سخنان گوهرباررسول اکرم حضرت محمد مصطفی (ص )
اِتَّقُوا دَعوَةَ المَظلُومِ وَ إن کانَ کافِراً فَإنّها لَیسَ دُونَها حِجابٌ؛
از نفرین مظلوم بترسید اگر چه کافر باشد، زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعى نیست.
صلوات
قرآن کریم بر کتب آسمانی قبل خود هیمنه و تسلط دارد.
بنام خدا
در سوره مائده ،خداوند قرآن را تصدیق کننده کتابهای قبلی و مهیمن بر انها خوانده است.
وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ
لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۴۸﴾
فولادوند: و ما این کتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستادیم در حالى که تصدیق کننده کتابهاى پیشین و حاکم بر آنهاست پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن و از هواهایشان [با دور شدن] از حقى که به سوى تو آمده پیروى مکن
براى هر یک از شما [امتها] شریعت و راه روشنى قرار داده ایم و اگر خدا مى خواست شما را یک امت قرار مى داد ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید پس در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید بازگشت [همه] شما به سوى خداست آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف مى کردید آگاهتان خواهد کرد
در تفسیر المیزان در تفسیر مهیمن این گونه آمده است:
"کلمه (مهیمن ) از ماده (هیمنه ) گرفته شده و به طورى که از موارد استعمال آن بر مى آید معناى هیمنه چیزى بر چیز دیگر این است که آن شى ء مهیمن بر آن شى ء دیگر تسلط داشته باشد، البته هر تسلطى را هیمنه نمى گویند، بلکه هیمنه تسلط در حفظ و مراقبت آن شى ء و تسلط در انواع تصرف در آن است ،
و حال قرآن که خداى تعالى در این آیه در مقام توصیف آن است نسبت به سایر کتب آسمانى همین حال است ، چون خداى تعالى در جاى دیگر قرآن فرموده که قرآن (تبیان کل شى ء بیانگر هر چیزى مى باشد) است ، آرى قرآن از کتب آسمانى آنچه که جنبه زیر بنا و ریشه دارد و قابل تغییر نیست گرفته و آنچه از فروع که قابل نسخ بوده و مى باید نسخ شود نسخ کرده ، چون اگر نسخ نمى کرد آن احکام احکامى بود که در مرور زمان دست تحول ، خود به خود آنرا از بین مى برد و به شکلى که متناسب با حال بشر و کمک کار او در صراط ترقى و تکامل باشد در مى آورد،
لذا مى بینیم که خداى تعالى در وصف قرآن مى فرماید: (ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم )، و نیز فرموده : (ما ننسخ من آیة او ننسها نات بخیر منها او مثلها)، و نیز فرموده : (الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریة و الانجیل ، یامرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر، و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث ، و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم ، فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه ، اولئک هم المفلحون ).
پس جمله مورد بحث که مى فرماید: (و مهیمنا علیه ) متمم جمله قبل است که مى فرماید: (و مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ) متممى است که آن را توضیح هم مى دهد، چون اگر این جمله نبود ممکن بود کسى توهم کند که لازمه تصدیق تورات و انجیل این است که قرآن احکام و شرایع آن دو را نیز تصدیق کرده باشد، به این معنا که حکم کرده باشد به اینکه شرایع تورات و انجیل هم اکنون نیز باقى است ، و قرآن هیچ تغییر و تبدیلى در آن نداده ،
تصدیق تورات و انجیل با اعتقاد به منسوخ گشتن و تکمیل آنها با قرآن منافات ندارد
و همینکه فرمود: قرآن در عین اینکه تورات و انجیل را تصدیق دارد، مهیمن بر آن دو نیز هست ، دیگر جاى این توهم باقى نمى ماند، و مى فهماند که تصدیق قرآن به این معنا است که قرآن قبول دارد که این دو کتاب از ناحیه خدا نازل شده ، و خداى تعالى مى تواند هر گونه تصرفى در آنها بنماید، پارهاى احکام آن دو را نسخ ، و پاره اى دیگر را تکمیل کند، همچنانکه جمله بعدى که در ذیل آیه است به این نکته اشاره نموده و مى فرماید: (و لو شاء الله لجعلکم امة واحدة ، و لکن لیبلوکم فیما آتاکم ).
بنابراین معناى جمله : (مصدقا لما بین یدیه ) این است که قرآن قبول دارد که تورات و انجیل و معارف و احکامش از ناحیه خدا نازل شده بود و مناسب با حال انسانهاى قبل از این بود، پس منافات ندارد که در عین اینکه از ناحیه خدا بوده امروز نسخ و تکمیل شود، چیزى از آنها حذف و چیز دیگرى اضافه شود، همانطور که مسیح (علیه السلام ) و یا انجیل مسیح (علیه السلام ) مصدق تورات بود، و در عین حال بعضى از محرمات تورات را حذف نموده ، آنها را حلال کرد و قرآن کریم این معنا را از آن جناب حکایت نموده که فرمود: (و مصدقا لما بین یدیه من التوریة و لا حل لکم بعض الذى حرم علیکم ).
دوستان :
روزگارتان از رحمت *الرَّحْمَنُ الرَّحِیم* لبریز...
دستانتان از نعمت * رَبُّ الْعَالَمِین* سرشار...
چشمانتان به نور*اللَّه نور السَّموَاتِ وَالَارض* روشن...
کفه ترازویتان در ردیف * فَأمَّا مَن ثَقُلَت مَوَازِینُه * میزان باد.
زندگانیتان * فِی عِیشَةِ رَّاضِیَة * باد.
و عاقبتتان * عِندَ مَلِکَ الْمُقتَدِر" ختم به خیر باد...
آمین یا رب العالمین
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 141 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ ﴿١٤١﴾
و تا آنکه اهل ایمان رااز هر عیب و نقص پاک و کامل کند وکافران را محو و نابود گرداند.
به نام خدا
مبحث سی و دوم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
اهمیت انفاق و تاکید متعدد قرآن به انفاق (بخش اول)
اصل انفاق در موارد زیادی در قرآن (در حدود 100بار )تاکید شده است.که توجه دین اسلام به خدمت وکمک به همنوعان را نشان میدهد.
با توجه به زمینه های مختلف انفاق ،مثل مصادیق ان،افراد مستحق،زمینه های انفاق ومیزان آن و... در این پست ایات مربوط به دعوت به انفاق را ارسال میکنیم
در سوره بقره 20بار کلمات و افعال مرتبط با انفاق بیان شده است.
در مطالعه ترجمه صفحه 42 قران که شامل ایات 253-256سوره بقره می باشد به ایه 254 _قبل از شروع ایت الکرسی-برخوردم که برای شروع بحث مناسب است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَّ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۵۴﴾
فولادوند: اى کسانى که ایمان آورده اید از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن نه داد و ستدى است ونه دوستى و نه شفاعتى و کافران خود ستمکارانند.
مکارم: ای کسانی که ایمان آورده اید! از آنچه به شما روزی داده ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است )تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را برای خود خریداری کنید)، و نه دوستی (و رفاقتهای مادی سودی دارد)، و نه شفاعت، )زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود). و کافران، خود ستمگرند، (هم به خودشان ستم میکنند، هم به دیگران).
مطالبه کردن موسی علیهالسلام حضرت را کی خلقت خلقا اهلکتهم و جواب آمدن
.................
روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را میآفرینی و باز همه را خراب میکنی؟ چرا موجودات نر و مادة زیبا و جذاب میآفرینی و بعد همه را نابود میکنی؟
خداوند فرمود : ای موسی! من میدانم که این سؤال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب میکردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی میدادم. اما میدانم که تو میخواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. این سؤال از علم برمیخیزد. هم سؤال از علم بر میخیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی میشود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمیخیزد.
آنگاه خداوند فرمود : ای موسی برای اینکه به جواب سؤالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشهها را میبری؟ موسی جواب داد: پروردگارا ! در این خوشهها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانههای گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم میکند که گندمها را از کاه باید جدا کنیم. خداوند فرمود: این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ موسی گفت: ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرمودهای.
خداوند فرمود : پس چگونه تو قوة شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست. همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن میآفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود.
*خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن.
.................................................
گفت موسی ای خداوند حساب
نقش کردی ، باز چون کردی خراب ؟
نر و ماده نقش کردی جانفزا
وانگهی ویران کنی آن را ، چرا ؟
گفت حق : دانم که این پرسش تورا
نیست از انکار و غفلت وز هوی
ورنه تأدیب و عتابت کردمی
بهر این پرسش تو را آزردمی
لیک میخواهی که در افعال ما
باز جویی حکمت و سر قضا
تا از آن واقف کنی مر عام را
پخته گردانی بدین هر خام را
پس بفرمودش خدا ای ذو لباب
چون بپرسیدی بیا بشنو جواب
موسیا تخمی بکار اندر زمین
تا تو خود هم وادهی انصاف این
چونکه موسی کشت و کشتش شد تمام
خوشههایش یافت خوبی و نظام
داس بگرفت و مر آنها را برید
پس ندا از غیب در گوشش رسید
که چرا کشتی کنی و پروری
چون کمالی یافت آن را میبری ؟
گفت یارب ز آن کنم ویران و پست
که در اینجا دانه هست و کاه هست
دانه لایق نیست در انبار کاه
کاه در انبار گندم ، هم تباه
نیست حکمت این دو را آمیختن
فرق ، واجب میکند در بیختن
گفت این دانش ز که آموختی ؟
نور این شمع از کجا افروختی ؟
گفت تمییزم تو دادی ای خدا
گفت پس تمییز چون نبود مرا ؟
در خلایق روحهای پاک هست
روحهای تیره گلناک هست
این صدفها نیست در یک مرتبه
در یکی در است و در دیگر شبه
واجب است اظهار این نیک و تباه
همچنان کاظهار گندمها ز کاه
....................................
مثنوی شریف دفتر چهارم
وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِّمِیقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِیَّایَ أَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاءُ وَتَهْدِی مَن تَشَاءُ أَنتَ وَلِیُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ
(سپس خداوند به موسی دستور داد برای معذرتخواهی و توبه از کردار گوسالهپرستان قوم، همراه گروهی از بنیاسرائیل به میعادگاه او بیایند) و موسی هفتاد مرد را از میان قوم خود (به نمایندگی از سوی آنان) برای میعادگاه ما برگزید (و ایشان را به کوه طور برد. در آنجا زمینلرزهای درگرفت). هنگامی که زمین لرزه آنان را فراگرفت، موسی گفت: پروردگارا! اگر میخواستی میتوانستی آنان و مرا پیش از این نیز هلاک کنی (تا بنیاسرائیل هلاک آنان را خود میدیدند. ولی اینک مرا به قتل ایشان متّهم میسازند). آیا ما را به سبب کاری که بیخردان ما کردهاند هلاک میسازی؟ (خداوندا! ما را به گناه آنان مگیر). این (درخواست نابهجای رؤیت، یا وقوع زلزله، یا کار گوسالهپرستی) جز آزمایش تو چیز دیگری نیست که به سبب آن (برابر قوانین و سنن یزدان و گسترده در پهنهی جهان) هر کس را بخواهی (و مستحقّ بدانی) گمراه میسازی، و هر کس را بخواهی (و شایسته بدانی) هدایت میکنی. تو سرپرست ما هستی. پس بر ما ببخشای و به ما رحم فرمای، چرا که تو بهترین آمرزندگانی. [[«قَوْمَهُ»: از قوم خود. حرف جرّ (مِنْ) از اوّل آن حذف شده است و تقدیر چنین بوده است: مِن قَوْمِهِ. «إِنْ هِیَ»: نیست آن. واژه (إِنْ) نافیه است، و مرجع (هِیَ) فِتْنَة به معنی امتحان، فَعْلَة به معنی کار، مَسْأَلَةُ الإِرَاءَة به معنی درخواست خود را نشان دادن است که همه محذوف است و از سیاق پیدا است، و یا این که مرجع (هِیَ) رَجْفَة مذکور است. «إِیَّایَ»: مرا. «فِتْنَتُکَ»: آزمایش تو.]]
سوال از محضر آیت الله بهجت:
چرا این همه دعا میکنیم و مستجاب نمی شود و ملایکه باز میگویند: چرا دعا نمکنید؟! جواب: زیرا استجابت دعا شرطش توبه است، لذا ملایکه میگویند: این مشروط(دعا) را با شرطش(توبه) چرا به جا نمی آورید تا مستجاب شود؟ و چرا دعای تائب و دعای با توبه نمیکنید؟!
قرآن می فرماید:
اقم الصلوه لذکری
و در جای دیگر می فرماید:
ان الذکر تنفع المومنین
و باز در جایی دیگر
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر
پس نماز ذکر و یادآوری خداست و برای انسان نفع دارد و بازدارنده از کارهای زشت و ناشایست است.
معنای کلمه نداولها:
ریشه کلمه(دول) به معنای گردیدن
در اقرب آمده است (دال الایام دولة) یعنی ایام گردش کرد.
آیه 140 آل عمران: وَ تلک الایامُ نُداولها بین الناس .
یعنی آن ایام را میان مردم می گردانیم گاهی به قومی و گاهی به قوم دیگری می دهیم.
نداول(فعل) ( می گردانیم) __ ها (ضمیر)(آن را : منظور از ها ایام است).
منبع قاموس قرآن
المنافقون
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
ﻭ ﭼﻮﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﮔﻴﺮﺩ ، ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺭﺯﻕ ﺧﺪﺍ ﺟﻮﻳﺎ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ .(10)
عبادت عبارت است از قرارگرفتن در جاذبه ربوبی و تصفیه روح از الودگیهای حیوانی ورذیلت های اخلاقی به وسیله تکالیف مقرر شده به وسیله پیامبران الهی وتسلیم شدن به دستورات سازنده وجدان برین وتغییر دادن "من مجازی"به "من حقیقی"تا همه حرکات وسکنات عضوی و روانی ادمی را به عنوان عبادت به جریان بیندازد.هنگامی که اگاهی حقیقی به لزوم شرکت در اهنگ کل هستی بوجود بیاید و برای این شرکت اراده حرکت نماید ورودبه هدف اعلای زندگی اغاز می شود.این هدف حقیقتی محدود نیست چنانکه شعاع عظمتت ربوبی یک حقیقت محدود نمی باشد.پس از ورود به هدف زندگی همه کارهای عضلانی و مغزی و روانی ادمی عبادت هایی است که در پیشگاه ربوبی تحقق می پذیرد.ان صلاتی و نسکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین.واین است معنای ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون.وعبادت های مقرر شده ؛متمرکز ساختن قوای روحی برای احساس همیشگی لزوم ارتباط با خداست.والسلام.
سلام برای تغئیر ذائقه این شعر را مینویسم
دونفر دزد خری دزدیدند / سر تقسیم به هم جنگیدند / آن دو بودند چو گرم زدوخورد/ دزد سوم زد وآن خر را برد.
البته در مثل مناقشه نیست
.ً..فتفشلوا ریحکم
یا علی
نکات قابل تامل از آیات 138 تا 140 سوره آل عمران 1_در آن برای عموم مردم است ولی تنها افراد پرهیز گار و متقی پند پذیر هستند. و روحیه افراد در استفاده و بهره از آیات الهی موثر است. پس اگر قرآن میخوانیم و تحولی نمی یابیم به خودمان رجوع کنیم 2_ در جنگ و فراز و نشیب های زندگی اهل ایمان از معین دروغین باز شناخته میشوند و خدا وند شهیدانی میگیرد تا به آسانی از دین خدا دست بر نداریم.
سعی کنیم به آیات الاهی بیشتر توجه و تدبر کنیم و شناخت خود را به یگانگی خداوند افزایش دهیم و موحد باشیم و در دام انحراف و تفرقه و سطحی نگری نیفتیم!
بسیاری از این واکنش ها نتیجه تندروی های شیعیان اسمی است!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
امت من چهار گروه هستند:
1 ـ گروهی نماز می خوانند، ولی در نمازشان سهل انگارند "ویل" برای آنهاست،
و "ویل" نام یکی از طبقات زیرین جهنم است، خداوند فرمود:
(فویل للمصلین الذینهم عن صلاتهم ساهون)
ماعون آیه 4 و 5
پس "ویل" برای نمازگزاران است، آنهایی که در نمازشان سهل انگارند.
2 ـ گروهی گاهی نماز می خوانند و گاهی نمی خوانند، پس "غی" مال آنهاست،
و "غی" نام یکی از طبقات پایین جهنم است. خداوند متعال فرمود:
(فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا).
مریم آیه 59
سپس جانشین آن مردم خداپرست قومی شدند که نماز را ضایع کرده و از شهوات پیروی کردند، و اینها به زودی در "غی" افکنده خواهند شد.
3 ـ گروهی هیچ وقت نماز نمی خوانند، "سقر" برای آنهاست،
"سقر" هم نام یکی از طبقات زیرین جهنم است که خداوند متعال فرمود:
(ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلین)
مدثر آیه 42
(اهل بهشت از اهل جهنم سئوال می کنند) چه چیزی شما را به "سقر" کشاند؟ در جواب می گویند : ما از نمازگزاران نبودیم.
4 ـ گروهی همیشه نماز می خوانند، و در نمازشان خشوع دارند.
خداوند متعال فرمود:
(قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون)
مؤمنون آیه 1 و 2
مؤمنان رستگار شدند، آنهایی که در نمازشان با خشوع هستند.
امیدواریم خداوند متعال همه ما را از گروه چهارم قرار دهد.
و اقم الصلاة ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر.
عنکبوت، 45
نماز را بپادار، که نماز انسان را از هر کار زشت و منکر باز می دارد و یاد خدا بزرگتر است
نقل شده است: هنگامی که شیطان به خداوند گفت من از چهار طرف جلو، پشت، راست و چپ انسان را گرفتار و گمراه میکنم "لَأقْعُدَنَّ لَهُم صِراطک المستقیم٭ ثم لاتینَّهم مِنْ بَینِ أیدیهم ومِنْ خَلْفِهِم وعَن أیمانِهِم وعَن شمائلهم"
فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است، پس چگونه انسان نجات مییابد؟ خداوند فرمود: راه بالا و پایین باز است؛ راه بالا نیایش و راه پایین سجده و بر خاک افتادن است. بنابراین، کسی که دستی به سوی خدا بلند کند یا سری بر آستان او بساید، میتواند شیطان را طرد کند (بحار، ج 60، ص 155)
به نام خدا
مبحث سی و یکم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
نکوهش از اطعام نکردن مساکین و تشویق نکردن دیگران به این کار (بخش پنجم)
خداوند در سوره قلم داستان باغداران بخیلی را بیان میکند که بخاطر متوجه نشدن فقیران در هنگام جمع آوری میوه درختان ،قرار گذاشتند که مخفیانه بروند و میوه ها را بچینند اما صبح که امدند با باغ خشک مواجه شدند:
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ ﴿۱۷﴾
مکارم: ما آنها را آزمودیم همانگونه که صاحبان باغ را آزمایش کردیم، هنگامی که سوگند یاد کردند که میوه های باغ را صبحگاهان (دور از انظار مستمندان) بچینند.
فَطَافَ عَلَیْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّکَ وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿۱۹﴾
فولادوند: پس در حالى که آنان غنوده بودند بلایى از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش در آمد
فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ ﴿۲۰﴾فولادوند: و [باغ] آفت زده [و زمین بایر] گردید
فَتَنَادَوا مُصْبِحِینَ ﴿۲۱﴾فولادوند: پس [باغداران] بامدادان یکدیگر را صدا زدند
أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِکُمْ إِن کُنتُمْ صَارِمِینَ ﴿۲۲﴾فولادوند: که اگر میوه مى چینید بامدادان به سوى کشت خویش روید
فَانطَلَقُوا وَهُمْ یَتَخَافَتُونَ ﴿۲۳﴾
فولادوند: پس به راه افتادند و آهسته به هم مى گفتند
أَن لَّا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُم مِّسْکِینٌ ﴿۲۴﴾
مکارم: مواظب باشید امروز حتی یک فقیر وارد بر شما نشود!
وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِینَ ﴿۲۵﴾
فولادوند: و صبحگاهان در حالى که خود را بر منع [بینوایان] توانا مى دیدند رفتند
فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ ﴿۲۶﴾
فولادوند: و چون [باغ] را دیدند گفتند قطعا ما راه گم کرده ایم
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿۲۷﴾
فولادوند: [نه] بلکه ما محرومیم
فضل
(فَ ضْ) [ ع. ] (اِمص.)
۱- کمال، افزونی.
۲- رجحان، برتری.
۳- نیکویی، بخشش.
۴- معرفت، دانش.
حدیث (1) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
مَن رُزِقَ تُقىً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ؛
هر کس تقوا روزى اش شود، خیر دنیا و آخرت روزى او شده است.
کنزالعمال، ج13، ص 151، ح36472
حدیث (4) امام على علیه السلام :
اِنَّ لاَهلِ التَّقوى عَلاماتٍ یُعرَفونَ بِها: صِدقُ الحَدیثِ و َاَداءُ المانَةِ وَالوَفاءُ بِالعَهدِ و ... ؛
تقواپیشگان نشانه هایى دارند که با آنها شناخته مى شوند: راستگویى، امانتدارى، وفاى به عهد و... .
التوحید، ص63
حدیث (7) قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
اَتقَى النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فیما لَهُ و َعَلَیهِ؛
باتقواترین مردم، کسى است که در آنچه به نفع یا ضرراوست،حق رابگوید.
نهج البلاغه، خطبه 178
حدیث (1) امام علی(ع) فرمودند:
کَم مِن شَهوَةِ ساعَةٍ اَورَثَت حُزناً طَویلاً؛
چه بسیار خواهش های نفسانی لحظه ای، که اندوه طولانی و درازی را در پی دارد.
(جهادالنفس،ح93)
به نام خدا
مبحث سی ام از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
نکوهش از اطعام نکردن مساکین و تشویق نکردن دیگران به این کار (بخش چهارم)
خداوند در سوره بلد یکی از اعمالی که باعث رستگاری و عبور انسانها از گردنه عقبه میشود را اطعام گرسنگان بیان کرده است.
و[لى] نخواست از گردنه [عاقبتنگرى] بالا رود (۱۱)فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ﴿۱۱﴾
و تو چه دانى که آن گردنه [سخت] چیست (۱۲ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ ﴿۱۲﴾
بنده اى را آزادکردن (۱۳)فَکُّ رَقَبَةٍ ﴿۱۳﴾
یا در روز گرسنگى طعام دادن (۱۴)أَوْ إِطْعَامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَةٍ ﴿۱۴﴾
به یتیمى خویشاوند (۱۵)یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَةٍ ﴿۱۵﴾
یا بینوایى خاکنشین (۱۶)أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَةٍ ﴿۱۶﴾
ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ ﴿۱۷﴾ اوْلَئِکَ أَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ ﴿۱۸
معمربن خلاد مىگوید: وقتى حضرت رضا(ص) مىخواستند غذا بخورند یک کاسه بزرگى را کنار سفره مىگذاشتند و از بهترین غذاها، از هر کدام مقدارى، در آن کاسه مىریختند و مىفرمودند: آنرا به مساکین بدهند.
سپس این آیه مبارکه را قرائت مىفرمودند: فلا اقتحم العقبة - سوره بلد آیه 11 - «پس انسان. آن گردنههاى سخت را نتواند پیمود.» و بعد مىفرمود، چون خداوند مىدانست که براى هر انسانى، آزاد کردن بنده، مقدور نیست راهى براى رسیدن به بهشت قرار داد با اطعام طعام.
آنگاه امیرالمؤمنین علیه السلام اضافه فرمود: ای محمدبن ابی بکر! نمازت را در این اوقات به جا آور و ملزم باش به اینکه کار نیک انجام دهی، و سنت حسنه به جا آوری و راه روشن و راست را انتخاب کنی و در این صورت از صراط مستقیم خارج نخواهی شد و پیرو حق باشی و به راه راست بروی .
گرچه خواندن نماز عصر و عشا بعد از نماز ظهر و جمع کردن این دو نماز اشکال ندارد و موجب بطلان نمیشود اما خواندن آن در وقتهای خاص خود از نظر شیعه، افضل است و ثواب بیش تر دارد. اول وقتی که در اسلام اینهمه توسط پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام به آن تأکید شدکه که یکی از نشانه های شیعه واقعی شمرده شده است، همین اول وقت فضیلت نمازهاست. آیت الله خویی می فرمودند: نماز فرادای اول وقت، بهتر از نماز جماعت آخر وقت است. آیت الله بهجت نیز میفرمودند: نماز فرادای اول وقت افضل از نماز جماعتی است که در غیر از اول وقت فضیلت خوانده شود. همچنین آیت الله حائری شیرازی میفرمایند: اوقات نماز 5 وقت است و اینکه ما 3 وقت کرده ایم هر چند باعث بطلان نماز نمیشود اما مخالف سنت پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام است. اینها فلسفه و پیام دارد. پیام آن این است که از نماز صبح تا نماز ظهر وقت کار است. از نماز ظهر تا اول فضیلت نماز عصر، وقت استراحت است و از اول وقت فضیلت نماز عصر تا اذان مغرب زمان کار است و از اذان مغرب تا اول وقت فضیلت نماز عشاء، وقت جمع و جور کردن کار است.
وجود عالمان دینی خداترس و غیر متکبر،حق پذیری و مهربانی در جامعه را افزایش میدهد
بنام خدا
آیه 82 سوره مائده ،ایه مشهوری است که دو جمله اول آن زیاد مورد استفاده قرار میگیرد. اما نکته ای که من از جمله آخراین آیه برداشت کردم،را در تفاسیری که مراجعه کردم ،مشاهده نکردم.
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى
ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ ﴿۸۲﴾
مکارم: بطور مسلم یهود و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مؤ منان خواهی یافت، ولی آنها را که میگویند مسیحی هستیم نزدیکترین دوستان به مومنان مییابی، این به خاطر آن است که در میان آنها افرادی دانشمند و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبر نمی ورزند.
خرمشاهی: یهودیان و مشرکان را دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان [مسلمانان] مى یابى، همچنین مهربانترین مردم را نسبت به مؤمنان [مسلمانان] کسانى مى یابى که مى گویند ما مسیحى هستیم، این از آن است که در میان ایشان کشیشان و راهبانى [حقپرست] هستند و نیز از آن روى است که کبرنمى ورزند
خداوند میفرماید مسیحیان ونصاری نسبت به مشرکین ویهودیان با مسلمانان مهربان تر هستند.زیرا کشیشان و راهبانی خداترس دارند که تکبر نمی کنند(خود را حق مطلق و برتر نمی دانند و در برابر حقیقت خاضع اند)
وجود چنین مبلغان دینی است که حقیقت پذیری و مودت و مهربانی را در میان مردم جامعه نیز گسترش میدهد.
به نام خدا
ترجمه تفسیر آیه 139 سوره آل عمران (آیاتجنگ احد)
وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٣٩﴾
و نه سستی کنید و نه اندوهگین باشید، چون شما برترین ملل دنیا هستید، اگرباایمان باشید.
تفسیر
(وهن ) به معنای ضعف است و مراد در اینجا ضعف مسلمین از حیث عزم و اهتمام بر اقامه دین و بر قتال با کافران است و کلمه (حزن )به معنای اندوه است و در اینجا مراد اندوه مؤمنان به جهت از دست دادن غنائم و متاع اندک دنیوی است و به مؤمنان می فرماید: از شکستی که در احد خوردید،اندوهگین و سست نشوید، چون مسلمانان در احد 70 نفر از شجاعان خود را از دست دادند،اماخداوند می فرماید: اگر شما مسلمانان ایمان داشته باشید،نباید در عزم خودسست شوید و اندوهناک گردید،چون ایمان امری است که با برتری شما قرین است ، زیرا ایمان ملازم صبر و تقوا بوده و ملاک فتح و ظفر هم در همین دو است و شرط کردن علو مسلمانان به ایمان ، برای آن بود که اشاره کند به اینکه مسلمانان در احد به مقتضای ایمانشان (صبر و تقوا)عمل نکردند وگرنه اثر خودرا می بخشید و در این جنگ آن آسیبها را نمی دیدند،هر چند ظاهرا خطاب به مؤمنین است ، اما مؤمنان در درجات ایمان متفاوتند و این آیه برای تقویت روحیه مؤمنین واقعی و پند مؤمنان ضعیف و عتاب و توبیخ مؤمنانی است که بهره ای از ایمان نبرده اند و مؤمنان حقیقی چون تنها برای خدا سجده می کنند وتنها پیرو راه خدا هستند و چون اوصیاء کل انبیاء هستند و از نظر مقام ، خداوندآنها را وارثان زمین نامیده است ،بنابراین همواره بر کفار برتری دارند.
تفسیر المیزان
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 140 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ﴿١٤٠﴾
اگر ( در میدان احد ، ) به شما جراحتی رسید ( و ضربه ای وارد شد ) ، به آن جمعیّت نیز ( در میدان بدر ) ، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها ( ی پیروزی و شکست ) را در میان مردم می گردانیم ( - و این خاصیّت زندگی دنیاست- ) تا خدا ، افرادی را که ایمان آورده اند ، بداند ( و شناخته شوند ) و خداوند از میان شما ، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمی دارد.
تفسیر
(قرح )به معنای اثری است که ازجراحت و آسیب وارده بر بدن به خاطر برخورد با چیز برنده ای از خارج باقی می ماند و این کلمه کنایه از صدماتی است که در جنگ احد به مسلمانان رسید وهمه آنها را در حکم شخص واحدی فرض نموده و اما مراد از آسیب دیگر،صدمه و آسیبی است که در واقعه بدر از ناحیه مسلمانان به مشرکان وارد آمده ،(وتلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء والله لا یحب الظالمین ):(این روزگار را به اختلاف احوال میان مردم می گردانیم ،تامقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود و تا از شما مؤمنان آنها را که ثابت در دین هستند(مانند علی (ع )) گواه دیگران کند و خداوند ستمکاران را دوست ندارد)،یعنی سنت الهیه بر این جاری شده است که روزگار را در بین مردم دست به دست بگرداند، بدون اینکه برای همیشه به کام یک قوم چرخانده شود وقومی دیگر از آن محروم گردند و این سنت به خاطر مصالح عمومی است که فهم شما انسانها جز به برخی از آن مصالح احاطه ندارد،و در جملات بعدی آن مصالح را برای مردم بیان می نماید که یکی ظهور ایمان مؤمنین بعد از بطون واخفای آن است ،چون خدای متعال هرگز جاهل به حال مؤمنین نیست ، اما ظاهرشدن ایمان مؤمنین مانند هر چیز دیگر باید بر طرق سنت جاریه در اسباب ومسببات صورت بگیرد،لذا چاره ای نیست جز اینکه اموری ایجاد شود تا ایمان مؤمنان ظهور یابد.و مطلب دیگر مسأله گواه است که در اینجا منظور گواهان اعمال هستند.
تفسیر المیزان
آیـه 139ـ شـان نزول : در مورد نزول این آیه و چهار آیه بعد از آن روایات متعددى وارد شده که از آنها استفاده مى شود این چند آیه دنباله آیاتى است که درباره جنگ احد داشتیم , و این آیات تجزیه و تـحـلـیـلـى اسـت روى نـتایج جنگ احد,زیرا همانطور که گفتیم جنگ احد بر اثر نافرمانى و عـدم انضباط نظامى جمعى ازسربازان اسلام , در پایان به شکست انجامید و جمعى از شخصیتها و چهره هاى برجسته اسلام از جمله ((حمزه )) عموى پیامبر, در این میدان شربت شهادت نوشیدند.
پـیامبر همان شب با یاران خود به میان کشتگان رفت و براى بزرگداشت ارواح شهدا بر سر جنازه یکایک آنها مى نشست و اشک مى ریخت و طلب آمرزش مى نمود, و سپس اجساد همه آنها در دامنه کوه احد در میان اندوه فراوان به خاک سپرده شد, در این لحظات حساس که مسلمانان نیاز شدید به تقویت روحى و هم استفاده معنوى از نتایج شکست داشتند این آیات نازل گردید.
تفسیر:.
نتایج جنگ احدـ.
در ایـن آیـه بـه مـسـلـمـانان هشدار داده , مى گوید افراد بیدار همانطور که ازپیروزیها استفاده مـى کـنند از شکستها نیز درس مى آموزند و در پرتو آن نقاط ضعفى راکه سرچشمه شکست شده , پـیدا مى کنند و با برطرف ساختن آن براى پیروزى نهایى آماده مى شوند, لذا آیه شریفه مى فرماید: ((و سـسـت نـشـوید و غمگین مگردیدشما برترید اگر ایمان داشته باشید)) (ولا تهنوا ولا تحزنوا وانتم الا علون ان کنتم مؤمنین ) یعنى , شکست شما در حقیقت به خاطر از دست دادن روح ایمان و آثار آن بوده .
آیه 140)ـ در این آیه درس دیگرى براى رسیدن به پیروزى نهایى به مسلمانان داده شده است که : ((اگـر بـه شما جراحتى رسید به آنها هم جراحتى همانند آن رسید)) (ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله ).
بنابراین , سستى و اندوه شما براى چیست ؟!.
سـپس اشاره به یکى از سنن الهى شده است که در زندگى بشر حوادث تلخ وشیرین رخ مى دهد کـه هیچ کدام پایدار نیست , و ((خداوند این ایام را در میان مردم بطور مداوم گردش مى دهد)) تا سنت تکامل از لابلاى این حوادث آشکار شود(وتلک الا یام نداولها بین الناس ).
و سـپـس اشاره به نتیجه این حوادث ناگوار کرده , مى فرماید: ((اینها به خاطرآن است که افراد با ایمان , از مدعیان ایمان شناخته شوند)) (ولیعلم اللّه الذین آمنوا).
((و یـکـى از نتایج این شکست دردناک این بود که شما شهیدان و قربانیانى , درراه اسلام بدهید)) (ویتخذ منکم شهدآ).
اصـولا مـلـتـى کـه قربانى در راه اهداف مقدس خود ندهد همیشه آنها را کوچک مى شمرد اما به هنگامى که قربانى داد هم خود او, و هم نسلهاى آینده او, به دیده عظمت به آن مى نگرند.
در پـایـان آیـه مـى فـرمـاید: ((خداوند ستمگران را دوست نمى دارد)) (واللّه لایحب الظالمین ) و بنابراین از آنها حمایت نخواهد کرد.
آیات 139 و 140 سوره آل عمران،
برگزیده تفسیر نمونه
140- ﺇِﻥْ ﻳَﻤْﺴَﺴْﻜُﻢْ ﻗَﺮْﺡٌ ﻓَﻘَﺪْ ﻣَﺲَّ ﺍﻟْﻘَﻮْمَ ﻗَﺮْﺡٌ ﻣِﺜْﻠُﻪُ ﺩﺭ ﺍﺣﺪ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺯﺧﻤﻰ ﺷﺪﻧﺪ. ﻭﺍﻗﺪﻯ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻫﺸﺎم ﻋﺪﺩ ﻛﺸﺘﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﺻَﺪَﻗَﻜُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَﻋْﺪَﻩُ ﺇِﺫْ ﺗَﺤُﺴُّﻮﻧَﻬُﻢْ ﺑِﺈِﺫْﻧِﻪِ ﺧﺪﺍ ﻭﻋﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﻛﺸﺘﻴﺪ ﻭ ﻣﺴﺘﺄﺻﻞ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﺪ، ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﺯﺧﻤﻰ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻣﺜﻞ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﺑﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺤﻠﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺿﻌﻒ ﻭ ﺣﺰﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﺻﺪﻣﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻋﻠّﺖ ﺳﻮم:
ﻭَ ﺗِﻠْﻚَ ﺍﻟْﺄَﻳَّﺎمُ ﻧُﺪﺍﻭِﻟُﻬﺎ ﺑَﻴْﻦَ ﺍﻟﻨَّﺎﺱِ ﻭَ ﻟِﻴَﻌْﻠَﻢَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﺎم ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻬﺮﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﻏﻠﺒﻪ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﻟﻴﻌﻠﻢ ﻋﻄﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻋﻠّﺘﻰ ﻣﺤﺬﻭﻑ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺍﺣﺘﻤﺎﻟﺎﺕ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﺍﺩ، ﻣﺜﻠﺎ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﺷﻜﺴﺖ (ﻭ ﻏﻠﺒﻪ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﻭﻯ ﻋﻠﻞ ﻭ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻣﻰ ﭼﺮﺧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭ ﺗﻠﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻓﻜﺮ ﺧﺪﺍﺩﺍﺩﻯ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻰ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺘﺎﻥ ﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻧﺪ ﻟﺬﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭﻫﻦ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻛﻨﻴﺪ. ﻋﻠّﺖ ﭼﻬﺎﺭم:
ﻭَ ﻳَﺘَّﺨِﺬَ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﺷُﻬَﺪﺍءَ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺷﻬﻴﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﻳﻦ ﺑﮕﻴﺮﺩ (ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﻳﻦ ﺟﺎﻯ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ:
ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯﻯ ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﺁﻥ ﺑﻜﻮﺷﻴﻢ، ﺩﺭﺍﻟﻤﻴﺰﺍﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺷﻬﻴﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻣﺴﺘﺤﺪﺛﺎﺕ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍء ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺷﺎﻫﺪﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺮﺩم ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺩﺭ ﺍﻟﻤﻨﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻭﺟﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﻭﺟﻪ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﻘﺘﻮﻟﻴﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻬﻴﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺮ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺮﺩم ﺷﺎﻫﺪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻌﻴﻢ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺑﺎﻫﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻟﺎ ﻳُﺤِﺐُّ ﺍﻟﻈَّﺎﻟِﻤِﻴﻦَ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻘﺎم ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻬﺮ ﻛﺴﻰ ﻧﺼﻴﺐ ﻧﻤﻰ ﮔﺮﺩﺩ، ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﭘﺎﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻰ ﮔﺰﻳﻨﺪ.
احسن الحدیث
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 141 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ ﴿١٤١﴾
و تا آنکه اهل ایمان رااز هر عیب و نقص پاک و کامل کند وکافران را محو و نابود گرداند.
تفسیر
(تمحیص )به معنای خالص کردن چیزی از آمیختگی و ناخالصیهائی که از خارج داخل آن چیزشده و (محق )به معنای نابود کردن تدریجی یک چیز است ، یعنی خداوند به وسیله این اختلاف نیک و بد روزگار اهل ایمان را از شوائب و ناخالصیها پاک می گرداند و کافران را بتدریج محو و نابود می سازد و این امر به جهت مصالحی است که در مداوله ایام بین مردم وجود دارد،پس خدای سبحان اجزای کفر ونفاق و فسق را کم کم از مؤمن جدا می سازد تا ایمانش خالص برای خدا شود و ازطرف دیگر جز کفر و فسق چیزی برای کافرین باقی نمی ماند و خلاصه مطلب آنکه
1ـ ایام نیک و بد در بین مردم تقسیم شده است ،
2ـ غرض از این تقسیم امتحان و جدا سازی مؤمن ازکافر،
3ـ و خالص کردن مؤمنین و نابود کردن تدریجی کفر و کافران است .
تفسیر المیزان
(آیه 141)ـ در این آیه به یکى دیگر از نتایج طبیعى شکست جنگ احداشاره شده است و آن این که ایـن گـونـه شـکستها نقاط ضعف و عیوب جمعیتها راآشکار مى سازد و وسیله مؤثرى است براى شـسـتـشـوى این عیوب , قرآن مى گوید:((خدا مى خواست در این میدان جنگ , افراد با ایمان را خالص گرداند و نقاطضعفشان را به آنها نشان بدهد و کافران را تدریجا نابود سازد)) (ولـیمحص اللّه الذین آمنوا ویمحق الکافرین ).
(آیه 142)ـ در این آیه قرآن با استفاده از حادثه احد براى تصحیح یک اشتباه فکرى مسلمانان اقدام مـى کند و مى گوید: ((آیا شما چنین پنداشتید که بدون جهاد واستقامت در راه خدا مى توانید در بـهشت برین جاى گیرید (شما گمان کردید داخل شدن در آن سعادت معنوى تنها با انتخاب نام مسلمان و یا عقیده بدون عمل ممکن است ؟) در حالى که هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را مـشـخـص نـسـاخـتـه اسـت )) (ام حـسبتم ان تدخلوا الجنة ولما یعلم اللّه الذین جاهدوا منکم ویعلم الصابرین ).
برگزیده تفسیر نمونه
وجه به معانی دوکلمه یُمَحّصَ و یَمحَقَ مفید به نظر می رسد... یُمَحّصَ از مصدر تمحیص:تصفیه، تخلیص از مواد دیگر ، کاهش دادن گناه و پستیها ، تطهیر از آلودگی ، آزمایش کردن. محَص: از عیب پاک شدن ، زر را با آتش خالص کردن ،درخشیدن ، به شتاب دویدن ، محق برعکس محص :پوشیده ، محو ، تاریک گشتن ، نابودی ، از میان رفتن ، پایان یافتن ، کاسته شدن .ّ
پس می شود خداوند مؤمنین رااز هرگونه آمیختگی خالص و درخشان میکند و کافران رابه زوال و محاق میبرد .
البته نه برای همیشه و همه ایمانها و مؤمنان، خالص و درخشان و فوق الشعاع میگردند و نه کفر به مراتب و گونه های گوناگون یکسر به محاق می رود و تحت الشعاع می ماند ، این حرکت تداولی و دورانی ادامه دارد . آنها که پایه ایمانی دارند، در کوره حوادث و برخوردها و شکستها (مانند شکست احد)از جواذب شهوات و آمیختگی از هواها خالص وآزادو تابناک میگردند تا در چهره شهدای حق و نمونه های خیر و کمال در آیند ورهبر به سوی حق و کمال و چراغی راهنما در مسیر تاریک انسانها وشبستان حیات گردند . پس این اندیشه که طرفدار حق و زیر پرچم آن بودن ضامن پیروزی باشد نادرست و با اراده خدا و مشیت و سنت او مطابق نیست و گرنه با پیروزی همیشگی و شکست ناپذیری حق ، همه مردم به آن می گرویدند و دیگر صف بندی و جهاد و ظهور درجات ایمان و کفر و تابندگی و محاق و در نتیجه حرکت فرد و تاریخ متوقف می شد .
برگرفته از پرتوی از قرآن حضرت آیةالله طالقانی).
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 142 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ ﴿١٤٢﴾
آیا گمان کردید که به بهشت وارد می شوید،بدون آنکه خداامتحان کند و آنان که جهاد در راه دین کرده و آنها که در سختیها مقاومت و صبرمی کنند، مقامشان را بر عالمی معلوم گرداند؟
تفسیر
یعنی شما گمان کرده اید که دولت برای شما واجب شده است و هرگز مبتلا به مصائب نمی شوید، بلکه یکسره وارد بهشت می شوید؟بدون آنکه مستحق بهشت از غیر مستحق مشخص گردد؟و بی آنکه کسی که دارای درجه رفیع می باشد از آنکه در درجه پایینتر است شناخته گردد؟ و بی آنکه شخص پایدار و صابر از غیر آن تمیز داده شود؟و بین علم قبل از ایجاد و علم فعلی که همان فعل ثابت خداست تفاوت وجود داردودراینجا منظور از علم ،علم قبل از ایجاد نیست ،بلکه همان علم فعلی است که عین وجود مخلوقات در عالم است .
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۴۲،احسن الحدیث
142- ﺃَمْ ﺣَﺴِﺒْﺘُﻢْ ﺃَﻥْ ﺗَﺪْﺧُﻠُﻮﺍ ﺍﻟْﺠَﻨَّﺔَ ﻭَ ﻟَﻤَّﺎ ﻳَﻌْﻠَﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺟﺎﻫَﺪُﻭﺍ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻭَ ﻳَﻌْﻠَﻢَ ﺍﻟﺼَّﺎﺑِﺮِﻳﻦَ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﻈﻴﺮ ﺁﻳﻪ 124 ﺑﻘﺮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻘﺮﺏ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪﻥ، ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻭ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭﺍﻳﻰ ﻟﺎﺯم ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺣﻘﻴﺪ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻏﺎﻟﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻨﺎﻫﺎ ﺑﻴﻔﺘﻴﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻳﻌﻠﻢ ﺗﻘﺪﻳﺮﺵ ﻭ ﺍﻥ ﻳﻌﻠﻢ ، ﻭ ﻭﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺑﺎ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ: ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻭ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻟﺼﺎﺑﺮﻳﻦ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﻛﺰ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﻯ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ.
«وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ(143)»
[و شما مرگ را پیش از آن که با آن روبرو شوید، سخت آرزو میکردید، پس آن را دیدید و (همچنان) نگاه میکردید]
1) علی بن ابراهیم، از ابو جارود، نقل کرده است که امام باقر علیه السلام در باره آیه: «وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» تا آخر آیه، فرمود: هنگامی که خداوند به مؤمنان خبر داد که آنهایی که در جنگ بدر، شهید شده اند چه جایگاهی در بهشت دارند، به شهادت علاقه مند شدند و گفتند: بارخدایا! جنگی را به ما نشان بده که در آن شهید بشویم. آن گاه خداوند، جنگ اُحد را به آنها نشان داد و از آنان جز کسانی که خدا خواست ثابت قدم نماندند؛ این گفته خداوند است که می فرماید: «وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» تا آخر آیه.#1#.تفسیر روایی البرهان
(آیه 143)ـ بعد از جنگ بدر و شهادت پرافتخار جمعى از مسلمانان عده اى در جلسات مى نشستند و پـیـوسته آرزوى شهادت مى کردند که اى کاش این افتخار در میدان بدر نصیب ما نیز شده بود, مـطـابـق مـعـمول در میان آنها جمعى صادق بودند و عده اى متظاهر و دروغگو, اما چیزى طول نـکـشـیـد کـه جـنـگ وحـشتناک احد پیش آمد, مجاهدان راستین با شهامت جنگیدند و شربت شـهـادت نوشیدند و به آرزوى خود رسیدند اما جمعى از دروغگویان هنگامى که آثارشکست را در ارتـش اسـلام مـشـاهـده کـردند از ترس کشته شدن فرار کردند, این آیه آنها را سرزنش مى کند, مـى گـویـد: ((و شـمـا تـمـنـاى مرگ (و شهادت در راه خدا) راپیش از آن که با آن روبرو شوید مى کردید, سپس آن را با چشم خود دیدید در حالى که به آن نگاه مى کردید)) و حاضر نبودید به آن تـن در دهـید, چقدر میان گفتار و کردارشما فاصله است !(ولقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رایتموه وانتم تنظرون ).
برگزیده تفسیر نمونه
نکاتی از آیه 142 _ صبر و مقاومت همراه با جهاد لازم است. زیرا شروع جنگ و ادامه ی آن و عوارض و آثار آن همه و همه نیازمند صبر و بردباری است. _راه بهشت از طریق صبر و جهاد است در قرآن آمده سلام بر شما اهل بهشت بخاطر صبر و مقاومتی که داشتید.
وَ لَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ
۱۴۳/آل عمران
و بی گمان، (بعداز جنگ بدر) جان نثاری در راه خدا را پیش از آنکه با آن روبهرو شوید آرزو داشتهاید، بدان منوال، زمینه ی وقوع آن آرزو (در جنگ احد) به صحنه ی عمل رسید، در حالی که شمایان نظاره گر آن شُدید!
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 143 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَلَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿١٤٣﴾
شما کسانی هستید که پیش از آنکه دستور جهاد بیاید با کمال شوق آرزوی جهاد و کشته شدن در راه خدا را می کردید، پس چگونه امروز که به آن مأمور شده اید نظاره می کنید و از مرگ هراسان می شوید.
تفسیر
یعنی قبل از جنگ ظاهرا آرزوی شهادت کردید، اما هنگام وقوع جنگ بسوی آرزویتان نمی شتابیدو جان خود را در راه خدا بذل نمی کنید و پیش قدم برای جهاد نمی شوید، بلکه سستی و تعلل می نمایید و ازجنگ اعراض می کنید، پس آیا جایز است بدون امتحان و به مجرد آرزو شما را وارد بهشت کنند، بدون آنکه بین ارزش کلمه ای که بر زبان جاری است و حقیقتی که در عالم عیان آشکار می گردد، تشخیص وتمیزی حاصل شود؟ودر تفاسیر آمده است که مؤمنان زمانی که خداوند تعالی آنها را از مقام شهدای بدر مطلع گردانید که چگونه در بهشت متنعم هستند،مؤمنان به آن مقام راغب شدندو گفتند: خدایا برای ما جنگی بیاور،پس خداوند جنگ احد را برای آنان مقدر فرمود، اما آنها پایداری نکردند،جز کسانی که خدا اراده پایداری آنان را نمود و لذا این آیه نازل شد.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۴۳ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
143- ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﻛُﻨْﺘُﻢْ ﺗَﻤَﻨَّﻮْﻥَ ﺍﻟْﻤَﻮْﺕَ ﻣِﻦْ ﻗَﺒْﻞِ ﺃَﻥْ ﺗَﻠْﻘَﻮْﻩُ ﻓَﻘَﺪْ ﺭَﺃَﻳْﺘُﻤُﻮﻩُ ﻭَ ﺃَﻧْﺘُﻢْ ﺗَﻨْﻈُﺮُﻭﻥَ.
ﺩﺭ ﺷﻮﺭﺍﻯ ﺟﻨﮕﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺷﺪ، ﻋﺪﻩ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺭﺃﻯ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ، ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﺮ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﭼﻮﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﻧﻌﻴﻢ ﻭ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﺷﻬﺪﺍء ﺑﺪﺭ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ، ﺑﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍﻏﺐ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺑﻤﺎ ﺟﻨﮕﻰ ﭘﻴﺶ ﺁﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﻮﻳﻢ، ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺣﺪ ﺑﺁﻧﻬﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﻤﺎﻧﺪﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎم ﻣﻠﺎﻣﺖ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺣﺎﻟﺎ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺁﺭﺯﻭﻯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﺪ.
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻳﺪ؟! ﺟﻤﻠﻪ ﻭَ ﺃَﻧْﺘُﻢْ ﺗَﻨْﻈُﺮُﻭﻥَ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﻗﺒﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻳﺪ ﻭ ﺑﺁﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﺪ.
آیه 144ـ شان نزول : این آیه نیز ناظر به یکى دیگر از حوادث جنگ احداست و آن این که : در همان حـال که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت : محمد را کشتم محمد راکشتم !.
جـمـعـى کـه اکـثـریـت را تشکیل مى دادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج مـى شـدنـد, اما در مقابل آنها اقلیتى فداکار و پایدار همچون على (ع )و ابودجانه و طلحة و بعضى دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت مى کردند.
آیه در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.
تفسیر:.
فردپرستى ممنوع ـ.
مـساله فردپرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى راتهدید مى کند, وابستگى بـه شخص معین اگرچه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت , به هـنـگـام از دسـت رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است .
قـرآن در آیـه مـورد بـحـث بـا صـراحت مى گوید: ((محمد تنها فرستاده خداست ,پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود بایدشما سیر قهقرایى کنید ؟ و بـه آیـین بت پرستى باز گردید)) ؟ (وما محمد الا رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم ).
سپس مى فرماید: ((آنها که عقب گرد کنند وبه دوران کفر وبت پرستى باز گردندتنها به خود زیان مى رسانند نه به خدا)) (ومن ینقلب على عقبیه فلن یضر اللّه شیئا).
زیرا با این عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مى سازند بلکه آنچه را به دست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد.
در پایان آیه به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات و انتشار خبرشهادت پیغمبر, دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهاى آنها را مى ستایدو آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند مى گوید: ((خداوند این شاکران را پاداش نیک مى دهد)) (وسیجزى اللّه الشاکرین ).
برگزیده تفسیر نمونه
علی بن ابراهیم می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جنگ اُحد، از صحنه جنگ خارج شد و مردی او را در آن حال دید. آن مرد هر کسی را می دید به او می گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شده است، خودتان را نجات بدهید، خودتان را نجات بدهید. وقتی به مدینه برگشتند، خداوند این آیه را نازل کرد: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ» تا آن جا که می فرماید: «انقلبتم علی أعقابکم» یعنی به سوی کفر.#1#
2) حنان، از پدرش، از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: مردم پس از پیامبر، اهل «ردة» (بازگشت به کفر) خواهند بود، به جز سه نفر. گفتم: آن سه نفر کدامند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفّاری و سلمان فارسی که رحمت و برکت خدا بر همه آنها باد، و پس از مدت کوتاهی افراد دیگری را نیز معرفی نمود و فرمود: اینها کسانی هستند که آسیاب بر آنان چرخید (در معرض آزمایش ها و دشواری ها قرار گرفتند) و از بیعت خودداری کردند، تا این که امیرالمؤمنین علیه السلام را با اکراه و اجبار آوردند و او هم بیعت کرد. و این گفته خداوند عز و جل است که می فرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ علَی أَعقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ علَیَ عقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ».#2#
3) عمرو بن ابی مقدام، از پدرش، نقل کرده است که گفت: به امام باقر علیه السلام گفتم: عامه (أهل سنت) ادعا می کنند که بیعت با ابوبکر، به خاطر این که باعث اتحاد شده، موجب رضایت خداوند متعال بوده است و خداوند نمی پسندد که امّت محمد، پس از مرگ او دچار تفرقه و پراکندگی شوند. امام باقر علیه السلام فرمود: آیا کتاب خدا را نمی خوانند؟ آیا خداوند نفرموده است: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ علَی أَعقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ علَیَ عقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» به او گفتم: مردم به گونه ای دیگر آن را تفسیر می کنند. فرمود: آیا مگر خداوند عز و جل از ملتّ های گذشته خبر نداده است که آنها پس از ارسال بیّنات نیز اختلاف ورزیدند. آن جا که می فرماید: «وَآتَیْنَا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم مِّن بَعدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَکِنَّ اللّهَ یَفْعلُ مَا یُرِیدُ»#3##4# [ و به عیسی پسر مریم دلایل آشکار دادیم و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم و اگر خدا می خواست، کسانی را که پس از آنان بودند، بعد از آن (همه) دلایل روشن که بر ایشان آمد، به کشتار یکدیگر نمی پرداختند، ولی با هم اختلاف کردند. پس بعضی از آنان کسانی بودند که ایمان آوردند و بعضی از آنان کسانی بودند که کفر ورزیدند و اگر خدا می خواست با یکدیگر جنگ نمی کردند، ولی خداوند آن چه را می خواهد، انجام می دهد]
1 - تفسیر قمی، ج 1، ص 127
2 - کافی، ج 8، ص 245، ح 341
3 - بقره/ 253
4 - کافی، ج 8، ص 270 ح 398
تفسیر روایی البرهان
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 144 سوره حجرات (آیات جنگ احد)
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ﴿١٤٤﴾
محمد ( ص ) فقط فرستاده خداست و پیش از او ، فرستادگان دیگری نیز بودند آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود ، شما به عقب برمی گردید؟ ( و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟ ) و هر کس به عقب باز گردد ، هرگز به خدا ضرری نمی زند و خداوند بزودی شاکران ( و استقامت کنندگان ) را پاداش خواهد داد.
تفسیر
(موت )خارج شدن روح از بدن و بطلان حیات است و (قتل )کشته شدن به سبب عمدی می باشد، می فرماید: در هر صورت اگر پیامبر از دنیا برود، آیا شما مرتد می شوید و به حالت اول خود باز می گردید و از دین خدا روی گردان شده و کافرمی شوید؟، (ومن ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین ):(و هر کس مرتد شود به خدا هیچ ضرری نمی رساند و البته خدا جزای نیک به اعمال شکرگزاران عطا خواهد کرد) یعنی هر کس بعد از هدایت ضلالت را برگزیند خداوند از ایمان یا کفر او تأثیری نمی پذیرد، بلکه خود اوضرر می کند،اما کسانی که پایدار بمانند و نعمت خدا را اظهار نموده و شاکرباشند و مانند کافران نعمت خدا را نپوشانند، خداوند جزای ایشان را خواهد داد،اما جزای آنان را به جهت اشعار به عظمت و ارزش آن ذکر نکرده و توضیح نداده است ، یعنی فقط خدا ارزش آن جزا را می داند و قابل بیان ووصف نیست .از سدی نقل شده است که در روز احد در بین مردم شایع شد که رسول خدا(ص )کشته شد و بعضی از اصحاب صخره گفتند:ای کاش کسی را بسوی عبدالله بن ابوسفیان بفرستیم تا برای ما امان بگیرد و گفتند:ای قوم ، محمد کشته شد، پس بسوی قوم خود باز گردید،قبل از آنکه بسوی شما بیایند و شما رابکشند و انس بن نضر گفت : ای مردم اگر محمد کشته شده ، خدای محمد نمرده است ، پس با آنانکه محمد را به قتل رساندند جهاد کنید و گفت : خدایامن از آنچه این مردم می گویند از تو عذر می خواهم و از آنان و سخنانشان بیزاری می جویم و شمشیر کشید و جنگید تا سرانجام کشته شد، و آیه مزبور در این هنگام نازل شد.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۴۴ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
144- ﻭَ ﻣﺎ ﻣُﺤَﻤَّﺪٌ ﺇِﻟَّﺎ ﺭَﺳُﻮﻝٌ ﻗَﺪْ ﺧَﻠَﺖْ ﻣِﻦْ ﻗَﺒْﻠِﻪِ ﺍﻟﺮُّﺳُﻞُ ﺃَ ﻓَﺈِﻥْ ﻣﺎﺕَ ﺃَﻭْ ﻗُﺘِﻞَ ﺍﻧْﻘَﻠَﺒْﺘُﻢْ ﻋَﻠﻰ ﺃَﻋْﻘﺎﺑِﻜُﻢْ ﻭَ ﻣَﻦْ ﻳَﻨْﻘَﻠِﺐْ ﻋَﻠﻰ ﻋَﻘِﺒَﻴْﻪِ ﻓَﻠَﻦْ ﻳَﻀُﺮَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺷَﻴْﺌﺎً ﻭَ ﺳَﻴَﺠْﺰِﻯ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺸَّﺎﻛِﺮِﻳﻦَ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺣﺪ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺍﺑﻦ ﻗﻤﺌﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺯﺧﻤﻰ ﻛﺮﺩ، ﺣﻀﺮﺕ ﺑﮕﻮﺩﺍﻟﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺑﻌﻀﻰ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ: ﻣﺤﻤّﺪ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ، ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻳﺎﺩ، ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﻛﺮﺩ. ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ؟! ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ. ﮔﻔﺖ: ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭼﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ؟! ﺑﻤﻴﺮﻳﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﻰ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺩ، ﺳﭙﺲ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﺁﻳﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﺤﻤّﺪ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﺳﺖ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻳﺎ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺩﻳﻨﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﻳﻌﻨﻰ: ﺩﻳﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﻳﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻭ ﺑﻨﻴﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﻦ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻳﺎ ﻧﻤﺎﻧﺪ، ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺿﺮﺭﻯ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺷﻜﺮ ﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺁﺭﻯ: ﻭَ ﺳَﻴَﺠْﺰِﻯ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺸَّﺎﻛِﺮِﻳﻦ.
ترجمه و تفسیر آیه 145 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُ رِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرینَ145
هیچ نفسی جز به فرمان خدا نخواهد مرد و اجل هر کس در لوح قضای الهی به وقت معین ثبت است ، و هر کس برای متاع دنیا کوشش کند از دنیا بهره مندش می کنیم و هر کس برای ثواب آخرت سعی نماید از نعمت اخرت او را بر خوردارمی نمائیم و البته خدا سپاس گزاران را جزای نیک خواهد داد.
تفسیر
این آیه تعریض ونقض قول کسانی است که می گفتند اگر شهداء به جنگ نرفته بودند کشته نمی شدند، چون سبب مرگ آنان جنگ نبود،بلکه سبب مرگ ، رسیدن اجل به اذن خداست و اگر چنین نباشد ملک الهی وتدبیر ربانی باطل می گردد، لذا مرگ سنت محکمی است که از قضای الهی نشأت می گیرد و یا آیه شریفه تعریض به کسانی است که می گفتند، اگر اختیار رهبری جنگ بدست ما بود این افراد کشته نمی شدند،(لوکان لنامن الامر شیی ء ما قتلنا هیهنا...)،لازمه سخن آن گروه این است که ایمانشان به اسلام ناشی از این پندار بوده که هر چه هست بدست رسول خداو مؤمنین است و خلاصه ، ایمان آورده اند تاصاحب اختیار دنیا باشند و اجتناب کنندگان از این پندار کسانی هستند که تنها ثواب آخرت را می جویند و خدا هردوی این طوائف را به آنچه می طلبند بهره ور می سازد، اما کسانی که تنها رضای خدا را می طلبند، خداوند آنها را تکریم می کند، پس از مدارج پست حیوانی ترقی نموده و خدا را بر این نعمت شکر گزارند و از پیامدهای چنین ایمانی زنده دل و هوشیار هستند، در واقع چنین کسانی نه کاری به ثواب دنیا دارند و نه آخرت ، آنها فقط خدا را می جویند و خدا هم جزای آنان را تقبل می نماید.
تفسیر المیزان
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 146 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ146
چه بسیار اتفاق افتاده که جمعیت زیادی از پیروان پیامبری در جنگ کشته شده اند،پس با این حال در برابرسختیهایی که در راه خدا به آنان رسید، سست و ضعیف و بیمناک نشدندو دربرابر دشمن زیر بار نرفتند و خدا صابران را دوست می دارد.
تفسیر
(ربیون )یعنی کسانی که مختص به پروردگارشان هستند و به غیر او خود را مشغول نمی کنند و (کاین )کلمه تکثیر به معنای چه بسا می باشد، یعنی آنچه از سختی و مشقت که در راه خدا دیدند دچار ضعف نفس و سستی در راه جنگ فی سبیل الله نشدند و زار وزبون نگشته و تسلیم دشمن نگردیدند، چنین کسانی که عزمشان پایدار است ونفسشان ضعیف نیست وذلت رانمی پذیرنداهل صبرند و خدا آنهارادوست دارد.
تفسیرالمیزان
.تفسیر آیه ۱۴۶(احسن الحدیث)
146- ﻭَ ﻛَﺄَﻳِّﻦْ ﻣِﻦْ ﻧَﺒِﻰٍّ ﻗﺎﺗَﻞَ ﻣَﻌَﻪُ ﺭِﺑِّﻴُّﻮﻥَ ﻛَﺜِﻴﺮٌ ﻓَﻤﺎ ﻭَﻫَﻨُﻮﺍ ﻟِﻤﺎ ﺃَﺻﺎﺑَﻬُﻢْ ﻓِﻰ ﺳَﺒِﻴﻞِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَ ﻣﺎ ﺿَﻌُﻔُﻮﺍ ﻭَ ﻣَﺎ ﺍﺳْﺘَﻜﺎﻧُﻮﺍ ﻏﺮﺽ ﺍﺯ ﻭﻫﻦ ﺑﺎﺧﺘﻦ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻋﺎﺟﺰ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻜﺎﻧﺖ ﺗﺬﻟﻞ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺻﺪﻣﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺳﺴﺖ ﻧﺸﺪﻧﺪ، ﺍﺯ ﺟﻬﺎﺩ دﺴﺖ ﻧﻜﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﺷﻤﻦ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭﺿﻊ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺍﺣﺪ ﺑﻌﻀﻰ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﻣﺮﺣﻮم ﺑﻠﺎﻏﻰ ﺩﺭ ﺁﻟﺎء ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺑﻌﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻭَ ﻣَﺎ ﺍﺳْﺘَﻜﺎﻧُﻮﺍ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻳُﺤِﺐُّ ﺍﻟﺼَّﺎﺑِﺮِﻳﻦَ.
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 147 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ147
و سخن آنان جز این نبود که می گفتند:پروردگارا گناهان ما را بیامرز و از ستمی که در باره خود کرده ایم در گذرو ما را ثابت قدم بدار و در مقابله کافران یاری فرما.
تفسیر
آنان خطاهای خویش را دربرابرشان مجسم نمودند و لذا طلب مغفرت از پروردگار خویش کردند و تمام هم و غم آنان برافراشتن پرچم دین و انتشار و شیوع آن بود و در جستجوی نعمت و غنیمت و یا ثوابی ، چه در دنیاو چه در آخرت ، نبودند و آنان نهایت ادب بندگی را در برابر خداوند بجای آوردند.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۴۷ (احسن الحدیث)
147- ﻭَ ﻣﺎ ﻛﺎﻥَ ﻗَﻮْﻟَﻬُﻢْ ﺇِﻟَّﺎ ﺃَﻥْ ﻗﺎﻟُﻮﺍ ﺭَﺑَّﻨَﺎ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟَﻨﺎ ﺫُﻧُﻮﺑَﻨﺎ ﻭَ ﺇِﺳْﺮﺍﻓَﻨﺎ ﻓِﻰ ﺃَﻣْﺮِﻧﺎ ﻭَ ﺛَﺒِّﺖْ ﺃَﻗْﺪﺍﻣَﻨﺎ ﻭَ ﺍﻧْﺼُﺮْﻧﺎ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﻘَﻮْمِ ﺍﻟْﻜﺎﻓِﺮِﻳﻦَ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺟﻬﺖ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻳﻜﻰ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺳﻬﻞ ﺍﻧﮕﺎﺭﻯ ﻭ ﺗﻌﺪﻯ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺑﺮﺩ ﻭﺿﻊ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ. ﻟﺬﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻜﺴﺖ، ﺍﻭﻝ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺩﻭم ﻣﻐﻔﺮﺕ ﺧﻄﺎ ﻛﺎﺭﻯ ﻭ ﻋﺪم ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺇِﺳْﺮﺍﻓَﻨﺎ ﻓِﻰ ﺃَﻣْﺮِﻧﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺍﺣﺪ ﻧﻴﺰ ﺩﻭ ﻭﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻳﻜﻰ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ 130- 135 ﺑﺮﺭﺳﻰ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ: ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺗَﻮَﻟَّﻮْﺍ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻳَﻮْمَ ﺍﻟْﺘَﻘَﻰ ﺍﻟْﺠَﻤْﻌﺎﻥِ ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺍﺳْﺘَﺰَﻟَّﻬُﻢُ ﺍﻟﺸَّﻴْﻄﺎﻥُ ﺑِﺒَﻌْﺾِ ﻣﺎ ﻛَﺴَﺒُﻮﺍ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺳﻨﮕﺮ ﻛﻮﻩ ﻋﻴﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺗﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﺍﻥ.
ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ: ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﭘﻰ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﻌﻠﻞ ﺷﻜﺴﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻤﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﻣﻘﺎم ﺭﺑﻮﺑﻴﺖ ﺩﺭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ.
روزی مردی داخل چاهی افتاد و بسیار دردش آمد.
یک روحانی او را دید و گفت : حتما گناهی انجام دادهای.
یک دانشمند عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت.
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد.
یک یوگیست به او گفت: این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند.
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت.
یک پرستار کنار چاه ایستاد و با او گریه کرد.
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاه کرده بودند پیدا کند.
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که: خواستن توانستن است.
یک فرد خوشبین به او گفت: ممکن بود یکی از پاهات بشکنه.
سپس فرد بیسوادی که از آنجا می گذشت دست او را گرفت و او را از چاه بیرون آورد.
آسمان هرکس به اندازه ی روشنی و تاری قلب او، روشن یا تار است. مارک تواین
بهترین راه برای درک هر چیز ، تجربه کردن آن است.چون با حدس و گمان هیچوقت دانا نخواهی شد. مارک تواین
در غدیر در گذر آن برکه آب و در کنار آن نخلهای تک افتاده و تنها و سنگهای خاره حماسه ای رخ داد وحقیقتی بوجود آمد که جهان در مقابلش تعظیم کرد غدیر یعنی عظمت و جلال یعنی بزرگی و شکوه وغدیر یعنی حماسه محمد(ص)همان خورشید رخشنده بر جهاز شتران بالا رفت صحرای وسیع در مقابلش دامن کشیده بود و شادی عجیبی در این سیاهی و سپیدی منعکس میشد صدایش بلند شد ای گروه مسلمانان تاکنون سه بار جبریل امین بر من نازل شده و مرا امر به ابلاغ رسالتم کرده اما چون میدانستم که منافق بسیار و مؤمن واقعی کمیاب است امتناع کردم سپس با قدرت بی نظیر کمربند علی را گرفت و اورا بر فراز سر بلند کرد آن چنانکه سپیدی زیر بغل او نمایان شد آنگاه منشورآسمانی خلافت را فرا خواند : من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله این عید و این حماسه واین انتخاب و این منشور بر شیعیان جهان مبارک باد . !!!
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
سپاس خدای را که قرار داد ما را از متمسکان به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام و پیشوایان و امامان که بر آنان درود باد!
إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ
بی تردید، مصحف هدایت را برای مردمان در پرتو حکمت و مشیت الاهی بر تو نازل نمودیم، هرکه آن را دریابد، به سود خویش در مسیر هدایت قرار گرفته است، و هرکه آن را درنیابد، فقط به زیان خویش در گمراهی قرار گرفته است، بدین منوال، تو مسؤول و متولی اعمال و رفتار آن ها نیستی!
حضرت علی (علیه السلام ) فرمودند:
* زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است..
تا میتازی با تو میتازند.
زمین که خوردی، آنهایی که جلوتر بودند.. هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند.
و آنهایی که عقب بودند، به داغ روزهایی که میتاختی تورا لگد مال خواهند کرد!
* در عجبم از مردمی که بدنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند
و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند...
بنام خدا
و با تبریک سالگرد عید غدیر ؛ تفاسیر مفسران در آیه 3 سوره مائده که مشهور است در روز 18 ذیحجه و در محل غدیر خم پس از بازگشت پیامبر از حجه الوداع نازل شده،را مرور می کنیم:
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا
امروز کسانى که کافر شده اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مطالب مشروحی در ذیل این آیه آورده که خلاصه انرا ذکر می کنم:
1-پس با نادرست بودن این سه احتمال که کلمه (یوم ) به معناى دوره و ایام باشد نه یک روز خاصى، و خلاصه وقتى نتوانستیم بگوئیم مراد از روز دوره پیدایش دعوت اسلامى ، و یا دوره بعد از فتح مکه ، و یا قطعه زمان بین نزول سوره برائت و رحلت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) است .(تفصیل مطلب در تفسیر المیزان موجود است)
لا جرم و بناچار باید بگوئیم مراد از این کلمه الیوم یک روز معینى است ، روزى است که خود این آیه در آن روز نازل شده ،
2-این را هم مى دانیم که کفار آرزوى سرنوشت بد براى مسلمانان در سر نمى پروریدند، مگر به خاطر دین آنان و سینه هایشان تنگى نمى کرد، و دلهایشان غش نمى کرد مگر به خاطر همینکه دین آنان و عزت و شرف ایشان را از بین مى برد و آزادى ایشان را در انجام آنچه هوا و هوسشان اقتضاء مى کرد و نفوسشان بدان عادت داشته سلب مى کرد، و به شهوترانیهاى بى قید و شرطشان خاتمه مى داد.
بنابراین آنچه در نظر کفار مورد نفرت و انزجار بود دین مسلمانان بود نه خود آنان ، با اهل دین ، هیچ غرضى و عداوتى نداشتند، مگر از جهت دین حق آنان ، آنها نمى خواستند مسلمانان از بین بروند، و چنین مردمى در د نیا نباشند، بلکه مى خواستند نور خدا را خاموش سازند، و ارکان شرک را که در حال تزلزل قرار گرفته و داشت فرو مى ریخت تحکیم ببخشند، و مؤ منین را همانطور که د ر جمله : (لو یردونکم کفارا...) گذشت به کفر قبلى خود بر گردانند، همچنانکه در آیه زیر به این حقیقت تصریح نموده ، مى فرماید: (یریدون لیطفوا نور اللّه بافواههم و اللّه متم نوره و لوکره المشرکون )، و نیز مى فرماید: (فادعوا اللّه مخلصین له الدین ، و لوکره الکافرون ).
و به همین جهت کفار هیچ همى به جز قطع این شجره طیبه و ریشه کن ساختن آن نداشتند، آنها تنها هدفشان این بود که از راه تفتین مؤ منین و راه دادن نفاق و تفرقه در بین جماعت آنان و گسترش شبه و خرافات در بین آنان ، و سر انجام افساد دین آنان ، این بنیان رفیع را سرنگون سازند.
3-آخرین امید کافران براى محو دین اسلام ، به مرگ پیامبر (ص) بسته شده بود.
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ
ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند.
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ
کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد.
اعلام علی به عنوان بزرگترین شخصیتی که شایستگی رهبری امت را دارد، وحدتی را که در جامعه بدوی و قبایلی عرب به دست آمده است، و تنها ضامن بقای این امت جوان است، متزلزل خواهد نمود. از سوی دیگر، اگر محمد درباره علی سکوت کند، حقیقتی را فدای مصلحتی ،نکرده است؟
…
بعد داستان غدیر است؛ که پیغمبر، در حالی که دارد برمیگردد، یکییکی اصحاب و یارانش را از زیر نظر میگذراند و ارزیابی میکند، که فردا دور چه کسانی جمع خواهند شد: عثمان اینطور است، ابوبکر آنطور است، سعدبن ابی وقاص اینطور است، عبدالرحمن آنطور است… تا به علی میرسد: «در این میان، علی برجستگی خاصی دارد.» (همینجا است که حمله کردهاند که: علی را آخر آورده است! خوب، جنسهای بنجل را اول میآورند!)
«وی تنها صحابی نامی محمد است که با جاهلیت پیوندی نداشته است؛ نسلی است که با اسلام آغاز شده و روحش در انقلاب محمد شکل گرفته است. ویژگی تربیتی دیگر وی آن است که دست مهربان فقر او را از خانه خویش، در آن دوره سنی که نخستین ابعاد روح و فکر انسان ساخته میشود، به خانه محمد میبرد، و تصادفی بزرگ، کودک را با داشتن پدر، به دست عموزاده میسپارد.» (در آن موقع خیلی غیرعادی بود، که بابایش زنده و مشهور و متشخص باشد، و بچهاش را به دست پسرعمو بسپرد!)، «تا روح شگفت مردی که باید نمونه یک انسان ایدهآل گردد، در مدرسهای پرورش یابد که در آن محمد آموزگار است و کتاب قرآن. از هم آغاز با نخستین پیامی که میرسد آشنا گردد و بر لوح ساده کودک خطی از جاهلیت نقش نپذیرد.»
«مرد شمشیر، سخن و سیاست؛ احساسی به رقت یک عارف و اندیشهای به استحکام یک حکیم دارد. در تقوا و عدل چندان شدید است که او را در جمع یاران تحملناپذیر ساخته است. آشنایی دقیق و شاملش با قرآن قولی است که جملگی بر آنند.» (پیغمبر، در بازگشت از حجةالوداع، دارد در ذهنش در مقایسه با یاران دیگرش، که فردا روی کار میآیند، تخیل میکند). «شرایط خاص زندگی خصوصیاش، زندگی اجتماعی و سیاسیاش و پیوندش با پیغمبر و به ویژه سرنوشت روح و اندیشهاش همه عواملی است که او را با روح حقیقی اسلام، معنای عمیقی که در زیر احکام و عقاید و شعائر یک دین نهفته است و غالباً از چشمهای ظاهربین پنهان میماند، از نزدیک آشنا کرده است؛ احساسش و بینشش با آن عجین شده است. وی یک وجدان اسلامی دارد و این، جز اعتقاد به اسلام است.»
«در طول بیست و سه سالی که محمد نهضت خویش را در دو صحنه روح و جامعه آغاز کرده است، علی همواره درخشیده است؛ همواره در آغوش خطرها زیسته است و یکبار نلغزیده است؛ یک بار کمترین ضعفی از خود نشان نداده است. آنچه در علی سخت ارجمند است، روح چندبعدی او است، روحی که در همه ابعاد گوناگون حتی ناهمانند قهرمان است: قهرمان اندیشیدن و جنگیدن و عشق ورزیدن، مرد محراب و مردم، مرد تنهایی و سیاست، دشمن خطرناک همه پستیهایی که انسانیت همواره از آن رنج میبرد، مجسمه همه آرزوهایی که انسانیت همواره در دل میپرورد.»
«اما پیدا است که در اجتماعی که بیش از ده سال با جاهلیت بدوی و قبایلی فاصله ندارد، روحی اینچنین تا کجا تنها است، غریب است و مجهول! این یک داستان غمانگیز تاریخ است و سرگذشت علی و یارانش غمانگیزترین آن. چه، هرگز فاصله مردی با جامعهاش تا این همه نبوده است». «بیشک پیغمبر به شدت به علی میاندیشید. قرائن بسیاری در حیاتش نشان میدهد که در علی به چشمی خاص مینگرد؛ اما از سویی میداند که رجال قوم هرگز به این جوان سی و اند سالهای، که جز محمد در جامعه پناهی و جز جانبازیهایش در اسلام سرمایهای ندارد، میدان نخواهند داد و رهبری او را به سادگی تحمل نخواهند کرد.»
«قویترین جناح سیاسی اسلام، جناح ابوبکر است. عمر، ابوعبیده، سعدبن ابی وقاص، عثمان، طلحه و زبیر از عناصر اصلی این باندند.» (که همگی پس از ابوبکر و به سفارش او با هم مسلمان شدند، و همینها کسانی هستند که سی و پنج سال بعد در شورا هستند! خیلی عجیب است!).
«مسئولیت پیغمبر اکنون سخت خطیر و حساس است. اعلام علی به عنوان بزرگترین شخصیتی که شایستگی رهبری امت را دارد، وحدتی را که در جامعه بدوی و قبایلی عرب به دست آمده است، و تنها ضامن بقای این امت جوان است، متزلزل خواهد نمود. از سوی دیگر، اگر محمد درباره علی سکوت کند، حقیقتی را فدای مصلحتی نکرده است؟ ضعف اجتماعی علی مگر نه معلول قدرت دینی او است؟ مگر تنهایی سیاسی او جز به خاطر خشونت و قاطعیتی است که در راه محمد نشان داده است؟ مگر شمشیر پرآوازه وی که هر طایفهای را داغدار کرده است جز به فرمان محمد و برای خدا فرود میآمده است؟ کینههایی که از او در دلها هست، مگر به گفته پیغمبر، که چند روز پیش در مکه گفت، جز به خاطر خشونتی است که در ذات خدا و در راه خدا نشان میدهد؟»
«سکوت محمد درباره علی او را در تاریخ بیدفاع خواهد گذاشت. شرایط سیاسی جامعه و ترکیب اجتماعی و طبقاتی و اشرافی آن و دستهبندیهای مصل
حتی چنان است که بیشک علی را نه تنها محروم خواهند ساخت، بلکه سیمای او را در اسلام مسخ خواهند کرد. او را در تاریخ چنان بدنام خواهند نمود که پاکترین مسلمانان برای تقرب به خدا و محمد بدو لعن فرستند. مگر با این همه چنین نشد؟ آیا محمد از علی که جز او مدافعی ندارد، دفاع نخواهد کرد؟ آیا با سکوت خویش او را به دست تاریخ بیرحم پایمال نخواهد ساخت؟»
«ده میل از مکه دور شدهاند. پیغمبر تصمیم خویش را گرفت. اینجا غدیر خم است.»
علی شریعتی، برخی ویژگیهای شخصیت پیامبر، م.آ. 28، صص 119-116
پیامبر اکرم ﷺ:
ای عمار! اگر تمام مردم دنیا به راهی می روند و علی تنها از راه دیگری می رود، پس تو به راهی برو که علی می رود و مردم را رها کن!
مولوی شعری داره که :
لطف حق باتو مدارا ها کند/ چون که از حد بگذرد رسوا کند
خداوندهمواره عذابهارابه تاخیر می اندازد تا بنده توبه کند واگر نکرد زمانی اورا مبتلی میکند که انتظارش را نداشته بنا بر این سریع الحساب یا سریع العقاب بودن خدا با حلمش منافات ندارند
پس او خدائی میکند
وظیفه مابندگیست
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ
(آری،) هنگامی که (اندرزها سودی نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند، درهای همه چیز (از نعمتها) را به روی آنها گشودیم؛ تا (کاملا) ً خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگی مأیوس شدند؛ (و درهای امید به روی آنها بسته شد).
یه روز یه کلاغه بال میزد ومیپرید که دید زنی چند تا تکه گوشت گذاشته روآتش کباب کنه وبده به بچه هاش .
کلاغه ارتفاعشو کم کرد تا رسید به گوشته نوک زد برش داشت غافل از اینکه یک تکه آتش چسبیده زیر گوشته .
رفت تا رسید به لانه اش وگوشته رو گذاشت تا بچه هاش بخورند
اما همون تکه آتشه لونه شو به آتش کشید وجوجه اش ولانه با هم سوختند .
آمد بیرون وغار غار راه انداخت که خدا
میگن صبر کوچک تو ۴۰ساله چرا منو به این زودی گرفتی ؟ عاقلی که صدای اونو شنید گفت:
این سزای کشک دزدیای ۴۰ سال پیشته مال این جرم مونده تا ۴۰سال بعد ادا بشه .
نظر عبدالفتاح عبد المقصود در مورد امیرالمومنین علی ع :
نه آنان که خدایش خواندند، به بندگی اش نشستند !
نه آنان که امامش دانستند، اطاعتش کردند !
جلد ۷ - نظام برابری
به نام خدا
مبحث بیست و نهم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
نکوهش از اطعام نکردن مساکین و تشویق نکردن دیگران به این کار(بخش سوم)
در سوره مدثر خدا یکی از دلایل جهنمی شدن را اطعام نکردن مساکین ،بیان نموده است.
چه چیز شما را در آتش [سقر] درآورد (۴۲)مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿۴۲﴾
گویند از نمازگزاران نبودیم (۴۳)قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿۴۳﴾
و بینوایان را غذا نمى دادیم (۴۴)وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ ﴿۴۴﴾
سوره الرعد
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ [27] کافران مىگویند: چرا از جانب پروردگارش معجزهاى بر او نازل نمىشود؟ بگو: خدا هر که را بخواهد گمراه مىکند. و هر که را به درگاه او روى کند، هدایت مىکند: (27)
سوره النحل
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [93] اگر خدا مىخواست، همه شما را یک امت کرده بود، ولى هر که را بخواهد گمراه مىسازد و هر که را بخواهد هدایت مىکند و از هر کارى که مىکنید بازخواست مىشوید. (93)
سوره فاطر
أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ [8] آیا آن که کردار بدش در نظرش آراسته شده، چنانکه نیکویش پنداشت، همانند کسى است که چنین نیست؟ پس خدا هر که را خواهد گمراه مىکند و هر که را خواهد هدایت مىکند. نباید که جان تو به خاطر آنها دچار اندوه شود. زیرا خدا به کارهایى که مىکنند آگاه است. (8)
تفسیر نمونه:
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﺑﻪ ﻧﻜﺘﻪ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺻﻠﺢ ﺣﺪﻳﺒﻴﻪ ﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺁﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ، ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:" ﺁﻧﻬﺎ (ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺷﻤﺎ) ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍم ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻭ ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﻬﺎﻯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﻗﺮﺑﺎﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮﺳﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﺷﺪﻧﺪ" (ﻫُﻢُ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﻭَ ﺻَﺪُّﻭﻛُﻢْ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﻤَﺴْﺠِﺪِ ﺍﻟْﺤَﺮﺍمِ ﻭَ ﺍﻟْﻬَﺪْﻯَ ﻣَﻌْﻜُﻮﻓﺎً ﺃَﻥْ ﻳَﺒْﻠُﻎَ ﻣَﺤِﻠَّﻪُ) . ﻳﻚ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻔﺮﺷﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﻤﺮﻩ ﻭ ﻃﻮﺍﻑ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺷﺘﺮﻫﺎﻯ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺤﻠﺶ ﻳﻌﻨﻰ ﻣﻜﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﻛﻨﻴﺪ (ﻣﺤﻞ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻤﺮﻩ ﻣﻜﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺞ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﻣﻨﻰ) ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻪ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﻭَ ﻣَﻦْ ﺃَﻇْﻠَﻢُ ﻣِﻤَّﻦْ ﻣَﻨَﻊَ ﻣَﺴﺎﺟِﺪَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺃَﻥْ ﻳُﺬْﻛَﺮَ ﻓِﻴﻬَﺎ ﺍﺳْﻤُﻪُ:" ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺫﻛﺮ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺍﻟﻬﻰ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ"؟! (ﺑﻘﺮﻩ- 114) ﺍﻳﻦ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺍﻳﺠﺎﺏ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻛﻴﻔﺮ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺳﺨﺖ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻛﻨﺪ.
ﺍﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻜﺮﺩ؟ ﺫﻳﻞ ﺁﻳﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﺳﺎﺧﺘﻪ، ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:" ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﮔﺎﻫﻰ ﺷﻤﺎ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻣﻰ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﻋﻴﺐ ﻭ ﻋﺎﺭﻯ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﮓ ﻧﻤﻰ ﺷﺪ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺴﻠﻂ ﻣﻰ ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺎ ﻛﻴﻔﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ" (ﻭَ ﻟَﻮْ ﻟﺎ ﺭِﺟﺎﻝٌ ﻣُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﻭَ ﻧِﺴﺎءٌ ﻣُﺆْﻣِﻨﺎﺕٌ ﻟَﻢْ ﺗَﻌْﻠَﻤُﻮﻫُﻢْ ﺃَﻥْ ﺗَﻄَﺆُﻫُﻢْ ﻓَﺘُﺼِﻴﺒَﻜُﻢْ ﻣِﻨْﻬُﻢْ ﻣَﻌَﺮَّﺓٌ ﺑِﻐَﻴْﺮِ ﻋِﻠْﻢٍ) .
ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎم ﭘﻴﻮﺳﺘﻨﺪ ﻭﻟﻰ ﺑﻪ ﻋﻠﻠﻰ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻧﺸﺪﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺍﮔﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻜﻪ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺟﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﺴﺘﻀﻌﻒ ﻣﻜﻪ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺷﺪ، ﻭ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻟﺸﻜﺮ ﺍﺳﻠﺎم ﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺣﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺣﺘﻰ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﻭ ﻣﻮﺍﻓﻘﺎﻥ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻋﻴﺐ ﻭ ﻋﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﺑﻮﺩ.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
و از مردم کسى است که جان خود را در برابر خوشنودىهاى خدا مىفروشد و خدا بر بندگان مهربان است. (سوره بقره آیه 207)
عن أبی سعید الخدری قال: لما اسری بالنبی صلّى اللّه علیه و آله و سلم یرید الغار، بات علىّ بن ابى طالب على فراش رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم فأوحى اللّه إلى جبرئیل و میکائیل: إنی قد آخیت بینکما و جعلت عمر أحدکما أطول من الاخر فأیّکما یؤثر صاحبه بالحیاة؟ فکلاهما اختارها و أحبّا الحیاة، فأوحى اللّه الیهما أفلا کنتما مثل علىّ بن ابى طالب آخیت بینه و بین نبیّی محمد صلی الله علیه و آله فبات على فراشه یقیه بنفسه، اهبطا إلى الأرض فاحفظاه من عدوه.
فکان جبرئیل عند رأسه و میکائیل عند رجلیه و جبرئیل ینادی بخ بخ من مثلک یا بن ابى طالب، اللّه عزوجل یباهی لک الملائکة فأنزل اللّه تعالى: (و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة اللّه، و اللّه رؤف بالعباد).
ابو سعید خدرى گفت:
چون پیامبر شبانه سیر کرد و مىخواست به غار برود، علىّ بن ابى طالب علیه السلام در بستر او خوابید، پس خداوند به جبرئیل و میکائیل وحى کرد: همانا من شما دو نفر را برادر هم قرار دادهام و عمر یکى از شما را از دیگرى طولانىتر کردهام، پس کدام یک از شما دیگرى را به زنده بودن بر مىگزیند؟ هر دو تاى آنان زندگى را انتخاب کردند و آن را براى خود خواستند،
پس خداوند به آنان وحى کرد که چرا شما مانند علىّ بن ابى طالب نیستید او را با پیامبر خودم محمد برادر کردم پس او در بستر محمد خوابید تا او را با جان خود حفظ کند، شما به زمین فرود آیید و او را از دشمنش حفظ کنید. پس جبرئیل نزد سر او و میکائیل نزد پاهاى او قرار گرفتند و جبرئیل ندا مىداد:
آفرین به کسى مانند تو که خداوند با وجود تو به فرشتگان مباهات مىکند، پس خدا این آیه را نازل کرد: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه». [b]
[این حدیث در منابع دیگرى هم آمده از جمله: ابن جوزى، تذکرة الخواص ص 41 و گنجى شافعى، کفایة الطالب ص 239 و شبلنجى، نور الابصار ص 86.]
به نام خدا
مبحث بیست و هشتم از آیات مرتبط با وظایف اجتماعی ما(انفاق)
نکوهش از اطعام نکردن مساکین و تشویق نکردن دیگران به این کار(بخش دوم)
سوره فجر:نشانه های انسانهای دنیادوست و جهنمی بیان شده است:
کَلَّا بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ﴿۱۷﴾: چنان نیست که شما خیال میکنید، بلکه شما یتیمان را گرامی نمیدارید.
وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۱۸﴾: و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمیکند.
وَتَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلًا لَّمًّا ﴿۱۹﴾: و میراث [ضعیفان] را چپاولگرانه مى خورید
وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ﴿۲۰﴾: و مال را دوست دارید دوست داشتنى بسیار
همانطور که دیده میشود در همه آیات بالا از تشویق نکردن به اطعام مسکین سرزنش شده است یعنی که انسانها علاوه بر آنکه خود به مستحقان و بینوایان غذا میدهند،باید دیگران را هم تشویق به این کار کنند.
چقدر این جمله از ایت الله بهجت زیباست:هیچ ذکری بالاتراز ذکرعملی نیست.وهیچ ذکر عملی بالاتر از ترک معصیت نیست.
توجه
احادیثی که شاید تا به حال نشنیده باشید :
1_حضرت رضاعلیه السلام فرمود:هرکس در روز عیدغدیر، مومنی را اطعام کند،گویا همه انبیاء و صدیقین را اطعام داده است (اقبال الاعمال ص778)
2_حضرت صادق علیهالسلام فرمود:یک درهم انفاق در روز غدیر،برابر با یک میلیون درهم(در زمان های دیگر)است(وسائل الشیعه ج97،ص117)
3_حضرت رضا علیه السلام فرمود:هرکس در روز عیدغدیر به دیدار مومنی برود،خداوند به قبراو هفتاد نور وارد می کند،قبرش را وسعت می بخشد،وهر روز هفتاد هزار فرشته قبرش را زیارت کرده و او رابه بهشت بشارت می دهند(اقبال الاعمال ص778)
4-امام صادق علیه السلام فرمود:عید غدیر، بزرگترین عید خداوند متعال است(بحارالأنوار، ج98،ص303)
5_امام صادق علیه السلام فرمود:روزه روز غدیرخم با روزه عمر دنیا برابری می کند،ونزد خداوند معادل صدهزار حج و صد هزار عمره است(وسائل الشیعه،ج3،ص338)
6_امام رضا علیه السلام فرمود:روز غدیر، روز ترک گناهان کبیره ودیگر گناهان(صغیره) است(اقبال الاعمال، ص778)
7_امام رضا علیه السلام فرمود:روز غدیر، روز زیاده خواهی از خداوند است(اقبال الاعمال ص778)
8_امام صادق علیه السلام فرمود:برای جمعی از دوستان وشیعیانش که نزد وی بودند،فرمود:در روز غدیر،جهت بزرگداشت این روز،به برادران ایمانیت بسیار نیکی کن ونیازهای آنان را برآورده ساز(بحار الأنوار، ج98،ص302)
9_احمدبن محمد گفت:در مجلس حضرت رضاعلیه السلام بودیم درحالی که آن مجلس از خانواده حضرتش پر بود ودرباره روز غدیر گفتگو می کردند.پس حضرت رضا علیه السلام (به من)فرمود:در این روز هر مرد و زن مومنی را شاد کن(تهذیب الاحکام، ج6،ص24)
10_امام صادق علیه السلام درحضور جمعی از دوستان و شیعیان خویش فرمود:هنگامی که صبح روز غدیر شد مومن باید تمیز ترین وفاخرترین لباسهایش را پوشیده وخود رادر حدتوانائیش معطر سازد(بحار الأنوار، ج98،ص301)
11_امام رضاعلیه السلام فرمود:روز غدیر، روزی است که دعا درآن مستجاب می گردد(اقبال الاعمال ص778)
12_امام رضا علیه السلام فرمود :روز غدیر، روز زدودن اندوه و روز برطرف شدن غم هاست(اقبال الاعمال، ص778)
13_امام صادق علیه السلام فرمود :شاید گمان می کنی که خداوند،روزی را آفریده که حرمت آن از روز غدیر،عظیم تر باشد؟نه به خدا سوگند، نه به خدا سوگند، نه به خدا سوگند (بحارالأنوار، ج98،ص303)
14_امام رضا علیه السلام فرمود:مثل مومنین در قبول ولایت امیرالمومنین علیه السلام در روز غدیر خم، مثل فرشتگان درسجده بر حضرت آدم علیه السلام است،ومثل کسانی که در روز غدیر از ولایت امیرالمومنین علیه السلام سر باز زدند،مثل شیطان است(اقبال الاعمال، ص778)
به نام خدا
مبحث بیست و هفتم از آیات مرتبط با وظایف اجتماعی ما (انفاق)
نکوهش از اطعام نکردن مساکین و تشویق نکردن دیگران به این کار(بخش اول)
خداوند در موارد متعدد مخصوصا در سوره های مکی ابتدای بعثت ، به موضوع توجه به همنوعان و اطعام مساکین و احترام یتیمان تاکید زیادی کرده و یکی از نشانه های افراد جهنمی را عدم توجه به این مسئله دانسته است.
سوره حاقه: {گویند] بگیرید او را و در غل کشید (۳۰) خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ﴿۳۰﴾
آنگاه میان آتشش اندازید (۳۱)) ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ﴿۳۱﴾
چرا که او به خداى بزرگ نمى گروید (۳۳)إِنَّهُ کَانَ لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ ﴿۳۳﴾
و به اطعام مسکین تشویق نمى کرد (۳۴) وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳۴﴾
علامه طباطبایی(ره) در شرح « وَ لَا یحَُضُّ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْکِینِ » می نویسد: یعنی در مورد بینوایان سهل انگاری می کردند و رنجی که فقرا می کشیدند اهمیتی برای آنها نداشت
سوره ماعون:نشانه های تکذیب کنندگان دین بیان شده که یکی ،همین است
وَلَا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿۳﴾و به خوراک دادن بینوا ترغیب نمى کند (۳)
ورود به بهشت ،مستلزم تحمل سختی و زیان است.ابتلاء،سنت الهی است
ایه 214 سوره بقره این چنین می گوید:
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ
حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ ﴿۲۱۴﴾
ترجمه فولادوند: آیا پنداشتید که داخل بهشت مىشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سر] پیشینیان شما آمد بر [سر] شما نیامده است
آنان دچار سختى و زیان شدند و به [هول و] تکان درآمدند تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که با وى ایمان آورده بودند
گفتند پیروزى خدا کى خواهد بود هشدار که پیروزى خدا نزدیک است
ترجمه مکارم: آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید، بی آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟!
همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند
گفتند: پس یاری خدا کی خواهد آمد؟! (در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یاری خدا نزدیک است!
ایه بسیار گویاست. ورود به بهشت اسان نیست باید سختی و زیان را تحمل کرد تا حدی که متقاضی و ارزومند نصرت سریعتر خدا باشید
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این ایه چنین گفته :
کلمه (باساء) به معناى شدت و سختى است که از خارج نفس آدمى به آدمى وارد مى شود، مانند گرفتاریهاى مالى ، و جاهى ، و خانوادگى ، و نداشتن امنیتى که در زندگیش به آن نیازمند است .
و اما ضراء عبارت است از شدتى که به جان و تن انسان مى رسد، مانند جراحت و قتل و مرض ،
و کلمه زلزله و زلزال معنایش معروف است ، و اصل آن از ماده (ز - ل - ل ) است ، که به معناى لغزیدن است ، و اگر این کلمه تکرار شده ، براى این بود که بر تکرار دلالت کند، تو گوئى زمینى که مثلا دچار زلزله شده ، لغزشهائى پشت سر هم کرده ،
این آیه همانطور که قبلا هم اشاره کردیم دلالت مى کند بر اینکه مساءله ابتلا و امتحان در امت اسلام نیز جریان دارد، و این سنت همیشگى است .
و نیز دلالت دارد بر اینکه مثل و وصف امتهاى گذشته عینا تکرار مى شود، آنچه بر سر امتهاى گذشته رفته است بر امت اسلام نیز خواهد رفت ، و این همان است که نامش را تکرار تاریخ و یا عود آن مى گذاریم .