نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

احادیث و ایات قرانی (۱۵مهر ۹۴)

سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد مصطفی (ص )
اِتَّقِ المَحارِمَ تَکُن أعبَدَ النّاسِ وَ ارضِ بِما قَسَمَ اللَّهُ لَکَ تَکُن أغنَى النّاسِ؛
از چیزهاى حرام بپرهیز تا از همه کس عابدتر باشى و بقسمت خویش راضى باش تا از همه کس ثروتمندتر باشى.
 صلوات

ﺍﺯ ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
' ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ،ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﻋﺠﻠﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺩﻭﺭﺍﻥ
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ!
ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺐ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﯾﻪ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ،ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯﭘﺲ
ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﻃﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ
ﻫﺮﮔﺰ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ ،ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ
ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﯾﺎ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻻﺳﺖ ...

از قرآن بپرس: 
چرا بعضی از ملت‌ها این گونه غرق شهوات و هوای نفس شده‌اند که روز به بروز در لجن زار آلودگی‌ها بیشتر فرو می‌روند؟ اشکال کار از کجاست؟ 
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ ۖ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿٥٩﴾
آنگاه، پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوس‌ها پیروى کردند، و به زودى [سزاى‌] گمراهى [خود] را خواهند دید. 
سوره مبارکه مریم – آیه ۵۹
........................................
از قرآن بپرس: 
چرا برخی از جوامع پی در پی دچار حوادث تلخ و مصیبت بار، مشکلات بزرگ و تنگدستی می‌شوند؟ این ملت‌ها چگونه باید از رحمت الهی بهره‌مند شوند؟ 
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَ‌ىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَ‌کَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْ‌ضِ وَلَـٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ﴿٩٦﴾
و اگر مردم شهر‌ها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‌گشودیم، ولى تکذیب کردند؛ پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان‌] آنان را گرفتیم. 
سوره مبارکه اعراف – آیه ۹۶


سلام ،صبح همه بخیر ، تشکر مى کنم از مطالب مفید دوستان ، سوالى داشتم و اون اینکه ، خداوند بیش از وسع ، به کسى تکلیف نمى فرماید ، این وسع را ما چگونه تشخیص بدهیم ، خدا که قطعا میداند ، ولى خود ما چطور مى توانیم ، بفهمیم که وسع و ظرفیت ما چقدر است ، چون مى شود به بهانه نداشتن وسع از زیر بار تکلیف شانه خالىى کرد، 
شاهد مثال هم ، ایه ١٤٣ ،انان که ارزوى شهادت داشتند ، ولى در معرکه واقعى ، گریختند 
ایا مى توان گفت ، فرار کنندگان ،ظرفیت مواجهه نداشتند ، پس خداوند هم تکلیف را از انها برداشت ، و مىفرماید در این سخن ثابت نماندند ، مگر انان که خدا خواست ، به عبارتى خداوند ، تکلیف را بر دوش کسانى گذارد که ظرفیتش را پیدا کرده بودند ، 
البته این مطلب ، بدین معنا نیست که، حالا که ما وسعش را نداریم ، پس تکلیف هم نداریم ، بلکه بهتر است ، ظرفیت خود را بالا ببریم تا بتوانیم تکلیف را بپذیریم ، ولى تا زمانى که ظرفیت و وسع ما کافى نباشد ، خداوند تکلیف به ما نمى دهد ، و البته تکلیفى که نباشد ، پاداشى هم در پى نیست ، معلم از شاگردان زرنگ انتظار بیشترى دارد و تکالیف سخت ترى مى دهد 
خوشحال مى شوم ،شاهد نظرات دوستان باشم ، ببخشید طولانى شد ، سپاس 

سؤال خوبی است ولی اینجا مسأله فرق دارد!
خیلی کوتاه:
این افراد خودشان اصرار داشتند که جان نثاری کنند و ظرفیت خود را نشان دهند و خداوند موقعیتی و امتحانی پیش آورد تا مرتبه آن ها مشخص شود!


به نام خدا
مبحث سی و چهارم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
اهمیت انفاق و تاکید متعدد قرآن به انفاق (بخش سوم)
قُل لِّعِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لَّا بَیْعٌ فِیهِ وَلَا خِلَالٌ

به بندگان من که ایمان آورده‌اند بگو نماز را برپا دارند؛ و از آنچه به آنها روزی داده‌ایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند؛

پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است، و نه دوستی! (نه با مال می‌توانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوندهای مادی).لینک

در هنگام نیایش


به آنچه خدا به شما نداده ، فکر نکنید ...


به نعمت های بیشماری فکر کنید که ...

 خـــــــــدا 

بدون نیایش به شما بخشیده است ...!!!

فردا روز مباهله ست ! به‌بهانه ۲۴ ذی‌الحجه؛
روز مباهله چه روزی است؟
مباهله در اصل از «بَهل» به‌معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است، اما مباهله به‌معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.
اعمال روز مباهله

روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.

در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است:

اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛

دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛

سوم: دو رکعت نماز؛ چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد.

هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین(ع) به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی (ع) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.


خدایا ! ؛ 
همون طور که به پیامبرمون کمک کردى،
 ملت مظلوم و نجیب ایران رو هم که از عاشقان راستین رسولت هستن ، در رویارویى با دشمنان بیشمارشون یاری کن ...

آمین 


دیروز امام جماعت محل ما،بین نماز ظهر وعصر که بمناسبت عید غدیر بحث ولایت را مطرح میکرد،به آیات 55-58 سوره مائده اشاره کرد و با استفاده از آیه زیر ،گریزی هم به دست دادن آقای ظریف وزیر خارجه کشورمان با اوباما رییس جمهور آمریکا زد
وبا استناد به آیه زیر ،دست دادن ظریف و اوباما را مصداق دوستی با اهل کتاب دانست.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿۵۷﴾

فولادوند: اى کسانى که ایمان آورده ‏اید کسانى را که دین شما را به ریشخند و بازى گرفته‏ اند [چه] از کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [چه از] کافران دوستان [خود] مگیرید و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید


از این برداشت و تفسیر ایشان متاثر شدم.همانطور که در پستهای بالا به تفصیل بیان شد،رویکرد کلی قرآن در بحث تولی و تبری مشخص و شرایط و حدود آن بیان شده است و نمی توان یک آیه یا یک جمله را به هر نحوی معنا کرد.

نمی توان در آیه 55(آیه ولایت)،ولی را به معنای سرپرست و امام بگیریم و در آیه 58 مفهوم ولی و اولیا را به کوچکترین حد آن (که حتی منطبق بر معنای کلمه هم نیست)،به دست دادن دو نفر تنزل دهیم.

مطابق نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان اتخاذ اولیا به معنی سلام وعلیک ظاهری و دست دادن نیست بلکه نزدیکی زیاد در حد اعتماد و سرسپردگی است.خلاصه نظر المیزان بشرح زیر است:

"در مجمع البیان مى گوید: (اتخاذ) به معناى اعتماد کردن بر چیزى است ، به این صورت که شخص به آن دلگرم باشد که در فلان کار به دردم مى خورد و آن را براى آن کار ذخیره بسازد.

و راغب در مفردات خود گفته کلمه : (ولاء) و نیز کلمه (توالى ) به این معنا است که دو چیز و یا چند چیز طورى نسبت به یکدیگر متصل باشند که چیزى از غیر جنس آنها در بین قرار نداشته باشد، و کلمه به عنوان استعاره در معناى نزدیکى استعمال مى شود، حال یا نزدیکى از حیث مکان ، یا از حیث نسبت و خویشاوندى ، یا از حیث دین ، یا از حیث صداقت و نصرت و یا اعتقاد.

و سخن کوتاه اینکه ولایت یک نوع خاصى از نزدیکى چیزى به چیز دیگر است ، بطورى که همین ولایت باعث شود که موانع و پرده ها از بین آن دو چیز بر داشته شود، البته نه همه موانع ، بلکه موانع آن هدفى که غرض از ولایت رسیدن به آن هدف است ، 


.....

پس حاصل کلام این شد که مراد از جمله : (لا تتخذوا الیهود و النصارى اولیاء) نهى از دوستى با یهود و نصارا است ، 

دوستى به حدى که باعث کشش روحى بین مسلمین و اهل کتاب شود و در نتیجه اخلاق اهل کتاب در بین مسلمین راه یابد چون چنین دوستى سرانجام سیره دینى جامعه مسلمان را که اساس آن پیروى از حق و سعادت انسانها است ، دگرگون ساخته ، سیره کفر در بین آنان جریان مى یابد که اساسش پیروى از هواى نفس و پرستش شیطان و خروج از راه فطرى زندگى است .لینک

اصحاب رَقیم: نام دیگر اصحاب کهف به سبب نگاشته شدن نام و سرگذشت آنان در یک لوح‏

فرهنگ نویسان عربى، رقیم را به معناى «مرقوم» و برگرفته از ریشه «ر- ق- م» دانسته و معانى «نوشته» ، «خط و نوشته برجسته» و برخى نیز «دوات» را براى آن گفته‏اند. شمارى از آنها، «رقم» را نقطه و اعراب گذارى کردن‏ نوشته‏ و گروهى نیز نوشتن‏ معنا کرده‏اند؛ اما چنان که برخى نیز در جمع میان معانى گفته‏اند کاربردهاى گوناگون «رقم» و واژگان برگرفته از آن نشان مى‏دهد که ریشه یاد شده، در اصل به معناى ایجاد نشانه در هر چیزى است که متناسب با موارد کاربرد، معناى متفاوتى دارد؛ رَقَم الکتاب؛ یعنى کتاب را نوشت، رَقَمَ الشى‏ء؛ یعنى آن چیز را با نشانه‏اى، متمایز کرد، رَقَمَ الکلمات؛ یعنى واژگان را نقطه و اعراب گذارى کرد. در مقابل، پاره‏اى از قرآن پژوهان، «رقیم» را از واژگان دخیل مى‏دانند؛ از جمله آن را واژه‏اى رومى و به معناى «لوح» و واژه‏اى سریانى و به احتمال، نام مکانى دانسته‏اند. 
واژه «رقیم» فقط یک بار در قرآن آمده است:
«ام حَسِبتَ انَّ اصحبَ الکَهفِ والرَّقیمِ کانوا مِن ءایتِنا عَجَبا». (کهف/ 18، 9) هویّت اصحاب رقیم که از آیات شگفت الهى خوانده شده‏اند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلى‏ترین موضوع مورد چالش در میان صاحب نظران است. منابع نخست تفسیرى شیعه‏ و سنى‏ نشان مى‏دهد که در عصر نزول و سده‏هاى آغازین تاریخ اسلام، همه مفسّران، هماهنگ با سیاق آیات، اصحاب کهف و رقیم را گروه واحدى مى‏دانسته‏اند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معناى «رقیم» و وجه تسمیه اصحاب کهف به آن بوده است؛ این گروه معانى متفاوتى را براى رقیم گفته‏اند. بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوى‏ و پاره‏اى از احادیث‏ و نیز احتمالًا برخى منابع اهل کتاب، آن را به معناى کتیبه و لوحى دانسته‏اند که نام و سرگذشت اصحاب کهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن لوح، نویسندگان و محل نصب یا نگهدارى آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب کهف، کتاب دینى، درهمها و سگ آنان و همچنین وادى و کوهى که غار در آن قرار داشت، دیدگاههاى دیگرى است که از سوى این مفسران ارائه شده است. انگاره‏هاى یاد شده، گاه با پذیرش‏ یا نقد 
دائرة المعارف قرآن کریم، ج‏3، ص: 407
مفسران متأخر رو به رو گشته و گاهى نیز بدون هیچ اظهار نظرى گزارش شده است. 
بنابراین دیدگاه که مورد پذیرش مشهور مفسران متأخر از اهل سنت نیز بوده‏ عطف «الرقیم» بر «الکهف» عطف بیان‏ و براى متمایز کردن اصحاب کهف از دیگر گروههاى مشابه است. البته در دوره‏هاى بعد گویا کشف اجسادى از مردگان در غارهایى چند و مشابهتها و تفاوتهاى آن با داستان اصحاب کهف‏ و نیز روایت مرفوعه‏اى از پیامبر صلى الله علیه و آله‏ زمینه چالش بر سر هویت اصحاب رقیم شد. در مقابل نظریه اوّل برخى، اصحاب رقیم را گروهى دیگر دانسته و داستان موسوم به «حدیث غار» در روایت مرفوعه نعمان بن بشیر از پیامبر صلى الله علیه و آله را سرگذشت آنان پنداشته‏اند. براساس این روایت، روزى سه نفر در بیابان و در پى بارش شدید باران به غارى پناه مى‏برند. دهانه غار بر اثر سقوط سنگى بزرگ از بالاى کوه، بسته شده و آنان در آنجا محبوس مى‏شوند. پس از استغاثه فراوان بر آن مى‏شوند که هر یک به بیان کار نیکى از خود بپردازند، باشد که خداوند از سر رحمت نجاتشان دهد، پس چنین مى‏کنند و دهانه غار گشوده مى‏شود. این انگاره از سوى صاحبان دیدگاه نخست رد شده است. برخى از آنان با بیان وجه ارتباط سرگذشت اصحاب کهف با آیات پیش از آن، حدیث غار را با سیاق آیات مذکور ناسازگار دانسته و نیز معتقدند که نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت یکى و وانهادن دیگرى از بلاغت دور است. نکته مهم‏تر اینکه افزون بر گزارش متفاوت حدیث غار در منابع گوناگون، در متن آن نامى از اصحاب رقیم نیامده است‏ ، گویا برخى راویان، افراد یاد شده را که همانند اصحاب کهف به غار پناهنده شده‏اند، بر اصحاب رقیم تطبیق کرده‏اند. هویّت و سرگذشت اصحاب رقیم و سبب این نامگذارى در احادیث اسلامى و منابع مربوط به آن نیز بازتاب یافته است. در پاره‏اى از روایات شیعى، اصحاب کهف و رقیم، گروه واحدى معرفى شده‏اند که نام و سرگذشت آنان در لوحى از مس نگاشته شده بود. در این روایات به جزئیات بیشترى درباره نام، زمان، مکان، سرگذشت و پادشاه عصر آنان پرداخته شده است. (اصحاب کهف) منابع‏-
( 6). الصحاح، ج 5، ص 1936؛ النهایه، ج 2، ص 254،« رقم»
 ( 7). مفردات، ص 362،« رقم»
 ( 8). جمهرةاللغه، ج 2، ص 790؛ لسان‏العرب، ج 5، ص 291،« رقم»
 ( 1). ترتیب العین، ص 323؛ لسان‏العرب، ج 5، ص 291؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 1469،« رقم»
 ( 2). القاموس‏المحیط، ج 2، ص 1469؛ مقاییس‏اللغه، ج 2، ص 425؛ الصحاح، ج 5، ص 1936،« رقم»
 ( 3). التحقیق، ج 4، ص 174؛ المصباح، ج 1، ص 236؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 1469،« رقم»
 ( 4). الاتقان، ج 1، ص 293؛ البرهان فى علوم‏القرآن، ج 1، ص 384
 ( 5). واژه‏هاى دخیل، ص 224
 ( 6). تفسیر عیاشى، ج 2، ص 322؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ التبیان، ج 7، ص 11
 ( 7). تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 325؛ جامع البیان، ج 15، ص 247- 248؛ معانى القرآن، ج 2، ص 134
 ( 8). مجمع البحرین، ج 2، ص 725،« رقم»؛ الصافى، ج 3، ص 231؛ المیزان، ج 13، ص 245، 246
 ( 9). تفسیر العیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر القمى، ج 2، ص 31؛ نورالثقلین، ج 3، ص 244، 246
 ( 10). جامع‏البیان، ج 15، ص 247- 249؛ التبیان، ج 7، ص 11؛ زادالمسیر، ج 5، ص 107- 108
 ( 11). تفسیر ابى‏السعود، ج 5، ص 206؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7- 8؛ روح‏المعانى، ج 15، ص 303- 304
 ( 12). الفرقان، ج 15، ص 24- 25
 ( 1). التبیان، ج 7، ص 11؛ مجمع‏البیان، ج 6، ص 697- 698؛ زادالمسیر، ج 5، ص 108
 ( 2). جامع البیان، ج 15، ص 248؛ التفسیر الکبیر، ج 21، ص 82؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7
 ( 3). اضواء البیان فى تفسیرالقرآن، ج 9، ص 12
 ( 4). المحررالوجیز، ج 3، ص 497؛ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232؛ التحقیق، ج 4، ص 175
 ( 5). المحرر الوجیز، ج 10، ص 367؛ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232؛ التحقیق، ج 4، ص 173
 ( 6). مسند احمد، ج 5، ص 343- 344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140- 142
 ( 7). تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232- 233
 ( 8). مسند احمد، ج 5، ص 343- 344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140- 142
 ( 9). تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7- 8؛ التفسیر الکبیر، ج 21، ص 82؛ المیزان، ج 13، ص 246، 281
 ( 10). المیزان، ج 13، ص 246
 ( 11). مسند احمد، ج 5، ص 343- 344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140- 142
 ( 12). مسند احمد، ج 5، ص 343- 344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ ج 5، ص 273؛ بحارالانوار، ج 14، ص 408- 422
 ( 1). تفسیر عیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ بحارالانوار، ج 14، ص 426
 مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم - قم، چاپ: دوم، 1389.

از عارفی پرسیدند : چرا اینقدر ذکر صلوات در منابع دینی ما تاکید شده! و برای آمرزش گناهان، وسعت روزی ، صحت و سلامتی، گشایش در کارها و... صلوات تجویز کرده اند. سر و راز این ذکر چیست؟؟؟
فرمود: اگر به قرآن نگاه کنید، فقط و فقط یکجا در قرآن هست که خداوند انسان رو همشأن و هم درجه ی خودش میکنه! یعنی از انسان میخواد که بیاد کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنن و اون این آیه ست:
"انّ الله و ملائکته یصلّون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلموا تسلیما"
خدا و ملائکه اش دارند برای پیامبر صلوات میفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید.
علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات همینه که انسان رو یکباره تا کنار خدا بالا می بره...
"الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم "


موسیقی باعث ارتقاء هیچ چیزی که از قبل در قلب نباشد، نمی شود.
بنابر این کسی که نفس اش به چیزی غیر از خدا متصل باشد، توسط موسیقی به امیال حسی و حیوانی برانگیخته می شود. 
اما کسی که در درون به محبت الهی متصل باشد، با شنیدن موسیقی در جهت خواست الهی بر انگیخته می شود.
آنچه غلط و نادرست است حاصل حجاب نفس است و آنچه درست و حقیقی است در لفافه دل است.
پوشش و لفافه نفس، تاریک و زمینی است
در حالی که (لفافه) دل، آسمانی و درخشان می باشد. 
افراد عادی برحسب طبایع حیوانی خود به موسیقی گوش می سپارند 
و استماع سالکان طریقت نیز از روی میل و خوف می باشد 
در حالی که استماع آن توسط اولیاء موجب فراهم آمدن مشاهده الطاف و عطایی الهی خواهد شد، و اینان عرفایی هستند که نزد ایشان استماع موسیقی به معنای تفکر و شهود می باشد.
ابوحفص سهروردی
ابعاد عرفانی اسلام 
صفحه 310 و 311
شاه کلید
 مراقب افکارت باش که تبدیل به گفتارت می شود. 
مراقب گفتارت باش که رفتارت را تعیین می کند.
 مراقب رفتارت باش که عادتت می شود.
 مراقب عادتت باش که تبدیل به شخصیت تو می شود. 
و شخصیت تو سرنوشتت را ترسیم می کند. (حضرت علی علیه السلام).



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد