نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

سجده خدا


روزی حضرت داوود ...

روزی حضرت داوود از یک آبادی میگذشت. پیرزنی را دید بر سر قبری زجه زنان. نالان و گریان. پرسید: مادر چرا گریه می کنی؟ پیرزن گفت: فرزندم در این سن کم از دنیا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر کرد؟ پیرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش. پیرزن گفت: چرا؟ پیامبر فرمود: بعد از ما گروهی بدنیا می آیند که بیش از صد سال عمر نمیکنند. پیرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسید: آنها برای خودشان خانه هم میسازند، آیا وقت خانه درست کردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله آنها در این فرصت کم با هم در خانه سازی رقابت میکنند. پیرزن تعجب کرد و گفت: اگر جای آنها بودم تمام صد سال را به سجده خدا میپرداختم                          

مرگ و اجل


حکمت خدا                                                                                                                                                                                                                                                                                                                      در روزگاران گذشته، قومی نزد پیامبر خود آمدند و گفتند: از خداوند بخواه مرگ را از میان ما بردارد. آن پیامبر دعا کرد و خداوند استجابت فرمود و مرگ را از میان آنان برداشت. با گذشت ایام، به تدریج جمعیت آنها زیاد شد، به طوری که ظرفیت خانه ها گنجایش افراد را نداشت. کم کم کار به جایی رسید که سرپرست یک خانواده صبح زود از خانه بیرون می رفت تا برای پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و دیگر افراد تحت تکلفش، نان و غذا تهیه و به ایشان رسیدگی کند. این مسئله موجب شد که افراد فعال، از کار و کسب و طلب معاش زندگی باز بماندند. ازاین رو، ناچار نزد پیامبر خویش رفتند و از وی خواستند آنها را به وضع سابقشان باز گرداند و مرگ را میان آنان برقرار کند. پیامبر دعا کرد و خداوند دعای او را اجابت فرمود و مرگ و اجل را در میان ایشان برقرار کرد


 بحارالانوار، ج 6، ص 116


عزت


ای مالک:اگرشب هنگام کسی رامشغول گناهی دیدی ,فردابه آن چشم نگاهش مکن شایدسحرتوبه کرده باشدوتوندانی...امام علی (ع)



روزی شخصی نزد امام صادق ع آمد و از تنگدستی خود شکایت کرد و گفت که بسیار فقیر شده ام و درامدم خرجم را کفایت نمی کند،حضرت به یکی از یارانش فرمود :برو فلان مقدار دینار تهیه کن و به او بده.

تا ان صحابی رفت پول بیاورد،

آن شخص گفت:به خدا سوگند !مقصودم این نبود که از شما چیزی بخواهم .

امام فرمود:

من هم نگفتم که مقصود تو از این حرفها این بود که از من چیزی می خواهی،ولی از من به تو نصیحت که هر گونه بیچارگی و سختی و گرفتاری را که داری ،برای مردم نقل مکن ؛زیرا کوچک می شوی .اسلام دوست ندارد مومن در نظر دیگران کوچک باشد؛یعنی صورت خود را حتی با سیلی سرخ نگه دار و عزت خود را حفظ کن.   




به سند معتبر از نبی اکرم (ص) نقل شده است : حوارییون به عیسی بن مریم (ع) عرض کردند : ای روح الله با چه کسی هم نشینی کنیم ؟


فرمود با کسی بنشینید که دیدار او خدا را به یاد شما آورد و گفتار او بر آگاهی شما بیافزاید و عمل او شما را به آخرت علاقه مند کند   .                          



در روایتی نقل شده است : روزی حضرت عیسی (ع) با حوارییون از راهی گذر می کردند ناگاه به مردار گندیده سگی رسیدند حوارییون گفتند چقدر این سگ بوی بدی دارد و متعفن است . حضرت عیسی (ع) فرمود : این سگ چه دندانهای سفید و خوش آیندی دارد . ایشان با این سخن به حوارییون آموختند که در کنار بدی خوبی را نیز می توان دید.       

هرکس طبق نیت خود عمل میکند


امام صادق علیه‏ السلام:


إِنَّما خُلِّدَ أَهلُ النّارِ فِى النّارِ لأَِنَّ نیّاتَهُم کانَت فِى الدُّنیا أَن لَو خُلِّدُوا فیها أَن یَعصُوا اللّه‏َ أَبَدا وَإِنَّما خُلِّدَ أَهلُ الجَنَّةِ فِى الجَنَّةِ لأَِنَّ نیّاتَهُم کانَت فِى الدُّنیا أَن لَو بَقُوا فیها أَن یُطیعُوا اللّه‏َ أَبَدا فَبِا النِّیّاتِ خُلِّدَ هؤُلاءِ وَهؤُلاءِ ثُمَّ تَلاقَو لَهُ تَعالى: (قُل کُلٌّ یَعمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ) قالَ: عَلى نیَّتِهِ؛


جهنمیان از این رو در آتش جاویدانند که در دنیا نیّتشان این بود که چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانى کنند و بهشتیان نیز از این‏رو در بهشت جاویدانند که در دنیا بر این نیت بودند که اگر براى همیشه ماندگار باشند براى همیشه خدا را فرمان برند. پس، جاودانگى هر دو گروه به سبب نیتهایشان است. آن‏گاه حضرت این آیه را تلاوت کردند: «بگو هر کس طبق نیت خود عمل مى‏کند».


(کافى، ج2، ص85، ح5)


شفاعت معصومین علیه السلام


یک روز، مرحوم آیت الله میرزا احمد مجتهدی تهرانی که خدا ایشان را غریق رحمت واسعه ی خویش نماید ؛ با حالی خاص به بیان یک روایتی پرداختند که احساس کردم جگرم جلا و صفا پیدا کرد .ایشان فرمودند :روزی فردی آمد خدمت امام معصوم ( امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام که تردید از بنده می باشد ) و به ایشان عرض کرد 

اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند ، عاقبتش چگونه خواهد بود ؟

امام در پاسخ به وی فرمودند :

خداوند به او یک بیماری عطا می نماید تا سختی های آن بیماری کفاره ی گناهانش شود.

آن مرد دو مرتبه پرسید : اگر مریض نشد چه ؟

امام مجدد فرمودند : خداوند به او همسایه ای بد می دهد تا اورا اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه ، کفاره ی گناهانش شود .

آن مرد گفت : اگر همسایه ی بد نصیبش نشد چه ؟

امام فرمودند : خداوند به او دوست بدی می  دهد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست بد ، کفاره ی گناهان دوست ما باشد .

آن مرد گفت : اگر  دوست بد هم نصیبش نشد چه ؟!

امام فرمودند : خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزار های آن همسر بد ، کفاره ی گناهانش شود .

آن مرد گفت :اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه ؟

امام فرمودند : خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت می فرماید .

بازهم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت : و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه ؟

امام فرمودند :


به کوری چشم تو ! ما او را شفاعت خواهیم کرد .                                                                                                                                                            

پوست نازک و تحمل آتش


امام على علیه السلام:


اِعلَموا اَنَّهُ لَیسَ لِهذَا الجِلدِ الرَّقیقِ صَبرٌ عَلَى النّارِ، فَارحَموا نُفوسَکُم فَإِنَّکُم قَد جَرَّبتُموها فى مَصائِبِ الدُّنیا. أَفَرَأَیتُم جَزَعَ أَحَدِ کُم مِنَ الشَّوکَةِ تُصیبُهُ وَالعَثرَةِ تُدمیهِ وَالرَّمضاءِ تُحرِقُهُ؟! فَکَیفَ إِذا کانَ بَینَ طابِقَینِ مِن نارٍ ضَجیعَ حَجَرٍ، وَقَرینَ شَیطانٍ؟


بدانید که این پوست نازک تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم کنید، شما در مصیبت‏هاى دنیا آزمایش کرده ‏اید که وقتى خارى به بدن یکى از شما مى‏رود و یا به زمین مى‏خورد و خونى مى‏شود و یا شنهاى داغ پایش را مى‏سوزاند چگونه بیتابى مى‏کند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر میان دو لایه از آتش قرار گیرد و هم بسترش سنگ و همدمش شیطان باشد؟

دوازده پیام مدیریتی از حضرت امیرالمومنین علی (ع)

دوازده پیام مدیریتی از حضرت امیرالمومنین علی (ع).تحفه ایست که خدمت دوستان عزیزم تقدیم مینمایم:

 

۱- به جای ازدیاد کارها به تداوم صحیح آنها بیندیشید. «حکمت ۲۷۰»


۲- برای رسیدن به هدف ها و مقام های بلند، همّت بلند داشته باشید. «خطبه ۲۱۱»


۳- از تجارب و اندرزها پند بگیرید و از آنها بهره برداری کنید تا دچار نقص نشوید. «نامه ۳۱، خطبه ۱۷۵»


۴- از شدت سختی نهراسید، زیرا هراس، شکننده تر از خود کار است و به گشایش امور امیدوار باشید. «حکمت ۱۶۶ و ۲۴۶»


۵- اگر به انجام مسئولیتی گردن نهادید، به آن وفا کنید. «حکمت۳۲۷»


۶- هیچ وقت کارهای اهم را فدای امور مهم نکنید. «حکمت ۲۷۱»


۷- پیش از پذیرش هر کاری، به دانش آن مجهز شوید. «حکمت ۴۳۹»


۸- خویشتن را اصلاح کنید تا خداوند کارهای شما را اصلاح کند. «نهج البلاغه»


۹- پست ها، امانت و وسیله خدمتگذاری اند، نه منبع بهره برداری. «خطبه ۱۳۱»


۱۰- پست ها میزان آزمایش شمایند، بکوشید تا سربلند بیرون آیید. «خطبه ۳۳»


۱۱- مشورت پذیر باشید، اگر مشورت نکنید، تباه می شوید. «نامه ۶۹»


۱۲- با زیردستان خود مانند پدری مهربان رفتار کنید. «نامه ۵۲»


صد سخن از رسل اکرم صل الله علیه واله

صد سخن از کلمات کوتاه حضرت رسول(ص)


1 . هر چه فرزند آدم پیرتر مى شود ، دو صفت در او جوانتر مى گردد : حرص و آرزو .


2 . دو گروه از امت من هستند که اگر صلاح یابند ، امت من صلاح مى یابد و اگر فاسد شوند ، امت من فاسد مى شود : علما و حکام .


3 . شما همه شبان و مسؤول نگاهبانى یکدیگرید .


4 . نمى توان همه را به مال راضى کرد اما به حسن خلق ، مى توان .


5 . نادارى بلاست ، از آن بدتر ، بیمارى تن ، و از بیمارى تن دشوارتر ، بیمارى دل .


6 . مؤمن ، همواره در جستجوى حکمت است .


7 . از نشر دانش نمى توان جلو گرفت .


8 . دل انسانى همچو پرى است که در بیابان به شاخه درختى آویزان باشد ، از وزش بادها دائم در انقلاب است و زیر و رو مى شود .


9 . مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبان او در آسایش باشند .


10 . رهنماى به کار نیک ، خود کننده آن کار است .


11 . هر دل سوخته اى را عاقبت پاداشى است .


12 . بهشت زیر قدمهاى مادران است .


13 . در رفتار با زنان ، از خدا بترسید و آنچه درباره آنان شاید ، از نیکى دریغ ننمائید .


14 . پروردگار همه یکى است و پدر همه یکى . همه فرزند آدمید و آدم از خاک است . گرامى ترین شما نزد خداوند ، پرهیزکارترین شماست .


15 . از لجاج بپرهیزید که انگیزه آن ، نادانى و حاصل آن ، پشیمانى است .


16 . بدترین مردم کسى است که گناه را نبخشد و از لغزش چشم نپوشد و باز از او بدتر کسى است که مردم از گزند او در امان و به نیکى او امیدوار نباشند .


17 . خشم مگیر و اگر گرفتى ، لختى در قدرت کردگار بیندیش .


18 . چون تو را ستایش کنند ، بگو اى خدا مرا بهتر از آنچه گمان دارند بساز و آنچه را از من نمى دانند بر من ببخش و مرا مسؤول آنچه مى گویند قرار مده .


19 . به صورت متملقین ، خاک بپاشید .


20 . اگر خدا خیر بنده اى را اراده کند ، نفس او را واعظ و رهبر او قرار مى دهد .


21 . صبح و شامى بر مؤمن نمى گذرد مگر آنکه بر خود گمان خطا ببرد .


22 . سخت ترین دشمن تو ، همانا نفس اماره است که در میان دو پهلوى تو جا دارد .


23 . دلاورترین مردم آن است که بر هواى نفس ، غالب آید .


24 . با هواى نفس خود نبرد کنید تا مالک وجود خود گردید .


25 . خوشا به حال کسى که توجه به عیوب خود ، او را از توجه به عیوب دیگران باز دارد .


26 . راستى به دل آرامش مى بخشد و از دروغ ، شک و پریشانى مى زاید .


27 . مؤمن آسان انس مى گیرد و مأنوس دیگران مى شود .


28 . مؤمنین همچو اجزاء یک بنا ، همدیگر را نگاه مى دارند .


29 . مثل مؤمنین در دوستى و علقه به یکدیگر ، مثل پیکرى است که چون عضوى از آن به درد بیاید ، باقى اعضا به تب و بى خوابى دچار مى شوند .


30 . مردم مانند دندانه هاى شانه ، با هم برابرند .


31 . دانش جوئى بر هر مسلمانى واجب است .


32 . فقرى سخت تر از نادانى و ثروتى بالاتر از خردمندى و عبادتى والاتر از تفکر نیست .


33 . از گهواره تا به گور ، دانشجو باشید .


34 . دانش بجوئید گرچه به چین باشد .


35 . شرافت مؤمن در شب زنده دارى و عزت او در بى نیازى از دیگران است .


36 . دانشمندان ، تشنه آموختن اند .


37 . دلباختگى ، کر و کور مى کند .


38 . دست خدا با جماعت است .


39 . پرهیزکارى ، جان و تن را آسایش مى بخشد .


40 . هر کس چهل روز به خاطر خدا زندگى کند ، چشمه حکمت از دلش به زبان جارى خواهد شد .


41 . با خانواده خود بسر بردن ، از گوشه مسجد گرفتن ، نزد خداوند پسندیده تر است .


42 . بهترین دوست شما آن است که معایب شما را به شما بنماید .


43 . دانش را به بند نوشتن در آورید .


44 . تا دل درست نشود ، ایمان درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود ، دل درست نخواهد بود .


45 . تا عقل کسى را نیازموده اید ، به اسلام آوردن او واقعى نگذارید .


46 . تنها به عقل مى توان به نیکیها رسید . آنکه عقل ندارد از این تهى است .


47 . زیان نادانان ، بیش از ضررى است که تبهکاران به دین مى رسانند .


48 . هر صاحب خردى از امت مرا چهار چیز ضرورى است : گوش دادن به علم ، به خاطر سپردن و منتشر ساختن دانش و بدان عمل کردن .


49 . مؤمن از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمى شود .


50 . من براى امت خود ، از بى تدبیرى بیم دارم نه از فقر .


51 . خداوند زیباست و زیبائى را دوست مى دارد .


52 . خداوند ، مؤمن صاحب حرفه را دوست دارد .


53 . تملق ، خوى مؤمن نیست .


54 . نیرومندى به زور بازو نیست ، نیرومند کسى است که بر خشم خود غالب آید .


55 . بهترین مردم ، سودمندترین آنان به حال دیگرانند .


56 . بهترین خانه شما آن است که یتیمى در آن به عزت زندگى کند .


57 . چه خوب است ثروت حلال در دست مرد نیک .


58 . رشته عمل ، از مرگ بریده مى شود مگر به سه وسیله : خیراتى که مستمر باشد ، علمى که همواره منفعت برساند ، فرزند صالحى که براى والدین دعاى خیر کند .


59 . پرستش کنندگان خدا سه گروهند : یکى آنان که از ترس ، عبادت مى کنند و این عبادت بردگان است ، دیگر آنان که به طمع پاداش ، عبادت مى کنند و این عبادت مزدوران است ، گروه سوم آنان که به خاطر عشق و محبت ، عبادت مى کنند و این عبادت آزادگان است .


60 . سه چیز نشانه ایمان است : دستگیرى با وجود تنگدستى ، از حق خود به نفع دیگرى گذاشتن ، به دانشجو علم آموختن .


61 . دوستى خود را به دوست ظاهر کن تا رشته محبت محکمتر شود .


62 . آفت دین سه چیز است : فقیه بدکار ، پیشواى ظالم ، مقدس نادان .


63 . مردم را از دوستانشان بشناسید ، چه ، انسان همخوى خود را به دوستى مى گیرد .


64 . گناه پنهان ، به صاحب گناه زیان مى رساند ، گناه آشکار ، به جامعه .


65 . در بهبودى کار دنیا بکوشید اما در کار آخرت چنان کنید که گوئى فردا رفتنى باشید .


66 . روزى را در قعر زمین بجوئید .


67 . چه بسا که از خودستائى ، از قدر خود مى کاهند و از فروتنى ، بر مقام خود مى افزایند .


68 . خدایا ! فراخترین روزى مرا در پیرى و پایان زندگى کرامت فرما .


69 . از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او بگذارد و نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد ، او را همسر انتخاب کند .


70 . صاحب قدرت ، آن را به نفع خود به کار مى برد .


71 . سنگین ترین چیزى که در ترازوى اعمال گذارده مى شود ، خوشخوئى است .


72 . سه امر ، شایسته توجه خردمند است : بهبودى زندگانى ، توشه آخرت ، عیش حلال .


73 . خوشا کسى که زیادى مال را به دیگران ببخشد و زیادى سخن را براى خود نگاهدارد .


74 . مرگ ، ما را از هر ناصحى بى نیاز مى کند .


75 . اینهمه حرص حکومت و ریاست و اینهمه رنج و پشیمانى در عاقبت ! .


76 . عالم فاسد ، بدترین مردم است .


77 . هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامى بدارند ، باید منتظر بلائى بود .


78 . نفرین باد بر کسى که بار خود را به دوش دیگران بگذارد .


79 . زیبائى شخص ، در گفتار اوست .


80 . عبادت ، هفت گونه است که از همه والاتر ، طلب روزى حلال است .


81 . نشانه خوشنودى خدا از مردمى ، ارزانى قیمتها و عدالت حکومت آنهاست .


82 . هر قومى شایسته حکومتى است که دارد .


83 . از ناسزا گفتن ، بجز کینه مردم ، سودى نمى برى .


84 . پس از بت پرستیدن ، آنچه به من نهى کرده اند ، در افتادن با مردم است .


85 . کارى که نسنجیده انجام شود ، بسا که احتمال زیان دارد .


86 . آنکه از نعمت سازش با مردم محروم است ، از نیکیها یکسره محروم خواهد بود .


87 . از دیگران چیزى نخواهید گرچه یک چوب مسواک باشد .


88 . خداوند دوست ندارد که بنده اى را بین یارانش ، با امتیاز مخصوص ببیند .


89 . مؤمن ، خنده رو و شوخ است ، و منافق ، عبوس و خشمناک .


90 . اگر فال بد زدى ، به کار خود ادامه بده و اگر گمان بد بردى ، فراموش کن و اگر حسود شدى ، خوددار باش .


91 . دست یکدیگر را به دوستى بفشارید که کینه را از دل مى برد .


92 . هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد ، مسلمان نیست .


93 . خوشروئى کینه را از دل مى برد .


94 . مبادا که ترس از مردم ، شما را از گفتن حقیقت باز دارد ! .


95 . خردمندترین مردم ، کسى است که با دیگران بهتر بسازد .


96 . در یک سطح زندگى کنید تا دلهاى شما در یک سطح قرار بگیرد . با یکدیگر در تماس باشید تا بهم مهربان شوید .


97 . هنگام مرگ ، مردمان مى پرسند از ثروت چه باقى گذاشته ؟ فرشتگان مى پرسند از عمل نیک چه پیش فرستاده ؟ .


98 . منفورترین حلالها نزد خداوند ، طلاق است .


99 . بهترین کار خیر ، اصلاح بین مردم است .


100 . خدایا مرا به دانش ، توانگر ساز و به بردبارى ، زینت بخش و به پرهیزکاری ، گرامی بدار و به تندرستی ، زیبایی ده.

سه نوع دستور غذا خوردن

سه نوع دستور غذا خوردن

حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها هنگام میل نمودن غذا بهترین روش هاى اخلاقى ، بهداشتى ، اجتماعى و... را مراعات مى نمود.

و براى راهنمائى علاقه مندان دستورالعملى را بیان فرموده است ، که به شرح ذیل مى باشد:

حضرت فرمود: افراد بر سر سفره هنگام خوردن غذا باید دوازده دستورالعمل مهمّ را بدانند و رعایت کنند، که بر سه دسته تقسیم مى شود و هر قسمت داراى چهار دستور العمل خواهد بود.

قسمت اوّل آن واجب و ضرورى است و قسمت دوّم مستحبّ مى باشد؛ و رعایت آخرین قسمت نشانه اءدب و شخصیّت انسان خواهد بود.

و امّا آن چهار دستور العملى که ضرورى است :

1 شناخت این که این نعمت ها چگونه و از طرف چه کسى براى ما فراهم گشته است .

2 راضى و خوشنود بودن به آنچه که از طرف خداوند، براى ما فراهم و مقدّر شده است .

3 نام خداوند مهربان را بر زبان جارى کردن هنگام خوردن ((بسم اللّه الرّحمن الرّحیم )) گفتن .

4 در آغاز و پایان آن شکر و سپاس خداوند متعال ولىّ نعمت را به جا آوردن .

و امّا قسمت دوّم ، یعنى مستحبّات غذا خوردن :

1 شستن دست و دهان پیش از غذا.

2 نشستن بر جانب چپ بدن هنگام خوردن غذا.

3 در حال نشسته تناول کردن .

4 با سه انگشت لقمه را برداشتن و خوردن .

و امّا آخرین قسمت :

1 سعى شود از آنچه جلوى شخص قرار گرفته است میل نماید ودست جلوى دیگران دراز نکند.

2 لقمه را کوچک و مناسب بردارد.

3 غذا را خوب بجود و در بلعیدن آن عجله و شتاب ننماید.

4 هنگام خوردن غذا، به صورت و دست و دهان دیگران نگاه نیندازد.

صلوات

اِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا


﴿قرآن کریم -  سوره مبارکه احزاب - آیه  56﴾


در اهمیّت صلوات همین بس که آفریدگار هستى خود ابتدا پیامبرش را مورد عنایت و رحمت خاص قرار داده و بر او صلوات مى فرستد و تمام فرشتگانى را که تدبیر این جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده ، به این تصلیه و تبجیل و تکریم فرا مى خواند

سپس خداوند همه ایمان آورندگان را بر صلوات بر رسول الله امر می کند.



 It is usually believed that if we read Salavaat on islam's holy prophet Mohammad for a certain number of times,

our sins will be forgiven and so on and so forth.

If we see the Quran ( Holy Islam Book) , we come to know that it is not only human beings who are to do Salavaat

but Allah (GOD) and  His angels as well as the prophet [s.a.] also do Salavaat on human beings.

نسخه حضرت امیر المومنین علیه السلام برای درمان بیماریها

وقتی امیرالمومنین علی (ع) در یکی از کوچه های بصره می گذشت ،جمعیت فراوانی را دید نزدیک رفت میان جمعیت جوان خوشرو دید که با لباس پاک و آراسته و دارای متانت و وقار و عزتی مخصوص روی چهار پایه ای نشسته و مردم برای اینکه از او استفاده کنند از هم  نوبت می گرفتند،در میان مراجعین کسانی بودند که شیشه هائی بدست داشتند و بر او عرضه می کردند. درون شیشه ها خون یا ادرار و یا بعضی دیگر از مایعات بدن بود،طبیب جوان به آن شیشه ها نگاه می کرد و برای صاحب هر یک بر حسب آنچه می فهمید دارو یا دستور می داد.

امام علی (ع) جلو رفت و سلام کرد و فرمود:خدایت رحمت کند آیا برای درد گناه دارویی همراه آورده ای؟

طبیب گفت:مگر گناه درد یا بیماری است؟

امیر المومنین (ع) فرمود: آری گناه بیماری است و مردم را به زحمت انداخته است.

طبیب مدتی سر به زیر انداخت و ساکت ماند گوئی در اندیشه عمیقی فرو رفته است.

امام سوال را تکرار کرد و جوان ساکت بود بعد از مدتی سر بلند کرد و گفت قربانت من که چیزی نمی دانم آیا شما داروی گناه را می شناسید؟

امیر المومنین (ع)فرمود:من داروی گناهان را می شناسم و درمان می کنم.

طبیب گفت:ممکن است برای ما توصیف بفرمائید؟

امیر المومنین(ع) فرمودند: بلی ، از اینجا برخیز و به بوستان ایمان برو و چون وارد شدی مقداری از ریشه نیت  و دانه های پشیمانی و قدری از برگ تدبر و تخم ورع  و میوه فهم و اندازه ای از شاخه های یقین و مغز اخلاص  و پوست اجتهاد  و مقداری هم ساقه های انابه  و  زهر برگردان  تواضع گرفته همه را با حواس جمع  با دلی متوجه و فهمی سرشار  با انگشتان  تصدیق و کف توفیق  میان  طشت تحقیق  می ریزی  و با آب چشم هایت  شستشو میدهی و  تمام آنها را میان دیگ امید ریخته  با آتش اشتیاق می جوشانی آنقدر تا مواد زائد رسوبش جدا شود و عصاره و خامه حکمت بدست بیاید سپس آنرا گرفته و در بشقاب رضا و تسلیم ریخته باد نفخ  و نسیم  استغفار بر آن میدمی تا پیشتر از آنکه فاسد شود خنک گردد و این شربت گوارا  می شود نفس را،در جائی که آدمی نباشد و جز خدا تو را نبیند می نوشی این است داروئی که گناهان را ساکن و جراحات معصیت را التیام  می بخشد چنانکه اثری از آن باقی نمی ماند.

طبیب با شنیدن این کلمات ادب و اخلاص و عجز و کوچکی خود را به ساحت مقدس امیر المومنین (ع) تقدیم کرد.

منبع: روض الریاحین از یافعی ـــ صفحه 42



لطفا با ذکر منبع منتشر کنید ( منبع: گناه شناسی 313fadaii.blog.ir)

تعدادی از ویژگی های فرشتگان از منظر قرآن

تعدادی از ویژگی های فرشتگان از منظر قرآن :


1- فرشتگان موجوداتى عاقل و با شعورند و بندگان گرامى خدا هستند؛ «بل عباد مکرمون» (انبیاء/ 26)

2- آنها سر بر فرمان خدا دارند و هرگز معصیت او نمى کنند؛ «لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون» (انبیاء/ 27)

3- آنها وظایف مهم و بسیار متنوعى از سوى خداوند بر عهده دارند.

4- آنها پیوسته مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند، چنان که در آیه 5 سوره شورى مى خوانیم: «و الملائکة یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الأرض؛ فرشتگان تسبیح و حمد پروردگار خود را بجا مى آورند و براى کسانى که در زمین هستند استغفار مى کنند.»

5- با این حال انسان به حسب استعداد تکامل از آنها برتر و والاتر است تا آنجا که همه فرشتگان بدون استثنا به خاطر آفرینش آدم به سجده افتادند و آدم معلم آنها گشت.» (بقره/30- 34)

6- آنها گاه به صورت انسان در مى آیند و بر انبیاء و حتى غیر انبیاء ظاهر مى شوند چنان که در سوره مریم مى خوانیم: فرشته بزرگ الهى به صورت انسان موزون بر مریم ظاهر شد «فأرسلنا إلیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا» (مریم/17) در جاى دیگر به صورت انسان هایى بر ابراهیم و بر لوط ظاهر شدند. (هود/ 69 و 77) حتى از ذیل این آیات استفاده مى شود که قوم لوط نیز آنها را در همان اشکال موزون انسانى دیدند. (هود/ 78). آیا ظهور در چهره انسان، یک واقعیت عینى است؟ یا به صورت تمثل و تصرف در قوه ادراک؟ ظاهر آیات قرآن معنى اول است، هر چند بعضى از مفسران بزرگ معنى دوم را برگزیده اند.

7- از روایات اسلامى استفاده مى شود که تعداد آنها بقدرى زیاد است که به هیچ وجه قابل مقایسه با انسان نیست چنان که در روایتى از امام صادق (ع) مى خوانیم: هنگامى که از آن حضرت پرسیدند آیا عدد فرشتگان بیشترند یا انسان ها؟ فرمود: «سوگند به خدایى که جانم به دست او است فرشتگان خدا در آسمان ها بیشترند از عدد ذرات خاک هاى زمین و در آسمان جاى پایى نیست مگر اینکه در آنجا فرشته اى تسبیح و تقدیس خدا مى کند.» (بحار الانوار، جلد 59، صفحه 176، حدیث 7)

آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند بعضى همیشه در رکوعند و بعضى همیشه در سجودند؛ «ما منا إلا له مقام معلوم* و إنا لنحن الصافون* و إنا لنحن المسبحون؛ هر یک از ما مقام معلومى دارد ما همواره صف کشیده منتظر فرمان او هستیم و پیوسته تسبیح او مى گوئیم.» (صافات/ 164- 166) امام صادق (ع) مى فرماید: «و ان لله ملائکة رکعا الى یوم القیامه و ان لله ملائکة سجد الى یوم القیامه؛ خداوند فرشتگانى دارد که تا روز قیامت در رکوعند و فرشتگانى دارد که تا قیامت در سجودند!» (بحار الانوار، جلد 59، صفحه 174) (براى آگاهى بیشتر از اوصاف ملائکه و اصناف آنها به کتاب السماء و العالم، بحار الانوار، ابواب الملائکه، جلد 59 صفحه 144 تا 326 مراجعه فرمائید، همچنین نهج البلاغه خطبه هاى اول و 91 - خطبه اشباح - و 109 و 171)

تولد حضرت فاطمه سلام الله علیه


پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: آنگاه که خداوند آدم و حوا را آفرید، آنان در بهشت به خود بالیدند. آدم به حوا گفت: خداوند خلقى زیباتر از ما نیافریده است. 


خدا به جبرئیل وحى نمود: دو بنده ام (آدم و حوّا) را به فردوس اعلى ببر. وقتى وارد فردوس شدند، به دخترى بر روى تختى از 


تختهاى بهشت نظر کردند که تاجى از نور بر سر و دو گوشواره از نور در گوش داشت، و بهشت از نور چهره اش روشن بود. 


آدم گفت: حبیبم جبرئیل، این دختر که بهشت از زیبائى چهره اش روشن شده کیست؟! جبرئیل گفت: این فاطمه دختر محمد پیامبر از فرزندان توست که در آخرالزمان است. آدم گفت: این تاجى که بر سر دارد چیست؟ جبرئیل گفت: شوهرش على بن ابى طالب است. آدم پرسید: این دو گوشواره که در گوش دارد چیست؟ جبرئیل گفت: دو فرزندش حسن و حسین است. آدم گفت: حبیبم جبرئیل، آیا آنان پیش از من خلق شده اند؟ جبرئیل گفت: آنان در علم پوشیده ى خدا موجود بودند، چهار هزار سال قبل از آنکه تو آفریده شوى. [ کشف الغمه: ج 1 ص 456 از کتاب الآل ابن خالویه از پیامبر صلى الله علیه و آله.]پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند عزوجل من و على و فاطمه و حسن و حسین را از یک نور آفرید، و بعد این نور را فشرد و شیعیان ما از آن بوجود آمدند. بعد ما تسبیح گفتیم و آنان نیز تسبیح گفتند، و ما تقدیس کردیم و آنان نیز تقدیس کردند، و ما تهلیل گفتیم و آنان نیز تهلیل گفتند، و ما تمجید کردیم و آنان نیز تمجید کردند، و ما خدا را به وحدانیت یاد کردیم و آنان نیز توحید خدا گفتند. 


سپس خداوند آسمانها و زمین و ملائکه را آفرید. ملائکه صد سال درنگ نمودند در حالیکه نه تسبیح و نه تقدیس مى دانستند. آنگاه که ما تسبیح کردیم و شیعیان ما تسبیح کردند فرشتگان نیز تسبیح کردند، و همینطور بقیه ى ذکرها را از ما تقلید کردند. 


ما موحّد بویم آنگاه که موحّدى نبود. پس همانطور که خداوند ما و شیعیان ما را اختصاص داده سزاوار است بر خدا که ما را و شیعیان ما را به اعلى علییّن پیش ببرد. خداوند ما و شیعیان ما را قبل از آنکه اچسام باشیم برگزیده است. خدا ما را خوانده و ما او را اجابت کرده ایم، و خدا ما و شیعیان ما را آمرزید قبل از آن که ما از خدا طلب آمرزش کنیم. [ الموسوعه الکبرى عن فاطمه الزهراء علیهاالسلام: ج 1 المطاف الثانى ح 24، از کشف الغمه والمحتضر و جامع الاخبار.] 


روزى از روزها حضرت خدیجه علیهاالسلام از پیامبر صلى الله علیه و آله خواست تا به بعضى از میوه هاى بهشت دارالسلام نظر کند. جبرئیل دو سیب خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آورد و گفت: یا محمد، خدائى که براى هر چیز قدر و اندازه قرار داده به تو مى گوید: یکى از این سیبها را تو میل کن، و دیگرى را به خدیجه بده تا میل کند. من از شما دو نفر فاطمه زهرا را مى آفرینم. 

آنچه جبرئیل امین دستور داده بود پیامبر صلى الله علیه و آله انجام داد. وقتى کفار از پیامبر صلى الله علیه و آله خواستند که شکافتن ماه را به آنان نشان دهد، در حالیکه حمل فاطمه براى خدیجه ظاهر شده بود. خدیجه از این سخن کفار ناراحت شد و گفت: ناامید باد کسى که محمد را تکذیب کند. او بهترین رسول و نبى است.

 هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله با خدیجه علیهاالسلام ازدواج کرد، زنان مکه از خدیجه کناره گیرى نمودند و نزد وى نمى رفتند، به او سلام نمى کردند، و به هیچ زنى اجازه نمى دادند که با او معاشرت و تماس داشته باشد. این برخورد زنان سبب ناراحتى و اندوه خدیجه شد، البته غم و اندوه وى بیشتر براى پیامبر اسلام بود که مبادا آسیبى متوجه وى گردد.
وقتى خدیجه به حضرت فاطمه حامله شد، فاطمه در رحم مادر همدم او بود و با مادر سخن مى گفت ، و وى را به صبر توصیه مى نمود، خدیجه این موضوع را از رسول خدا مخفى مى داشت تا اینک یک روز پیامبر نزد خدیجه آمد و شنید که با او کسى سخن مى گوید، پس به او گفت : اى خدیجه ! با چه کسى سخن مى گویى ؟ خدیجه گفت : با این بچه اى که در رحم دارم ؛ او با من سخن مى گوید و مونس ساعات تنهایى من است .
رسول خدا فرمود: اى خدیجه ! جبرئیل مرا بشارت داده که او دختر است ، و گفته که ا منشاء نسلى پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى مقدر نموده که نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند، و مقرر فرموده که فرزندان او پس از انقطاع وحى امام و خلیفه خدا در زمین باشند.
خدیجه دائما در همین حال بود تا اینکه هنگام وضع حمل وى فرا رسید، پس کسى را نزد زنان قریش و بنى هاشم فرستاد که بیایید و مرا در امر تولد فرزند یارى نمایید. آنان در جواب گفتند: چون تو سخن ما را درباره ازدواج با محمد صلى الله علیه و آله نادیده گرفتى و با آن مرد فقیر و یتیم ازدواج کردى ، پس ما نزد تو نخواهیم آمد و تو را در این امر یارى نخواهیم نمود.خدیجه از شنیدن این جواب غمگین شد؛ در همان حال چهار زن گندمگون و بلندبالا که خدیجه فکر مى کرد از زنان بنى هاشم هستند نزد او حاضر شدند، هنگامى که خدیجه آنها را دید اظهار درد و ناراحتى کرد، یکى از آنان گفت : اى خدیجه ! نگران نباش ، زیرا ما فرستاده خداییم تا تو را در امر زایمان کمک کنیم ، ما خواهران تو هستیم ، من ساره هستم ، و این بانو آسیه دختر مزاحم است که در بهشت دوست و همراه تو خواهد بود، و این مریم دختر عمران ، و آن دیگر کلثم خواهر موسى بن عمران است ، پس یکى از آنان در سمت راست خدیجه ، و یکى در طرف چپ وى ، و دیگرى در مقابل او و چهارمى ایشان در بالاى سر او نشستند، و بدین ترتیب خدیجه ، حضرت فاطمه علیهاالسلام را در حالى که پاک و پاکیزه بود، به دنیا آورد.
هنگامى که آن حضرت متولد شد نورى از او ساطع گردید و داخل خانه هاى مکه شد به طورى که در شرق و غرب این شهر خانه اى باقى نبود مگر آنکه نور در آن داخل شده بود، آنگاه ده تن از حورالعین در حالى که به دست هر کدامشان یک طشت و ابریقى از بهشت که پر از آب کوثر بود داخل اتاق شدند، آن بانویى که در پایین پاهاى خدیجه قرار گرفته بود آن ظرفها را از دست ایشان گرفته و فاطمه علیهاالسلام را با آب کوثر شستشو داد، سپس ‍ طفل را در دو حوله سفید و خوشبو پیچید و بعد از آن از او خواست که سخن بگوید، پس فاطمه زبان گشود و فرمود: شهادت مى دهم که معبودى جز خداى یگانه وجود ندارد، و شهادت مى دهم که پدرم رسول خدا و برترین پیامبران است و همسرم على برتری اوصیا، و فرزندانم برترین بازماندگان و سرور مردمان هستند؛ و پس از این گفتار به آن بانوان سلام کرد و هر یک را به نامشان خطاب کرد، پس آنان خندان و شادمان گردیدند و تولد او را به یکدیگر گفتند و اهل آسمان نیز ولادت او را به یکدیگر تبریک مى گفتند، و به واسطه تولد فاطمه در آسمان نیز نور خیره کننده اى ظاهر گردید که ملائکه پیش از آن نظیر آن را ندیده بودند. پس آن زنان به خدیجه گفتند: این مولود پاک و مبارک را بگیر که در خود او و نسل او برکت قرار داده شده ، خدیجه در حالى که خوشحال و مسرور بود فاطمه را در آغوش گرفت و پستان خود را در دهان او نهاد و شیر در دهان او جارى نمود، و این نوزاد از رشد فوق العاده اى برخوردار بود به طورى که در هر روز به اندازه یک ماه ، و در هر ماهى به اندازه یک سال رشد مى کرد.

اهل طاعت


 در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود:هیچ کس ایمانش به خدا خالص نمى شود، مگر آن زمانى که خداوند در نظرش محبوبتر از جانش، پدر، مادر، فرزند، خانواده و مالش و همه مردم باشد.



امام باقر(علیه السلام ):اگر بخواهى بدانى آدم خوبى هستى نگاهى به قلبت کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست مى دارد، و اهل معصیتش را دشمن، بدان آدم خوبى هستى، و خدا تو را دوست مى دارد، و اگر اهل طاعتش را دشمن مى دارد و اهل معصیتش را دوست، خیرى در تو نیست،و خدا تو را دشمن مى دارد، و انسان همیشه با کسى است که او را دوست مى دارد.



و در حدیث دیگرى، آمده است:خداوند به موسى وحى فرستاد، آیا هرگز عملى براى من انجام داده اى؟ عرض کرد: آرى، براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، انفاق کرده ام، و به

یاد تو بوده ام، فرمود: اما نماز براى تو نشانه حق است ، و روزه سپر آتش، و انفاق سایه اى درمحشر، و ذکر، نور است، کدام عمل را براى من بجا آورده اى اى موسى؟! عرض کرد:خداوندا خودت مرا در این مورد راهنمائى فرما.فرمود:آیا هرگز، به خاطر من کسى را دوست داشته اى؟ و به خاطر من کسى را دشمن داشته اى؟ اینجا بود که موسى دانست: برترین اعمال، حب فى اللّه و بغض فى اللّه است (دوستى براى خدا و دشمنى براى  خدا.

 


خداوند براى کسانى که عشق او را بر همه چیز مقدم شمرند، و هر علاقه اى را تحت الشعاع علاقه به او قرار دهند، دوستان او را دوست دارند و دشمنان او را دشمن، پنج پاداش بزرگ، مقرر داشته که سه پاداشش را در همین جهان به آنها مى دهد، و دو پاداش را در قیامت. نخستین موهبت در این جهان، استقرار و ثبات ایمان آنها است، چنان نقش ایمان را بر قلوبشان مى زند که دست حوادث و طوفانهاى زندگى نتواند آن را محو سازد، و از این گذشته، با روح تازه اى آنها را تأیید و تقویت مى کند، و در مرحله سوم آنها را در حزب خویش جاى مى دهد و بر دشمنان پیروز مى سازد.در آخرت نیز بهشت جاویدان را با تمام نعمتهایش در اختیار آنها قرار مى دهد ، و علاوه بر

آن، خشنودى مطلق خویش را از آنان اعلام مى دارد.


در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:هر مؤمنى قلبش دو گوش دارد، گوشى که در آن"وسواس خناس"مى دمد،.و گوشى که"فرشته"در آن مى دمد، خداوند مؤمن را به وسیله فرشته تقویت مى کند، 


خداوندا! اگر این روح ایمان را به ما عنایت کنى، بزرگترین لطف را در حق این بندگان ضعیفت فرموده اى و دیگر غمى ندارند.


پروردگارا! ما را به دوستى دوستانت و دشمنى دشمنانت موفق دار! و از دوستى با دشمنانت و دشمنى با دوستانت بر کنار فرما.


بار الها! تو وعده پیروزى به مؤمنان راستین داده اى، و آنها را حزب اللّه شمرده اى، اجازه ورود در این حزب را به ما مرحمت فرما! و پیروزیت را شامل حال ما گردان.


سخنان حضرت علی علیه السلام

علی ابن ابیطالب : سخنان شما سنگهای سخت را نرم می کند

 

 

علی ابن ابیطالب : در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند .

 

 

علی ابن ابیطالب : دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد

 

 

علی ابن ابیطالب : کسی که بر مرکب شکیبایی سوار شود به پیروزی نهایی دست می یابد

 

 

علی ابن ابیطالب : چه زشت است کوچکی به هنگام نیاز و سرکشی به هنگام بی نیازی

 

 

علی ابن ابیطالب : حاجت محتاج را به تاخیر نینداز زیرا نمی دانی از اینکه فردا برای تو چه پیش خواهد آمد

 

 

علی ابن ابیطالب : حق سنگین است اما گوارا ، باطل سبک است، اما در کام چون سنگی خارا

 

 

علی ابن ابیطالب : دوست مومن عقل است ، یاورش، علم ، پدرش مدارا و برادرش ، نرمش

 

 

علی ابن ابیطالب : علم خویش را به جهل و یقین خود را به شک مبدل نکنید، آنگاه که به علم رسیدید عمل کنید و آنگاه که به یقین دست یافتید ،اقدام نمایید.

 

 

علی ابن ابیطالب : حق بگویید تا به حق معروف شوید،حق را به کار ببندید تا از اهل حق باشید

 

 

علی ابن ابیطالب : آنچه را نمی دانی مگو ، بلکه هر آنچه را که می دانی نیز اظهار مکن

 

 

علی ابن ابیطالب : پیش از این که نسبت به کاری تصمیم بگیری مشورت کن ، و قبل از این که وارد عمل شوی ، فکر کن

 

 

علی ابن ابیطالب : اطمینان را با امیدواری مبادله نکن

 

 

علی ابن ابیطالب : همانا پاداش دانشمند از شخص روزه دار و شب زنده دارکه در راه خدا جهاد می کند بیشتر است

 

 

علی ابن ابیطالب : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد

 

 

علی ابن ابیطالب : بزرگترین نادانی ها برای بشر عدم شناخت خود است

 

 

علی ابن ابیطالب : برای مردم آن را بخواه که برای خود می خواهی و با دیگران طوری رفتار کن که مایلی درباره ات آنچنان کنند

 

 

علی ابن ابیطالب : گیتی برای تو شیواترین پندآموز است اگر پندپذیر باشی

 

 

علی ابن ابیطالب : بپرهیز از انجام کاری که اگر فاش شود انجام دهنده را خوار و خفیف سازد

 

 

علی ابن ابیطالب : بهترین شیوه صداقت وفای به عهد است

 

 

علی ابن ابیطالب : هیچ ارثی مانند ادب و اخلاق پر ارج و گرانمایه نیست

 

 

علی ابن ابیطالب : بهترین شیوه عدل ، یاری مظلوم

 

 

علی ابن ابیطالب : مربی لایق کسی است که از غریزه عشق به کمال و ترقی خواهی کودک استفاده کند

 

 

علی ابن ابیطالب : بوسیدن فرزند ، رحمت و محبت است

 

 

علی ابن ابیطالب : سرلوحه کتاب سعادت بشر ، رفتار پاک و سجایای اخلاقی اوست

 

 

علی ابن ابیطالب : بی خردتر از همه کسی است که خود را خردمندتر از همه پندارد

 

 

علی ابن ابیطالب : شکیبایی در مصیبت ، از نشانه های مومن است

 

 

علی ابن ابیطالب : شرط خرد حفظ تجربه ها و بکار بستن آنهاست

 

 

علی ابن ابیطالب : هر کس در نقطه ضعف های دوست خود دقیق شود ، پیوند دوستی او قطع خواهد شد

 

 

علی ابن ابیطالب : آدمی به گفتارش سنجیده می شود و به رفتارش ارزیابی می گردد، چیزی بگو که کفه سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت رفتارت بالا رود

 

 

علی ابن ابیطالب : هیچ شرافتی مانند فروتنی نیست

 

 

علی ابن ابیطالب : برای مشاورت ، خردمندان را برگزین تا از ملامت و ندامت در امان باشی.


سه چیز را...از امیر المومنین

امیرالمومنین(ع) میفرمایند:

سه چیز را بااحتیاط بردار:

قدم،قلم،قسم.

سه چیز را پاک نگهدار:

لباس،جسم،خیال.

ازسه چیز کار بگیر:

عقل،همت،صبر.

ازسه چیز دوری کن:

افسوس،فریاد،نفرین کردن.

سه چیز راآلوده نکن:

قلب،زبان،چشم.

وسه چیز را هیچگاه فراموش نکن:

خدا،مرگ،دوست خوب

توشه اخرت

یکی از یاران پیامبر در مدینه نخلستان و باغی داشت بسیار مصفا و زیبا که همه در مدینه از آن سخن میگفتند ،در آن چشمه آب صافی بود که هر موقع پیامبر به آن باغ میرفت از آن آب میل میکرد و وضو می ساخت و علاوه بر همه اینها آن باغ در آمد خوبی برای ابو طلحه داشت پس از نزول آیه ٩٢آل عمران (شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست میدارید و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید ) به خدمت پیامبر رسید و عرض کرد :میدانی که محبوبترین اموال من همین باغ است و من میخواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره ای برای رستاخیز من باشد پیامبر فرمود :آفرین بر تو آفرین برتو این ثروتی است که برای تو سودمند خواهد بود ،سپس فرمود من صلتح میدانم که آن را به خویشان نیازمند خود بدهی و ابو طلحه دستور پیامبر را عمل کرد. 

زبیده همسر هارون الرشید قرآنی بسیار گران قیمت داشت که آن را با زر و زیور و جواهرات تزیین کرده بود و علاقه فراوانی به آن داشت یک روززز هنگامی که از همان قرآن تلاوت میکرد به آیه ٩٢آل عمران رسید با خواندن آیه در فکر فرو رفت و با خود گفت هیچ چیز مثل این قرآن نزد من نیست و باید آن را در راه خدا انفاق کنم کسی را دنبال جواهر فروشان فرستاد و تزیینات و جواهرات آنرا فروخت و بهای آن را در بیابانهای حجاز برای تهیه آب مورد نیاز بادیه نشینان مصرف کرد که میگویند امروز هم بقایای آن چاها وجود دارد و به نان او نامیده میشود.

ایمان

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود:هیچ کس ایمانش به خدا خالص نمى شود، مگر آن زمانى که خداوند در نظرش محبوبتر از جانش، پدر، مادر، فرزند، خانواده و مالش و همه مردم باشد.


امام باقر(علیه السلام ):اگر بخواهى بدانى آدم خوبى هستى نگاهى به قلبت کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست مى دارد، و اهل معصیتش را دشمن، بدان آدم خوبى هستى، و خدا تو را دوست مى دارد، و اگر اهل طاعتش را دشمن مى دارد و اهل معصیتش را دوست، خیرى در تو نیست،و خدا تو را دشمن مى دارد، و انسان همیشه با کسى است که او را دوست مى دارد.


و در حدیث دیگرى، آمده است:خداوند به موسى وحى فرستاد، آیا هرگز عملى براى من انجام داده اى؟ عرض کرد: آرى، براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، انفاق کرده ام، و به یاد تو بوده ام، فرمود: اما نماز براى تو نشانه حق است ، و روزه سپر آتش، و انفاق سایه اى درمحشر، و ذکر، نور است، کدام عمل را براى من بجا آورده اى اى موسى؟! عرض کرد:خداوندا خودت مرا در این مورد راهنمائى فرما.فرمود:آیا هرگز، به خاطر من کسى را دوست داشته اى؟ و به خاطر من کسى را دشمن داشته اى؟ اینجا بود که موسى دانست: برترین اعمال، حب فى اللّه و بغض فى اللّه است (دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا).

 


خداوند براى کسانى که عشق او را بر همه چیز مقدم شمرند، و هر علاقه اى را تحت الشعاع علاقه به او قرار دهند، دوستان او را دوست دارند و دشمنان او را دشمن، پنج پاداش بزرگ، مقرر داشته که سه پاداشش را در همین جهان به آنها مى دهد، و دو پاداش را در قیامت. نخستین موهبت در این جهان، استقرار و ثبات ایمان آنها است، چنان نقش ایمان را بر قلوبشان مى زند که دست حوادث و طوفانهاى زندگى نتواند آن را محو سازد، و از این گذشته، با روح تازه اى آنها را تأیید و تقویت مى کند، و در مرحله سوم آنها را در حزب خویش جاى مى دهد و بر دشمنان پیروز مى سازد.در آخرت نیز بهشت جاویدان را با تمام نعمتهایش در اختیار آنها قرار مى دهد ، و علاوه برآن، خشنودى مطلق خویش را از آنان اعلام مى دارد.



در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:هر مؤمنى قلبش دو گوش دارد، گوشى که در آن"وسواس خناس"مى دمد،.و گوشى که"فرشته"در آن مى دمد، خداوند مؤمن را به وسیله فرشته تقویت مى کند.



خداوندا! اگر این روح ایمان را به ما عنایت کنى، بزرگترین لطف را در حق این بندگان ضعیفت فرموده اى و دیگر غمى ندارند


پروردگارا! ما را به دوستى دوستانت و دشمنى دشمنانت موفق دار! و از دوستى با دشمنانت و دشمنى با دوستانت بر کنار فرما


بار الها! تو وعده پیروزى به مؤمنان راستین داده اى، و آنها را حزب اللّه شمرده اى، اجازه ورود در این حزب را به ما مرحمت فرما! و پیروزیت را شامل حال ما گردان.✨

13 نحس نیست

           

                   بسم الله الرحمن الرحیم


                                                                                      سخنرانی اقای قرائتی

یکی از چیزهایی که هم در ایران و هم در خارج از ایران و در همه جای دنیا می‌گویند. این است که 13 نحس است.  13 نحس نیست و بهترین نمونه آن هم این است که حضرت علی(ع) در 13 رجب به دنیا آمده است و چه دلیلی از این بهتر؟ بهترین ایام برای اعتکاف ماه رجب است و در ماه رجب 13 رجب است که الآن در جمهوری اسلامی این کار الحمدالله راهش باز شده است. ده‌ها هزار جوان دانشجو و غیر دانشجو معتکف می‌شوند و بهترین وقت اعتکاف در 13 رجب است. این جمله را هم بگویم که علی بن ابیطالب در کعبه متولد شد. شاید رمزش این باشد که انسانهای دنیا وقتی که می‌خواهند نماز بخوانند، رو به کعبه نماز می‌خوانند. خدا علی را در کعبه گذاشت که هر کس که رو به کعبه نماز می‌خواند، یاد علی هم بی افتد. این مثل این است که شما یک نامه‌ای را می‌نویسید و در خانه می‌گذاری و در را می‌بندی و می‌روی، می‌خواهی خانمت یا همسرت یا بچه هایت که آمدند خانه نامه را بخوانند و بفهمند که شما کجا رفته‌ای و بعد می‌ترسی که این نامه را نخوانند و نامه را جایی آویزان می‌کنی که نگاهشان به آن بی افتد. این نامه را به نخ می‌بنید و به لامپ آویزان می‌کنی. دیگر بالاخره ایشان که وارد بشود این کاغذ که به لامپ آویزان است حتماً چشمش به این می‌افتد. خدا علی را در کعبه گذاشت که هر کس که می‌خواهد نماز بخواند تا به سمت کعبه می‌رود یاد کعبه یاد علی هم باشد.


از تولد حضرت علی مقام زن هم معلوم می‌شود. یعنی زن می‌تواند به جایی برسد که خداوند به احترام زایمانش، دیوار کعبه را بشکافد. مقام زن هم معلوم می‌شود. از کعبه معلوم می‌شود که اگر مردم دور کعبه طواف کنند اما یاد علی نباشند مثل آنها مثل کسی است که بچه را از گهواره بیرون بی اندازد و دور چوب‌هایش طواف کند. به ما که گفته‌اند دور کعبه طواف کن، یعنی دور علی طواف کن. علی را در کعبه گذاشت و ما هم دور کعبه می‌گردیم. اگر علی را از گردونه بیرون کنیم و دور کعبه بگردیم مثل این است که بچه‌ای را از گهواره بی اندازیم دور و دور چوبهایش طواف کنیم. اسلام بی علی ما نداریم و لذا همه مسلمانان حضرت علی را قبول دارند و شیعه و سنی هم ندارد. منتهی هر کسی مقدار معرفتش نسبت به خدا و پیغمبر و اهل بیت و قرآن، درجه هایش فرق می‌کند. 


.................................................


حضرت امیر وقتی در کعبه متولد شد اولین آیه ای را که خواند: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏» (مؤمنون/1) «افلح»، «افلح»، رستگار شدم وقتی هم ضربت خورد گفت فزت، در روی کره زمین کیست که وقتی متولد شد بگوید رستگارم هنگام شهادت هم بگوید رستگارم؟ «افلح»، «فزت» چون فلاح یعنی رستگاری، فزت یعنی باز هم رستگار شدم 


.................................................

بهشت بدون حساب

در حدیثی از امام علی بن الحسین علیه السلام می خوانیم: 

اذا جمع الله عزوجل الاولین و الآخرین قام مناد فنادی یسمع الناس فیقول: این المتحابون فی الله قال: فیقوم عنق من الناس فیقال لهم اذهبوا الی الجنة بغیر حساب قال: فتلقاهم الملائکة فیقولون الی این؟ فیقولون الی الجنة بغیر حساب! قال فیقولون فای ضرب انتم من الناس؟ فیقولون نحن المتحابون فی الله، قال فیقولون وای شی ء کانت اعمالکم؟ قالوا کنا نحب فی الله و نبغض فی الله، قال فیقولون نعم اجر العاملین! ؛ 

هنگامی که خداوند متعال اقوام اولین و آخرین را (در قیامت) جمع کند، ندا دهنده ای ندا می دهد، به گونه ای که به گوش همه مردم برسد، می گوید کجا هستند آنهایی که به خاطر خدا همدیگر را دوست داشتند، فرمود در این هنگام گروهی از مردم بر می خیزند و به آنها گفته می شود، بدون حساب به سوی بهشت بروید! فرمود: در این موقع فرشتگان الهی از آنها استقبال می کنند، می گویند به کجا می روید؟ می گویند: به بهشت بدون حساب! می گویند شما از کدام گروه مردم هستید؟ می گویند ما کسانی هستیم که به خاطر خدا یکدیگر را دوست می داشتیم، می گویند، اعمال شما چه بود؟ می گویند ما به خاطر خدا گروهی را دوست می داشتیم و به خاطر خدا گروهی را دشمن می داشتیم، فرشتگان می گویند: چه خوب است پاداش عمل کنندگان! »