگامیکه دستها را میشوییم نیز میتوانیم بالذت اینکار را انجام دهیم

یکبار امتحان کنید

آب چه زیبا آرام پوست دستتان را نوازش میکند

به آب نگاه کنید و لذت ببرید

وآنجاست که احساس خوب زندگی کم کم به سراغتان میاید... 

لذت باعث قدرتمند شدن میشود به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس میشود... 

لذت بردن هدف زندگی است

تا میتوانی همه کارها را با لذت همراه کن... حتی نفس کشیدن که کمترین فعالیت توست...



کتاب « اثر مرکب »



فلسفه مورچه ای

فلسفه مورچه دارای 4 قسمت است:

* اولین بخش آن این است:
"مورچه ها هرگز تسلیم نمی شوند"
فلسفه خوبی است، اگر آنها به سمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقف شان کنید به دنبال راه دیگری می گردند . بالا می روند، پایین می روند، دور می زنند.
آنها به جستجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه می دهند.
چه فلسفه کارآمدی ؛ هرگز از جست و جوی راهی که تو را به مقصد مورد نظر می رساند دست نکش.

* بخش دوم این است:
" مورچه ها کل تابستان را زمستانی می اندیشند "
این نگرش مهمی است.نمی توان اینقدر ساده لوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است . پس مورچه ها وسط تابستان در حال جمع آوری غذای زمستانشان هستند .
آینده نگری اصل مهمی است و باید در تابستان فکر طوفان را هم کرد . باید همچنان که از آفتاب و شن لذت می برید به فکر سنگ و صخره هم باشید.

* سومین بخش از فلسفه مورچه این است:
 "مورچه ها کل زمستان رامثبت می اندیشند "
 این هم مهم است . در طول زمستان مورچه ها به خود یادآور می شوند که این دوران زیاد طول نمی کشد ؛ به زودی از اینجا بیرون خواهیم رفت . و در اولین روز گرم ، مورچه هابیرون می آیند . اگر دوباره سرد شد آنها برمی گردند زیر ، ولی باز در اولین روز گرم بیرون می آیند . آنها برای بیرون آمدن نمی توانند زیاد منتظر بمانند.

و اما......
* آخرین بخش از فلسفه مورچه:
 یک مورچه در تابستان چه قدر برای زمستان خود جمع می کند؟ 
هر چه قدر که در توانش باشد . 
چه فلسفه باور نکردنی ای ، فلسفه : "هر چه قدر در توانایی ات است."

فلسفه فوق العاده ای ست که هرگز :
1. تسلیم نشوی ،
2. آینده را ببینی ، 
3. مثبت بمانی ،
4. همه تلاشت را بکنی.



اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد،محو طبیعت می شود،کمتر سخت می گیرد،می بخشد،می خندد،می خنداند و با خودش در یک صلح درونییست،
او نه بی مشکل است نه شیرین مغز!
او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را می داند.
او یاد گرفته است که لحظه به لحظه ی زندگی را در آغوش بگیرد......



احادیث و ایات قرانی (۲۵ مهر ۹۴)

إِنَّ فِی خَلْقِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اِخْتِلاٰفِ اَللَّیْلِ وَ اَلنَّهٰارِ لَآیٰاتٍ لِأُولِی اَلْأَلْبٰابِ (190)
 اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اَللّٰهَ قِیٰاماً وَ قُعُوداً وَ عَلىٰ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ رَبَّنٰا مٰا خَلَقْتَ هٰذٰا بٰاطِلاً سُبْحٰانَکَ فَقِنٰا عَذٰابَ اَلنّٰارِ (191)
 رَبَّنٰا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ اَلنّٰارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ مٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ أَنْصٰارٍ (192)
 رَبَّنٰا إِنَّنٰا سَمِعْنٰا مُنٰادِیاً یُنٰادِی لِلْإِیمٰانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّٰا رَبَّنٰا فَاغْفِرْ لَنٰا ذُنُوبَنٰا وَ کَفِّرْ عَنّٰا سَیِّئٰاتِنٰا وَ تَوَفَّنٰا مَعَ اَلْأَبْرٰارِ (193)
 رَبَّنٰا وَ آتِنٰا مٰا وَعَدْتَنٰا عَلىٰ رُسُلِکَ وَ لاٰ تُخْزِنٰا یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ إِنَّکَ لاٰ تُخْلِفُ اَلْمِیعٰادَ (194)
 فَاسْتَجٰابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاٰ أُضِیعُ عَمَلَ عٰامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثىٰ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هٰاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیٰارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قٰاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئٰاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ ثَوٰاباً مِنْ عِنْدِ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ عِنْدَهُ حُسْنُ اَلثَّوٰابِ (195)
 مسلما در آفرینش آسمانها و زمین، و در پی یکدیگر آمدن شب و روز، برای خردمندان نشانه هایی [قانع کننده ] است. (190) 
 همانان که خدا را[در همهء احوال ] ایستاده و نشسته، و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند[که:] پروردگارا، اینها را بیهوده نیافریده ای؛ منزهی تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار. (191) 
 پروردگارا، هر که را تو در آتش درآوری، یقینا رسوایش کرده ای، و برای ستمکاران یاورانی نیست. (192) 
 پروردگارا، ما شنیدیم که دعوتگری به ایمان فرا می خواند که: «به پروردگار خود ایمان آورید»، پس ایمان آوردیم. پروردگارا، گناهان ما را بیامرز، و بدیهای ما را بزدای و ما را در زمرهء نیکان بمیران. (193) 
 پروردگارا، و آنچه را که به وسیلهء فرستادگانت به ما وعده داده ای به ما عطا کن، و ما را روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو وعده ات را خلاف نمی کنی. (194) 
 پس، پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد[و فرمود که:] من عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که همه از یکدیگرید، تباه نمی کنم؛ پس، کسانی که هجرت کرده و از خانه های خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند، بدیهایشان را از آنان می زدایم، و آنان را در باغهایی که از زیر[درختان ] آن نهرها روان است درمی آورم؛ [این ] پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست. (195) 
سوره مبارکه آل عمران




السلام علیک یا بقیة الله....
شروع روز با سلام بر امام حسین علیه السلام و اصحابشان:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

و همینطور صلوات خاصه امام مهربانی هامون
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
 الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ
 و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید
 صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً 
مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما. 
صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکــ
 

اللهمّ إنّا نشکوا إلیک غیبةَ ولیّنا ، و کثرة عدوّنا و قِلّة عدَدِنا، اللهمّ إکشف هذه الغُمّة عن هذه الأمّة بحضوره، و عجّل لنا ظهوره…آمّین یارب العالمین.



شعر کم نظیر شهریار در مورد امام حسین علیه السلام


شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبۀ جدّش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین

پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جائی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

سروران ، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سرکند ، مشکل دو تا دارد حسین

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزّت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین 

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم "شهریار"

کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین



پیامبر گرامی اسلام (ص):
بهترین کارها در پیش خدا بعد از اداى واجبات خوشحال کردن مرد مسلمان است. 
أحبّ الأعمال إلى اللَّه بعد الفرائض إدخال السّرور على المسلم.(نهج الفصاحه سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد ص)
 صلوات



(اَلْحَمْدُللّه وَماشاءَاللّه وَلا قُوّة اِلاّ بِاللّه وصَلّى اللّه عَلى رَسُولِهِ، 

خُطَّالْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقلادَةِ عَلى جِیدِالفَتاةِ 

وَما اَوْلَهَنِى اِلى اَسْلافى اِشْتِیاقِ یَعْقُوبَ اِلى یُوسُفَ 

وَخَیَّرلى مَصْرَعاً اَنَا لاقِیِه کَاَنَّى بِاَوْصالِى تَتَقَطَّعها عُسْلان الْفَلَواتِ 

بَیْنَ النّواویس وَکَرْبَلا فَیَمْلا نَّ مِنِّى اَکْراشاً جوفاً وَاَجْرِبَة سُغْباً 

لامَحیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَااللّه رِضانا اَهْل البَیْتِ 

نَصْبِرُ عَلى بَلائِهِ وَیُوَفِّینا اُجُورَالصّابِرِینَ 

لَنْ تُشذَّ عَنْ رَسُولِاللّه لُحْمَتُهُ 

بَلْ هِىَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فى حظِیرَة الْقُدْسِ تُقَرُّبِهِمْ عَیْنُهُ 

وَیُنْجَزُبِهِمْ وَعْدُهُ اَلا وَمَنْ کانَ فینا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِاللّه نَفْسَهُ 

فَلْیَرْحَل مَعَنا فَاِنَّى راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْشاءَاللّه ))



((سپاس براى خداست ، آنچه خدا بخواهد همان خواهد بود و هیچ نیرویى حکمفرما نیست مگر به اراده خداوند و درود خداوند بر فرستاده خویش .

مرگ بر انسانها لازم افتاده همانند اثر گردن بند که لازمه گردن دختران است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم مانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف و براى من قتلگاهى معین گردیده است که در آنجا فرود خواهم آمد و گویا با چشم خود مى بینم که درندگان بیابانها (لشکریان کوفه ) در سرزمینى در میان نواویس و کربلا اعضاى مرا قطعه قطعه و شکمهاى گرسنه خود را سیر و انبانهاى خالى خود را پر مى کنند. از پیشامدى که با قلم قضا نوشته شده است ، چاره و مفرى نیست ، بر آنچه خدا راضى است ما نیز راضى و خشنودیم . در مقابل بلا و امتحان او صبر و استقامت مى ورزیم و اجر صبر کنندگان را بر ما عنایت خواهد نمود. در میان پیامبر و پاره هاى تن وى (فرزندانش ) هیچگاه جدایى نخواهد افتاد و در بهشت برین در کنار او خواهند بود؛ زیرا آنان وسیله خوشحالى و روشنى چشم پیامبر بوده و وعده او نیز (استقرار حکومت اللّه ) به وسیله آنان تحقق خواهد پذیرفت .

آگاه باشید که هریک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد ان شاءاللّه [تعالى ])).





خطبه امام حسین علیه السلام در مکه قبل از خروج به سمت کربلا

با توفیق حق تعالی روی فراز آخر خطبه تفکر نماییم یعنی َلا وَمَنْ کانَ فینا باذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِاللّه نَفْسَهُ فَلْیَرْحَل مَعَنا فَاِنَّى راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْشاءَاللّه ))آگاه باشید که هریک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد ان شاءاللّه [تعالى ]))


فارسی :

سوره نساء آیه 147: 
اگر شما از لطف خدا شکر گزار باشید و به او ایمان آرید،خدا چه غرضی دارد که شما را عذاب کند؟

شعر :

اگر لطف رب را بدارید پاس بگویید او را ثنا و سپاس
خدا کی شما را نماید عذاب دگر بر چه علت نماید عقاب

English :

Why should Allah punish you if you are thankful and you are a believer?



« نقش بصیرت »
امام صادق سلام الله علیه :
العامِلُ عَلى غَیرِ بَصیرَةٍ کَالسّائِرِ عَلى غَیرِ الطَّریقِ، لا یَزیدُهُ سُرعَةُ السَّیرِ إلّا بُعداً؛
کسى که بدون بینشْ عمل کند، همچون کسى است که در بیراهه مى رود . چنین کسى، هر چه تندتر برود،[از راه] دورتر مى شود.
الکافی : ج ۱ ص ۴۳ ح ۱، فرهنگ‌نامه بصیرت ص 126





 وااااای که چقدر این شعر زیباست 
لطفا کامل بخونین اگه گریه کردی و دلت شکست التماس دعا



خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/
ناگهان بیدار گردیدم زخواب/
از خجالت گشته بودم خیس آب/
دارم اربابی به این خوبی ولی/
می کنم در طاعت او تنبلی؟
من که قلبم جایگاه عشق اوست/
پس چرا با معصیت گردیده دوست؟
من که گِریَم بهر او شام و پگاه/
پس به نامحرم چرا کردم نگاه
کپی-۱۴صلوات




به نام خدا
مبحث چهل و سوم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
نکوهش بخل و بخیل در قرآن

در سوره محمد نیز از کسانی که از انفاق در راه خدا بخل میورزند انتقاد شده است.

البته انفاق در راه خدا ،در قرآن همواره به مفهوم کمک به نیاز مندان نیست.بلکه هر نوع کمک(مالی،جانی و..)در راه خدا میباشد که درسوره محمد منظور مشارکت در جهاد با کفار است.

هَاأَنتُمْ هَؤُلَاء تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنکُم مَّن یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ 

وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ ﴿۳۸﴾

فولادوند: شما همان [مردمى] هستید که براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده ‏اید

پس برخى از شما بخل مى ‏ورزند و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده و [گرنه] خدا بى‏ نیاز است و شما نیازمندید و اگر روى برتابید [خدا] جاى شما را به مردمى غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود.

جمله «وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ» یعنى هر کس بخل بورزد در حقیقت خیر را از خودش بریده، چون اگر خدا از ایشان مالى طلب مى‏کند براى این نیست که از آن بهره‏مند شود، بلکه براى این است که خود صاحب مال بهره‏مند شود، چون در انفاق خیر دنیا و آخرت ایشان است پس اگر از انفاق خوددارى کنند از خیر خود مضایقه کرده‏اند. جمله «وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» نیز به این معنا اشاره مى‏کند.

منبع: تفسیر المیزان.لینک




جهاد با نفس
امام علی(ع):
از مردم دنیا دو نفر پشت مرا شکست یکى مرد سخنور بدکردار و دیگر مرد نادان عابد که آن یکى به کمک زبان بر کارهاى زشت خود پرده می کشد و این دیگرى با عبادتش نادانى خویش را پنهان می کند، از دانشمندان گنهکار و عبادت کنندگان نادان بپرهیزید که هم اینان باعث گمراهى گمراهان می باشند. الخصال الممدوحه و المذمومه/باب الثانی/ح103



نکته

مرحوم کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی می فرمودند :

" جناب شیخ رجبعلی شاگردی داشت که بسیار حسینی بود ؛ و در بازار تهران حجره و تشکیلاتی بهم زده بود . او یا هر شب به مجلس می رفت و یا آنکه خود مجلس می گرفت . اما مشکل این بود که آنچنان نسبت به حلال و حرام اموالش اهمیت نشان نداده و گاهی هم به دیگران پول نزول می داد . زمانی که فوت کرد ، تشییع جنازه ی مفصلی برای وی برگزار شد . به گونه ای که بیشتر بازار به خاطر او تعطیل شد . من و جناب شیخ هم به تشییع جنازه وی رفتیم . در میانه ی راه ، شیخ به من فرمودند : داش احمد ، من با خود در این اندیشه بودم که مردی که اینچنین اهل روضه وگریه است ، حتماً مورد توجهات حضرت اباعبدالله علیه السلام قرار خواهد گرفت . به محض اینکه این فکر از ذهنم عبور کرد ، پرده های غیبی کنار رفت و حضرت سیدالشهداء جلوه ای عنایت کرده و فرمودند : فلانی ، تو چه خیال می کنی ؟ مگر من رئیس دزدها هستم ؟! و باز فرمودند : ما اهل بیت علیهم السلام ، اعمال را از انسان متقی قبول می کنیم . (۱) "

(۱) : سوره مائده آیه ۲۷ " اِنَّمَا یَتَقَبَّلُ الله مِن المُتَّقِین " 

کتاب : رند عالم سوز

مولف : مجید هوشنگی ( کاظمی )




ادامه روشهای مواجهه با ظلم

یکی از روشهای برخورد با ظلم وظالم،انتقام گرفتن و به نوعی جبران کردن آن است.

این روش مورد تایید قرآن هم بوده و آنرا یکی از نشانه های مومنین میداند.

خداوند در آیات 36 تا 39 سوره شوری این گونه میفرماید:

فَمَا أُوتِیتُم مِّن شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿۳۶﴾

مکارم: آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگی دنیا است، و آنچه نزد خدا است برای کسانی که ایمان آورده‏ اند و بر پروردگارشان توکل می‏کنند، بهتر و پایدارتر است.


وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ ﴿۳۷﴾

فولادوند: و کسانى که از گناهان بزرگ و زشتکاریها خود را به دور مى ‏دارند و چون به خشم درمى‏ آیند درمى ‏گذرند


وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿۳۸﴾

فولادوند: و کسانى که [نداى] پروردگارشان را پاسخ [مثبت] داده و نماز برپا کرده‏ اند و کارشان در میانشان مشورت است و از آنچه روزیشان داده‏ ایم انفاق مى‏ کنند


وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ ﴿۳۹﴾

فولادوند: و کسانى که چون ستم بر ایشان رسد یارى مى ‏جویند [و به انتقام بر مى‏ خیزند]

مکارم: و آنها که هر گاه ستمی به آنها رسد (تسلیم ظلم نمی‏شوند) و یاری می‏طلبند.


مشابه همین معنا در ایه اخر سوره شعرا هم امده است:

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾


خرمشاهی: مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند و خداوند را بسیار یاد مى‏ کنند، و پس از آنکه ستم دیده‏ اند انتقامشان را گرفته‏ اند، و کسانى که ستم کرده‏ اند زودا که بدانند که به چه بازگشتگاهى راه خواهند برد.لینک






دعای ناد علی

خواص و فضیلت دعای ناد علی
از برای دعا ی ناد علی (ع) هفتصد خاصیت ذکر کرده اند و در تمام مهمات آنرا موثر دانسته اند
و طریقه ختم ناد علی کبیر آنست:
 که اگر کسی را مهمی عظیم پیش آید ناد علی (ع) را ۷ نوبت به نیت آن مهم بخواند البته برآورده خواهد شد .
اگر بعد از نماز صبح به نیت مال و ثروت ، روزی ۹ بار بخوانی ثروتمند گردی .
اگر جهت ادای قرض ۱۵ روز و روزی ۲۲ مرتبه بخوانی قرضت ادا میگردد .
 اگر کسی این دعا را با خود داشته باشد از شر جمیع حیوانات و جن و انس محفوظ باشد .
و دعا این است :
بِسمِ الله الرحمن الرحیم
نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتَ مُنقَضی فی ظِللّ اللهِ وَ یُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ
بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیَّ اللهِ اَکبَرُ اَنا مِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إِیاکَ نَستَعینُ
یا اَبا لغَیثِ اَغِثنی یا اَبَا الَحَسَنَین اَدرِکنی یا سَیفَ اللهُ اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یا حُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا قَهّارُ تَقَهَّرتَ بِا لقَهرِ وَ القَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ
یا قَهارُ یا قاهِرَ العَدُوّ یا واِلیَ الوَلِیَّ یا مَظهَرَ العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلِیُّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِ
وَ اِلحُکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ یا غیاثَ المُستَغییَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یا اَمانَ الخائِفینَ یا مُعینَ المُتَوَکِلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجمَعین وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ العالَمینَ.
 
ترجمه دعای نادعلی
بخوان علی را که مظهر صفات عجیبه است . تا یاری کننده تو باشد در سختی ها این بنده پیوسته به خدا نیازمند است . و من در امورم به او تکیه کرده ام و امور گذشته و اینده ام را به او وا می گذارم برای رفع هر ناراحتی تو را می خوانم . تا مشکل حل و مسائل روشن گردد قسم به بزرگیت ای خدا و به پیامبریت ای محمد و به ولایت تو ای علی ای علی ای علی مرا در یاب بحق لطف پنهانت .
الله اکبر و من از شر دشمنانت بیزاری می جویم . خدای بی نیاز از سوی تو یاری می شم و بر تو اعتماد دارم به حق ایاک نعبد و ایاک نستعین . ای پدر کمک ای پدر حسنین مرا در یاب ای شمشیر خدا ای در خدا , ای حجت خدا ,ای ولی خدامرا در یاب . به حق لطف پنهانت ای غالب و غلبه کننده ، ای دوست دوست خدا ای مظهر صفات عجیبه ای علی یقین دارم هرکه بخواهد ظلم نماید تو به شمشیر کشنده او را از پای در می اوری من تمام امورم را به تو واگذارمی کنم .
بدرستی او بصیر بر بندگان است فرماید : خدای شما خدای واحد است و غیر از او خدایی نیست و بخشنده و مهربان . مرا در یاب ای فریاد رس فریاد خواهان ای راهنمای سر گردانان ای امان ده تر سندگان ای یاری دهنده پناه آورندگان ای رحم کننده بر فقرا ای خدا به رحمتت مرا در یاب و درود فرست بر محمد و ال او و ستایش برای جهانیان است و بس .

دعای حضرت فاطمه سلام الله برای حوائج

دعاؤها علیهاالسلام لقضاءالحوائج 


یا اَعَزَّ مَذْکُورٍ، وَ اَقْدَمَهُ قِدَماً فِی الْعِزِّ وَ الْجَبَرُوتِ، یا رَحیمَ کُلِّ مُسْتَرْحِمٍ، وَ مَفْزَعَ کُلِّ مَلْهُوفٍ اِلَیْهِ، یا راحِمَ کُلِّ حَزینٍ یَشْکُو بَثَّهُ وَ حُزْنَهُ اِلَیْهِ، یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ الْمَعْرُوفُ مِنْهُ وَ اَسْرَعَهُ اِعْطاءً، یا مَنْ یَخافُ الْمَلائِکَةُ الْمُتَوَقِّدَةُ بِا لنُّورِ مِنْهُ. 

اَسْاَلُکَ بِالْاَسْماءِ الَّتی یَدْعُوکَ بِها حَمَلَةُ عَرْشِکَ، وَ مَنْ حَوْلُ عَرْشِکَ بِنُورِکَ یُسَبِّحُونَ شَفَقَةً مِنْ خَوْفِ عِقابِکَ، وَبِا لْاَسْماءِ الَّتی یَدْعُوکَ بِها جَبْرَئیلُ وَ میکائیلُ وَ اِسْرافیلُ اِلاَّ اَجَبْتَنی، وَ کَشَفْتَ یا اِلهی کُرْبَتی، وَ سَتَرْتَ ذُنُوبی. 

یا مَنْ اَمَرَ بِالصَّیْحَةِ فی خَلْقِهِ، فَاِذاهُمْ بِالسَّاهِرَةِ مَحْشُورُونَ، وَ بِذلِکَ الْإِسْمِ الَّذى اَحْیَیْتَ بِهِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ، اَحْیِ قَلْبی، وَ اشْرَحْ صَدْرى، وَاَصْلِحْ شَأْنی. 

یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْبَقاءِ، وَ خَلَقَ لِبَرِیَّتِهِ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ وَ الْفَناءَ، یا مَنْ فِعْلُهُ قَوْلٌ، وَ قَوْلُهُ اَمْرٌ، وَاَمْرُهُ ماضٍ عَلی ما یَشاءُ. 


دعاى آن حضرت براى برآورده شدن حاجات 


اى گرامى‏ترین نامى که یاد شده، و دیرینه‏ترین نام در عزّت و فرمانروایى، اى رحم‏کننده بر هر که از او طلب رحمت کند، و پناه هر که به او پناهنده شود، اى رحم کننده بر هر محزونى که شکوه و شکایت بسوى او برد، اى بهترین کسى که از او نیکى طلب شده و بسرعت آنرا اجابت فرمود، اى کسى که فرشتگان نورانى از او در هراسند.


بحقّ نامهایى که حاملان عرشت، و آنانکه در اطراف آن قرار دارند، و از هراس عقاب تو تسبیح و تنزیه تو را مى‏گویند، تو را بدان نامهامى خوانند، و بحقّ نامهایى که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل تو را بدان نامها مى‏خوانند، از تو مى‏خواهم دعایم را اجابت کنى، و مشکلم را بر طرف کرده، و گناهانم را بپوشانى. 


اى کسى که فرمان داد نفخه صور در میان موجودات دمیده شود، تا آنان در اجتماع بزرگ قیامت گرد هم آیند، و بحق آن نامى که استخوانهاى پوسیده را زنده کردى، از تو مى‏خواهم که قلبم را زنده، سینه‏ام را گشاده، و امورم را اصلاح فرمائى. 


اى کسى که بقاء و جاودانگى را ویژه‏ى خود قرار داد، و مرگ و زندگى و فناء را براى موجوداتش خلق فرمود، اى کسى که عملش مطابق گفتارش، و گفتارش همانند فرمانش، و فرمانش بر هرچه خواهد جارى مى‏باشد. 


اَسألُکَ بِالْإِسْمِ الَّذى دَعاکَ بِهِ خَلیلُکَ حینَ اُلْقِیَ فِی النَّارِ فَدَعاکَ بِهِ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ قُلْتَ: «یا نارُکُونی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی اِبْراهیمَ»، (1)وَ بِالْإِسْمِ الَّذى دَعاکَ بِهِ مُوسی مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ، وَ بِالْإِسْمِ الَّذى خَلَقْتَ بِهِ عیسی مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ. 


وَ بِالْإِسْمِ الَّذى وَهَبْتَ بِهِ لِزَکَرِیَّا یَحْیی، وَ بِالْإِسْمِ الَّذى کَشَفْتَ بِهِ عَنْ اَیُّوبَ الضُّرَّ، وَ بِالْإِسْمِ الَّذى تُبْتَ بِهِ عَلی داوُدَ، وَ سَخَّرْتَ بِهِ لِسُلَیْمانَ الرّیحَ تَجْرى بِأَمْرِهِ، وَ الشَّیاطینَ، وَ عَلَّمْتَهُ مَنْطِقَ الطَّیْرِ. وَ بِالْإِسْمِ الَّذى خَلَقْتَ بِهِ الْعَرْشَ، وَ بِالْإِسْمِ الَّذى خَلَقْتَ بِهِ الْکُرْسِیَّ، وَ بِالْإِسْمِ الَّذى خَلَقْتَ بِهِ الرُّوحانِیّینَ، وَ بِالْإِسْمِ الَّذى خَلَقْتَ بِهِ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ، وَ بِالْإِسْمِ الَّذى خَلَقْتَ بِهِ جَمیعَ الْخَلْقِ. وَ بِالْإِسْمِ الَّذى خَلَقْتَ بِهِ جَمیعَ ما اَرَدْتَ مِنْ شَیْ‏ءٍ، وَ بِالْإِسْمِ الَّذى قَدَرْتَ بِهِ عَلی کُلِّ شَیْ‏ءٍ، اَسْأَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الْأَسْماءِ، اِلاَّ ما اَعْطَیْتَنی سُؤْلی وَ قَضَیْتَ حَوائِجی یا کَریمُ. 


بحقّ آن نامى که حضرت ابراهیم، خلیل تو، آنگاه که در آتش انداخته مى‏شد، تو را بدان نام خواند، و تو دعایش را اجابت فرمودى، و گفتى: «اى آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شو»، و بنامى که موسى از کنار کوه طور ایمن تو را بدان نام خواند، و تو او را اجابت فرمودى، و بنامى که عیسى را از روح‏القدس آفریدى. 


و بنامى که یحیى را به زکریّا بخشیدى، و بنامى که رنج و مشقّت را از ایّوب مرتفع ساختى، و بنامى که توبه داود را پذیرفتى، و بادها را براى سلیمان مسخّر نمودى، که بفرمان او بگردش درمى‏آمدند، همچنین جنّ را براى او مسخّر کردى،و زبان پرندگان را به او آموختى. و بنامى که عرش را با آن آفریدى، و جهان را به آن خلق فرمودى، و فرشتگان را با آن ایجاد کردى، و جنّ و انس را با آن خلق کردى، و بنامى که تمامى مخلوقات را پدید آوردى. 


و بنامى که آنچه خواستى خلق فرمودى، و بنامى که بر هر چیز قادر شدى، بحقّ این نامها از تو مى‏خواهم که حاجتم را برآورى، و درخواستهایم را اجابت فرمایى، اى بخشنده. 


دعاؤها علیهاالسلام لقضاء الحوائج

دعای عهد

بسم الله الرحمن الرحیم



اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.


اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.


اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ


حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.


اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ


اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ


اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ

احادیث و ایات قرانی (۲۴ مهر ۹۴)

از مجموعه سخنرانی های عاشورایی دکتر محمد رضا سنگری درباره شخصیت شمر بن ذی الجوشن


نگاهی به پیشینه شمر بن ذی الجوشن


یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!


فرض کنید الان از صحنه کربلا خارج شده اید، یک نفر به شما هم می بگوید همه چیز برای رفتن شما به خانه خدا آماده است. آیا شما حاضرید با پای پیاده به این سفر بروید؟ مطمئنا می گویید: نه! اما اگر به این سفر سه و چهار ماه که زخم خستگی، تشنگی و گرسنگی دارد. یک بار بروید بار دیگر به شما بگویند نمی روید. این آقایی که ما صحبتش را می کنیم (شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.


تعدادی از این افراد با پیغمبر (ص) هم دیده شده اند. وقتی امام حسین به کربلا وارد شد بعضی از این افراد را صدا زد و فرمود: « مگر شما پیغمبر را ندیدید؟» الان این افرادی که پیغمبر را دیده بودند و رو به سوی قبله نماز می خواندند، رو در روی امام ایستاده اند. امروز من در کتاب تاریخ مسعودی می خواندم که در کربلا هر روز 20000 نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.

در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان می گفتند فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: « نماز شما قبول است؟! » درگیری می شود .حبیب به شهادت می رسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.


چه خصوصیاتی باعث شکل گیری شخصیت های منفی می شود؟


ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز امیر المومنین بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟ این مسئله نیاز به تحلیل و بررسی دارد. این هشدار و اندازی برای امروز و فردای ما.


شمر با سه ویژگی، شمر شد


1. اولین خصوصیت شمر این بود که می گفت: شکم از همه چیز برای من مهم تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد.

آیا غذا برای شما اولین مسئله زندگی است؟ در خانواده های ما وقتی که شام را خوردند به فکر ناهار فردا هستند.

دعوای شکم دعوای مسخره ای است که همه ی ما با آن درگیر هستیم. فکرش را بکنید اختلاف همه غذاها ی عالم خیلی کم است. خدا حفظ کند آقای جوادی آملی را می گفتد: « فرق تمام غذاها بیست سانتی متر است. یعنی از نوک زبان تا ته زبان.» وقتی از این فاصله گذشت دیگر باهم فرقی ندارند. می خواهد چلو کباب و پیتزا باشد یا نان و ماست. همه ی دعواها بر سر همین بیست سانتی متر است. شمر نتوانست دعوای بیست سانتی متری را برای خود حل کند.


حضرت علی علیه السلام یک بار اراده کرد جگر بخورد گفت هفته بعد، هفته بعد، هفته بعد افتاد ماه بعد، یک سال این خوردن جگر را به تأ خیر انداخت. بعد از یک سال جگر تهیه کرد. دود جگر کباب کرده از دیوار خانه بیرون رفت. در زدند کسی گفت: خوش به حال شما که بوی این غذا از خانه تان بلند است من چند ماهی است از این غذا نخورده ام، حضرت فرمودند: « این غذا را به او بدهید » دوستی می گفت: مولا علی مسئله ی شکم را برای خود حل کرده بود و می توانست از غذایش بگذرد و به قول سعدی:

تنور شکم دم به دم تافتن مصیبت بود روز نایافتن


اما شمر نتوانست مسئله غذا را برای خود حل کند. شمر عبدالبطن یعنی اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.



یک روز بهلول از راهی می گذشت. هارون او را صدا زد و گفت: ما را نصیحتی نمی کنی؟ می خواست او را دست بیندازد بهلول گفت: حوصله نصیحت ندارم. اما می توانم سوالی از تو بپرسم؟ گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر می خواستی غذا بخوری و غذا را در دهانت گذاشتی و هر کاری کردی غذا پایین نرفت چه کار می کنی؟ حاضری چقدر از ثروتت را بدهی؟ هارون کمی فکر کرد و گفت: نیمی از ثروتم را می دهم. بهلول گفت: حالا سوالم را طوری دیگر مطرح می کنم. اگر غذا پایین رفت ولی هر کاری کردی نتوانستی آن را دفع کنی چه می کنی؟ گفت معلوم است می میرم.


نصف ثروتم را می دهم تا رهایی پیدا کنم. بهلول گفت: می بینی همه دعوا سر یک روده و یک فرو دادن و پس دادن است است، توجه به همین ریزه کاری ها ما را از گناه و عصیان باز می دارد. از امام پرسیدند: تقوا چیست؟ فرمود: وقتی در بیابان راه می روی سعی می کنی خارهای ریز در پایت نرود یا خارهای درشت؟ اگر عاقل باشید هر دو. تقوا این است یعنی نه مرتکب گناه کوچک شوی و نه بزرگ. چرا که گناهان ریز، زمینه ارتکاب گناهان بزرگ است.


2. نکته ی دوم که در شخصیت شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت و به خاطر همین مسئله است که به کربلا آمد.

شمر نزد عبید الله بن زیاد نشسته بود که نامه ایی از عمر بن سعد به عبیدالله رسید. عمربن سعد نوشته بود: ای امیر من با حسین مذاکره کردم. حسین سه پیشنهاد دارد : 1- به مکه و مدینه برگردد. 2- اگر اجازه بدهی به هر سرزمینی بخواهد برود. 3- بیاید دست در دست یزید بگذارد و بیعت کند. 

عمر بن سعد نمی خواست جنگی صورت بگیرد و در آغاز دوست نداشت امام حسین کشته شود. اما در ادامه برای جنایت آماده شد.

عبید الله می گفت: بد نیست اگر این طوری شود مسائل ما حل می شود. همان جا شمر محکم به پهلوی عبیدالله زد و گفت: الان فرصت بسیار خوبی است و حسین در چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش می کند در حالی که حسین در هفتاد کیلو متری ما اردو زده است و به راحتی می توانیم او را در پنجه خود بگیریم. اگر برگردد در مکه و مدینه قدرتی برهم می زند و دیگر هیچ کس نمی تواند با او درگیر شود. ابن زیاد گفت: خوب گفتی. الان چنگال هایمان در گلویش فرو رفته. خودت بلند شو و برو. گفت: من می روم اما اگر عمربن سعد نپذیرفت که من بجنگم، گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم؟ و خود فرمانده لشگر شوم؟ ابن زیاد گفت: این کار را بکن.


شمر آدمی است که مدام از این و آن می گوید. او یک روح شقاوت پیشه دارد. خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد و خبری پیش شما آورد، زود تأییدش نکنید و هیچ گاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید. مثلا فردی نزد ما می آید و خبری را به ما می گوید ما می گوییم راست می گویی؟ این کار باعث تشویق طرف مقابل می شود و این عامل باب غیبت را می گشاید.



. قرآن مجازات بد کاران را مشخص کرده ولی بد ترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران می زنند. حفره در روح ها ایجاد می کنند. سرزنش می کنند و می شکنند. و این خصوصیت متأسفانه در دنیا به اندازه ی ایران نیست. من کشور های دیگر را هم دیده ام اما هیچ کشوری لطیفه ساز تر از ایران نیست. هر چیزی را بهانه ی دست انداختن می کنند.

در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرف های آزار دهنده ای به ابا عبدالله علیه السلام زد. 

این سه خصوصیت از جانباز امیر المومنین علی علیه السلام شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.






آیت الله بهجت:

اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضی است. ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.



"السابقون السابقون" ، صحرا ، عطش ، دریای خون

نی ، نینوا ، لیلا ، جنون ، "نون و القلم" ، "ما یسطرون"


شمشیر در شمشیر شد ، دستان حق زنجیر شد

طفل سه ساله پیر شد ، "آمنت ربّی فاسمعون"


طفلی به روی دست شد ، تیر سه شعبه مست شد

 آن لحظه عالم پست شد ،"یا قوم ماذا تعبدون ؟"


اشبه به ذات مصطفی ، من فرط نوره اختفی

بعدک، علی الدنیا عفی ، "ما هؤلاء ینطقون"


 فانیّ ِ باقی ، دیده‌ای؟! بی‌چشم راوی ، دیده‌ای؟!

بی دست ساقی ، دیده‌ای؟! "انّا الیه راجعون"


تا بیرمق شد پیکرت ، دعواست بالای سرت

پیراهنت ، انگشترت ، "مما رزقنا ینفقون"



حضرت علی (ع)



 زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است!

تا میتازی با تو میتازند...


زمین که خوردی، آنهایی که جلوتر بودند، هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند!

و آنهایی که عقب بودند، به داغ روزهایی که میتاختی تورا لگد مال خواهند کرد!



در عجبم از مردمی که بدنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند 

و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند...





به نام خدا

مبحث چهل و دوم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)

نکوهش بخل و بخیل در قرآن

خداوند در آیه 180 سوره آل عمران هشدار شدیدی به افراد بخیل داده است.


وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیْرًا لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلِلّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿۱۸۰﴾


فولادوند: و کسانى که به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا کرده بخل مى‏ ورزند هرگز تصور نکنند که آن [بخل] براى آنان خوب است بلکه برایشان بد است به زودى آنچه که به آن بخل ورزیده‏ اند روز قیامت طوق گردنشان مى ‏شود میراث آسمانها و زمین از آن خداست و خدا به آنچه مى ‏کنید آگاه است.


نکات:

خداوند هم صاحب میراث ماندگار دنیاست و هم نیازمند انفاق ما نیست. پس دستور انفاق، براى سعادت خود ماست.

وارث واقعى همه چیز و همه کس خداست. ما با دست خالى آمده‏ایم و با دست خالى مى‏رویم، پس بخل چرا؟


منبع: تفسیر نور الثقلین





آیا هدف، وسیله را توجیه میکند؟

سخنران مسجدمحله مون،راجع به مسلم بن عقیل و انصرافش از کشتن عبیداله بن زیاد که برای عیادت از هانی به خانه اش رفته بود،گفت.
هانی با این توجیه که عبیداله آمده تا کوفه را مقتل حسین کند،از مسلم خواست به اشاره او ،بر عبیداله که میهمان هانی بود،شمشیر کشیده و اورا بکشد تا کربلا این گونه نشود.

اما مسلم پس از تردید و تفکر ،منصرف شد و گفت ما پیرو علی هستیم.
فرق ما دیندار ان با بی دینان این است که به آدابی مودب و به اصولی پای بندیم.
مخالف و دشمن مان را هم با ناجوانمردی ،از بین نمی بریم حتی اگر بناست عبیداله،حسین بن علی را به مقتل بکشاند.
مردانه در میدان نبرد با او می جنگیم .

احادیث وایات قرانی ( ۲۳مهر ۹۴)

پیامبر گرامی اسلام (ص):

دو چیز را خداوند در این جهان کیفر مى دهد تعدى و ناسپاسى پدر و مادر.

اثنان یعجّلهما اللَّه فی الدّنیا البغى و عقوق الوالدین.

(نهج الفصاحه، سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد ص)



بخونید خیلی قشنگه: اولین روزی که امام حسین (ع) روزه گرفتند همه اهل بیت در کنار سفره جمع شدند؛ پیامبر اکرم (ص) رو به امام حسین فرمودند: 

حسین جان عزیزم روزه ات را باز کن. امام حسین فرمودند:

جایزه من چه خواهدبود؟

پیامبر فرمودند: نصف محبتم را به کسانی که تو را دوست دارند می بخشم.

 حضرت علی(ع) فرمودند:

پسرم حسین جان بفرما. باز امام فرمودند: جایزه من چه خواهدبود؟

حضرت علی فرمودند: نصف عبادت هایم برای کسانی که عاشق تو هستند.

حضرت فاطمه(س) فرمودند:

عزیز دلم افطار کن.امام حسین پرسیدند:

جایزه شمابه من چیست؟

حضرت فرمودند: نصف عبادت هایم را به کسانی که بر تو گریه می کنند می بخشم.

امام حسن(ع) فرمودند:

برادر جان روزه ات را بازکن و امام همان سوال را پرسیدند.

حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهکاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت.

و درهمین حال جبرئیل بر پیامبر نازل شد فرمود خدا می فرماید:

من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن کسانی که عاشق تو هستند را به بهشت میبرم تا تو راضی شوی یا حسین.

ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ "ص" ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:

ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﻬﺮﻩ کسی که این حدیث رابه دیگران می رساند

حاج مهدی سلحشور چند شب قبل تو حرم حضرت معصومه میگفت:...دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی وبعدش پخش میکنی !!!حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی.. فکرش راب کن.. روز قیامت باخودت میگی کاش بیشتر میفرستادم..!

سبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین 




حقیقت کربلا را بی‌خاصیت و بی‌اثر کرده‌ایم

گزیده‌ای از سخنرانی استاد مطهری در حسینیه ارشاد، 7 محرم 1389 هجری قمری (فروردین 1348)

حادثه کربلا براى ما مردم خواهى نخواهى یک حادثه بزرگ اجتماعى است؛ یعنى این حادثه در تربیت ما، در خُلق و خوى ما اثر دارد، حادثه‏اى است که خود به خود، بدون اینکه هیچ قدرتى ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیونها نفر و قهراً میلیونها ساعت براى شنیدن و استماع قضایاى مربوط به آن صرف مى‏کنیم. میلیونها تومان پول براى این کار صرف مى‏شود. این قضیه را ما باید همان طورى که بوده است، بدون کم و زیاد تلقى کنیم و اگر کوچکترین دخل و تصرفى از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف مى‏کند، بجاى اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم قطعاً ضرر خواهیم کرد.
حال بحث من این است که در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد کرده‏ایم، هم تحریفهاى لفظى- یعنى شکلى و ظاهرى- راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشى مطلب، و هم [تحریفهاى معنوى که‏] در تفسیر این حادثه ما تحریف کرده‏ایم. با کمال تأسف این حادثه، هم دچار تحریفهاى لفظى است و هم دچار تحریفهاى معنوى، هر دو. و باز تحریفهایى که مى‏شود، گاهى لااقل هماهنگى با اصل مطلب دارد، ولى گاهى تحریف نه تنها کوچکترین هماهنگى ندارد بلکه قضیه را مسخ و بکلى واژگون مى‏کند، به شکلى در مى‏آورد که به صورت ضد خودش در مى‏آید. باز هم با کمال تأسف باید عرض کنم تحریفهایى که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بى‏خاصیت کردن و بى‏اثر کردن قضیه بوده است و در این امر، هم گویندگان و علماى امت تقصیر داشته‏اند و هم مردم. همه اینها را ان شاء اللَّه براى شما توضیح مى‏دهم.
این مطلب را هم در مقدمه باید عرض بکنم: در همه اینها مردم مسؤول‏اند؛ یعنى شما مردمى که اینجا نشسته‏اید، هیچ خیال نمى‏کنید که در این قضیه مسؤول هستید و خیال مى‏کنید که مسؤول فقط گویندگان هستند. دو مسؤولیت بزرگ، مردم دارند. یک مسؤولیت این است که نهى از منکر بر همه واجب است. وقتى که مى‏فهمید و مى‏دانید- و مردم اغلب هم مى‏دانند- که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است، بلکه باید مبارزه کنید. و دیگر این تمایلى است که صاحب مجلسها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید کربلا بشود.
روضه خوان بیچاره مى‏بیند که اگر بنا بشود هرچه مى‏گوید از آن راستها باشد مجلسش نمى‏گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمى‏کنند، ناچار یک چیزى هم اضافه مى‏کند. این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند، [نگویند] فلان روضه خوانى که مجلس او مى‏گیرد، فلان روضه خوانى که کربلا مى‏کند. کربلا مى‏کند یعنى چه؟! شما باید روضه راست را بشنوید و معارف و سطح فکرتان بالا بیاید، به طورى که اگر در یک کلمه روحتان اهتزاز پیدا کرد، یعنى با روح حسین بن على هماهنگى کرد، و اشکى ولو ذره‏اى، ولو به قدر بال مگس [جارى شد،] اگر یک چنین اشکى در حالت هماهنگى روح شما با حسین بن على از چشم شما بیرون بیاید، واقعاً مقام بزرگى براى شماست.
اما اشکى که از راه قصّابى کردن بخواهد از چشم شما بیاید، اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد. «داد بکشید» یعنى چه؟! چرا داد بکشید؟! (حماسه حسینی، ج 1، صفحه 60 تا 62).



چکیده سخنرانی:

 نعمتی که نتوانی از آن در چهارچوب و بستر خودش استفاده کنی، هم می‌گندد و هم می‌گنداند.

معصوم در دعای بعد از نماز برای سال جدید که با محرم شروع می‌شود می‌فرماید: «اسألک فیه العصمه من الشیطان و القوه علی النفس الاماره بالسوء و العمل بما یقربنی الیک»

این دعا به ما یاد می‌دهد که سال‌مان را با چه شروع کنیم: عصمت و قوت و عمل. عصمت از شیطان و قوت در برابر نفس اماره و عمل برای نزدیکی به خدا.

شیطان کار خودش را در هر صورت انجام می‌دهد. آنچه مهم است عصمت از او است؛ یعنی طوری واکسینه شویم که کار شیطان تأثیری نداشته باشد.

قانون تبدیل که استاد صفایی می‌گوید و در قرآن هم آمده است(یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ ) می‌گوید: ما با تبدیل نه تنها می‌توانیم سیئات را برداریم، بلکه خود سیئه را هم می‌توانیم به حسنه تبدیل کنیم.

قوت، قدرت است در مقابل نفس. نفسی که اماره به سوء است.

به این دلیل قوت در برابر شیطان به کار برده نشده که شیطان میکروب است. خودش ضعیف است و نیازی به قدرت ندارد. کافی است خود را واکسینه کنیم. مهم نفس است. مشکل اصلی از خود ما است.

بعد از قوت نیاز به عمل داریم، اما نه هر عملیغ بلکه عملی که ما را به خدا نزدیک کند.

همه ما متعبدیم وعبودیت داریم وگرنه در زندگی هرگز حرکتی نمی‌کردیم و عملی نداشتیم. مهم این است که باید معبود را انتخاب کنیم و عبودیت برای خدا باشد.

همه عوالم راه و همه اولیاء خدا چراغ‌اند تا ما ببینیم و برویم؛ نه اینکه نبینیم و بدویم؛ و نه اینکه ببینیم و بمانیم.

خدا در قرآن می‌فرماید:

«مَنْ کانَ یُرِیْدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیْها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیْدُ، ... وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا»

«کسى که زندگى زودگذر را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم مى‌بخشیم، ... و کسى که سراى آخرت را مى طلبد، و کوشش خود را براى آن انجام دهد و مؤمن است، به تلاش هاى آنها پاداش داده خواهد شد.»

وجود ما باید به گونه‌ای باشد تا در سخت‌ترین شرایط هم عمل کنیم و این به خود ما بستگی دارد که عاجله یعنی دنیا را انتخاب کرده باشیم یا آجله یعنی آخرت را.

برخی با اینکه خدا را به عنوان رب شناخته‌اند، سقف درخواست‌شان همین دنیا است. مانند کسی که به فرایش قرآن این‌گونه دعا می‌کند:

«فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ»

«بعضی از مردم مى ‏گویند: «پروردگارا، به ما، در همین دنیا عطا کن» و حال آنکه براى او در آخرت نصیبى نیست.»

در حالی که باید این‌گونه گفت: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (پروردگارا ! به ما در دنیا نیکى و در آخرت هم نیکى عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.»

این یک کلام نیست. یک منشور است.

خدا می‌فرماید: ما به هر دو گروه کمک می کنیم: «کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاء رَبِّکَ مَحْظُورًا»

ما به همه کمک می‌کنیم، اما تو چه می‌خواهی؟ خودت را برای چه آماده کرده‌ای؟ چه توقعی از خودت داری؟

ما به اندازه‌ای که طالب باشیم، اراده می‌کنیم. به اندازه‌ای که عارف باشیم، طالبیم. به مقداری که از خودمان توقع داریم، اراده می‌کنیم و خدا به اراده ما احترام می‌گذارد.

چرا خدا مانع ما نمی‌شود؟ نکته این است که وقتی خود را در مسیر لغزندگی گذاشتی، سنت عالم این است که زمین می‌خوری.

بنابراین اراده و عمل و دعاهای ما، همه به این بستگی دارند که عاجله را انتخاب کرده باشیم یا آجله را. برای کسانی که آخرت و لقاء رب را می‌طلبند، ایثار پرواز است؛ اما برای آنها که دنیا را می‌خواهند، این کار بی‌معنا است.لینک




به نام خدا
مبحث چهل و یکم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
نکوهش بخل و بخیل در قرآن
در آیات زیادی از قرآن علاوه بر توصیه به انفاق و قرض الحسنه،از بخیلان ونیز افرادی که دیگران را به بخل تشویق و از انفاق بازمیدارند،انتقاد شده است.
این مفهوم در آیات 23 و 24 سوره حدید ذکر شده است.
لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿۲۳

تا بر انچه از دست دادید،تاسف نخورید و به انچه به شما داده شده شادمانی نکنید وخداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.

پس در واقع خداوند هیچ فرد متکبر وفخر فروشی را که می پندارد که هر نعمتی در دست دارد، بواسطه شایستگی خودش بدست آورده ، دوست نمی دارد. 

الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿۲۴﴾

همانان که بخل مى‏ ورزند و مردم را به بخل ورزیدن وامى ‏دارند و هر که روى گرداند قطعا خدا بى‏ نیاز ستوده است (۲۴)

خداوند اگر به بندگانش مالی می دهد و آنها را امر به انفاق می کندبرای آنست که می خواهدآنهارابه ثواب و درجه بالاتری برساند وجزا دهد.لینک




تفسیر  نور

فصلت  17-18

وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّواْ الْعَمَى‏ عَلَى الْهُدَى‏ فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ‏
وَنَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ‏

ترجمه:
و امّا قوم ثمود، آنان را هدایت کردیم ولى کوردلى را بر هدایت ترجیح دادند پس به کیفر آن چه کسب مى‏کردند صاعقه عذابِ خفت بار آنان را فرو گرفت.
 و (از عاد و ثمود) ما آنان را که ایمان آوردند و تقوا پیشه بودند نجات دادیم.

نکته ها :
پیامبرِ قوم ثمود حضرت صالح بود. آنان در میان مدینه و شام (وادى القرى‏) زندگى مى‏کردند و امکانات کشاورزى و توان جسمى بالایى داشتند.
بعضى آیات، هلاکت قوم ثمود را با صاعقه و بعضى با زلزله بیان کرده است که مى‏تواند با هم باشد. «صاعقة العذاب»

پیام ها:
 1- تاریخ، بهترین درس عبرت است. «و امّا ثمود...»
 2- سنّت خداوند، هدایت مردم است. «فهدیناهم»
 3- کفر برخى انسان‏ها، بدون تأمل، بدون دلیل و فورى است. «فاستحبّوا...» (حرف «فاء» نشانه‏ى عجله در کفر است.)
 4- انسان، آزاد و انتخابگر است. «فاستحبّوا العمى‏ على الهدى...»
 5 - کفر، کوردلى است. «العمى‏»
 6- کفر سریع، قهر سریع را به همراه دارد. «فاستحبّوا... فاخذتهم»
 7- خداوند قبل از عذاب، اتمام حجّت مى‏کند. «فهدیناهم... فاخذتهم»
 8 - خوار کردن انبیا خوارى قیامت را به دنبال دارد. «عذاب الهون»
 9- بدتر از غفلت و کفر، استمرار آن است. «کانوا...»
 10- قهر یا لطف خداوند، نتیجه‏ى عملکرد خود انسان است. «یکسبون»
 11- رمز نجات، ایمان و تقوا است. «و نجّینا الّذین آمنوا و کانوا یتّقون»
 12- ایمان، نیاز به تجدید ندارد، ولى تقوا در هر لحظه و نسبت به هر فکر، عمل، سخن و تصمیمى مطرح است. («آمنوا» ماضى ولى «یتّقون» مضارع آمده است)




روشهای مقابله با ظلم

بنام خدا .

با توجه به قرار گیری در ماه محرم و مبارزه امام حسین ع با یزیدیان،موضوع نحوه مقابله با ظالم از منظر قران را بررسی خواهیم کرد.

ابتدا بطور خلاصه به مفهوم ظلم و انواع آن در قرآن می پردازیم:

1-واژه "ظلم" به معنای ستم ، بیداد، بی عدالتی کردن ، ستمکاری ، حق را پایمال ساختن ، تجاوز از حق ، قرار دادن هر چیزی در جایی نامناسب آمده است .( لسان العرب و اقرب الموارد و المعجم الوسیط واژه ظلم)

این واژه با کلمه "ظلمت" به معنای تاریکی و سیاهی هم ریشه و بنا به اعتباری ، قریب المعنی است ؛ زیرا تاریکی نتیجه ستم کاری و حق را پایمال ساختن می باشد . (راغب- ص 315)

واژه ظلم با دیگر مشتقات آن ، که در همه آنها معنای ستم و بی عدالتی مشترک است ، " 289 مرتبه " در قرآن آمده است و 26 مرتبه هم در مشتقاتی آمده است که معنای ظلمت و تاریکی می‌دهد .

بیان قرآن به مبحث ظلم ، آن هم به این گستردگی ، حاکی از آن است که امری مبتلا به است و هشداری است برای روی آورنده به قرآن که در فهم آیات الهی باید سخت مراقب باشد تا در ورطه ظلم نیفتد :"هر که بار ستمی به دوش داشته باشد حتماً زیان دیده است ." (طه/ 111)


2-ظلم از حیث مظلوم سه گونه است:ظلم به خدا ،ظلم به خود ،ظلم به دیگران

ظلم به خدا یعنی مراعات نکردن حقوق خداوند و آنچه که مستحق خالق و رب انسانهاست.بالاترین ظلمها به خدا در قرآن،شرک وغیر خدا را عبادت کردن و نیز افترا بستن و مطالب را بدروغ به خدا نسبت دادن و تکذیب آیات او بیان شده است.

قدر خویش نشناختن و حق هویت حقیقی ، روحی و واقعی خود را آن گونه که شایسته یک انسان کامل است ادا نکردن ... همه از مصادیق ظلم به خویشتن محسوب میشود.مهمترین و اصلی ترین مصادیق ظلم به خود(نفس)نیز، تجاوز از حدود و فرامین الهی است :" و این حدود و فرامین خداست و هر که از حدود و فرامین خدا تجاوز کند ، بی تردید به خودش ستم کرده است."(طلاق/ 1)

ظلم به دیگران: این قسم نیز دارای مصادقی فراوانی است. از جمله: ظلم مالی، که شامل پایمال کردن حق مالی یک انسان یا یک جامعه می‌باشد و یا ظلم جانی که این گونه تجاوز و ستمکاری از وارد کردن یک جراحت کوچک بر بدن تا کشتن یک یا چند انسان را شامل می‌شود و یا ظلم اعتباری که همان تجاوز به حقوق اعتباری انسانهاست و نیز مصادیق دیگر ظلمها.

در این تحقیق ،نوع سوم ظلم یعنی ستم به دیگران و روش برخورد با اینگونه ظالمین مدنظر می باشد.لینک




شخصیتهای قرآنی(1)

استادمحمدمهدی فولادوند

 زندگینامه: محمد مهدی فولادوند (1299-1387)

محمد مهدی فولادوند #نویسنده، #مترجم، #قرآن‌پژوه و ادیب ایرانی، نوه آیت‌الله العظمی حاجی‌آقا محسن اراکی و فرزند مرحوم حسین بختیاری، اول دی سال 1299 هجری شمسی در اراک متولد شد.

وی در سن 12 سالگی به تهران آمد و در سال 1318 از مدرسه دارالفنون تهران دیپلم ادبی گرفت و برای ادامه تحصیل به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت.

فولادوند در شهریور 1329 عازم فرانسه شد و درمدت 14سال در پاریس در دانشگاه سوربن در رشته ادبیات، هنر، فلسفه و زبان شناسی عرب تحصیل کرد و رساله دکتری خود را که درباره عمر خیام بود در خارج از دانشگاه چاپ کرد.

وی در سال 1344 شمسی به عنوان عضو دائمی انجمن نویسندگان فرانسه‌زبان و عضو وابسته انجمن شعرای فرانسه برگزیده شد. در آبان سال 1344 شمسی به تهران بازگشت و در اکثر دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی کشور از جمله هنرکده هنرهای دراماتیک و هنرهای زیبای تهران و مدرسه عالی ادبیات و زبان‌های خارجه علوم تربیتی به تدریس دروس مختلف فسلفه، زیبا‌شناسی‌، ادبیات‌فرانسه، تاریخ مذاهب، فرهنگ و تمدن پرداخت.

در سال 1324قدیمی‌ترین انجمن فسلفی توسط وی در تهران تشکیل شد. وی یکی از اعضای برجسته انجمن فلسفی ایران و علوم انسانی (وابسته به یونسکو) بود.

فولادوند ضمن آشنایی عمیق و تسلط وافر بر زبان‌های فرانسه و عربی و آشنایی با زبان انگلیسی و مقدمات چند زبان دیگر اروپایی، دارای مجموعه آثاری بیش از 40 مجلد کتاب است.

ترجمه قرآن کریم وی به زبان فارسی جزء ممتازترین ترجمه‌های 50 سال اخیر معرفی شده و جایزه و پنج لوح تقدیر بدست آورد. آثار فرانسه وی مورد تقدیر ژنرال دوگل، شوایستر، فرانسوا موریاک، هانری، دمتنرلان، ژان ککتو و آکادمی‌های فرانسه، سوئیس و کانادا واقع شده است.

وی در زبان فارسی به مهدا تخلص دارد و دیوان اشعار فارسی او به حدود بیست هزار بیت و به زبان فرانسه هفتصد صفحه می‌رسد. فولادوند در کتابی که چندین دهه قبل درباره خیام نوشته بود مقبره این شاعر را به کلاهک‌های چاه‌های نفت تشبیه کرد و معتقد بود مزار بسیاری از شاعران و نویسندگان در ایران به لحاظ زیبایی‌شناسی جذاب نیستند.

محمدمهدی فولادوند در چند سال آخر زندگی، بر اثر سکته‌ مغزی قدرت تکلم و نیروی حافظه خود را از دست داده بود. وی 15 مرداد 1387 به علت کهولت سن درگذشت.

برخی از آثار محمدمهدی فولادوند:

 ترجمه رباعیات عمرخیام،1960 (به فرانسه)
 منتخب اشعار و نوشته‌های فرانسه، 1963 (به فرانسه)
 در جست و جوی زیبایی (به فرانسه)
 سنفونی‌ها (به فرانسه)
 زن در اندیشه خدا
 نخستین درس زیبایی‌شناسی
 چگونه قرآن را به فارسی ترجمه کنیم
 رهایی از گمراهی
 ترجمه کتاب الحدود ابن‌سینا
 انسان مسوول و تاریخ‌ساز، ترجمه از عربی
 آفرینش هنری در قرآن
 از ژرفای قرآن
 قرآن و نسل امروز
 نقدی بر مارکس
 خدا را دیدم، ترجمه از عربی
 سفری از شک تا ایمان، ترجمه از عربی
 ترجمه برخی از ادعیه و دعای کمیل به فرانسه و فارسی
 فرهنگ فرانسه به فارسی
 ترجمه قرآن به فارسی (ترجمه دقیق)
 صلح و شمشیر ،حمایت از صلح و همزیستی مسالمت آمیز (به فرانسه)
 ترجمه دقیق مادام بوواری
 حافظ دلها 
 اپرای آفرینش، به پنج زبان
 ترجمه دعای کمیل (به فرانسه)
 در حریم نور، 2جلد
 پیشوای چهره برخاک سایندگان (ترجمه صحیفه سجادیه)
 خیام شناسی
 ترجمه جدید نهج البلاغه
 حافظ در آستان وحی
 ترجمه تئاتر در ایران(به فرانسه)

منبع مقاله: همشهری آنلاین



قرآن درکلام رهبری 
انس با قرآن 
همه‏ی شما برادران و خواهران، باید هر روز قرآن بخوانید و سعی کنید با آن مأنوس شوید و آن را بیاموزید و دریابید. مهم، قطع رابطه نکردن با قرآن است. چه نیم صحفه و یک ورق بخوانید، چه یک «حزب» و یا یک «جزء» . 
رابطه نباید قطع شود. به هر حال، همه، هر چقدر وقت، همّت و حوصله دارند، باید قرآن بخوانند. بعضی فقط در ماه رمضان قرآن می خوانند. این، خطاست. هر روز باید قرآن بخوانید. بعد از نماز صبح، یا آخر شب که می خواهید بخوابید و یا وسط روز، خواندن مقداری از قرآن لازم است. 
البته خواندن قرآن، به تنهایی کافی نیست؛ باید معنای آن را بفهمید. هر کس که می تواند بفهمد، چه بهتر؛ اما کسی که نمی فهمد، باید از ترجمه ‏ها ی قرآن استفاده کند و هر آیه ای را که می خواند به ترجمه آن نیز بنگرد. پرداختن به معنای قرآن در کنار الفاظ آن ،انس با قرآن را بیشتر می کند....اگر در همین زندگی دنیا، با قرآن مأنوس و محشور باشید، در قیامت هم با قرآن محشور خواهید شد.




خیلی جالبه...با تمام حروف الفبا یه مصرع شعر خطاب به خدا گفته.
شعر هم خیلی قشنگ و پر معناست

(ا) الا یا ایها الاول به نامت ابتدا کردم
______________________________
(ب) برای عاشقی کردن به نامت اقتدا کردم
______________________________
(پ) پشیمانم پریشانم که بر خالق جفا کردم
______________________________
(ت) توکل بر شما کردم بسویت التجا کردم
______________________________
(ث) ثنا کردم دعا کردم صفا کردم
______________________________
(ج) جوانی را خطا کردم زمهرت امتناع کردم
______________________________
(چ) چرایش را نمیدانم ببخشا که خطا کردم
______________________________
(ح) حصارم شد گناهانی که آنجا در خفا کردم
______________________________
(خ) خداوندا تو میدانی سر غفلت چه ها کردم
______________________________
(د) دلم پر مهر تو اما چه بی پروا گناه کردم
______________________________
(ذ) ذلالم داده ای اکنون که بر تو اقتدا کردم
______________________________
(ر) رهت گم کرده بودم من که گفتم اشتباه کردم
______________________________
(ز) زبانم قاصر از مدح و کمی با حق صفاکردم
______________________________
(س) سرم شوریده میخواهی سرم از تن جدا کردم
______________________________
(ش) شدی شافی برای دل تقاضای شفا کردم
______________________________
(ص) صدا کردی که ادعونی خدایا من صدا
 کردم
______________________________
(ض) ضعیف و ناتوانم من به در گاهت ندا کردم
______________________________
(ط) طلسم از دل شکستم من که جادو بی بها کردم
______________________________
 (ظ) ظلمت نفس اماره که شکوه بر صبا کردم
______________________________
(ع) علیمی عالمی بر من ببخشا که خطا کردم
______________________________
(غ) غمی غمگین به دل دارم که نجوا با خدا کردم
______________________________
(ف) فقیرم بر سر کویت غنی را من صدا کردم
______________________________
(ق) قلم را من به قرآن کریمت مقتدا کردم
______________________________
(ک) کتابت ساقی دلها قرائت والضحی کردم
______________________________
(گ) گرم از درگهت رانی نمی رنجم خطا کردم
______________________________
(ل) لبم خاموش و دل را با تکاثر آشنا کردم
______________________________
(م) مرا سوی خود آوردی از این رو من صفا کردم
______________________________
(ن) نرانی از درمیخانه ات یا رب که ساقی راصدا کردم
______________________________
(و) ولی را من علی دانم علی را مقتدا کردم
______________________________
(ه) همین شعرم به درگاهت قبول افتد دلم را مبتلا کردم
______________________________
(ی) یکی عبد گنهکارم اگرعفوم کنی یارب غزل را انتها کردم





احادیث وایات قرانی( ۲۲ مهر ۹۴)

سلام 

نهج الفصاحه 

سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد (ص)

 اتَّخِذُوا عِندَ الفُقَراءِ أیادِی فَإنَّ لَهُم دَولَةٌ یَومَ القِیامَةِ؛

با فقرا دوستى کنید زیرا در روز رستاخیز دولتى بزرگ دارند.

 صلوات



سوره انعام 

فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ

 ﭘﺲ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ ، ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ [ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ ] ﺍﺳﻠﺎم ﻣﻰ ﮔﺸﺎﻳﺪ ؛ ﻭ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺠﺎﺟﺖ ﻭ ﻋﻨﺎﺩﺵ ] ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﺎﻳﺪ ، ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻰ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ؛ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﭘﻠﻴﺪﻯ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ، ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ .(125)



سوزه آل عمران 

بَلَىٰ إِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِّنَ الْمَلَائِکَةِ مُسَوِّمِینَ

 ﺁﺭﻯ ، ﺍﮔﺮ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻰ ﻭﺭﺯﻳﺪ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻯ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻟﺤﻈﻪ ، ﺟﻮﺷﺎﻥ ﻭ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺘﺎﺯﻧﺪ ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭ ﻳﺎﺭﻯ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ .(125)



سوره بقره 

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

 ﻭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﺁﺭ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺟﺎﻧﺸﻴﻨﻰ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻢ . ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﻳﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﻯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺗﺒﺎﻫﻰ ﺑﺮﺧﻴﺰﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﺧﻮﻥ ﺭﻳﺰﻯ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺳﺘﺎﻳﺸﺖ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻴﻢ ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺲ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ . [ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ] ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﻦ [ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺮﺍﺭﻯ ] ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻴﺪ .(30)



آیت الله بهجت:

چرا از اذیت و ظلم به خود دست بر نمیداریم؟! شاید لیاقت آنچه را که از خدا می خواهیم، نداشته باشیم. و اگر بدهند، پا به همه چیز بزنیم، و یا پای ما بشکند و دیگر نتوانیم بعد از آن راه برویم! ما نه رب هستیم و نه مدبّر. تدبیر امر به دست دیگری است. ما باید به وظیفه خود عمل کنیم و دست از تدبیر برداریم.



 تسبیح گرفتن از تربت امام حسین علیه السلام



امام صادق علیه السلام 

می فرمایند:

من کانت معه سَبْحَة من طین قبر الحسین علیه السلام کتِبَ مُسَبِّحا وان لَمْ یسَبِّحْ بِها.

 فرهنگ عاشورا: ص 113.


هر کس که همراه داشته باشد تسبیحی که از خاک قبر امام حسین علیه السلام درست شده باشد جزء تسبیح گویان به حساب می آید ولو ذکر و تسبیح نگوید. 


 و در روایتی دیگر از حضرت امام کاظم علیه السلام است که :

لا یستغنی شیعتنا عن اربعة... وسَبْحَة من طین قبر الحسین علیه السلام فیها ثلاث و ثلاثون حَبَّةٍ 

 بحارالانوار: 85 / 333.


می فرمایند : 

شیعیان ما از 4 چیزی بی نیاز نیستند که یکی از آن ها همراه داشتن تسبیح است که از خاک قبر حسین علیه السلام درست شده باشد که تعداد دانه های آن 33 تا باشد. 


از امام صادق علیه السلام روایت شده است که 

فرمودند :

مَنْ اراد سبحة من تربة الحسین علیه السلام مرة واحدة بالاستغفار أو غیره کتب اللّه سبعین مرّة . 

 من لایحضره الفقیه : 1 ، ص 268.


حضرت می فرمایند :

کسی که با تسبیحی که از تربت حسین علیه السلام درست شده است یک مرتبه استغفار کند ثواب هفتاد مرتبه استغفار برای او نوشته می شود. 


در حدیثی دیگر راجع به فضیلت تسبیح گفتن با تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام نقل شده است که امام معصوم علیه السلام 

فرمودند:

من ادار تربة الحسین علیه السلام فی یده و قال: سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر. مع کل حبّة، کتب له ستة آلاف حسنة و محی عنه ستة آلاف سیئة و رفع له ستة الاف درجة .

 تهذیب: 6 ، ص 75 باب 22 ، ح 16.


 کسی که با تسبیح تربت حضرت سیدالشهداء ذکر سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر را بگوید در مقابل هر عدد از دانه های تسبیح 6 هزار حسنه برای او نوشته می شود و 6 هزار گناه از او بخشیده می شود و 6 هزار درجه بر درجات او افزوده می شود.


 عن الصادق علیه السلام قال: 

ان الحور العین اذا ابصرن بواحد من الاملاک یهبط الی الارض لامر ما یستهدین منه السبح و التربة من طین قبر الحسین علیه السلام . 

 وسائل الشیعة : 8 ، ص 313 ؛ بحار الانوار : 85 ، ص 334 ، ح 18.


امام صادق علیه السلام فرمودند :

هرگاه ملائکه به زمین نازل می شوند حورالعین از آن ها خواهش می کنند تا تسبیح و تربت قبر حسین را برای آن ها هدیه ببرند.



امام صادق علیه السّلام فرمودند:


مَن أرادَ اللّه بِهِ الخَیرَ قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَینِ علیه السلام و حُبَّ زیارَتِهِ


کسى که خدا خیرخواه او باشد، محبّت حسین(علیه السّلام) و شوق زیارتش را در دل او مى اندازد.


بحار الأنوار ، ج 98 ، ص 76



به نام خدا

مبحث چهلم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)

نکوهش بخل و بخیل در قرآن

بنام خدا


در آیات زیادی از قرآن علاوه بر توصیه به انفاق و قرض الحسنه،از بخیلان ونیز افرادی که دیگران را به بخل تشویق و از انفاق بازمیدارند،انتقاد شده است.


از جمله در آیات 36و37 سوره نساء آمده است:


إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا (36)الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَیَکْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا (37)



خدا کسى را که متکبر و فخرفروش است دوست نمى ‏دارد. همان کسانى که بخل مى‏ ورزند و مردم را به بخل وامى ‏دارند 


و آنچه را خداوند از فضل خویش بدانها ارزانى داشته پوشیده مى ‏دارند و براى کافران عذابى خوارکننده آماده کرده ‏ایم (37)لینک



یّاکُم وَ الشُّحَّ فَإِنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا وَ أَمَرَ هُم بِالقَطیعَةِ فَقَطَعوا وَ أَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا؛
از حرص بپرهیزید که پیشینیان شما در نتیجه حرص هلاک شدند، حرص آنها را به بخل وادار کرد و بخیل شدند. به قطع رحم وادار کرد و قطع رابطه کردند با خویشاوندان. به بدى وادارشان کرد و بدکار شدند.
پیامبر (ص)
نهج الفصاحه ص 353 ، ح 992


این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
 هرچقدر میشکنم باز نمک میپاشد 
توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم
تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم
توبه کردیم که تا سایه ی هیأت باقیست
لحظه ای حسرت آن جنت اعلا نخوریم
ما حیات دلمان بسته به اشک است و حسین
نان هر سفره بجز سفره زهرا نخوریم...

خطبه ۱۰۰

متن خطبه ۱۰۰ (درباره پیامبر و خاندان او)


الْحَمْدُ لِلَّهِ النَّاشِرِ فِی الْخَلْقِ فَضْلَهُ- وَ الْبَاسِطِ فِیهِمْ بِالْجُودِ یَدَهُ- نَحْمَدُهُ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ- وَ نَسْتَعِینُهُ عَلَی رِعَایَهِ حُقُوقِهِ- وَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ غَیْرُهُ- وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ- أَرْسَلَهُ بِأَمْرِهِ صَادِعاً وَ بِذِکْرِهِ نَاطِقاً- فَأَدَّی أَمِیناً وَ مَضَی رَشِیداً- وَ خَلَّفَ فِینَا رَایَهَ الْحَقِّ- مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ- وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا زَهَقَ- وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ- دَلِیلُهَا مَکِیثُ الْکَلَامِ- بَطِی ءُ الْقِیَامِ سَرِیعٌ إِذَا قَامَ- فَإِذَا أَنْتُمْ أَلَنْتُمْ لَهُ رِقَابَکُمْ- وَ أَشَرْتُمْ إِلَیْهِ بِأَصَابِعِکُمْ- جَاءَهُ الْمَوْتُ فَذَهَبَ بِهِ- فَلَبِثْتُمْ بَعْدَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ- حَتَّی یُطْلِعَ اللَّهُ لَکُمْ مَنْ یَجْمَعُکُمْ وَ یَضُمُّ نَشْرَکُمْ- فَلَا تَطْمَعُوا فِی غَیْرِ مُقْبِلٍ- وَ لَا تَیْأَسُوا مِنْ مُدْبِرٍ- فَإِنَّ الْمُدْبِرَ عَسَی أَنْ تَزِلَّ بِهِ إِحْدَی قَائِمَتَیْهِ- وَ تَثْبُتَ الْأُخْرَی فَتَرْجِعَا حَتَّی تَثْبُتَا جَمِیعاً- أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ ص کَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ- إِذَا خَوَی نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ- فَکَأَنَّکُمْ قَدْ تَکَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیکُمُ الصَّنَائِعُ- وَ أَرَاکُمْ مَا کُنْتُمْ تَأْمُلُون.




«ستایش ویژه خداوندی است که فضل و احسان خویش را در میان آفریدگان گسترده، و دست جود و احسان خود را به سوی آنان گشوده است،

همه کارهای او را می ستاییم و برای ادای حقوق او از وی یاری می جوییم، گواهی می دهیم که جز او خدایی نیست، و محمّد (ص) بنده و فرستاده اوست، وی را فرستاد تا فرمانش را آشکار و ابلاغ کند، و به یاد او گویا باشد، وی رسالت خویش را به درستی و امانت انجام داد، و پس از آن که هدایت را به کمال رسانید از جهان برفت، و در میان ما رایت حقّ را به جای گذاشت، رایتی (نشانه ای) که هر کس بر آن پیشی گرفت، از دین بیرون رفت، و هر کس از آن تخلّف ورزید نابود شد، و هر که همراه آن شد به حقّ پیوست، راهنمای این رایت با تأمّل و درنگ سخن می گوید، و دیر به پا می خیزد، و چون به پا خاست با شتاب آن را به پایان می برد، هنگامی که شما به فرمان او گردن نهید و با انگشتان خود بدو اشاره کنید «او را به بزرگی و رهبری شناختید» مرگ او فرا می رسد و از دنیا می رود، پس از او تا زمانی که خدا بخواهد روزگار را می گذرانید تا این که خداوند کسی را ظاهر گرداند که شما را از پراکندگی برهاند، و به دورهم گرد آورد، بنا بر این به آنچه آمدنی نیست دل مبندید و از آن که پشت کرده نومید نشوید، زیرا آن که پشت کرده شاید یک پایش بلغزد و پای دیگرش بر جای ماند و دیگر بار با هر دو پای استوار باز گردد.

آگاه باشید آل محمّد (ص) که درود خدا بر او و خاندانش باد مانند ستارگان آسمانند که اگر یکی ناپدید شود دیگری پدیدار گردد، من می بینم که در پرتو انوار آنها نعمتعای خداوند در باره شما کامل گشته است، و شما به آنچه آرزو می دارید رسیده اید.»



به نام خدا

خطبه 100 در یک نگاه

همان گونه که در بحث سند خطبه آمده است این خطبه را امام(علیه السلام) در آغاز خلافت خود بیان فرمود و در آن، نخست به حمد و ثناى الهى مى پردازد و از رسالت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و خدمات برجسته آن حضرت و لزوم اطاعت و پیروى از وى سخن مى گوید.

سپس، با اشاره سربسته اى، به پیشگویى وضع خود و مردم عراق مى پردازد و مى فرماید: در آن زمان که همه تحت فرمان و رهبرى پیشوایتان در مى آیید متأسّفانه دوران او سپرى شده و مرگ او فرا مى رسد!

و در آخرین بخش از خطبه، درباره عظمت آل محمّد(علیهم السلام) سخن مى گوید و از برکات وجودى آنها بحث مى کند و اینکه هدایت هاى آنها استمرار دارد و هر زمان یکى از آنان مى رود، دیگرى به جاى او مى نشیند.




زیرا هنگامى که پذیرفتیم همه نعمت ها از سوى او است، عبودیّت و پرستش نیز تنها شایسته ذات پاک او خواهد بود.

سپس مى افزاید: «و گواهى مى دهیم که محمّد (صلى الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست». (وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ).

تکیه بر عبودیّت، قبل از رسالت، علاوه بر اینکه هرگونه شرک را از مؤمنان دور مى سازد، اشاره به این است که مقام عبودیّت، از مقام رسالت نیز برتر و بالاتر است! زیرا، بنده کامل و خاصّ خدا کسى است که تمام وجودش متعلّق به او باشد; به جز او نیندیشد و غیر از او را نخواهد و این، اوج تکامل انسان است و مقامى فراتر از آن نیست و همان است که شایستگى لازم براى رسالت را فراهم مى سازد.

به دنبال آن، در پنج جمله، اوصافى را براى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بیان مى کند که بسیار پرمعنا و پربار است; مى فرماید: «او را فرستاد تا فرمان حق را آشکارا بیان کند، و به شرح و تبیین اوصافش بپردازد. او با امانت، رسالت خویش را ادا کرد; و با راستى و درستى به راه خود ادامه داد، و پرچم حق را در میان ما به یادگار گذارد».

امام(علیه السلام) در این چند جمله، به ابعاد خدمات پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) اشاره مى کند: از یک سو، اشاره به ابلاغ اوامر و نواهى حق مى فرماید; که به طور شفاف و روشن و آشکار و بدون پرده پوشى همه را بیان فرمود.

و از سوى دیگر، آنچه براى معرفة الله و شناخت پروردگار لازم بود، تشریح کرد.

از سوى سوم، در ابلاغ این ماموریّت ها نهایت امانت را رعایت کرد.

و از سوى چهارم، خودش نیز در عمل، این راه را بپیمود و سرمشقى براى همگان شد.

و از سوى پنجم، به فکر نسل هاى آینده بود و پرچم حق را که همان کتاب و سنّت باشد، در میان مردم به یادگار گذاشت.

در تفسیر «رَایَةَ الْحَقِّ» (پرچم حق) در میان مفسّران گفتگوست; بعضى آن را به قرآن مجید، و بعضى به کتاب و سنّت و بعضى به قرآن و عترت - که در حدیث ثقلین آمده است - تفسیر کرده اند.

ولى با توجه به جمله هایى که از «دَلِیلُهَا مَکِیثُ الْکَلاَمِ...» شروع مى شود، مناسبتر از همه آن است که «رایة حق» همان کتاب و سنّت باشد (زیرا کتاب الله، دعوت به سنّت هم نموده است).





شرح خطبه

بى شک، هدف اصلى خطبه، بیان اوصاف رسول الله(صلى الله علیه وآله) و خدمات آن حضرت و مقامات اهل بیت او است; ولى از آن جا که به مضمون حدیث معروف که: «إِنَّ کُلَّ خُطْبَة لَیْسَ فِیهَا تَشَهُدٌ فَهِىَ کَالْیَدِ الْجَذْمَاءِ; هر خطبه اى که در آن شهادتین نباشد، مانند دست قطع شده است»امام(علیه السلام) سخن خود را با حمد و ثناى الهى و شهادت به الوهیّت پروردگار و نبوّت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آغاز مى کند، تا دل هاى شنوندگان در پرتو این دو شهادت، نور و صفا یابد و آماده پذیرش مطالب آینده خطبه شود. مى فرماید:

«ستایش مخصوص خداوندى است که فضل و بخشش خود را در تمامى مخلوقات منتشر ساخته و دست جود و سخایش را به سوى آنان گشوده است». (الْحَمْدُ للهِِ النَّاشِرِ فِی الْخَلْقِ فَضْلَهُ، وَ الْبَاسِطِ فِیهمْ بِالْجُودِ یَدَهُ).

توصیف پروردگار به این اوصاف، در واقع دلیلى است بر اختصاص او به هرگونه ستایش و حمد; آرى، کسى که این گونه فضل و جود و سخاى او همگان را فرا گرفته و خوانِ نعمتِ او همه جا گسترده شده، باید شایسته مدح و ستایش باشد، نه غیر او; چرا که همه ریزه خوار خوان او هستند.

سپس به گسترش دامنه حمد و ستایش او اشاره کرده، مى فرماید: «ما او را در تمام کارهایش ستایش مى کنیم، و براى رعایت حقوقش از او یارى مى طلبیم!». (نَحْمَدُهُ فِی جَمِیعِ أُمُورِهِ، وَ نَسْتَعِینُهُ عَلَى رِعَایَةِ حُقُوقِهِ).

تعبیر به «جَمیعِ اُمُور»اشاره به آن است که نه تنها در نعمت و کامیابى و سلامت و رفاه او را حمد و سپاس مى گوییم; بلکه، در بلا و شدّت و مصیبت، و به هنگام هجوم طوفان حوادث نیز، شاکر و سپاسگزاریم. چرا که، اوّلا مى دانیم هر کارى مى کند، موافق حکمت و نهایت مصلحت است، حتّى مصایبى که براى آزمایش ما، یا به عنوان کفّاره گناهان ما، یا سبب بیدارى ما از خواب غفلت است.

و ثانیاً، این حوادث، سبب مى شود که ما اجر صابران، و پاداش شاکران را ببریم و این خود نعمت دیگرى است.

و جمله «وَ نَسْتَعِینُهُ...» اشاره به این حقیقت است که براى اطاعت فرمان او، و رعایت حقوقش، نیز باید از او یارى بجوییم; که بدون یارى او، کارى از ما ساخته نیست و این همان چیزى است که شب و روز در نمازها مى گوییم: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ».

بعد از این حمد و ثنا، شهادت به الوهیّت او مى دهد و مى گوید: «گواهى مى دهیم، جز او معبودى نیست». (وَ نَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ غَیْرُهُ).



زیرا هنگامى که پذیرفتیم همه نعمت ها از سوى او است، عبودیّت و پرستش نیز تنها شایسته ذات پاک او خواهد بود.

سپس مى افزاید: «و گواهى مى دهیم که محمّد (صلى الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست». (وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ).

تکیه بر عبودیّت، قبل از رسالت، علاوه بر اینکه هرگونه شرک را از مؤمنان دور مى سازد، اشاره به این است که مقام عبودیّت، از مقام رسالت نیز برتر و بالاتر است! زیرا، بنده کامل و خاصّ خدا کسى است که تمام وجودش متعلّق به او باشد; به جز او نیندیشد و غیر از او را نخواهد و این، اوج تکامل انسان است و مقامى فراتر از آن نیست و همان است که شایستگى لازم براى رسالت را فراهم مى سازد.

به دنبال آن، در پنج جمله، اوصافى را براى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بیان مى کند که بسیار پرمعنا و پربار است; مى فرماید: «او را فرستاد تا فرمان حق را آشکارا بیان کند، و به شرح و تبیین اوصافش بپردازد. او با امانت، رسالت خویش را ادا کرد; و با راستى و درستى به راه خود ادامه داد، و پرچم حق را در میان ما به یادگار گذارد».

امام(علیه السلام) در این چند جمله، به ابعاد خدمات پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) اشاره مى کند: از یک سو، اشاره به ابلاغ اوامر و نواهى حق مى فرماید; که به طور شفاف و روشن و آشکار و بدون پرده پوشى همه را بیان فرمود.

و از سوى دیگر، آنچه براى معرفة الله و شناخت پروردگار لازم بود، تشریح کرد.

از سوى سوم، در ابلاغ این ماموریّت ها نهایت امانت را رعایت کرد.

و از سوى چهارم، خودش نیز در عمل، این راه را بپیمود و سرمشقى براى همگان شد.

و از سوى پنجم، به فکر نسل هاى آینده بود و پرچم حق را که همان کتاب و سنّت باشد، در میان مردم به یادگار گذاشت.

در تفسیر «رَایَةَ الْحَقِّ» (پرچم حق) در میان مفسّران گفتگوست; بعضى آن را به قرآن مجید، و بعضى به کتاب و سنّت و بعضى به قرآن و عترت - که در حدیث ثقلین آمده است - تفسیر کرده اند.

ولى با توجه به جمله هایى که از «دَلِیلُهَا مَکِیثُ الْکَلاَمِ...» شروع مى شود، مناسبتر از همه آن است که «رایة حق» همان کتاب و سنّت باشد (زیرا کتاب الله، دعوت به سنّت هم نموده است).





سپس مى افزاید: «پرچمى که هر کس از آن پیشى گیرد از دین خارج شود، و هر کس از آن عقب بماند هلاک گردد، و آن کس که ملازم آن باشد (به سر منزل سعادت) مى رسد».

جمله هاى سه گانه بالا درباره نحوه برخورد گروههاى سه گانه مردم با حق و واقعیّت است: گروهى اهل افراطند و از حق پیشى مى گیرند و در بیراهه ها سرگردان و گمراه مى شوند; مانند خوارج که به گمان خود مى خواستند در عمل کردن به قرآن، از امام زمان خود پیشى بگیرند و با کارهاى احمقانه، گرفتار تضاد شدند. یا همچون کسانى که در عصر پیامبر هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در سفر روزه خود را افطار کرد، آنها گفتند: ما چنین نخواهیم کرد و احترام ماه رمضان را باید حفظ کنیم! که آنها به نام «عُصاة» (گردنکشان) نامیده شدند.

گروه دیگر، تفریط کاران هستند که چند قدمى به دنبال حق مى روند و سپس تنبلى و سستى و هوا پرستى آنها را از ادامه پیروى از حق باز مى دارد.

گروه سوم، ملازمان حقّند; که نه بر آن پیشى مى گیرند و نه از آن عقب مى مانند; همیشه در ظلّ و سایه حق گام بر مى دارند و به سر منزل مقصود مى رسند.

در ادامه سخن، به مسئله مهم دیگرى پرداخته مى فرماید: «راهنماى این پرچم (داراى این اوصاف است:) با تأنّى سخن مى گوید، و دیر به پا مى خیزد، امّا هنگامى که به پا خاست با سرعت و قاطعیّت پیش مى رود!».

درهر حال، منظور از این تعبیر - به تصریح غالب شارحان نهج البلاغه - شخص امیرمؤمنان یا همه اهل بیت عصمت(علیهم السلام) است; چرا که آنها به مقتضاى «حدیث ثقلین» همواره با قرآن بودند و قرآن با آنها و هیچگاه از هم جدا نمى شدند و نمى شوند; و امیرمؤمنان على(علیه السلام) همان کس است که به گواهى روایات شیعه و اهل سنّت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به او فرمود: «أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَکَ حَیْثُمَادَارَ; تو با حق هستى و حق با توست، هرگونه گردش کند.»

او کتاب ناطق بود و مفسّر قرآن مجید و بیانگر سنّت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله).

تعبیر به «مَکِیثُ الْکَلاَمِ» به این معنا نیست که او کم سخن مى گوید; بلکه مفهومش این است که با تأنّى و دقّت و تفکّر سخن مى گوید و به تعبیرى دیگر: همیشه سنجیده سخن مى گوید.

و توصیف او به «بَطِیءُ الْقِیَامِ، سَرِیعٌ إِذَا قَامَ» تأکید بر این معنا است که اعمال او نیز، همچون گفتارش سنجیده است; شتابزده براى انجام کارى قیام نمى کند; امّا هر زمان، وقت کارى فراهم شد فرصت را از دست نمى دهد. قاطعانه بر مى خیزد و بدون تردید به انجام آن مى پردازد! هر کس با زندگى امیرمؤمنان على(علیه السلام) آشنا باشد، وجود این اوصاف را آشکارا در حضرتش مى بیند. بارها بعد از پیامبر (صلى الله علیه وآله) افراد سرشناسى آمدند و حضرتش را دعوت به قیام کردند، امّا چون شرایط آماده نبود و دشمن سوء استفاده مى کرد، نپذیرفت; ولى در آن زمان که شرایط فراهم گشت، تردیدى به خود راه نداد.

سپس اضافه مى فرماید: «زمانى که شما تحت فرمان او در آیید، و با انگشت به سوى او اشاره کنید (و همه تسلیم فرمان او گردید،) مرگ او فرا مى رسد، و دورانش سپرى مى شود».



اشاره به اینکه: او زحمت فراوانى مى کشد، تا شما را زیر پرچم خویش گردآورد و رهبرى او براى شما آن چنان مسلّم شود، که از هر سو به او اشاره کنید; ولى بعد از فراهم شدن مقدّمات پیروزى و اتّحاد شما، دست تقدیر او را از شما خواهد گرفت و شما بار دیگر پراکنده مى شوید و دشمنان مسلّط مى گردند.

اشاره به اینکه: او زحمت فراوانى مى کشد، تا شما را زیر پرچم خویش گردآورد و رهبرى او براى شما آن چنان مسلّم شود، که از هر سو به او اشاره کنید; ولى بعد از فراهم شدن مقدّمات پیروزى و اتّحاد شما، دست تقدیر او را از شما خواهد گرفت و شما بار دیگر پراکنده مى شوید و دشمنان مسلّط مى گردند.

امام(علیه السلام) براى این که اصحاب و یارانش مأیوس نشوند، آنها را به پیروزى هاى آینده بشارت مى دهد و مى فرماید: «بعد از او مدّتى در انتظار خواهید بود، تا خداوند شخصى را ظاهر کند که شما را جمع نماید و پراکندگى تان را به جمعیّت مبدّل سازد».

بعضى مفسران این تعبیر را اشاره به قیام حضرت مهدى(علیه السلام) مى دانند. 

در جمله هاى بعد مى افزاید: «بنابراین، به چیزى که نیامده دل نبندید و نسبت به آنچه گذشته، مأیوس و نگران نباشید; زیرا آن کس که پشت کرده، ممکن است یکى از پاهایش بلغزد و دیگرى برقرار ماند; سپس هر دو باهم به جاى خود باز گردد، ثابت شود (و پیروزى بیافریند)».

در واقع امام(علیه السلام) به بیان دو قاعده کلّى مى پردازد که در پیشامدها و حوادث سخت باید به آن توجه داشت: نخست این که، نباید در این گونه مواقع گرفتار خوش بینى افراطى شد و دل به چیزى بست که هنوز مقدّمات آن فراهم نشده و به دنبال آن قیام نسنجیده اى صورت گیرد. و دیگر این که، شکست ها و مشکلات نیز نباید مایه یأس گردد و آن را امام(علیه السلام) تشبیه به کسى مى کند که در جادّه اى حرکت مى کند و ناگهان یک پاى او مى لغزد; مردم خیال مى کنند براى همیشه سقوط کرد! ولى چیزى نمى گذرد که بر پاى دیگر تکیه مى کند و پاى اوّل را به جاى خود مى آورد و آماده حرکت مى شود.

بنابراین، در حوادثِ سختِ اجتماعى، در برابر امواج خروشانِ حادثه، نباید مأیوس شد و نسبت به حرکات نسنجیده، نباید امیدوار بود.



بخش دوم خطبه

در قسمت پایانى این خطبه، امام(علیه السلام) همه مخاطبان خود را که منحصر به معاصران خویش نیست، مخاطب ساخته و مقام و موقعیّت اهل بیت را در عباراتى کوتاه، امّا بسیار پر معنا براى آنها شرح مى دهد. مى فرماید: «آگاه باشید! آل محمّد(صلى الله علیه وآله) همانند ستارگان آسمانند که هرگاه یکى از آنها غروب کند، دیگرى طلوع مى کند».

سپس در تکمیل این سخن مى افزاید: «گویا (مى بینم) در پرتو خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، نعمت هاى الهى بر شما کامل شده و آنچه را آرزو داشته اید خداوند به شما ارزانى داشته است».

امام(علیه السلام) در این سخن کوتاه، به چند نکته اشاره فرموده; نخست اینکه: آل محمّد(صلى الله علیه وآله) همانند ستارگانند که قرآن مجید درباره آنها مى فرماید: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ; آنها به وسیله ستارگان هدایت مى شوند».و در جایى دیگر مى فرماید: «وَ هُؤَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ; خداوند کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد; تا در تاریکى هاى صحرا و دریا بوسیله آنها هدایت شوید»

در زمان هاى قدیم که قطب نما اختراع نشده بود و جادّه ها به صورت امروز نبود، قافله ها در صحراها، و کشتى ها در دریاها، در شب هاى تاریک به وسیله ستارگان آسمان راه را پیدا مى کردند و به منزل مقصود مى رسیدند و از ظلمات برّ و بحر رهایى مى یافتند.

نجات در دنیا و آخرت و راهیابى به سعادت دارَیْن نیز در پرتو هدایت آل محمّد(علیهم السلام) امکان پذیر است.

مطلب دیگر اینکه: آسمان، شب خالى از ستاره نمى شود; هر زمان ستارگانى آرام و آهسته غروب مى کنند، ستارگان دیگرى در افق مشرق ظاهر مى شوند; اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) نیز چنین هستند; هر امامى چشم از جهان فرو مى بندد، امام دیگرى جاى او را مى گیرد تا نوبت به حضرت مهدى(علیه السلام) رسد و با قیام خود جهان را پر از عدل و داد کند.

این تعبیر به خوبى نشان مى دهد که سلسله امامت گسستنى و تعطیل بردار نیست. یا به تعبیر دیگر: روى زمین از حجّت خدا، هرگز خالى نمى ماند و تعجّب در این است که بعضى از «شارحان نهج البلاغه» (مانند ابن ابى الحدید) هنگامى که جمله هاى پیشینِ این خطبه را تفسیر مى کند، مى گوید: اشاره به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) است که به عقیده طرفداران مذهب ما، در آخرالزمان متولّد مى شود و قیام به عدالت مى کند.

اگر این گوینده در جمله هاى محل بحث - که در ذیل خطبه آمده - دقّت مى کرد، به اشتباه خود در این سخن پى مى برد; ولى افسوس! که گاهى تعصّب ها اجازه نمى دهد تا قرینه اى به این روشنى مورد توجّه قرار گیرد.

آخرین مطلب اینکه: امام(علیه السلام) مى فرماید: پیروى از آل محمّد (صلى الله علیه وآله) سبب مى شود که به تمام آرزوهاى خویش برسید و نعمت هاى خداوند بر شما به کمال خود برسد و این دلیل بر نقش مؤثّر اهل بیت در تکامل دینى و دنیوى درهمه زمانهاست و اینکه بعضى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به زمان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)دانسته اند، سخنى است بدون دلیل.

این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا وجود دارد، که امام(علیه السلام) مى فرماید: خداوند همه وسایل سعادت را براى شما فراهم کرده، که یکى از آنها وجود آل محمّد (صلى الله علیه وآله)است.


پایان شرح خطبه از ناصر مکارم شیرازی




احادیث و ایات قرانی (۲۱ مهر ۹۴)

سلام 

 نهج الفصاحه سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد مصطفی(ص) 

 أجوع النّاس طالب العلم و اشبعهم الّذی لا یبتغیه.

از همه مردم گرسنه تر آن کس است که در پى دانش میرود و از همه مردم سیرتر آن کس است که طالب آن نیست.

 صلوات


جهاد با نفس

تفسیر زهد

رسول خدا از جبرئیل پرسید: اى جبرئیل تفسیر زهد چیست؟ گفت: اینکه دوست بدارد آن کس را که آفریننده اش را دوست دارد و دشمن بدارد آن کس را که آفریننده اش را دشمن مى دارد و از حلال دنیا بر خود تنگ بگیرد و به حرام آن توجهى نکند، زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش موجب عقاب است. وسائل الشیعه/باب جهاد با نفس/ح50



رسول اللّه صلی الله علیه و آله : 


أیُّهَا النّاسُ ، عَلَیکُم بِحُبِّ أهلِ بَیتی ، عَلَیکُم بِحُبِّ حَمَلَةِ القُرآنِ ، عَلَیکُم بِحُبِّ عُلَمائِکُم ، لا تُبغِضوهُم ، ولا تَحسِدوهُم ، ولا تَطعَنوا فیهِم . ألا مَن أحَبَّهُم فَقَد أحَبَّنی ، ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّه َ ، ومَن أبغَضَهُم فَقَد أبغَضَنی ، ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّه َ ، ألا هَل بَلَّغتُ ؟ 



 رسول خدا صلی الله علیه و آله : 

 اى مردم، بر شما باد دوستى اهل بیتم ! بر شما باد دوستى حاملان قرآن! بر شما باد دوستى عالمانتان ! با آنان دشمنى مکنید ، بر آنان حسد مبرید و از آنان عیبجویى مکنید . هان ! هرکه آنان را دوست بدارد ، مرا دوست داشته است و هرکه مرا دوست بدارد ، خدا را دوست داشته است . هرکه با آنان دشمنى کند ، با من دشمنى کرده است و هرکه با من دشمنى کند ، با خدا دشمنى کرده است . هان ! آیا [پیام حق را ]رساندم ؟ 

 تنبیه الغافلین : 553 / 898 عن امام على





به نام خدا 

مبحث سی و هشتم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی (انفاق)

اهمیت انفاق و تاکید متعدد قرآن بر انفاق

سوره حدید و تغابن از سوره هایی اند که آیات زیادی راجع به انفاق و قرض الحسنه داشته و یکی از پیامهای اصلی سوره دعوت به انفاق و نکوهش بخل میباشد.

سوره تغابن

فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُوا وَأَطِیعُوا وَأَنفِقُوا خَیْرًا لِّأَنفُسِکُمْ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَ?ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

بنابراین تا آنجا که در توان دارید تقواى الهى پیشه کنید، و گوش دهید و اطاعتنمائید، و انفاق کنید که براى شما بهتر است، و آنها که از بخل و حرص خویشتن مصونبمانند رستگار و پیروزند.(16)


نخست دستور به اجتناب از گناهان مى دهد (چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است) و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنى که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روى مساله انفاق که از مهمترین آزمایشهاى الهى است تکیه مى کند و سرانجام هم مى گوید سود تمام اینها عائد خود شما مى شود


در پایان آیه به عنوان تاکیدى بر مساله انفاق مى فرماید: و آنها که از بخل و حرص خویش مصون بمانند رستگار و پیروزند" (وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).


" شح" به معنى بخل توأم با حرص است، و مى دانیم این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگارى انسان، و بزرگترین سد راه انفاق و کارهاى خیر است، اگر انسان دست به دامن لطف الهى زند و با تمام وجودش از او تقاضا کند و در خودسازى و تهذیب نفس بکوشد و از این دو رذیله نجات یابد سعادت خود را تضمین کرده است


در بعضى از روایات از امام صادق ع آمده است:


من ادى الزکاة فقد وقى شح نفسه 


:" کسى که زکات را بپردازد از بخل و حرص رهایى یافته" ولى روشن است که این یکى از مصداقهاى زنده ترک بخل و حرص است، نه تمام مفهوم آن.

در حدیث دیگرى مى خوانیم که امام صادق ع از شب تا صبح طواف خانه خدا بجا مى آورد و پیوسته مى فرمود:


اللهم قنى شح نفسى 


:" خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار" یکى از یارانش عرض مى کند: فدایت شوم، امشب نشنیدم غیر از این دعا، دعاى دیگرى کنى فرمود: چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالى که خداوند مى فرماید: وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ .


منبع تفسیر نمونه.لینک



انتخاب با خودت

تقدیر را رقم بزن

عاشورا هر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد

مواظب باشیم "حسین" دلمان به دست "یزید" نفس اماره،

تشنه لب شهید نشود!


السلام علیک یااباعبدالله الحسین (ع)




علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ،در موارد زیادی روایات شان نزول را صحیح و منطبق بر متن نمی داند.


از جمله در ذیل تفسیر آیات جنگ احد نیز مطالب مهمی نوشته که به نوعی پاسخ به کسانی است که تفسیر قرآن را فقط مبتنی بر روایات مجاز میدانند.

متن زیر از المیزان ارایه میگردد:

دخالت آراء شخصى راویان و تاءثیر اختلاف مذاهب درنقل روایات اسباب نزول


روایات وارده در داستان جنگ احد بسیار زیاد است، ولى در آنها از جهات بسیارى اختلاف شدیدى وجود دارد که چه بسا انسان را دچار سوءظن مى کند و بیشتر اختلاف در روایاتى است که درباره شاءن نزول بسیارى از آیات این داستان وارد شده که تقریبا شصت آیه مى شود آرى اینگونه روایات عجیب به نظر مى رسد و جاى هیچ شکى براى اهل تاءمل و دقت باقى نمى گذارد در اینکه حکم کند که : (مذاهب و عقائد مختلف در آن روایات دست اندازى کرده و هر مذهبى روح عقیدتى خود را در روایتى دمیده تا با زبان روایت حرف خود را زده باشد و خلاصه استفاده سیاسى کرده باشد) و همین امر باعث شد که ما از نقل آن روایات در این بحث روایتى خود دارى کنیم.


اهل بحث متوجه این نکته گردند که آنچه در روایات اسباب نزول آمده اگر نگوئیم همه اش حد اقل بیشترش نظریه شخصى راویان است به این معنا که راویان آن احادیث غالبا حوادث تاریخى را نقل مى کنند آنگاه یکى از آیات کریمه قرآن را که با آن حادثه مناسبتى دارد ضمیمه نقل خود مى سازند و مردم خیال مى کنند که آیه نامبرده اصلا در باره همان حادثه نازل شده و چه بسا همین عمل باعث شده که یک آیه قطعه قطعه شود و یا چند آیه که در یک سیاق قرار دارند تکه تکه گردند و هر تکه اش را داراى تنزیلى مستقل بپندارند و در باره چند آیه اى که پشت سر هم نازل شده بگویند: آن آیه اش در باره فلان حادثه و آیه دومش در باره آن حادثه دیگر و سومش در باره آن حادثه دیگر نازل شده است و در نتیجه نظم چنین آیاتى به هم خورده سیاقش به کلى از بین برود و این خود یکى از اسباب سستى و بى اعتبارى اینگونه روایات است.


اضافه کن بر این آنچه را که ما در اول این بحث تذکر دادیم و گفتیم : اختلاف مذاهب دینى هم در لحن این روایات تاءثیر گذاشته هر کسى آنها را به طرف مذهب خود سوق داده تا مذهب خویش را با آن توجیه و تایید کند.


علاوه بر اینکه جوهاى سیاسى و انگیزه هائى که در هر زمانى حاکم بوده اثرى جدى در حقایق و معارف داشته و نگذاشته که حقایق آنطور که بوده باقى بماند بلکه در هاله اى از ابهام و اخفایش کرده است بنابراین کسى که مى خواهد در مسائل تاریخى غور و دقت کند باید این عوامل که گفتیم در ضبط و نقل احادیث تاریخى دخالت داشته اند را از نظر دور ندارد که سخت در فهم حقایق مؤ ثر است (و تنها خدا هادى است ).لینک




دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند .چه مبار ک سحری بود و چه فرخنده شبی .ان شب قدر که این تازه براتم دادند.


دوستان گرامی امروز بزرگداشت روز حافظ بود.حافظ هم قران شناس بود وهم بلاغت شناس بنابراین اشاره به قران در شعر حافظ بسیار زیاد است.

چگونه محمد حافظ شد؟

محمد در نانوایی کار میکرد.در جوار دکان نانوایی مکتبی واقع شده بود که ایشان ساعاتی از اوقات فراغت خویش را در انجا به حفظ و یادگیری قران مشغول بود.ویک چهارم دستمزد خویش را به استاد میداد.ازطرفی در همسایگی انهاجوانی فصیح ومتکلم زندگی میکرد که شعر میگفت.ومردم شهر برای استماع اشعار وی به محله سرازیر میشدند.محمد با مشاهده وی شوق شاعری پیدا کرد تا جایی که جملات وعباراتی ناموزون رابه هم بسته برای دوستان میخواند اما مورد مضحکه واقع می شد.عاقبت از طعنه انان به تنگ امده وبا نا امیدی به استانه ((باباکوهی))التجا برد.وسه روز روزه گرفت وافطار نکرد.شب سوم در عالم رویا بزرگواری را در خواب مشاهده کرد.وبه وی گفت:ای حافظ برخیز که مراد تورا براوردیم.سپس محمد از خواب برخاست وروح وفکر خود را روشن یافت.وبا تخلص حافظ این غزل را نا خوداگاه به نظم کشید.

احادیث و ایات قرانی (۲۱ مهر ۹۴)

سلام 

نهج الفصاحه سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد مصطفی (ص)

أحبب حبیبک هونا ما عسى أن یکون بغیضک یوما ما و أبغض بغیضک هونا ما عسى أن یکون حبیبک یوما ما.

در دوستى میانه نگهدار که شاید دوست روزى دشمن تو شود و در دشمنى راه افراط مسپار که شاید دشمن روزى دوست گردد.

 صلوات



امام سجاد علیه السلام


«وَاَمّا حَقُّ الزَّوجَةِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه‌َ عَزَّوَجَلَّ جعل‌ها لَکَ سَکَنا وَ اُنْسا فَتَعْلَمَ اَنَّ ذلِکَ نِعْمَةٌ مِنَ اللّه‌ِ عَلَیْکَ فَـتُـکْرِمَها وَ تَرْفُقَ بِها وَ اِنْ کانَ حَقُّکَ اَوجَبَ فَاِنَّ لَها عَلَیْکَ اَنْ ترحم‌ها»

(من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 621) ...



حق زن این است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه آرامش و انس تو قرار داده و این نعمتی از جانب اوست، پس احترامش کن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجب‌تر است، اما این حق اوست که با او مهربان باشی.



نظر به برادر مؤمن


پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم 


النَّظَرُ إلى الأخِ تَوَدُّهُ فی اللّه ِ عزّ و جلّ عِبادَةٌ 


نگاه کردن به برادرى که به خاطر خداوند عزّ و جلّ دوستش مى دارى، عبادت است 


بحار الأنوار : ٧٤/٢٧٩/١ 




آیت الله بهجت:

اگر ظهور حضرت حجت(عج) نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آنروز مهیا سازد، از جمله اینکه از گناهان توبه کند. همین توبه باعث میشود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعا بی سابقه است و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت می آید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.



چهار نعمتی که بهتر است هر روز صبح یاد کنیم


رسول خدا صلی الله علیه وآله) فرمود:


«هر که صبح کند و چهار نعمت خدا را یاد نکند می ترسم که نعمت خدا از او زائل گردد»


الف- اَلحَمدُ للهِ الَّذِی عَرَّفَنِی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنِی عُمیانَ القَلبِ

ستایش خدا را که خود را به من شناساند ومرا کوردل نگذاشت.


ب- اَلحَمدُ للهِ الَّذِی جَعَلَنِی مِن أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَآلِه


ستایش خدا را که مرا از امت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد.


ج- اَلحَمدُ للهِ الُّذِی جَعَلَ رِزقِی فِی یَدَیهِ وَ لَم یَجعَل رِزقِی [وَ لَم یَجعَله] فِی أَیدِی النَّاس

ِ

ستایش خدا را که روزیم را در دست خودش قرار داد و آن را در دست مردم ننهاد.


د- اَلحَمدُ للهِ الَّذِی سَتَرَ ذُنُوبِی وَ عُیُوبِی [سَتَر ذَنبی] وَ لَم یَفضَحنِی بَینَ الخَلائِق

ِ

ستایش خدا را که گناهانم وعیوبم را پوشاند ومرا در میان مردم رسوا

 نکرد.


(الدعوات، ص۸۱٫/مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۹۲٫/مصباح کفعمی، ص۱۷۰٫)




به نام خدا

مبحث سی و نهم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)

اهمیت انفاق و تاکید متعدد قرآن به انفاق

سوره حدید و تغابن از سوره هایی اند که آیات زیادی راجع به انفاق و قرض الحسنه داشته و یکی از پیامهای اصلی سوره دعوت به انفاق و نکوهش بخل میباشد.

در ایه 17 سوره تغابن برای تشویق به انفاق وجلوگیری از بخل میفرماید:إِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یُضَاعِفْهُ لَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ 

اگر خدا را وامى نیکو دهید آن را براى شما دو چندان مى ‏گرداند و بر شما مى ‏بخشاید و خدا[ست که] سپاس‏ پذیر بردبار است 

جمله "یغفر لکم"(شما را میبخشد)براین معنا دلالت میکند که انفاق یکی از عوامل امرزش گناه است.

منظور از «اقراض خداى تعالى» انفاق در راه خدا است، و اگر این عمل را قرض دادن به خدا، و آن مال انفاق شده را قرض حسن خوانده، به این منظور بوده که مسلمین را به انفاق ترغیب کرده باشد.

جمله «یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ» اشاره است به حسن جزایى که خداى تعالى در دنیا و آخرت به انفاق‏گران مى‏دهد.

منبع: تفسیر المیزان.لینک



آیت الله مجتهدی تهرانی فرمودند: 
اگر دیدی نمازتان به شما لذت نمیدهد... 
قبل از تکبیر و شروع نماز بگویید :

"صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)"

آن نماز دیگر عالی خواهد بود.

قرآن قابل تدبر وفهم برای همه مردم

أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا.

سوره: النساء آیه: 82

پس آیا درباره (معارف) این قرآن اندیشه و پى‏گیرى فکرى نمى‏کنند؟! و اگر از جانب غیر خدا بود مسلما در آن اختلاف بسیارى مى ‏یافتند

تفسیر مجمع البیان : پیام آیه شریفه‏ ؛

پیام‏ها و درس‏هاى گوناگونى از آیه شریفه دریافت مى‏گردد که به پاره‏اى از آنها مى ‏نگریم.

1 - آیه مبارکه بیانگر این واقعیت است که تقلید در اصول دین پذیرفته نیست، چرا که قرآن با صراحتى وصف ناپذیر مردم را به تفکر و تدبر فرا مى‏خواند.

2 - و نیز بیانگر آن است که مى ‏توان با مراجعه آگاهانه و عادلانه به سوى قرآن، پیام و محتواى آن را دریافت و عمل کرد و این پندار که بدون حضور پیامبر و تفسیر آن حضرت نمى‏توان تفسیر قرآن را دریافت، پندارى بى‏اساس است؛ چرا که قرآن مردم را به تفکر و تدبر در آیات خویش فرا مى ‏خواند.

3 - و نیز بیانگر این واقعیت است که هماهنگى کران تا کران واژه‏ها، آیات و مفاهیم قرآن، بزرگ‏ترین و زنده‏ترین سند آسمانى بودن قرآن است؛ چرا که اگر از جانب غیر خدا بود نمى‏توانست از تناقض و تضادمصون بماند.

علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان در زیر این ایه نتیجه زیر را بیان نموده است:
قران کریم،کتابی است که فهم عادی به درک آن، دسترسی دارد.

پس سعی کنیم هم خودمون ،بیشتر در قران تامل و تدبر کنیم و هم کسانی را که با این بهانه که فهم قران، مختص مفسران و معصومین است ،از تعمق در ایات کتاب خدا طفره میروند،راهنمایی کنیم.لینک




نقطه‌ی شروع در مطالعات قرآنی کجاست؟
مهر ۱۳۹۱

پرسش
من مجموعه‌ی سخنرانی های شما با موضوع «قرآن و انسان معاصر» را دنبال کردم. مدت هاست که فکر می کنم که لازم است که به عنوان یک مسلمان، به قرآن تسلط داشته باشم تا بتوانم هم از کلام الهی بیشترین بهره رو ببرم و هم قادر به دفاع از دین ام باشم. اما راستش پیدا کردن نقطه ی شروع، کمی دشوار است. بار ها فکر کردم که بنشینم و روزانه حداقل یک صفحه از قرآن را به کمک تفاسیر بخوانم. اما مطمئن نیستم که ایده ی از اول خوندن قرآن، ایده ی خوبی باشد. کلا نمی دانم از کجا و چه طور باید شروع کرد؟ فکر کردم که شاید بتوانید مرا کمی راهنمایی کنید و پیشنهاد هایی در این مورد به من بدهید. به نظر شما چه طور باید شروع کرد؟ (با در نظر گرفتن ما جوان هایی کم حوصله ایم و دوست داریم زود به نتیجه برسیم !)

پاسخ
ضمن تشکر از پرسش ارزنده ای که در میان گذاشته اید، در اینکه نقطه شروع در مطالعات قرآنی کجاست نسخه واحدی وجودی ندارد، اما یک امر یقینی هست: باید شروع کرد، حتما هم باید شروع کرد، یک وعده بسیار امیدبخش هم هست: خدا بنده اش را در این راه یقینا و حتما و بدون برو برگرد یاری خواهد کرد و خود به او راه را نشان خواهد داد و از جایی که انتظارش را ندارد روزی معنوی او را خواهد رسانید. راههای مختلفی هست. ببینید کدامیک با طبع شما سازگارتر است: شروع از سوره های کوچک یعنی از آخر قرآن که ساده تر است. شروع از ابتدای قرآن که کمی دشوارتر است. مطالعه به ترتیب نزول و بالاخره مطالعه موضوعی که از همه سخت تر است. مهمترین نکته مداومت و استمرار در مطالعه است. سنگ بزرگ هم علامت نزدن است. روزی یک صفحه یا یک حزب عالی است، بعد از نماز صبح یا قبل از خواب. با خود قرار گذاشتن که حداقل سالی یک بار قرآن را دوره کردن، نه فقط قرائت کردن و تلاوت نمودن که تدبر کردن. خواندن یک تفسیر قرآن بتدریج از اول تا آخر کار بسیار خوبی است، می توان بتدریج سطح تفسیر را بالا برد و البته از ساده ترین تفاسیر هم شروع کرد. اگر حوصله تفسیر هم نداریم حداقل یک ترجمه مطمئن را دنبال کنیم. سوالهایمان را هم یادداشت کنیم و با آشنایان قرآن در میان بگذاریم. می توان روزهای جمعه با خانواده جلسه قران داشت، همه اعضا را درگیر کرد و هر بار یکی زحمت بحث را بکشد. انس با قرآن برکات فراوانی دارد. کوشش کنیم شیرینی این انس را بچشیم.
موفق باشید




عاشقی رایج نبود, عباس آن را باب کرد
او دو دستش را کنار علقمه نذر سر ارباب کرد

سر اگر نذر حسین است
بریدن دارد

دل اگر نذر حسین است
خریدن دارد

اشک اگر مال حسین است
که ریختن دارد

همه ی عالم و آدم به فدایت ارباب
غم ارباب به دلها چه کشیدن دارد..


استاد حمید مغربی

سلام علیکم ادامه موسیقی


دیدگاه فقها و عالمان دینی درباره غنا و موسیقی:
 1- حرمت مطلق غنا که مشهور بین فقها است.
 شیخ صدوق، شیخ مفید، ابن ادریس، صاحب جواهر،شیخ انصاری با تفسیری خاص خود، و صاحب جواهر فرموده: از ضروریات مذهب شیعه حرمت غنا است و از علمای معاصر مرحوم آیت ا.. گلپایگانی و آیت ا...بهجت همین دیدگاه را دارا می باشند. مبنای آنها احتیاطی بودن است. وبه روایت زیر استناد می کنند. "الغنی مما قال ا...عروجل من الناس من یشری لهو الحدیث لیضل عن سبیل ا...بغیر علم وتتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین "

2- عدم حرمت غنا و حرام شدن آن بواسطه گناهان مقارن با آن بوده است. 
 فقهایی مانند محدث کاشانی و محقق سبزواری بر این نظر هستند که گناهانی مانند میگساری، اختلاط زن و مرد و شهوترانی، موجب حرمت غنا می‌شود. استناد آنها به روایاتی که می‌گوید قرآن را با غنا بخوانید "لیس منا من لم یتغن بالقرآن " ، "سالته عن الغنا هل یصلح فی الفطروالاضحی والفرح قال (ع) لاباس به ما لم یعص به" دلالت بر عدم حرمت غنا است.


3- دید گاه تفصیل بین غنای شهوانی و مبتذل و غنای غیرشهوانی 
 فقهایی مانند شیخ طوسی ، علامه بحرانی و از معاصرین امام خمینی و آیت الله خویی، نظر آنها این است که دیدگاه دوم همان دیدگاه سوم است. مبنای آنها "اصاله الحلیه واصاله البرائه " می‌باشد و از علمای معاصر مانند آیت ا...سیستانی و آیت ا...تبریزی همین دیدگاه را دارند که نظر آنها بر این است همه چیز حلال است و منعی ندارد، آنچه که حرام است دلیل می خواهد.از دیدگاه اول هر نوع استفاده از آلات موسیقی مانند خرید و فروش، نگهداری، آموزش و یادگیری حرام است و از دیدگاه دوم و سوم آلات موسیقی مختص لهوی حرام ولی آلات مشترکه به منظور استفاده حلال و مشروع اشکال ندارد. 
 میتوان جمع بندی بین دیدگاه‌های سه گانه فوق نمود و آن عبارت است از:
 غنا که در شرع موضوع حرمت قرار گرفته با غنا در عرف به کار می‌رود کاملا یکی نیست غنا به مفهوم شرعی (خاص) با غنا به مفهوم عرفی (عام)متفاوت است.یعنی هر غنای شرعی همان غنای عرفی نیست بعضی غناها در عرف هست که غنای شرعی حرام نمی‌باشد.


معیار های موسیقی حلال و حرام

 با بررسی آیات و روایاتی که به نحوی با موسیقی ارتباط دارد، بخصوص روایاتی که ناظر بر موسیقی های مربوط به دربار اموی و عباسی بوده است، می توان ملاکهایی را به دست آورد که به طور کلی هر موسیقی با کلام و آواز و بی کلام، اصیل یا تلفیقی و... در صورتی که حائز ویژگی های زیر باشد، حرام است:
1- اشعار عاشقانه به معنای جنبه های جنسی آن که در میان اشراف و درباریان رواج داشته و توسط مردان زن نما، کنیزان خوش صدا و یا نوجوانان خوش صدا خوانده می شده است؛
2- خوانندگی همراه با رقص و نوازندگی با ابزارهایی موسیقی؛
3- هر نوع موسیقی با حضور مشترک زنان و مردان در مجالس عیش و نوش؛ 
4- موسیقی مناسب مجالس شرابخوارگی، قمار و به طور کلی مجالس فسق و فجور و گناه؛
5- موسیقی لهوی (لهو چیزی است که موجب انحراف انسان از مسیر الهی و معنویت و یاد خدا باشد)؛
6- موسیقی که موجب اشاعه فحشا شود و انسان را به گناه و شهوترانی تشویق کند؛
7- موسیقی که محتوی و اشعار آن باطل و ناحق باشد؛
8- موسیقیی که انسان را به بی حالی، سرخوردگی، واخوردگی، انزوا، گوشه گیری، نومیدی، یاس و سرانجام خودکشی بکشاند؛
9- موسیقی به گونه ای باشد که انسان را ازحال طبیعی خارج وموجب زوال عقل گردد.
 موسیقی ای که لغو باشد، آنچه هدف عقلایی نداشته باشد، و بیهوده باشد، نمی توان حرام دانست زیرا هر لغوی حرام نیست.


مجموع ویژگی های فوق در سه محور اصلی است:
 اول: آهنگ؛ اگر آهنگ طرب آور و رقص آور باشد، میل به شهوترانی و انحراف را ایجاد می کند و حرام است.البته هر آهنگ طرب آور حرام نیست ولی اگر به حدی باشد که انسان را از حال طبیعی خارج وموجب زوال عقل گرددحرام است. 
 دوم: محتوای آهنگ و اصطلاحا ماده غنا؛ اگر محتوی لهو و باطل و منفی و زشت باشد، حرام است.
 سوم: شرایط آهنگ؛ اگر تناسب با مجالس فسق و فجور و گناه داشته باشد، حرام است.
 اصطلاحا موسیقی با چنین شرایطی را موسیقی یا غنای لهوی نامیده‌اند. از دقت و توجه در معنای لهو، نیز جهت گیری کلی موسیقی لهوی روشن می شود.
 در فتاوای علمای معاصر موسیقی مناسب مجالس لهو و عیاشی باشد و یا موجب مفسده باشد حرام است و غیر آن حرام نیست.
 اکثر موسیقی هالی سنتی و محلی ایرانی و نیز موسیقی‌های کلاسیک و سمفونی‌های غربی از نوع موسیقی و غنای لهوی حرام نیست. 
 در مورد همخوانی خانم‌ها و یا خانم‌ها و آقایان در موسیقی‌ها و تواشیح اگر به گونه غنای حرام نباشد یعنی تحریک جنسی و شهوانی نداشته باشد و مناسب مجالس گناه نباشد و بطور کلی مفسده‌ای نداشته باشد اشکال ندارد و اکثر عالمان معاصر بدان فتوا داده اندا . 
 در مورد خوانندگی ونیز مداحی خانم‌ها نیز همان قاعده کلی و معیارهای بیان شده صادق است یعنی صدای خوب و آواز همراه آهنگ حرام نیست ولی اگر صدای آنان در معرض ریبه، تلذذ، تحریک شهوانی باشد، یا بعنوان ثانوی، و یا به عنوان غنای لهوی حرام می‌باشد و برخی عالمان معاصر تصریح کرده‌اند گوش دادن به آواز زن اگر غنا نباشد و باعث التذاذ جنسی و تهییج شهوت نشود و مفسده‌ای بر آن مترتب نگردد اشکال ندارد.


موسیقی مشکوک 
 به طور کلی می توان گفت در هر موردی که یقین داشتیم موسیقی لهوی یا حرام است خواه موسیقی ایرانی باشد یا غربی، با آهنگ باشد یا با کلام، اجتناب از آن واجب است مانند موسیقی های شهوانی و برعکس، هر مورد که یقین داشتیم موسیقی غیر لهوی است مانند سرودهای انقلابی و رزمی، در این صورت جایز است و مانعی ندارد. اما گر چنین یقین و علمی پیدا نکردیم، چه از جهت مثبت بودن و منفی بودن آن، بنابر قاعده مشهور اصولی که در شبهات حکمیه، یعنی جایی در حکم یک موضوع شک داریم، اصل برائت جاری میشود یعنی اشکال ندارد و حلال است. 
 حتی فقیهانی که غنا را به طور مطلق حرام دانسته اند، حکم به حلال بودن موسیقی های مشکوک داده‌اند «در شبهه (مورد مشکوک) موضوعی که بازگشت آن به شبهه حکمی است، اصل مباح بودن و جایز بودن است» . عموما فقیهان بزرگ در غنا و بسیاری موضوعات به عرف ارجاع داده‌اند البته عرف به تنهایی دلیل مستند در برابر کتاب و سنت و اجماع و عقل محسوب نمی شود بلکه اعتبار آن منوط به کاشفیت از امضاء شارع است که در این صورت در سنت داخل می شود. ولی پس از توجه به ملاکهایی که ذکر آن گذشت، انطباق آهنگ و موسیقی و صدا با عرف سنجیده می شود.
 صاحب جواهر می نویسد: «الغناء کیفیه خاصه موکوله الی العرف» . البته محقق اردبیلی و شهید ثانی نیز در آثار خویش شبیه این مطالب را نوشته‌اند . امام خمینی هم تشخیص موسیقی مطرب و صداهای مشکوک را برعهده عرف می دانند. 


والسلام علیکم و رحمه ا...


منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم. 
2. ابراهیمی، نادر، چیستی هنر، تدوین سید عباس نبوی، مرکز پژوهش‌های نهاد، 1378.
3. ابشیهی (ابوالفتح)، احمدبن علی، المستطرف، قم، الشریف الرضی، 1409ق، ج2.
4. ابن بابویه، محمدبن علی، امالی، کتابخانه اسلامیه، 1362.
5. ابن علی، زین الدین (شهید ثانی)، مسالک، نشر دانشگاهی، 1367. 
6. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، 1200ق، ج15.
7. اخوان الصفا، رسایل اخوان‌الصفا، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران1374، ج1.
8. افلاطون، زیبایی، ترجمه دکتر حسن لطفی، تهران، ابن سینا، آذر 1348.
9. انصاری، مرتضی، مکاسب، قم، اسماعیلیان، 1372.
10. آیتی دکتر محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1362.
11. ایرانی، اکبر، هشت گفتار پیرامون حقیقت موسیقی غنایی، سازمان تبلیغات، تهران، 1370.
12. برکشلی مهدی، اندیشه های علمی، فارابی در باره موسیقی، فرهنگستان ادب و هنر، ایران، تهران، 1357، 
13. بینش، محمد تقی، شناخت موسیقی ایران، دانشگاه هنر، تهران 1382. 
14. تولستوی، لئون، هنر چیست، ترجمه کاوه دهگان، تهران، امیر کبیر 1373. 
15. جناتی محمد ابراهیم، هنر و زیبایی از نگاه مبانی فقه اجتهادی، در مجله کیهان اندیشه، شماره 68، قم، 1375.
16. جنیدی فریدون، زمینه شناخت موسیقی ایران، انتشارات پارت، چاپ دوم، تهران، 1372.
17. الحر العاملی، محمدبن حسن، وسایل الشیعه، مکتب الاسلامیه، تهران، 1403ق، ج12.
18. الحویزی، عبدعلی، نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ج3.
19. خالقی روح ا...، سرگذشت موسیقی ایران،، صفی علیشاه، تهران، 1352، ج2.
20. خالقی روح ا...، نظری به موسیقی، صفی علیشاه، تهران، 1377.
21. خمینی، روح ا...، مکاسب محرمه، اسماعیلیان، قم، 1368، ج1.
22. الخوارزمی، ابی عبدالله، مفاتیح العلوم، 1342 ه.ش.
23. خویی، ابوالقاسم، منهاج الصالحین، نجف، الادب، 1408ق.
24. خویی، ابوالقاسم، منیه السائل، چاپ سوم، قم. 
25. دانشور، سیمین، شناخت و تحسین هنر، چاپ اول، تهران 1357.
26. راهگانی، روح انگیز، تاریخ موسیقی جهان، پیشرو، 1376. 
27. رفیع پور، فرامرز، جامعه، احساس و موسیقی، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1375، چاپ اول.
28. روشن روان کامبیز، موسیقی شناسی، جزوه درسی دانشکده سیمای جمهوری اسلامی ایران.
29. رید، هربرت، معنی هنر، ترجمه نجف دریا بندری، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374.
30. سبزواری، محقق محمدباقر، کفایه الاحکام، اصفهان، [بی نا]، [بی تا].
31. شاهرودی، سید علی، محاظرات فی الفقه.
32. شعبانی عزیز، تاریخ موسیقی، چاپخانه مصطفوی، شیراز، 1352، ج1.
33. شیخ طوسی، استبصار. 
34. طباطبایی محمد حسین،المیزان، انتشارات اسلامی، ج16.
35. فغفور مغربی، حمید، رساله دکتری (سطح 4) الغنا و الموسیقی. 
36. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، بیروت، دارالاحیاء الترت العربی، 1409ق، ج4.
37. فیض کاشانی، محمد حسن، تفسیر صافی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1376ش، ج1.
38. فیض کاشانی، محمد حسن، مفاتیح الشرایع، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، 1401ق، ج2.
39. الفیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، قم، دارالهجره، 1405ق، ج2.
40. قریب، محمد حسین، تاریخ موسیقی، هنر و فرهنگ، تهران، 1364. 
41. قندی، دکتر سیاوش، چیستی هنر، تدوین سید عباس نبوی، مرکز پژوهش‌های نهاد، 1378.
42. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دار الکتاب الاسلامی، قم، 1375
43. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، جلد 76.
44. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، بیروت، دارالمعرفه[بی تا]، ج1.
45. مسعودیه محمدتقی، موسیقی شناسی تطبیقی، انتشارات سروش، تهران، 1365. 
46. مطهری، مرتضی، فطرت، انتشارات صدرا، چاپ دوم، تهران، 1370.
47. معرفت محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، موسسه نشر اسلامی، قم، 1421 ق، ج5،. 
48. ن.کولوسووا، مقدمه ای بر شناخت موسیقی، ترجمه علی اصغر چارلاقی، نشر سپیده [بی جا]، 1365، ج2.
49. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، مکتبه الاسلامیه، ج22.
50. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، تهران، 1366، ج2.

ایات جنگ احد صفحه دوم

سوره آل عمران آیات جنگ احد

آیات 121-129:

این فراز به بیان و تحلیل عملکرد گروهی از مسلمانان پیش از آغاز جنگ احد اختصاص دارد.

 آیات از دو طایفه از مسلمانان که برای همراهی با سپاه اسلام در جنگ احد دچار تردید تردید شده بودند،نکوهش میکند.

خدا به آنها نصرت الهی سپاه اسلام در جنگ بدر را که در قالب نزول فرشتگان و به پیروزی مسلمانان در ان جنگ (علیرغم قلت تعداد مسلمانان)منجر شد ،یاد اوری میکند.

خداوند تاکید میکند که اگر صبر و پرهیزگاری پیشه کنید ،نصرت و مدد الهی نیز همراه شما خواهد بود.و این یک سنت الهی است که در موارد متعددی از قرآن به آن اشاره شده است.





آیات ۱۳۹-۱۴۳

در این فراز به ناراحتی بخشی از مسلمانان بخاطر شکست در چنگ احد پرداخته است.

خدا میفرماید ناراحت نباشید و سست نشوید.زیرا اگر به شما در جنگ احد آسیبی رسید ،در جنگ بدر هم شما به آنها آسیب رساندید و شکستشان دادید.

سپس توضیح یک رویه کلی ارایه میشود که روزهای شکست و پیروزی بین اقوام و گروههای مختلف در دنیا در حال گردش و تغییر است تا مومنین واقعی و قبول شدگان واقعی در این صحنه ها ظهور یابند و خودتان هم به این امر شهادت دهید و به نقاط ضعف خود پی برده و آنرا تصدیق کنید.

این نکته ظریفی است .خیلی از ما خودمان را در برخی زمینه ها هم مادی و هم امور معنوی و مذهبی در سطح بالا می پنداریم و می گوییم مثلا اگر ما جای فلانی بودیم،حتما فلان کار را میکردیم یا نمیکردیم یا از خودمون مطمئن هستیم که اگر امتحانی پیش بیاید ؛ما که قبول میشویم و ابتلائات ما را سست نمیکند.

احتمالا برای همه ما این صحنه ها پیش آمده که پس از مواجه شدن با صحنه واقعی ،دچار تردید و توجیه شده ایم.یکی از رزمندگان دوران جنگ تحمیلی تعریف میکرد که ما برای شهید شدن رفته بودیم اما وقتی خمپاره یا موشکی در نزدیکی ما فرود می آمد،دچار ترس و تردید می شدم و میگفتم خدایا الان زوده.باشه دیرتر شهید شویم.

این معنایی است که قرآن هم در آیه 143 به زیبابی مطرح فرموده که شما ها قبل از جنگ آرزوی مرگ وشهادت در راه خدا را داشتید و اگر این صحنه احد پیش نمی امد همچنان خود را اماده جهاد و مطیع خدا ورسول میپنداشتید.اما همین که در صحنه عمل با مرگ روبرو شدید،عقب نشستید.و خودشما هم پی بردید که هر کسی اهل این میدانها نیست.

این است فایده امتحانات و ابتلائات دنیوی و قاعده قطعی خدا این است که تا امتحان نشوید و تلاشگران و صابران واقعی در عمل شناسایی نشوند،وارد بهشت نمی شوید.

ان شاله خدا به ما توفیق کسب معرفت بیشتر و موفقیت در امتحانات ارایه فرماید.




«وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ(143)»


[و شما مرگ را پیش از آن که با آن روبرو شوید، سخت آرزو می‏کردید، پس آن را دیدید و (همچنان) نگاه می‏کردید]


1) علی بن ابراهیم، از ابو جارود، نقل کرده است که امام باقر علیه السلام در باره آیه: «وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» تا آخر آیه، فرمود: هنگامی که خداوند به مؤمنان خبر داد که آنهایی که در جنگ بدر، شهید شده اند چه جایگاهی در بهشت دارند، به شهادت علاقه مند شدند و گفتند: بارخدایا! جنگی را به ما نشان بده که در آن شهید بشویم. آن گاه خداوند، جنگ اُحد را به آنها نشان داد و از آنان جز کسانی که خدا خواست ثابت قدم نماندند؛ این گفته خداوند است که می فرماید: «وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» تا آخر آیه.#1#


تفسیر روایی البرهان



(آیه 143)ـ بعد از جنگ بدر و شهادت پرافتخار جمعى از مسلمانان عده اى در جلسات مى نشستند و پـیـوسته آرزوى شهادت مى کردند که اى کاش این افتخار در میدان بدر نصیب ما نیز شده بود, مـطـابـق مـعـمول در میان آنها جمعى صادق بودند و عده اى متظاهر و دروغگو, اما چیزى طول نـکـشـیـد کـه جـنـگ وحـشتناک احد پیش آمد, مجاهدان راستین با شهامت جنگیدند و شربت شـهـادت نوشیدند و به آرزوى خود رسیدند اما جمعى از دروغگویان هنگامى که آثارشکست را در ارتـش اسـلام مـشـاهـده کـردند از ترس کشته شدن فرار کردند, این آیه آنها را سرزنش مى کند, مـى گـویـد: ((و شـمـا تـمـنـاى مرگ (و شهادت در راه خدا) راپیش از آن که با آن روبرو شوید مى کردید, سپس آن را با چشم خود دیدید در حالى که به آن نگاه مى کردید)) و حاضر نبودید به آن تـن در دهـید, چقدر میان گفتار و کردارشما فاصله است !(ولقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رایتموه وانتم تنظرون ).


برگزیده تفسیر نمونه



نکاتی از آیه 142 _ صبر و مقاومت همراه با جهاد لازم است. زیرا شروع جنگ و ادامه ی آن و عوارض و آثار آن همه و همه نیازمند صبر و بردباری است. _راه بهشت از طریق صبر و جهاد است در قرآن آمده سلام بر شما اهل بهشت بخاطر صبر و مقاومتی که داشتید. 



و بی گمان، (بعداز جنگ بدر) جان نثاری در راه خدا را پیش از آنکه با آن روبه‌رو شوید آرزو داشته‌اید، بدان منوال، زمینه ی وقوع آن آرزو (در جنگ احد) به صحنه ی عمل رسید، در حالی که شمایان نظاره گر آن شُدید!



آیه 144ـ شان نزول : این آیه نیز ناظر به یکى دیگر از حوادث جنگ احداست و آن این که : در همان حـال که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت : محمد را کشتم محمد راکشتم !.

جـمـعـى کـه اکـثـریـت را تشکیل مى دادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج مـى شـدنـد, اما در مقابل آنها اقلیتى فداکار و پایدار همچون على (ع )و ابودجانه و طلحة و بعضى دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت مى کردند.

آیه در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.


تفسیر:.

فردپرستى ممنوع ـ.

مـساله فردپرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى راتهدید مى کند, وابستگى بـه شخص معین اگرچه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت , به هـنـگـام از دسـت رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است .

قـرآن در آیـه مـورد بـحـث بـا صـراحت مى گوید: ((محمد تنها فرستاده خداست ,پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود بایدشما سیر قهقرایى کنید ؟ و بـه آیـین بت پرستى باز گردید)) ؟ (وما محمد الا رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم ).

سپس مى فرماید: ((آنها که عقب گرد کنند وبه دوران کفر وبت پرستى باز گردندتنها به خود زیان مى رسانند نه به خدا)) (ومن ینقلب على عقبیه فلن یضر اللّه شیئا).

زیرا با این عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مى سازند بلکه آنچه را به دست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد.

در پایان آیه به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات و انتشار خبرشهادت پیغمبر, دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهاى آنها را مى ستایدو آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند مى گوید: ((خداوند این شاکران را پاداش نیک مى دهد)) (وسیجزى اللّه الشاکرین ).


برگزیده تفسیر نمونه



1) علی بن ابراهیم می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جنگ اُحد، از صحنه جنگ خارج شد و مردی او را در آن حال دید. آن مرد هر کسی را می دید به او می گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شده است، خودتان را نجات بدهید، خودتان را نجات بدهید. وقتی به مدینه برگشتند، خداوند این آیه را نازل کرد: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ» تا آن جا که می فرماید: «انقلبتم علی أعقابکم» یعنی به سوی کفر.#1#


2) حنان، از پدرش، از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: مردم پس از پیامبر، اهل «ردة» (بازگشت به کفر) خواهند بود، به جز سه نفر. گفتم: آن سه نفر کدامند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفّاری و سلمان فارسی که رحمت و برکت خدا بر همه آنها باد، و پس از مدت کوتاهی افراد دیگری را نیز معرفی نمود و فرمود: اینها کسانی هستند که آسیاب بر آنان چرخید (در معرض آزمایش ها و دشواری ها قرار گرفتند) و از بیعت خودداری کردند، تا این که امیرالمؤمنین علیه السلام را با اکراه و اجبار آوردند و او هم بیعت کرد. و این گفته خداوند عز و جل است که می فرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ علَی أَعقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ علَیَ عقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ».#2#


3) عمرو بن ابی مقدام، از پدرش، نقل کرده است که گفت: به امام باقر علیه السلام گفتم: عامه (أهل سنت) ادعا می کنند که بیعت با ابوبکر، به خاطر این که باعث اتحاد شده، موجب رضایت خداوند متعال بوده است و خداوند نمی پسندد که امّت محمد، پس از مرگ او دچار تفرقه و پراکندگی شوند. امام باقر علیه السلام فرمود: آیا کتاب خدا را نمی خوانند؟ آیا خداوند نفرموده است: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ علَی أَعقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ علَیَ عقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» به او گفتم: مردم به گونه ای دیگر آن را تفسیر می کنند. فرمود: آیا مگر خداوند عز و جل از ملتّ های گذشته خبر نداده است که آنها پس از ارسال بیّنات نیز اختلاف ورزیدند. آن جا که می فرماید: «وَآتَیْنَا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم مِّن بَعدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَکِنَّ اللّهَ یَفْعلُ مَا یُرِیدُ»#3##4# [ و به عیسی پسر مریم دلایل آشکار دادیم و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم و اگر خدا می خواست، کسانی را که پس از آنان بودند، بعد از آن (همه) دلایل روشن که بر ایشان آمد، به کشتار یکدیگر نمی پرداختند، ولی با هم اختلاف کردند. پس بعضی از آنان کسانی بودند که ایمان آوردند و بعضی از آنان کسانی بودند که کفر ورزیدند و اگر خدا می خواست با یکدیگر جنگ نمی کردند، ولی خداوند آن چه را می خواهد، انجام می دهد]


1 - تفسیر قمی، ج 1، ص 127

2 - کافی، ج 8، ص 245، ح 341

3 - بقره/ 253

4 - کافی، ج 8، ص 270 ح 398



تفسیر روایی البرهان



مجاهدان پیشین !.

بـه دنـبال حوادث احد با یادآورى شجاعت و ایمان و استقامت مجاهدان ویاران پیامبران گذشته مسلمانان را به شجاعت و فداکارى و پایدارى تشویق مى کندو در ضمن آن دسته اى را که از میدان احد فرار کردند سرزنش مى نماید و مى گوید:((پیامبران بسیارى بودند که خداپرستان مبارزى در صف یاران آنها قرار داشتند, آنهاهیچ گاه در برابر آنچه (از تلفات سنگین و جراحات سخت ) در راه خدا به آنان مى رسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند)) (وکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لم اصابهم فى سبیل اللّه وما ضعفوا وما استکانوا).

((بـدیهى است خداوند هم , چنین افرادى را دوست دارد که دست از مقاومت برنمى دارند)) (واللّه یحب الصابرین ).



برگزیده تفسیر نمونه


آیه 145)ـ همان طور که گفتیم شایعه بى اساس شهادت پیامبر در احد عده زیادى از مسلمانان را بـه وحـشـت افـکـند تا آنجا که از میدان جنگ فرار کردند و حتى بعضى مى خواستند از اسلام هم بـرگـردنـد, در ایـن آیه مجددا براى تنبیه و بیدارى این دسته مى فرماید: ((مرگ به دست خدا و فرمان اوست و براى هرکس اجلى مقررشده است که نمى تواند از آن فرار کند)) (وما کان لنفس ان تموت الا باذن اللّه کتابامؤجلا ).

بـنابراین اگر پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید چیزى جز انجام یافتن یک سنت الهى نبود.

از سـوى دیـگـر فـرار از مـیـدان جنگ نمى تواند از فرارسیدن اجل جلوگیرى کندهمان طور که شرکت در میدان جهاد نیز اجل انسان را جلو نمى اندازد.

در پـایـان آیـه مـى فرماید: سعى و کوشش انسان هیچ گاه ضایع نمى شود ((اگرهدف کسى تنها نـتـیـجه هاى مادى و دنیوى باشد (و همانند بعضى از رزمندگان احدتنها به خاطر غنیمت تلاش کـند) بالاخره بهره اى از آن به دست مى آورد اما اگر هدف عالیتر بود, و کوششها در مسیر حیات جـاویـدان و فضایل انسانى به کار افتاد, باز به هدف خود خواهد رسید)) (ومن یرد ثواب الدنیا نؤته منها ومن یرد ثواب الا خرة نؤته منها).

بـنـابـرایـن , حـالا کـه رسـیـدن بـه دنـیا یا آخرت هر دو نیازمند به کوشش است , پس چرا انسان سرمایه هاى وجودى خود را در مسیر دوم که یک مسیر عالى و پایداراست به کار نیندازد؟.

سپس بار دیگر تاکید مى کند که ((پاداش شاکران را به زودى خواهیم داد))(وسنجزى الشاکرین ).

(آیه 146).



مجاهدان پیشین !.

بـه دنـبال حوادث احد با یادآورى شجاعت و ایمان و استقامت مجاهدان ویاران پیامبران گذشته مسلمانان را به شجاعت و فداکارى و پایدارى تشویق مى کندو در ضمن آن دسته اى را که از میدان احد فرار کردند سرزنش مى نماید و مى گوید:((پیامبران بسیارى بودند که خداپرستان مبارزى در صف یاران آنها قرار داشتند, آنهاهیچ گاه در برابر آنچه (از تلفات سنگین و جراحات سخت ) در راه خدا به آنان مى رسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند)) (وکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لم اصابهم فى سبیل اللّه وما ضعفوا وما استکانوا).

((بـدیهى است خداوند هم , چنین افرادى را دوست دارد که دست از مقاومت برنمى دارند)) (واللّه یحب الصابرین ).



(آیه 147)ـ آنها به هنگامى که احیانا بر اثر اشتباهات یا سستى ها, یالغزشهایى گرفتار مشکلاتى در بـرابـر دشـمـن مى شدند, به جاى این که میدان را به اوبسپارند و یا تسلیم شوند و یا فکر ارتداد و بازگشت به کفر در مغز آنها پیدا شود,روى به درگاه خدا مى آوردند و ((گفتار آنها فقط این بود کـه پـروردگـارا ! گـناهان ما راببخش , و از تندرویهاى ما در کارها صرفنظر کن , قدمهاى ما را اسـتـوار بـدار, و مـا را برجمعیت کافران پیروز گردان )) ! (وما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبناواسرافنا فى امرنا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرین ).


برگزیده تفسیر نمونه




122: _ تا زمانی که انسان مومن است، ولی اش خداست... الله ولی الذین آمنوا... 
_ شایسته است عبد به مولای خود توکل و اعتماد کند.... و علی الله فلیتوکل المومنین.
البته از فلیتوکل معنی بایسته است بیشتر استفاده می شود تا شایسته است!
_ و کسی که به خدا تکیه کند، شکست نمی خورد.
* مراقب باشیم در سختی های زندگی ایمان خود را نبازیم و سست و ناامید نشویم*

123: امدادهای خداوند، پیش از این نیز جریان داشته اند، همان گونه که در بدر خدا مومنان را پیروز کرد... پس مومنان چگونه می توانند سست شوند وقتی که یاری خدا را پیش تر نیز دیده بودند؟ و پیروزی های قبلی شان نیز از جانب خدا بود!
خداوند روزهای نصرتش را یادآوری کرده...و ذکرهم بایام الله...تا بی تقوایی نکنند و گمان نکنند پیروزی شان از خودشان بوده است، و برای اینکه به شکر برسند... فاذکروا آلاء الله لعلکم تشکرون...

124و125:
مومنان اگر در سختی ها صبر کنند و درمورد خدا تقوا را رعایت کنند و به او بدگمان نشوند خداوند هم یاریشان می دهد.
واژه رب گویا در این آیه به نصرت مومنان نیز ربط پیدا می کند که خدا همواره بندگانش را می پرورد، حتی در سختی ها تا به ظفر برسند و روحشان جلا یابد. به پیروزی رسیدن پس از سختی کشیدن روح آدمی را جلا می دهد و او را بزرگ می کند.
من یتق و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین

126: یاری تنها از جانب خداست و نه حتی از فرشتگانی که خدا برای یاری می فرستد. (اندیشه توحیدی در همه مراتب)
خدا برای آرامش دل مومن برای نصرتش فرشته را می فرستد، همان گونه که برای آرامش قلب حضرت ابراهیم نحوه زنده کردن مردگان را به او می نمایاند.
اذ قال ابراهیم رب ارنی کیف تحیی الموتی...
(برای خدا آرامش دلها مسئله مهمی است! )

126و127: خدا با عزت است و با ذلیل کردن کافران، مومنان را نیز عزت می دهد.

128و129: می گوید خدا هر که را بخواهد می بخشد یا عذاب می کند، اما خداوند ذره ای ستم نمی کند....ان الله لا یظلم مثقال ذره و ان تک حسنه یضاعفها... اگر یک نیکی وجود داشته باشد، چندین برابرش می کند. پس اگر کافران را ذلیل می کند، حتما شایسته ی این ذلت بوده اند و مقدماتش را از پیش فرستاده اند!
و با اینکه رحمت خداوند بر غضبش سبقت دارد، آنان غضب خدا را بر خود مقدم داشته اند.

139: مشابه122
140و141: خدا ستمکاران را دوست ندارد و خود نیز ستم نمی کند، پس اگر سختی می بینید این سختی ها از روی ظلم پروردگار نیست، بلکه برای تزکیه و تصفیه روح شماست. تا هر که مومن است و کمی ناخالصی دارد، مومن مخلص شود، و اگر کافر است با این رنج ها زندگی دنیا و آخرتش تباه شود!

142: همان طور که بهای وجود شما بهشت است، بهای بهشت هم صبر و جهاد در برابر رنج ها و ناملایمات است...

144: اگر فرستاده ی خدا از بین شما می رود، خدا همواره ناظر است! آیا برای رسول دین داری می کردید که با فقدان او دینتان از دست رفت!؟ افسوس که اجر دوره دین داری تان را نیز از کف دادید...




به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 148 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ148
پس خداوند فتح و پیروزی در دنیا و ثواب نیکوی آخرت را به آنان اعطا کرد، که خدا نیکوکاران را دوست می دارد.

تفسیر
در این آیه موعظه و اعتباری آمیخته با عتاب و نیز تشویقی برای مؤمنین است تا به این ربیون اقتداء کنند و درنتیجه هم در دنیا و هم در آخرت از ثواب الهی بهره مند گردند و خدا آنان را هم مانند ربیون بخاطر نیکوکاریشان دوست بدارد.اما ثواب آخرت را به وصف (حسن )زینت داد ولی در مورد دنیا فرمود:(ثواب الدنیا)تا اشاره کند به اینکه ثواب آخرت قابل مقایسه با ثواب دنیا نیست ،بلکه منزلتی بس رفیعتر دارد و منظور از محسنین کسانی هستند که در عقیده و عمل خویش نیکوکار باشند.
تفسیر المیزان

با سلام.تفسیر آیه ۱۴۸(احسن الحدیث)


148- ﻓَﺁﺗﺎﻫُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺛَﻮﺍﺏَ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴﺎ ﻭَ ﺣُﺴْﻦَ ﺛَﻮﺍﺏِ ﺍﻟْﺁﺧِﺮَﺓِ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻳُﺤِﺐُّ ﺍﻟْﻤُﺤْﺴِﻨِﻴﻦَ ﻳﻌﻨﻰ: ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﻴﺮﻭﺯﺷﺎﻥ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ، ﻣﺪﺍﻓﻌﺎﻥ ﺷﺮﻙ ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﺯﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﻢ ﺛﻮﺍﺏ ﻧﻴﻜﻮﻯ ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻟﻄﺎﻑ ﻭ ﻋﻨﺎﻳﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺣﺴﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺍﺳﻢ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﺻﻔﺖ ﺛﻮﺍﺏ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺁﻧﻜﻪ ﺛﻮﺍﺏ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﺳﺖ.


(آیه 148)ـ آنها با این طرز تفکر و عمل به زودى پاداش خود را از خدامى گرفتند ((لذا خداوند هم پـاداش ایـن جـهـان کـه فـتح و پیروزى بر دشمن بود و هم پاداش نیک آن جهان را به آنها داد)) (فتیهم اللّه ثواب الدنیا وحسن ثواب الا خرة ).
و در پـایـان آیه آنها را جز نیکوکاران شمرده و مى فرماید: ((خدا نیکوکاران رادوست دارد)) (واللّه یحب المحسنین ).


برگزیده تفسیر نمونه



به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 149 سوره آل عمران

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی‏ أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ149
ای کسانیکه ایمان آورده اید، اگر از کافران پیروی کنید شما رااز دینتان به کفرپیشین باز می گردانند و آنگاه شما از زیانکاران خواهید شد.


گویا کافران پس از جنگ احد مرتب به مؤمنین می گفتند که مبادا دیگر جنگ کنیدو تنازع و تفرقه در بین مؤمنان بوجود می آوردند و قصد داشتند آنها را از ایمان بسوی کفر باز گردانند و مؤمنین اگر فریب آ نها را می خوردند مطمئنا با پذیرفتن ولایت کفر دچار ضلالت و خسارت می گشتند.
تفسیرالمیزان



آیه 149).
اخطارهاى مکرر!.
بـعـد از پـایـان جنگ احد دشمنان اسلام با یک سلسله تبلیغات مسموم کننده در لباس نصیحت و دلـسـوزى تخم تفرقه در میان مسلمانان مى پاشیدند و آنها رانسبت به اسلام بدبین مى کردند در ایـن آیـه بـه مسلمانان اخطار مى کند و از پیروى آنها برحذر مى دارد و مى گوید: ((اى کسانى که ایـمـان آورده ایـد ! اگـر از کفار پیروى کنید شما را به عقب برمى گردانند (و پس از پیمودن راه پـرافـتـخـار تکامل معنوى ومادى در پرتو تعلیمات اسلام ) به نقطه اول که نقطه کفر و فساد بود سـقـوط مى دهندو در این موقع بزرگترین زیانکارى دامنگیر شما خواهد شد)) (ی ایها الذین آمنوا ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم على اعقابکم فتنقلبوا خاسرین ).
چه زیانى از این بالاتر که انسان اسلام را با کفر, و سعادت را با شقاوت , وحقیقت را با باطل معاوضه کند.
(آیـه 150)ـ در ایـن آیـه تـاکید مى کند که ((خدا پشتیبان و سرپرست شماست و اوبهترین یاوران است )) (بل اللّه مولـیکم وهو خیر الناصرین ).
یـاورى است که هرگز مغلوب نمى شود و هیچ قدرتى با قدرت او برابرى ندارد در حالى که یاوران دیگر ممکن است گرفتار شکست و نابودى شوند.

برگزیده تفسیر نمونه

آیا مسلمانان باین علت که برحق هستند،همواره باید بر کفار پیروز شوند؟
علامه طباطبایی در تفسیر آیات جنگ احد بر اساس آیات۱۴۲و۱۴۳ این پندار را باطل می داند.

مؤمنین در آن روز اکثرشان پنداشته بودند: از آنجا که دینشان دین حق است علت تامه آن است که همیشه و در هر جنگى که پیش آید غلبه کنند، و دشمن را که بر باطل است هر قدر هم که باشند و هر کیفیتى که داشته باشند شکست دهند، پس در حقیقت خود مالک امر خویشند، خداى تعالى هم ایشان را در داستان جنگ بدر در این پندارشان جرى کرد، چون در آن جنگ بطور عجیب و خارق العاده اى بر دشمن ظفر یافتند، ملائکه نصرت به کمکشان آمد، در حالى که این پندار پندارى باطل بود، و باعث بطلان نظام امتحان و تمحیص، و در آخر موجب بطلان مصلحت امر و نهى و ثواب و عقاب مى شد، که معلوم است انهدام اساس دین را به دنبال دارد، چون دینى که اساس آن بر پایه فطرت است، نمى تواند خرق عادت و خروج از سنت الهى جارى در وجود باشد، و سنت جاریه در عالم هستى غلبه و شکست را معلول اسباب عادى آن مى داند.

لذا خداى تعالى براى ابطال این خیال بعد از تذکر این معنا که مداوله ایام به منظور امتحان و خالص ساختن است، شروع به ملامت کردن آنان در این پندار باطل نمود، و حقیقت حال را روشن ساخت و فرمود:

آیا گمان کردید امتحان نشده و آزمایش ندیده به بهشت در خواهید آمد؟!

این پندار که بدون امتحان داخل بهشت شوند، لازمه پندار قبلى است، که چون بر حقند هرگز شکست نمى خورند، پیروزى و غلبه حق ایشان است، و تا ابد زیر دست قرار نمى گیرند، و آن هم معلوم است که لازمه چنین پندارى این است که تمامى کسانى که به رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله ) ایمان آورده اند، و به جماعت مؤمنین ملحق شده اند، در دنیا با غلبه و غنیمت سعادتمند شوند، و در آخرت با مغفرت و جنت، و دیگر هیچ فرقى بین ایمان ظاهرى و حقیقت ایمان و هیچ امتیازى بین درجات ایمان نباشد، و ایمان مجاهد (هر چند صابر نباشد)، با ایمان مجاهد صابر یکى باشد، و کسى که آرزومند عمل خیرى باشد، و وقتى زمان معینش رسید انجامش دهد، با کسى که آرزومند خیرى باشد ولى در هنگام انجامش سرد شود، و اعراض کند یکسان به حساب آید.

و بنابراین، اینکه فرمود: (ام حسبتم ان تدخلوا) از قبیل به کار بردن مسبب در جاى سبب است، و معنایش این است که شما گمان کرده اید که دولت براى شما نوشته شده است ؟ و هرگز مبتلا و آزمایش نمى شوید؟ و بلکه یکسره داخل بهشت مى گردید، بدون اینکه مستحق بهشتتان از غیر مستحق مشخص گردد؟ و بى آنکه کسى که داراى درجه رفیع است از آنکه در درجه پائین تر است شناخته شود؟.

و در جمله : (و لقد کنتم تمنون الموت...) تثبیت مى کند که این ظنشان فاسد است، براى اینکه مادام که جنگى پیش نیامده بود، پیوسته آرزوى کشته شدن مى کردند، اما آنگاه که جنگ پیش آمد، و آن را با چشم خود دیدند، قدمى پیش ننهادند، و در صدد تحصیل آرزوى قبلى خود بر نیامدند، بلکه سست شدند و از جنگ و قتال اعراض کردند، آیا این سخن معقول و قابل قبول است که به صرف آرزو و بدون اینکه امتحان شدند و خالص و ناخالصشان جدا گردد، داخل بهشت شوند؟ و آیا واجب نیست که از ناحیه خداى تعالى (که صاحب جزا است ) مورد آزمایش قرار گیرند.


به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 150 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
بَلِ اللَّهُ مَوْلاکُمْ وَ هُوَ خَیْرُ النَّاصِرینَ150
بلکه خدا یار و سر پرست شماست و او از بهترین یاری کنندگان است.

تفسیر
لذا ولایت تنها از آن خداست وهیچ نوع ولایتی برای غیر خدا نیست و ولایت او در غالب یاری و نصرت مؤمنان تجلی می یابد و هیچ یاوری غیر از خدا نیست و او بهترین یاوران است . 
تفسیر المیزان


سلام.تفسیر آیه ۱۵۰ (احسن الحدیث)

150- ﺑَﻞِ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻣَﻮْﻟﺎﻛُﻢْ ﻭَ ﻫُﻮَ ﺧَﻴْﺮُ ﺍﻟﻨَّﺎﺻِﺮِﻳﻦَ ﺧﺪﺍ ﻳﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ، ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻭ ﻣﺸﺮﻛﻴﻦ ﻭ ﻛﻔﺎﺭ ﻣﻜﻪ ﻳﺎﺭﻯ ﻣﺠﻮﺋﻴﺪ.





بنام خدا
مروری خلاصه بر آیات این هفته جنگ احد

فراز سوم آیات 144-150:

در دو فراز قبلی به دو دسته از مسلمانان اشاره و از رفتار آنها نکوهش شد:

1-کسانی که ترسیدند و از همان مدینه،از همراهی سپاه اسلام سرباز زدند.

2-کسانی که پس از تغییر صحنه جنگ به ضرر مسلمین و قرار گرفتن در محاصره دشمن،علیرغم اینکه آرزوی شهادت داشتند،در هنگام مواجهه واقعی با دشمن،دچار سستی و تردید شدند

در این فراز به شایعه قتل پیامبر و واکنش برخی از افراد سپاه اسلام می پردازد.

آن طور که آیه 144 بیان میکند برخی افراد پس از شنیدن خبر قتل پیامبر تصمیم به ترک اسلام و بازگشت به کفر میگیرند که این تصمیم انها ناشی از محاسبات و منافع دنیوی بوده است.

خداوند ضمن نکوهش آنها و بیان اینکه کفر شما به خدا ضرری نمی رساند ،تاکید میکند هر که دنبال دنیا ست ،از دنیا به او میدهیم .وهر کس آخرت را ترجیح دهد از شاکران خواهد بود که خداهم ثواب دنیا و آخرت را به او عطا میکند.

بکارگیری لفظ شاکرین در دو آیه 144و145 و تطبیق ان بر افرادی که حتی در شکست و نبود پیامبر هم ایمان خود را حفظ کرده و به مبارزه با دشمن ادامه دادند،ضمن آنکه معنی شکر" در استفاده از نعمتها در مسیر مورد رضای خدا "را تاکید می کند،از وجود این گونه افراد در سپاه اسلام و تحسین آنها خبر میدهد.

در ادامه خداوند برای تنبه و تذکر مسلمانان، به یاران پیامبران قبل اشاره میکند که علیرغم اینکه بسیاری از آنها کشته شده و در راه خدا سختی دیدند،نه تنها دچار سستی و ضعف نشدند بلکه از خداوند تثبیت قدمها و پیروزی بر کافرین را مرتبا درخواست میکردند.اینها صابر و محسن بودند و خداهم پاداش دنیوی و اخروی به آنها عطا کرد.

در آیات 149و150 هم خدا مجددا به مسلمانان هشدار میدهد که اگر به سمت کافران برگردید و از انها اطاعت کنید(مخصوصا با توجه به فضایی که پس از شکست در احد پیش آمده بود)،شما را به عقب و دوران جاهلی بر میگردانند که خودتان دچار خسران و ضرر میشوید.چرا که از ولایت الهی و یاری خدا که خیرالناصرین است،خود را محروم میکنید.

در فراز بعدی به مهم ترین موضوع جنگ احد که همان ترک تنگه توسط مسلمانان و برخلاف تاکید پیامبر بوده،خواهیم پرداخت.لینک


در بحث جنگ احد بالایی در لینک هست.





به نام خدا 
ترجمه و تفسیر آیه 151سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
 سنلقى فى قلوب الّذین کفروا الرّعب بما اشرکوا باللّه ما لم ینزل به سلطانا و ماوئهم النار و بئس مثوى الظّالمین (151)
دل کافران را بیم ناک و هراسان کنیم زیرا که چیزى را براى خدا شریک قرار دادند که اصلا بر آن حقیقتى و دلیلى نبود و منزل گاه آنها آتش دوزخ است و سراى ستمکاران بسیار بد منزلگاهى است .

تفسیر
این آیه وعده اى است به مؤمنین و، مایه دل خوشى آن است، به اینکه خداى تعالى بزودى از طریق رعب و وحشتى که از آنان بر دل کفار مى اندازد یاریشان خواهد کرد و همانطورى که در روایات شیعه و سنى آمده، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) مساله رعب را یکى از خصایص خود دانسته، از خصایصى که خداى تعالى در بین همه انبیا (علیهم السلام ) تنها به آن جناب داده و به وسیله آن، او را یارى و دشمنانش را از بین برده است.
و جمله (بما اشرکوا...) معنایش این است که مشرکین به جرم شرکى که ورزیدند دچار این رعب شدند، شرکى که هیچ برهان خدائى بر آن نداشتند و یکى از چیرهائى که در قرآن مکرر آمده همین است که ادعاى شریک داشتن خدا هیچ سلطانى یعنى هیچ دلیلى از ناحیه خدا ندارد، البته یکى از شاخه هاى شرک نیز این است که کسى بگوید اصلا خدائى نیست، چون چنین کسى هر اثر و تدبیرى را به دهر و ماده مستند مى کند که این هم خود شرک است.
تفسیر المیزان





سلام.تفسیر آیه ۱۵۱ (احسن الحدیث)

151- ﺳَﻨُﻠْﻘِﻰ ﻓِﻰ ﻗُﻠُﻮﺏِ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﺍﻟﺮُّﻋْﺐَ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﻋﺐ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﻔﺎﺭ ﻣﺴﺘﻮﻟﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﺼﺎﺩﻳﻖ ﻧﺼﺮﺕ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ، ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺑﻮ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﺣﺎء ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ ﻭﻟﻰ ﺗﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ. ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺘﻴﻠﺎء ﺧﻮﻑ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺑِﻤﺎ ﺃَﺷْﺮَﻛُﻮﺍ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﻣﺎ ﻟَﻢْ ﻳُﻨَﺰِّﻝْ ﺑِﻪِ ﺳُﻠْﻄﺎﻧﺎً ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻴﻞ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﺭﺍ (ﺑﺘﻬﺎ) ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﺮﻳﻚ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﻫﻞ ﺁﺗﺶ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻭَ ﻣَﺄْﻭﺍﻫُﻢُ ﺍﻟﻨَّﺎﺭُ ﻭَ ﺑِﺌْﺲَ ﻣَﺜْﻮَﻯ ﺍﻟﻈَّﺎﻟِﻤِﻴﻦَ ﺁﺭﻯ ﺍﻗﺎﻣﺘﮕﺎﻩ ﻇﺎﻟﻤﺎﻥ، ﺑﺪ ﺍﻗﺎﻣﺘﮕﺎﻫﻰ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ: ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻐﻴﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻜﻴﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻫﺮﺍﺱ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺨﻠﺎﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺃَﻟﺎ ﺑِﺬِﻛْﺮِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺗَﻄْﻤَﺌِﻦُّ ﺍﻟْﻘُﻠُﻮﺏُ.



(آیه 151)ـ در این آیه اشاره به نجات معجزه آساى مسلمانان بعد از جنگ احد مى کند و مى فرماید: ((مـا بـه زودى در دل کـفار رعب و وحشت مى افکنیم ))یعنى , همان طور که در پایان جنگ احد افکندیم و نمونه آن را با چشم خود دیدید(سنلقى فى قلوب الذین کفروا الرعب ).
و در جمله بعد, علت افکندن رعب و ترس را در دلهاى آنها چنین بیان مى کند: ((به این جهت که آنها چیزهایى را بدون دلیل شریک خدا قرار داده بودند))(بم اشرکوا باللّه ما لم ینزل به سلطانا).
در پـایـان آیـه بـه سرنوشت این افراد اشاره کرده , مى فرماید: این افراد به خود واجتماع خود ستم کـرده انـد ((و بـنابراین جایگاهى جز آتش نخواهند داشت و چه بدجایگاهى است )) (وماویهم النار وبئس مثوى الظالمین ).


به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 153 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلی‏ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فی‏ أُخْراکُمْ فَأَثابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلی‏ ما فاتَکُمْ وَ لا ما أَصابَکُمْ وَ اللَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ153
هنگامی که روی به هزیمت و شکست گذاشته و توجه به احدی نداشتید، در حالیکه پیامبر شما را به یاری یکدیگر دعوت کرد پس به پاداش این بی ثباتی ،غمی بر غم شماافزود،تا از این پس برای از دست رفتن و یا به دست آوردن چیزی اندوهناک نشوید و خدا به هر چه کنید آگاه خواهد بود.


تفسیر
(اصعاد)به معنای رفتن به طرف کرانه افق و دور شدن از نظر است به خلاف (صعود)که به معنای بالا رفتن از کوه یامانند آن می باشد و می فرماید: از شدت ترس و خوف آنچنان فرار می کردید که هیچ توجهی به هیچ کس نداشتید، حتی از گرد پیامبر متفرق شدید، در حالیکه اوشما را دعوت می نمود که یکدیگر را یاری کنید و نگریزید،ولی آنان رسولخدا(ص ) را در بین مشرکین رها کرده از ترس کشته شدن راه بیابان رادرپیش گرفته بودند، پس از غم از دست دادن غنائم و ازدست دادن کشتگان خداوند غمی دیگر به شما داد و آن اندوه و حسرت از این بود که چرا به مال دنیا طمع بستیم و رسول را یاری نکردیم ؟ این اندوه را به شماداد تا از آن اندوه اولی منصرف شوید و غصه از دست دادن غنائم و پیروزی رانخورید و این غم دومی نعمتی از ناحیه خدا بود،چون (اثابکم )به معنای (پاداشتان داد)می باشد و نهایتا خدا به ضمایر و خفایا و حقیقت اعمال وانگیزه های نفسانی شما آگاه است . 
تفسیر المیزان


تفسیر آیه ۱۵۳(احسن الحدیث)


153- ﺇِﺫْ ﺗُﺼْﻌِﺪُﻭﻥَ ﻭَ ﻟﺎ ﺗَﻠْﻮُﻭﻥَ ﻋَﻠﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻭَ ﺍﻟﺮَّﺳُﻮﻝُ ﻳَﺪْﻋُﻮﻛُﻢْ ﻓِﻰ ﺃُﺧْﺮﺍﻛُﻢْ ﺗﺼﻌﺪﻭﻥ ﺑﻘﺮﻳﻨﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻌﺪﻯ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩﻳﺪ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ (ﻳﺎ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﻛﻪ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ) ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻄﺮﻑ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪ.

ﻧﻘﻞ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﻛﺸﻴﺪ

 ﺍﺭﺟﻌﻮﺍ ﺍﻟﻰ ﻋﺒﺎﺩ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺍﺭﺟﻌﻮﺍ ﺍﻟﻰ ﺍﻧﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠَّﻪ 

ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﻯ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ: ﻣﺤﻤّﺪ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﻓَﺄَﺛﺎﺑَﻜُﻢْ ﻏَﻤًّﺎ ﺑِﻐَﻢٍّ ﻟِﻜَﻴْﻠﺎ ﺗَﺤْﺰَﻧُﻮﺍ ﻋَﻠﻰ ﻣﺎ ﻓﺎﺗَﻜُﻢْ ﻭَ ﻟﺎ ﻣﺎ ﺃَﺻﺎﺑَﻜُﻢْ.

ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻓﺎء ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﻋَﻔﺎ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻏﻤﺎ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻧﺪﺍﻣﺖ ﺑﺮ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ، ﻭ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺑﻐﻢ ﻏﺼﻪ ﻓﻮﺕ ﻏﻠﺒﻪ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻛﺸﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺯﺧﻤﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﻓﺎﺗَﻜُﻢْ ﭘﻴﺮﻭﺯﻯ ﻭ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺖ ﻣﺎ ﺃَﺻﺎﺑَﻜُﻢْ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺯﺧﻤﻰ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺮﺩﻳﺪ، ﻳﻌﻨﻰ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﻫﺰﻳﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﺧﻮﺩ ﻏﺼﻪ ﻧﺪﺍﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﻌﻮﺽ ﻏﺼّﻪ ﻓﻮﺕ ﻧﺼﺮﺕ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﺮ ﭘﻴﺮﻭﺯﻯ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺮ ﻗﺘﻞ ﻭ ﺯﺧﻢ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ. ﻣﻌﻠﻮم ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺍﻭﻝ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻜﺴﺖ ﻭ ﻛﺸﺘﮕﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻣﺬﻣﻮم ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﻭم ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺧَﺒِﻴﺮٌ ﺑِﻤﺎ ﺗَﻌْﻤَﻠُﻮﻥَ ﺣﺎﻛﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﻩ ﺑﻄﺮﻑ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺭﺣﻤﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.

به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 152 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُریدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُریدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْکُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنینَ152
و حقیقتا راستی وعده خدا را آنگاه در یافتید که به اذن خدا بر کافران غلبه یافتید تا زمانی که (در جنگ احد)سستی کرده و اختلاف افکندید و نا فرمانی کردید،پس از آنکه هر چه آرزوی شما بود به آن رسیدید.




تفسیر
وعده خدا با رعب افکندن در قلب کافران محقق شد و (حس )به معنای قتل به وجه استیصال است ،یعنی کشتنی که انقراض بیاوردو بر طبق روایات مسلمانان در آغاز جنگ احد بر کفار غلبه یافتند، تا زمانی که گروه تیر اندازانی که پیامبر آنها را برحفظ دره گماشته بود دچار ضعف رأی شدند و به طلب غنیمت آنجا را ترک کردند،بعضی از آنان پایدار ماندند،اما اکثرآنان نافرمانی کرده و عبدالله بن جبیر را ترک نمودند،جز عده کمی و در این زمان خالدبن ولید با عده ای از مشرکان به آنها حمله ور شدند و آنها را به قتل رساندندو این به جهت نافرمانی آنها بود با آنکه بشارتها و وعده های نصرت وپیروزی را دیده بودند،(منکم من یرید الدنیا ومنکم من یرید الاخره ثم صرفکم عنهم لیبتلیکم ولقد عفا عنکم و الله ذوفضل علی المؤمنین ):(بعضی ازشما دنیا را می جویند و بعضی از شما قصد آخرت را دارند و آنگاه خدا شما را ازپیشرفت و غلبه باز داشت تا شما را بیازماید و خدا از تقصیر شما در گذشت ،چون خدا را بر اهل ایمان عنایت و فضل است ) در جریان جنگ احد بعضی ازشما در جستجوی غنیمت و متاع دنیا بودید و بعضی از شما جوار قرب الهی رابر غنائم دنیا ترجیح دادید و بواسطه عمل آن گروه دنیا طلب خدا شما را از غلبه بر کفار باز داشت تا شما را با ظاهر شدن مکنونات قلبی تان امتحان کند و شما رابوسیله افکندن در سختی کشته شدن و خوف و شکست آزمایش نماید، تا مؤمن از منافق مجزا شود و مؤمن با ثبات بر تصمیم از شخص متقلب کم استقامت تمیزداده شود،با این همه ، خدا شما را بخشید و عفو او از ضعف و نزاع شما، فضلی از ناحیه خدا برای مؤمنان بود.
تفسیر المیزان


تفسیر آیه ۱۵۲ (احسن الحدیث)

152- ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﺻَﺪَﻗَﻜُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَﻋْﺪَﻩُ ﺇِﺫْ ﺗَﺤُﺴُّﻮﻧَﻬُﻢْ ﺑِﺈِﺫْﻧِﻪِ ﺁﻳﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺎﻭﻝ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺮﭼﻤﺪﺍﺭﺍﻥ ﻛﻔﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎم ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ، ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻛﻔﺎﺭ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮﺩﻩ، ﻛﻔﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﻔﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﺭﻳﺨﺘﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺎﺫﻥ ﻭ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ.

ﺣَﺘَّﻰ ﺇِﺫﺍ ﻓَﺸِﻠْﺘُﻢْ ﻭَ ﺗَﻨﺎﺯَﻋْﺘُﻢْ ﻓِﻰ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﻭَ ﻋَﺼَﻴْﺘُﻢْ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺫﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﺤﺬﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﻏﻠﺒﺘﻢ ﺭﻓﻊ ﻋﻨﻜﻢ ﺍﻟﻨﺼﺮ ﻳﻌﻨﻰ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺸﺘﻴﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻴﺪ، ﻣﻐﻠﻮﺏ ﮔﺸﺘﻴﺪ. ﺍﻳﻦ ﻫﺮ ﺳﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺁﻥ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻧﻔﺮ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻰ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺑﻦ ﺟﺒﻴﺮ ﺩﺭ ﺳﻨﮕﺮ ﻋﻴﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻮﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﻔﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺍﻛﻴﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﻬﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻊ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺭ ﻧﺸﻮﻳﺪ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ. ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻧﻈﺎم ﺩﺷﻤﻦ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺷﻬﻴﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺗﺎﺧﺖ، ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺷﺪﻧﺪ، ﻭﺿﻊ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻮﺽ ﮔﺮﺩﻳﺪ.

ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﻣﺎ ﺃَﺭﺍﻛُﻢْ ﻣﺎ ﺗُﺤِﺒُّﻮﻥَ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻣَﻦْ ﻳُﺮِﻳﺪُ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴﺎ ﻭَ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻣَﻦْ ﻳُﺮِﻳﺪُ ﺍﻟْﺁﺧِﺮَﺓَ ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻏﻠﺒﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻨﮕﺮ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﺁﺧﺮﺕ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺿﻊ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭﻟﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﺿﻤﻨﺎ ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﻠّﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺣﺐ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺛُﻢَّ ﺻَﺮَﻓَﻜُﻢْ ﻋَﻨْﻬُﻢْ ﻟِﻴَﺒْﺘَﻠِﻴَﻜُﻢْ ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﻋَﻔﺎ ﻋَﻨْﻜُﻢْ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺫُﻭ ﻓَﻀْﻞٍ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺛﻢ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﺤﺴﻮﻧﻬﻢ ﻳﻌﻨﻰ: ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﻛﺸﺘﻴﺪ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻓﺸﻞ ﻭ ﻧﺰﺍﻉ ﻭ ﻋﺼﻴﺎﻥ، ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﻛﺪﺍم ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﻛﺪﺍم ﺍﻫﻞ ﻓﺮﺍﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﻟﺎم ﺩﺭ ﻟﻴﺒﺘﻠﻰ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﻏﺎﻳﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻰ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺧﻄﺎﻳﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﻧﮕﺮ ﺍﺳﺖ.





آیه 152).
شکست پس از پیروزى !.
در مـاجـراى جـنـگ احد گفتیم : مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصى جنگیدند, و به زودى پیروز شدند, ولى نافرمانى جمعى از تیراندازان که سنگر خود را رها کردند و به جمع آورى غـنـایـم مـشـغـول شدند سبب شد که ورق برگردد و شکست سختى به لشکر اسلام وارد گردد هـنـگـامـى کـه مـسـلمانان با دادن تلفات و خسارات سنگینى به مدینه باز مى گشتند با یکدیگر مـى گـفـتـنـد مـگـر خداوندبه ما وعده فتح و پیروزى نداده بود؟ پس چرا در این جنگ شکست خوردیم ؟.
از این به بعد قرآن ضمن پاسخ آنها, علل شکست را توضیح مى دهد,مى فرماید: ((وعده خدا در باره پیروزى شما کاملا درست بود و به همین دلیل درآغاز جنگ پیروز شدید و به فرمان خدا دشمنان را بـه قـتل مى رساندید و این وعده تازمانى که دست از استقامت و پیروى فرمان پیغمبر برنداشته بـودیـد ادامـه داشـت ,شـکـسـت از آن زمان شروع شد که سستى و نافرمانى شما را فرا گرفت )) (ولقدصدقکم اللّه وعده اذ تحـسونهم باذنه حتى اذا فشلتم ).
یـعـنى , اگر تصور کردید که وعده پیروزى بدون قید و شرط بوده , سخت دراشتباه بوده اید;Š تمام وعده هاى پیروزى مشروط به پیروى از فرمان خداست .
سپس قرآن مى گوید: ((پس از مشاهده آن پیروزى چشم گیر که مورد علاقه شما بود راه عصیان پـیـش گرفتید و (بر سر رها کردن سنگرها) به نزاع پرداختید))(وتنازعتم فى الا مر وعصیتم من بعد ما اریکم مـا تحبون ).
سپس مى افزاید: ((در این موقع جمعى از شما خواستار دنیا و جمع غنایم بودید در حالى که جمعى دیگر ثابت قدم و خواستار آخرت و پاداشهاى الهى بودند)) (منکم من یرید الدنیا ومنکم من یرید الا خرة ).
در ایـنجا ورق برگشت ((و خداوند پیروزى شما را به شکست تبدیل کرد تاشما را بیازماید و تنبیه کند و پرورش دهد)) (ثم صرفکم عنهم لیبتلیکم ).
((سپس خداوند همه این نافرمانیها و گناهان شما را بخشید (در حالى که سزاوار مجازات بودید) زیـرا خـداونـد نـسبت به مؤمنان از هرگونه نعمتى فروگذارنمى کند)) (ولقد عفاعنکم واللّه ذو فضل على المؤمنین ).