نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

احادیث و ایات قرانی (۱۷ مهر ۹۴)

نهج الفصاحه،سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد مصطفی(ص ) 
اثنان یکرههما ابن آدم الموت و الموت خیر له من الفتنة و یکره قلّة المال و قلّة المال أقلّ للحساب.
فرزند آدم از دو چیز بیزار است یکى مرگ در صورتى که مرگ براى او از فتنه بهتر است و کمى مال در صورتى که هر چه مال کمتر باشد حساب آن آسانتر است.
 صلوات

بنام خدا.مطلبی متفاوت در خصوص آیات ناظر بر ظهور امام زمان از آقای مهندس جمال گنجه ای مطالعه نمودم که در زیذ برای استحضار شما کاربران نیز ارسال میکنم.

"اثبات وجود امام زمان (ع) بر اساس مستندات قرآنی

در ترجمه جلد 13 بحارالانوار که تماما مربوط به امام زمان (ع) است ، آیاتی را از قرآن کریم ذکر نموده ومدعی شده که آنها دالّ بر وجود آنحضرت است ، اما به نظر این قلم آنها هیچ تصریحی به این موضوع ندارند . آنها آیاتی ازقبیل «ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض.....» و «ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله.....» و «بقیه الله خیر لکم...» و «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» و امثال آن می باشند .
اما ، به نظر این قلم ، یک چنین موضوع مهمی نمیتواند مستند قرآنی روشن و واضح نداشته باشد .

مستندات قرآنی مورد بحث را در دو جا باید جستجو کرد :
1 – وظایفی که پیامبر (ص) موظف به انجام آنها شد ، اما ، به علت وفاتش موفق به انجام آنها نشد ، و البته امام زمان کسی است که آن وظایف را به انجام برساند ، زیرا که خداوند سخن لغو نمیگوید و دستوری نمیدهد که اجرا نشده بر زمین بماند .
2 – وظیفه ثابت پیامبرانهء همه پیامبران ، از جمله پیامبر عظیم الشان ما ، که نمیتوان آن را «پست بلا تصدی» تصور کرد .

و اینک شرح مختصر هریک :

ا – وظایف بر زمین مانده پیامبر (ص)

در آیه 73 سوره توبه ، و در آیه 9 سوره تحریم می فرماید «یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم...»
آیا پیامبر (ص) این کار را کرد؟ سوره های مذکور آخرین سوره های نازله ، و عمر شریف آن حضرت رو به اتمام بود که آیه های مذکور و (آیات مشابه دیگر) نازل میشد . آیا خداوند نمیدانست که آن حضرت فرصت نخواهد داشت؟ چرا خداوند این نوع آیات را نازل فرمود؟ برای اجرا نشدن؟
همه اینها بما میگوید پس از آنحضرت کسی باید این ماموریت را به انجام برساند .

در آیه 157 سوره اعراف بعضی از ماموریت های آنحضرت را چنین بیان میکند « ...یحل لهم الطیبات و یحرم علیم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم....»
آیا آنحضرت همه این امور را به انجام رسانید؟ آیا امروز مسلمانان همه طیب میخورند و خبیث از آنها دور است و بارهای گران برپشت شان و غل و زنجیرها بر گردن هایشان و دست و پایشان نیست؟ و اساسا آیا میدانند طیب کدام است و خبیث چیست و اصلا آیا بارهای گرانشان را احساس میکنند؟ و اصولا میدانند که بار گران کمر شکن را دارند تحمل میکنند؟ و اساسا از وجود غل و زنجیری بر گردن و دست و پای خویش باخبرند؟

2 – انجام وظیفه ثابت پیامبرانه

در آیه 117 سوره مائده از قول حضرت عیسی (ع) در جواب خداوند می فرماید « ...کنت علیه شهیدا ما دمت فیهم...» و در آیه 15 سوره مزمل می فرماید «...ارسلنا الیکم رسولا شاهدا...» و در آیه 45 سوره احزاب می فرماید «...ارسلناک شاهدا...»

امروز که آنحضرت در بین ما نیست آیا این کار – یعنی نظارت بر کارهای امّت – تعطیل است؟
جواب این سوال ها ما را به امام زمان می رساند .

به دیگر سخن امام زمان کسی است که هم اکنون وظیفه «شاهد»ی پیامبر را دارد انجام میدهد و در وقت مناسب که مسلمانان احساس نیاز کردند می باید بیاید و کارهای زمین مانده پیامبر (ص) را نیز به انجام برساند ."لینک مطلب



رزق چیست؟ 

رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.

 زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می‌شوی رزق است. چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند.

زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی،این صبر، رزق است.

زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن، رزق است.

یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست ازو بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی، این رزق است.

رزق واقعی این است... رزق خوبی ها،
نه ماشین نه درآمد، اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد، اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.

ودر آخر همینکه عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت این بزرگترین رزق خداوند است.

زندگیت پر از رزق باد...



نظام اخلاقى‏
استاد علی صفایی حائری

بر اساس شناخت‏هایى که در نظام تربیتى به وجود مى‏آیند؛ شناخت‏هایى که از آزادى تا تفکر تا عقیده شکل مى‏گیرند، بر این اساس، اخلاق اسلامى مایه مى‏گیرد. این اخلاق، اخلاقى دیگر است، نه فرمولى و «بکن و نکن.»

در این نظام اخلاقى، دردها شناسایى مى‏شوند؛ چه دردهایى که در جامعه وجود دارد و چه دردهایى که در خودِ انسان، در رابطه با شکوک، شبهات، کفر نفاق، بخل، حسد، ریا و ... وجود دارد. 
تمام این صفات و رذایل اخلاقى در این بینش یا مربوط به کم کارى یا پرکارى قوّه تفکر و سنجش انسان است یا مربوط به نیروهاى دیگر: جلب نفع‏ها و دفع ضررها، غضب و شهوت با آن وسعتش، تمام اینها با دو مسأله «ترکیب و تبدیل» حلاجى مى‏شود.

در نظام اخلاقى، مراحل اخلاقى پشت سر هم مى‏آیند: تفکر، شناخت و شناخت، ایمان و ایمان، زهد و آزادى و آزادى، رضا و رضا، تسلیم و تفویض را مى‏آورد که این تسلیم، خود نتیجه تشهد و شهود انسان است.

نظام اخلاقى، در هر مرحله دردهایى را درمان و کمبودهایى را تأمین مى‏نماید. با شناخت‏ها خیلى از رذایل در انسان تبدیل مى‏شوند. نیروهایى که در یک حد به بن‏بست مى‏رسند با ترکیب با یک «شناخت» و با ترکیب با یک «احساس» تبدیل مى‏شوند. هوس‏ها تبدیل مى‏شوند. ترس، تبدیل به قدرت و حب نفس، تبدیل به فداکارى و بخل، تبدیل به سخاوت و یأس تبدیل به انقطاع مى‏شود و ...

پس در نظام اخلاقى اسلام که از این مراحل برخوردار است، تمام دردها با ترکیب با دو عامل؛ یعنى شناخت و عشق به حق (معرفت و حبّ اللَّه) تبدیل مى‏شوند: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»
 بدى‏ها و کسرى‏هاى انسان در رابطه با این ترکیب، تبدیل مى‏شوند و از آنها بهره‏بردارى مى‏شود و دیگر فاجعه‏اى به وجود نمى‏آید.

این اخلاق، نه متکى به امر و نهى است و نه به روابط تولیدى جامعه. این ترکیب و این تبدیل (اخلاق)، در رابطه با نظامى است که بر انسان و بر جهان حاکم است؛ یعنى در هستى که «قدر و اندازه» وجود دارد، «حدود» به وجود مى‏آید. این حدود در رابطه انسان با خودش، با نیروهایى که در او جریان دارند، «اخلاق» را به وجود مى‏آورد و در رابطه انسان با دیگران «حقوق اسلامى» را شکل مى‏دهد.
پس اخلاق و حقوق اسلامى، بر اساس اقدار و اندازه‏ها و تبدیل‏هایى که در کل هستى شکل گرفته و بر اساس حدود؛ یعنى مرزها به وجود مى‏آید.

حرکت، ص 123



دوستان لطفا راهنمایی بفرمایند درکدام سوره آمده که نامه اعمال مابه کدام دستمان داده میشود؟

71 اسرا.
19 و 25 حاقه
7 انشقاق



داستان های اخلاقی
استاد علی صفایی حائری

جرقه‏هاى زندگى‏

یک روز صبح با صداى استارت ماشینى از خواب بیدار شدم. استارت مداوم بود و جرقه‏ها زیاد و مایع قابل احتراق؛ اما با این وصف حرکتى نبود و پیشرفتى نبود.
من به یاد جرقه‏هایى افتادم که در زندگى خودم مدام سر مى‏کشیدند. 
و به یاد استعدادهایى افتادم که قابل سوختن بودند. 
و به یاد رکود و توقفى افتادم که با این همه جرقه و استعداد گریبان‏گیرم بوده است. 
در این فکر رفتم که ببینم نقص از کجاست که شنیدم راننده مى‏گوید باید هلش داد. هوا برداشته است. و همین جواب من بود.
هنگامى که هواها وجود مرا در بر مى‏گیرند و دلم را هوا بر مى‏دارد، دیگر جرقه‏ها برایم کارى نمى‏کنند و اگر مى‏خواهم به راه بیافتم باید هلم بدهند و ضربه‏ام بزنند و راهم بیندازند تا آن همه استعداد راکد نماند.
 آیه هاى سبز، ص 11




انتظار
استاد علی صفایی حائری

ما خود را از منتظران حساب کرده‏ایم و جاى حرفى باقى نگذاشته‏ایم؛ در حالى که حرف‏ها بسیار است و مى‏توانیم خود را دوباره ارزیابى کنیم. 
لااقل تا این قدر که اگر در متن عدالت و رفاه و حتى آزادى و آگاهى و عرفان نشستیم، آیا انتظارمان برآورده شده و دیگر مهدى را نمى‏خواهیم و انتظار قائم آل محمّد را نداریم؟ 
اگر مااز مهدى تااین مرحله انتظار داشته باشیم، دیگر انتظارى نخواهیم کشید و توقعى نخواهیم داشت.
مناسب است که با این حساب، نگاهى دیگر به انتظار داشته باشیم و مفهوم و حقیقت انتظار، ریشه‏ هاى انتظار، ادب انتظار و اثر انتظار را دوباره ارزیابى کنیم.

تو مى آیى، ص 11



استاد حمید مغربی (تحقیقى در مورد موسیقى)

موسیقی و معیارهای آن در اسلام 

چکیده 
موسیقی همچون هنر برخاسته از عمق درون آدمی و بلکه یک نیاز روحی است و مانند هر هنری می‌تواند مبتذل یا متعهد باشد. 
موسیقی علمی از یونان باستان وارد ایران شد که ارسطو آن را به عنوان شاخه‌ای از ریاضیات می‌دانست و فیلسوفان اسلامی نیز آن را پذیرفتند البته علاوه بر قواعد علمی، ذوق و عاطفه نیز در پیدایش آن دخالت دارد هنر نیز محسوب می‌شود موسیقی ترجمه واژه Music انگلیسی که در فارسی معادل آهنگ می‌باشد و غنا را خواندن با آهنگ می‌گویند که همان موسیقی آوازی است. موسیقی ترکیب (composition) الحان (ملودی) و الحان به نغمه‌ها (Note) و نت‌ها دارای ریتم (Rhytm) هماهنگ است. 
در قرآن واژه غنا به کار نرفته ولی آیاتی وجود دارد که در روایات یکی از مصداق‌های آن را «غنا» دانسته‌اند. لغویون غنا را «آواز خوش و طرب انگیز» دانسته‌اند و فقها آن را صدای لهوی مناسب مجالس اهل فسوق دانسته‌اند که حرام می‌باشد. بسیاری از علما تصریح کرده‌اند که غنا بر حسب معنای لغوی و در عرف از غنای حرام یعنی غنا در شرع وسیع‌تر است. 
از دقت در کتب فقهی فقها می‌توان سه دیدگاه را متوجه شد. 
الف- حرمت مطلق غنا 
ب- عدم حرمت غنا و حرمت آن بواسطه گناهان مقارن با آن 
ج- تفضیل میان غنای مبتذل و غیرآن 
که دیدگاه دوم و سوم در کاربرد عملی یکی می‌باشد. 
به طور کلی هر موسیقی و غنا چه ایرانی، غربی و غیرآن با ویژگی‌های زیر حرام است: 
1- موسیقی مبتذل و تحریک کننده جنسی 2- موسیقی مجالس رقص و گناه 3- موسیقی مجالس عیش و نوش 4- موسیقی موجب فساد 5- موسیقی محتوی اشعار باطل. 
در همه موارد فوق و موارد مشکوک این عرف عام است که تشخیص دهنده موسیقی و غنا می‌باشد. 
واژگان کلیدی: 
موسیقی - غنا - اسلام (شرع) - عرف عام - لهو ـ طرب


درآمد
 
 هنر برخاسته از فطرت زیبایی دوستی انسانهاست. در انسان گرایشی به جمال و زیبایی وجود دارد؛ چه به معنی زیبایی دوستی و چه به معنی زیبایی آفرینی که نامش «هنر» است و به معنی مطلق وجود دارد. 
در تعریف هنر دیدگاه‌های گوناگون مطرح شده است . افلاطون زیبایی را حقیقتی از عالم بالا می‌داند و تولستوی هنر را سرایت دادن و اشاعه عاطفه می‌داند و بعضی آنرا خلق زیبایی دانسته‌اند که تعریف مشترک و در عین حال جامع می‌توان گفت «هنر بیان زیبا و متعالی احساس، عاطفه و اندیشه انسانی است.» نمودهایی چون تناسب و توازن، خلاقیت، احساس، عاطفه و اندیشه به کار رفته است و بیشتر، کار دل است. هنر زبان خاص خود را دارد همچنان که فلسفه، ریاضی و... چنین است در این تعریف هنر، فقط وسیله‌ای نیست برای تعیین حقایق یا ابزاری برای فساد، هنر یک نیاز روحی و درونی و برخاسته از عمق درون آدمی است و همچنین هنر دارای پیام است.
دوران تاریخی و اجتماعی و سیاسی نقش مهم در تحولات هنر داشته است از آنجا که نقش ادیان الهی به ویژه اسلام در اصلاح انسان و جامعه است، سعی براین بوده پدیده هایی را که جهت باطل و منفی دارد، حرام اعلام کند و پدیده هایی را که از درون حرکت های مردمی مطابق نیازهای آنها بوده است ونیز دارای اشکالاتی هست، با تعیین ملاک‌ها و ضوابطی اصلاح نماید. 
 در دوران حاکمیت شاهان و درباریان منحرف بر مسلمانان، آنچه از موسیقی نمود داشته، آهنگها و تصنیف های نادرستی بوده است که برای بسیاری این گمان را به وجود آورده که موسیقی چیزی جز جنبه های منفی نیست، حال آنکه موسیقی مانند سایر هنر‌ها می تواند در خدمت علم، تربیت و کمال باشد، احساسات و عواطف انسانی را زنده نموده، رشد دهد.



تاریخچه مختصر موسیقی
 هنر به قضاوت تاریخ از آغاز پیدایش انسانهابا وی همراه بوده است باستان شناسان آثار هنری انسانهای اولیه را در غارهاتصریح کرده‌اند.
 هنر ترکیبی از خلاقیت، ابتکار، احساس، اندیشه پدیده‌ای جهانی و بشری است و توانمند ارتباط با همه انسانها از هر قوم و ملت میباشد در عصر حاضر آثار هنری هر ملتی مانند شعر، موسیقی، نقاشی، خوشنویسی، مجسمه سازی، معماری، گرافیک، سینما، تئاتر و.... نشان دهنده میزان رشد و چگونگی فرهنگ و تمدن آن ملت به شمار می‌رود.
 پیشرفت علم و فن آوری به هنر توانائیهای چشمگیری بخشید به ویژه در عرصه پیام رسانی نقش اصلی را دارد و در کمترین زمان،موثرترین زبان بیان را دارد. یکی از وجوه اعجاز قرآن زبان هنری آن است و ماندگاری آن از جهتی معلول همین قالب هنری آن است.
 شوپنهاور نخستین کسی بود که ادعا کرد همه هنرها می‌خواهند به مرحله موسیقی برسند . 
 انسان ابتدایی موسیقی را از طبیعت آموخت: صدای آبشار، ریزش باران، رعد و برق و وزش باد از میان برگها، آواز پرندگان، صدای امواج دریا و هزاران صدای دیگر. این صداها بزرگترین الهام بخش انسان برای ساختن و به وجود آوردن موسیقی بوده‌اند .
 خداجویی انسان از دیرباز موجب شده است که وی نیازی درونی برای پرستش موجودی برتر د رخود احساس نماید. این نیاز گاه به صورت پرستش عوامل طبیعت و به عنوان نمودی از خدا، مانند خورشید و ماه و ستاره و... و گاه به صورت پرستش عوامل طبیعی مثل آتشفشان، طوفان، زلزله و... به عنوان نمودهایی از خشم پروردگار بود، و از آنجا که ترسی را در دل انسان به وجود می آورد، آوازهایی به عنوان تمنا از درگاه خدا به وجود آورد که بتدریج به صورت سروده های مذهبی و آوازهای جمعی عبادی درآمد .
 موسیقی علمی از هشت قرن قبل از میلاد در یونان وجود داشت و قواعدی نیز برای آن پایه گذاری گردید. رومی‌ها که در تمدن وارث یونانی‌ها بودند، موسیقی را از آنان اقتباس کردند. پس از آنکه کشورهای غربی مسیحیت را طی چهار قرن اول میلادی پذیرفتند، همزمان موسیقی نیز با ترویج و توسعه سروده های مذهبی تکامل پیدا کرد .
 بعدها با تاثیر تمدن یونانی بر تمدن ایرانی، موسیقی در ایران رو به ترقی نهاد. بنابر نوشته مورخان تاریخ مثل هردوت و گزنفون، ایرانیان باستان برای مردگان و نیز در جنگها از نوعی آواز و موسیقی استفاده می کرده اند . جشن و سرود ملی ایرانیان همواره با سرود و موسیقی دسته جمعی همراه بوده که در دوره ساسانی درخشش فوق العاده ای داشته است. اعراب پیش از اسلام با موسیقی و سایر هنرهای زیبا آشنا نبودند و تنها در سرودن شعر و ساختن قطعات منظوم تبحر داشتند. آنان هنگامی که هنوز چادرنشین بودند، موسیقیشان محدود به آوازهایی بود که برای تهییج و تحریک شترها به کار می بردند و اصطلاحا به آن «حدی» می گفتند. ¬ 
 در هر حال اعراب دارای نوعی موسیقی بوده‌اند و تاریخ جنگهای پیامبر با مشرکین نشان می دهد که مشرکین قریش برای تحریک جنگجویان خود نوعی از موسیقی استفاده می کرده‌اند. 
 ابوالفرج اصفهانی در کتاب «الاغانی» خود، مسعودی در «مروج الذهب» و ابن خلدون در «مقدمه» تاریخ خود ورود موسیقی به دربارهای اموی و عباسی را از موسیقی ایران می دانند. ایرانیان تجربه طولانی در موسیقی داشته‌اند. در دوره ترجمه، موسیقی علمی از یونانی ترجمه شده، به تدریج موسیقی ایران و اعراب برمبنای علم موسیقی کاملتر گردید. 
 جالب است بدانیم پس از بعثت پیامبر اکرم (ص) موسیقی غنایی لهوی متداول بین استفاده کنندگان آن از پیشرفت باز ایستاد و سیرنزولی یافت و موسیقی جدیدی بدون اختلاط با فعل حرام رواج یافت. اما با روی کار آمدن امویان و سپس عباسیان، موسیقی غنایی لهوی بار دیگر با افعال حرام همراه شد و در مجالس بزم و میگساری و نیز اجتماع مردان و زنان فاسد رواج یافت.
 از آنجا که موسیقی احساسات را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد، دارای جنبه های منفی و مثبت است. البته گرایش به جنبه های منفی آن، جایگاه خود را در دربار شاهان و خلفا بیشتر باز کرد. در دوران بنی امیه، از زمان معاویه چهره مبتذل موسیقی شکل گرفت و کار به جایی رسید که ابن عباس به یزید پرخاش کرد و او را به خاطر اینکه پیوسته با زنان خواننده و نوازنده اوقات خود را می گذراند، نکوهش نمود. 
 ابونصر محمدبن فارابی، فیلسوف ایرانی خراسانی چندین کتاب در موسیقی علمی نوشته است؛ کتابهایی مثل «کلام فی الموسیقی» و «الموسیقی الکبیر». این سینا نیز دو رساله در مورد موسیقی نوشته که یکی به زبان عربی بوده و جزئی از کتاب شفا است، و دیگری رساله ای در «دانشنامه علایی» به زبان فارسی است.


زکریای رازی، ابوالفرج اصفهانی، محمد غزالی، خواجه نصیر طوسی عموما علم موسیقی را مورد بررسی قرار داده اند، بعدها صفی الدین ارموی موسیقی را به صورت نت درآورد. در واقع باید گفت که قرن سوم تا هفتم هجری پربارترین دوره موسیقی علمی در ایران به شمار می رود. 
 بعدها موسیقی در دوره صفویه و قاجاریه تحولاتی داشته است. در دوران جدید موسیقی سنتی ایرانی و عربی تاثیر فراوانی از موسیقی غربی پذیرفت. البته موسیقی کلاسیک و جدید غربی یکسره موسیقی مبتذل نیست، مانند سمفونی هایی که حاکی ازعمق عواطف انسانی می باشد.


موسیقی چیست؟ 
 موسیقی را با تعابیری نظیر علم صداها، یا صداهایی که دارای ریتم، ملودی یا آهنگ و ساخت هستند، تعریف کرده‌اند. موسیقی ترجمه واژه Mousike یونانی است که معادل آن در زبان انگلیسی Music است. در زبان فارسی واژه «آهنگ» برای آن به کار برده می شود.
 با تاسیس بیت‌الحکمه در زمان عباسیان و نهضت ترجمه واژه موسیقی راه یافته و جایگزین غنا عربی شده است . واژه موسیقی در آثار فارابی، ابن سینا، خوارزمی و رسایل اخوان‌الصفا آمده است. «الموسیقی معناه تالیف الالحان و اللغه یونانیه» تالیف همان ترکیب (composition) و الحان جمع لحن ملودی (Melody) می‌باشد و نیز «ان الموسیقی هی الغنا» که در عربی الغنا معادل موسیقی آوازی است. 
در عصر حاضر واژه موسیقی به معنای صدای ابزارهای موسیقی و غنا آواز همراه با موسیقی می‌باشد. بنابراین هر غنایی موسیقی هست ولی هر موسیقی غنا نیست. 
 در تعریف موسیقی یا آهنگ چنین آمده است: گروهی از نت(Note) نغمه های پی در پی با نظم معین و گاهی به گروهی از نتها که به منظور همگامی با حروف، الفاظ و کلمات یک شعر که برای بیان یک معنی و مقصود خاص بنابر قواعد جاری زبان ترکیب شده اند، اطلاق می گردد. ولی اکنون محققان واژه موسیقی را صدای ابزار و غنا را خواندن با آهنگ(خوانندگی) می‌گویند.ضرب یا ایقاع همان واژه ریتم Rhythm است.موسیقی را می توان ترکیب الحان (ملودی) و الحان به نغمه‌ها (نتها) و نتهای دارای ریتم یا هماهنگ دانست. 
 عنصر اصلی موسیقی، صوت و زیر و بم اصوات است که در اثر نسبتهای ریاضی پیدا می شود. از طرفی تمام قواعد موسیقی به گونه ای است که به ذوق و قریحه سازنده هم مربوط می شود و به همین جهت آن را هنر می نامند. 
 زبان عبارت از ترکیب حروف و کلمات و جمله ها، و موسیقی ترکیب اصوات و صداها است. محققان معتقدند زبان زیربنای هر موسیقی است. 
 آنچه مسلم است اینکه هنرهای زیبا (مانند موسیقی) نماینده ذوق و احساسات و روحیات ملت‌هاست. در این باره باید گفت که نه تنها طبیعت افراد فرق دارد، بلکه روحیات ملل مختلف نیز مختلف است. البته افراد ملت و گاه ملت‌ها آمال و آرزوهای مشترکی دارند. 
 ارسطو موسیقی را یکی از شعب ریاضی می دانست و فیلسوفان اسلامی نیز این فرمول را پذیرفتند، ولی از آنجا که همه قواعد موسیقی مانند ریاضی مسلم و تغییرناپذیر نیست و ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز محسوب می دارند. 
 نغمه نگاری، در آثار کندی در مورد موسیقی نغمه‌ها را با حروف ابجد از الف تا کاف نشان می‌داده است بعد‌ها فارابی موسیقی شناس ایرانی در کتاب موسیقی الکبیر و صفی الدین ارموی در اثر الادوار فی الموسیقی تکمیل کرده‌اند.
 نغمه نگاری کنونی تقلیدی از روش غربی است از اواخر دوران ناصرالدین شاه شروع شد اکنون در اروپا از حروف الفبا استفاده می‌شود.
نت‌های شهرت یافته عبارت است از: دو ر-می-فا-سول-لا سی- میباشد.
Do – Re – Mi – Fa – Sol – La – Si 
 با تکامل فیزیک وشناخت فرکانس زمینه تشخیص صدا به وجود آمد در موسیقی هم مانند فیزیک نت هااز روی فرکانس مشخص می‌کنند اما موسیقی دانان قدیم اسلامی و ایرانی نت‌ها را از روی جایگاه انها روی سیم (تار) مشخص می‌کردند.
 موسیقی با انگیزش احساس برروی انسان تاثیر می گذارد و هر احساسی یک نوع خاص از تفکر را به عنوان یکی از اجزای خود در بر دارد. البته نوع تفکر در هر احساس، با نوعی تفکر در احساسی دیگر متفاوت است. هر احساسی در نهایت موجب رضایت یا نارضایتی، خوشحالی یا ناراحتی است. متخصصان اعصاب از نظر بیولوژیکی احساس را عکس‌العملی برای تحریک سیستم اعصاب (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) می دانند. 
 موسیقی خود به وجود آورنده و تحریک کننده احساسات و عواطف انسانی است؛ حال اگر پیدایش احساس و عاطفه همراه با درکی از موسیقی باشد، آن را هنر موسیقی شناسی و زیباشناسی می نامند. 
 موسیقی شناسان معتقدند که احساس باید برپایه تعقل و تفکر و معرفت باشد، و تنها موسیقی قادر است بر قلوب تاثیر بگذارد که از اعماق روحی هنرمند تراوش کرده باشد. 
 چایکوفسکی می گوید: «بلی من به زبان موسیقی سخن می گویم، برای اینکه همیشه چیزی برای گفتن دارم».


نگاهی به موسیقی ایرانی
 موسیقی ملی ایرانی که موسیقی علمی است و سهم عمده‌ای فارابی , ابن سینا , صفی الدین ارمُوِی و عبدالقادر مراغه‌ای داشته اند . بین موسیقی عملی ونظری درایران فاصله وشکافی نیست و
به دو نوع کلی تقسیم می شود: موسیقی سنتی و موسیقی تلفیق شده با موسیقی غربی؛ و موسیقی سنتی خود به سه بخش مجزا تقسیم می شود:
 1) «موسیقی اصیل» که گاه به آن «موسیقی ردیف» و «موسیقی هفت دستگاه» می گویند. این موسیقی شامل هفت دستگاه (شور، سه گاه، چهارگاه، همایون، پنجگاه، ماهور، نوا) است.
 این موسیقی با سازهای تار، سه تار، کمانچه و... نواخته می شود و ممکن است به شکل تک نوازی، همنوازی، تکخوانی، خواندن غزل یا بدون آن صورت گیرد. موسیقی اصیل ایرانی پیوند بسیار نزدیکی با شعر و ادبیات فارسی دارد. این موسیقی از نظر ارزش هنری به سه نوع تقسیم می شود: نوع عالی، نوع متوسط، نوع کوچه بازاری یا مطربی.
 مخاطبان نوع عالی، صاحبدلان و اهل فن بوده‌اند و گاه درباریان نیز تظاهر به آن می کرده‌اند. در سرودن این گونه موسیقی بیشتر از غزلیات عارفانه حافظ، سعدی، مولوی استفاده می شود. (مانند وزیری و صبا و...)
 مخاطبان نوع میانه یا متوسط، مخاطبان رادیو و تلویزیونی این آثار بوده‌اند که در آن بیشتر از غزلیات معمولی ساده و روان استفاده می شود. (مانند ایرج، قوامی، شجریان، سراج، ناظری)
 مخاطبان نوع سوم، مردم عامی و معمولی‌اند که در جشنها و عروسی‌ها آن را به کار می برند و بسیار ساده و گاه سطحی بوده است. (مانند روحبخش)
 2) «موسیقی بومی یا تقریبا محلی ایرانی»؛موسیقی محلی محدود‌تر از بومی است، این موسیقی مربوط به روستاها و ایلات و عشایر و قبایل است، مانند موسیقی های کردی، آذری، ترکمنی، لری، خراسانی و....این موسیقی براساس ذوق واستعداد افراد عامی وعادی است که وسیله تسکین آلام وکاهش فشارهای اجتماعی به شمارمی رفته یا آرزوها وعشق‌ها وناکامی‌ها وجلوهای گوناگون زندگانی های ساده وطبیعی را در خود متبلور کرده آنچنان مورد پسند واقع شده که سالها وقرن‌ها استمرا یافته است. که خود به دونوع موسیقی محلی داخلی وموسیقی محلی مرزی تقسیم می شود موسیقی بومی و محلی در قلمرو شاخه ای از فرهنگ وهنر قرار می گیرد که فولکور که معنای فرهنگ عامه و مجموعه افکار آداب ورسوم وسنت های قومی است می باشد ویژگی های موسیقی بومی،ساده وبی پیرایه و شفاهی بوده است.موسیقی بومی جویبار هایی بوده که به موسیقی اصیل ریخته است. 
 3) «موسیقی مذهبی»؛ همه دین‌ها و مذاهب د رجهان دارای موسیقی خاص خود هستند؛ به طوری که بسیاری از محققان دین را زادگاه اصلی موسیقی دانسته‌اند و نمونه بارز موسیقی مذهبی در ایران، در موسیقی عاشورایی و نوحه خوانی، موسیقی خانقاهی یا موسیقی عرفانی است. 
 4) «موسیقی تلفیقی» که خود بخشهای مختلفی دارد. در سده اخیر نوعی موسیقی تلفیقی پیدا شده است که خود نیاز به شناخت موسیقی غربی دارد، مانند موسیقی ارکستری، مارشهای نظامی، موزیک های متن فیلم. موسیقی مادون هم شکل گرفت که موسیقی لاله زاری می نامیده‌اند و در کاباره‌ها استفاده می شد. 
 با وجود اینکه در ایران باستان نوعی موسیقی ارکستری وجود داشته است، تلفیق مناسب و به جا می تواند عامل رشد باشد ولی افراط در آن و تقلیدی بودن آن می تواند خطری برای فرهنگ بومی و تقویت فرهنگ غربی در جامعه به شمار می آید.
 5) «موسیقی وارداتی» مانند موسیقی پاپ , جاز و موسیقی روز غرب گرایش به موسیقی غربی به دلیل عدم توجه به موسیقی اصیل ایرانی است.


نگاهی به موسیقی غربی
 موسیقی در غرب مانند تاریخ تحولات اجتماعی آن و نیز تحولات فرهنگی- فلسفی آن مراحلی را طی کرده است و به چند بخش تقسیم می شود:
 1) موسیقی قدیم: در دوران تمدن یونان و روم باستان که بیشتر جنبه تئوریک و نظری آن پیشرفت کرده بود.
 2) موسیقی قرون وسطا: در این دوران بیشتر موسیقی مذهبی و کلیسایی رشد یافته است و مایه های عرفانی و معنوی دارد و دارای جنبه های اشراقی است.
 3) موسیقی کلاسیک: این موسیقی در دوران جدید اروپا از قرن هفدهم به بعد پا به عرصه وجود نهاد و شخصیت هایی چون بتهوون و باخ از جمله آنهایند.
 4) موسیقی مدرن و معاصر: این موسیقی در دهه های اخیر نمود بیشتری یافته است. 
 موسیقی کلاسیک غرب از این جنبه قابل توجه است که پیوند بیشتری با موسیقی مذهبی دارد و بخشی از آن برانگیزاننده احساسات مثبت و روحانی است. همچنین این موسیقی وسیله رشد شخصیت فردی و جمعی و جنبه روحانی است.
 در قرن 19 میلادی موسیقی رمانتیک که دارای احساسات لطیف‌تر و محتوای مردمی‌تر داشت پیدا شد سپس موسیقی نئو کلاسیک شامل اپرا (گروه همخوان بهمراه آواز) باله (رقص) شکل گرفت. 
امروزه موسیقی الکترونیک امکانات بسیار وسیعی دارد و تنوع فراوانی را بوجود آورده است.
 موسیقی پاپ در قرن 20 میلادی (دهه 1960) که جهانی شد این موسیقی به علت تحرک زیاد و ریتمهای بسیار هیجان انگیز , مقبولیت شدید بویژه در میان جوانان پیدا کرد و حتی به فیلمها کشیده شد و به آنها جاذبه داد.
موسیقی جاز و موسیقی روز از تکثر بسیار برخوردار شده است ولی سطحی شده است.
 موسیقی های سمفونی از جمله موسیقی های کلاسیک است که احساسات درونی را بیان می نماید. بتهوون نخستین کسی بود که احساسات درونی خود را در سمفونی هایش ارائه نمود. بتهوون می گفت در سفونی خود هارمونی عالم را می شنوم و ترجمه می کنم.
 سمفونی چایکوفسکی داستان تراژدی زندگی انسان را بیان می کند که عمیقا احساس می کند به روشنی می اندیشد، با مصائب می ستیزد، به آینده روشن امید دارد و خوشی و سعادت را نه تنها برای خود، بلکه برای هموطنان خویش می طلبد. 
 بعدها موسیقی رمانتیک خیال پردازی را وسعت داده و احساسات لطیف‌تر و گویاتری را به وجود آورد. سمفونی ممکن است موزیکی باشد که انسان را به رقص و پایکوبی وادارد مانند سمفونی کارناوال ساخته شومان. در دوره معاصر عموما موسیقی های جاز تحریک کننده امیال دنیوی و شهوانی است.







احادیث و ایات قران پویان (۱۶ مهر ۹۴)

امام باقر – علیه السّلام – فرمود: غنا و آوازه خوانی از جمله گناهانی است که خداوند برای آن وعده آتش داده است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را می خرند تا دیگران را از روی نادانی از راه خدا گمراه کنند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود».


«وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۲۶»

شرح مختصر واقعه مباهله


مباهله پیامبر با (ص)مسیحیان نجران، در روز بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد. پیامبر (ص)طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر (ص)آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.


وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر (ص) را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر (ص)اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند.


موقعیت جغرافیایی

بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح (ع) گرویده بودند.


دعوت به اسلام

پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (ص)برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.


نامه حضرت محمد (ص)به اسقف نجران

مشروح نامه پیامبر (ص)به اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع). [این نامه ایست] از محمد ((صلی الله علیه و آله وسلم))، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع) را ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».


عکس العمل نجرانی ها

نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر (ص)بودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان خودشنیده ایم که روزی منصب نبوت ازنسل اسحاق (ع)به فرزندان اسماعیل(ع) انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد صلی الله علیه و آله وسلم ـ که از اولاد اسماعیل (ع) است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (ص)تماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی کنند.


گفتگوی پیامبر (ص)با هیئت نجرانی

پیامبر اکرم (ص)در مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی(ع) بدون واسطه پدر می دانستند.


در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر (ص) جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی (ع) و حضرت آدم (ع)، یادآوری می کند که آدم(ع) را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیح(ع) فرزند خداست، پس حضرت آدم(ع) برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.


اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.


مباهله، آخرین حربه


خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی (ع) می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند.


بنابراین پیامبر (ص)، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت.


خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».


دیدگاه بزرگان نجران درباره مباهله

در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر(ص) مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند.


نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد (ص) با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید ونترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.


در میعادگاه چه گذشت؟


طبق توافق قبلی، پیامبر(ص)و نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر (ص) فرزندش حسین (ع)را در آغوش دارد، دست حسن (ع) را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما السلام همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر (ص)، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد.


بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.


سخنان ابوحارثه درباره مصالحه


هنگامی که هیئت نجرانی پیامبر(ص)را در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد (ص) بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد.


اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».


سرانجام مباهله


ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم (ص)، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم».


پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.


مباهله پیامبر (ص) با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست. اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم (ص)خود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمی نهد.


نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر (ص)کسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشه های او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر (ص)به درستی دعوتش می باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد.


مباهله، سند عظمت اهل بیت(ع)


مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر (ع)نازل شده است و پیامبر (ص)تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی (ع) بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین (ع)هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه (س) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی (ع) بوده است.


این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره داردکه علی(ع)در منزلت جان و نفس پیامبر است.


نزول آیه تطهیر در روز مباهله


روزی که پیامبر خدا (ص)قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (ع)را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.»


روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.



مباهله در اصل از " بَهل " به ‌معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است، اما مباهله به‌ معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است. کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.


شرح مختصر واقعه مباهله

پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، " ابوحارثه " نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود. (در روز 24 ذی الحجّه سال دهم هجری). مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر (ص) آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.


وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر (ص) را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر (ص) اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند و بر ادعای خود اصرار داشتند.


بنابراین پیامبر (ص)، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت.


خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید:

"هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم". آیه 61 سوره آل عمران


در میعادگاه چه گذشت؟

پیامبر(ص) و نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر (ص) فرزندش حسین (ع)را در آغوش دارد، دست حسن (ع) را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما السلام همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر (ص)، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد. بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.


نزول آیه تطهیر در روز مباهله

روزی که پیامبر خدا (ص) قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین (ع)را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: 

«پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.»

در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد:

"همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاک کند."

( بخشی از آیه 33 از سوره احزاب )


التماس دعا


سلام دوستان من

 سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد مصطفی(ص)

اثنان لا ینظر اللَّه إلیهم یوم القیامة قاطع الرّحم و جار السوء.

دو کس را خداوند روز قیامت بنظر رحمت نمى نگرد، آنکه با خویشان ببرد و آنکه با همسایه بدى کند.

 صلوات



غافل کردن از مقدرات 

امام خمینی (ره) در مورد موسیقی می فرمایند : از جمله چیزهایی که مغزهای باز جوان ها را مخدر و تخدیر می کند موسیقی است.موسیقی اسباب این می شود که مغز انسان وقتی چند وقت به موسیقی گوش کرد تبدیل می شود به یک مغز غیر آن کسی که جدی باشد انسان را از جدیت بیرون می کند و متوجه جهات دیگر می کند .تمام این وسایلی که در هر مملکتی رواج دارد همه برای این است که ملت خود را از مقدرات خودشان غافل کنند.


 بیرون آوردن از جدیت 

امام خمینی (ره)در مورد موسیقی می فرمایند : موسیقی از اموری است که البته هر کسی بر حسب طبع خوشش می آید لکن از اموری است که انسان را از جدیت بیرون می برد و به یک مطلب هزل می کشد . دیگر یک جوان که عادت کرده روزی چند ساعت با موسیقی سروکار داشته باشد و اکثر اوقاتش را صرف بکند و پای موسیقی بنشیند و اینها از مسائل زندگی و از مسائل جدی به طور کلی غافل می شود عادت می کند همانطور که به مواد مخدر عادت می کند دیگر نمی تواند یک انسان جدی باشد که بتواند در مسائل سیاسی فکر کند فکر انسان را موسیقی طوری بار می آورد که دیگر انسان نتواند در غیر همان محیط مربوط به شهوت و موسیقی فکر بکند.


 در مورد تلویزیون 

امام خمینی (ره) در مورد موسیقی می فرمایند : نباید دستگاه تلویزیون طوری باشد که 10 ساعت موسیقی بخواند و جوان هایی که نیرومند هستند از نیرومندی آنها کاسته شود و به یک حال خمار و خلسه آور تبدیل شوند مثل همان تریاک موسیقی با تریاک فرقی ندارد.


 حذف موسیقی

 امام خمینی (ره) در مورد موسیقی می فرمایند : اگر بخواهید مملکتتان یک مملکت صحیح باشد موسیقی را حذف کنید نترسید که از اینکه به شما بگویند کهنه پرست شده اید.باشد ما کهنه پرستیم همه این کلمات نقشه است برای اینکه شما را از کار جدی عقب بیندازند .این که می گویند اگر چنانچه موسیقی در رادیو نباشد آنها می روند از جای دیگر موسیقی می گیرند بگذارید از جای دیگر بگیرند.شما عجالتا آلوده مباشید آنها کم کم برمی گردند به اینجا . این عذر نیست که اگر موسیقی نباشد در رادیو آنها می روند از جای دیگر موسیقی می گیرند حالا اگر از جای دیگر می گیرند آیا ما باید به آنها موسیقی بدهیم!ما باید خیانت کنیم!موسیقی خیانت است به یک مملکت و خیانت است به جوانهای ما این موسیقی را حذفش کنید آن را به طور کلی عوض کنید و یک چیز دیگری بگذارید که آموزنده باشد .کم کم مردم و جوانها را عادت به امور زندگی بدهید از آن عادت خبیثی که داشتند برگردانید . آنهایی را که می بینید می گویند اگر تلویزیون موسیقی پخش نکند می رویم سراغ موسیقی برای این است که اینها عادت کرده اند. صحیفه نور جلد 8 صفحه 197 تا صفحه 201





امروز 24ذیجه روز مباهله است. این قضیه در ایه 61 سوره ال عمران بیان شده است.


باین مناسبت ضمن بیان ایه وترجمه ان ،شرح داستان را هم بطور خلاصه از تفسیر المیزان ذکر میکنیم.


إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿۵۹﴾ 

الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَلاَ تَکُن مِّن الْمُمْتَرِینَ ﴿۶۰﴾

فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ


در واقع مثل عیسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [که] او را از خاک آفرید سپس بدو گفت باش پس وجود یافت (۵۹)


[آنچه درباره عیسى گفته شد] حق [و] از جانب پروردگار تو است پس از تردیدکنندگان مباش (۶۰)


پس هر که در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت‏خدا را بر دروغگویان قرار دهیم (۶۱)


تفسیر المیزان


در تفسیر قمى از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرده که فرمود: نصاراى نجران وقتى براى شرفیابى حضور رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) حرکت مى کردند، 


سه نفر از بزرگانشان به نام اهتم و عاقب و سید با آنان همراهى نمودند، به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) نزدیک شده، پرسیدند: مردم را به چه دینى دعوت مى کنى ؟ 


فرمود: به شهادت دادن به اینکه جز اللّه معبودى نیست و اینکه من فرستاده خدایم و اینکه عیسى (علیه السلام ) بنده اى است مخلوق که مى خورد و مى نوشید و سخن مى گفت 


پرسیدند: اگر مخلوق و بنده بود پدرش که بود؟، در اینجا به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) وحى شد که به ایشان بگو: شما درباره آدم چه مى گوئید؟ آیا بنده اى مخلوق بود، مى خورد و مى نوشید 


و سخن مى گفت و عمل زناشوئى انجام مى داد یا نه ؟ رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) همین سوالات را از ایشان کرد، جواب دادند: بله بنده اى مخلوق بود و کارهائى که برشمردى مى کرد، 


فرمود: اگر بنده بود و مخلوق پدرش که بود؟ مسیحیان مبهوت و مغلوب شدند و خداى تعالى این آیه را فرستاد: 

(ان مثل عیسى عند اللّه کمثل آدم خلقه من تراب...) و نیز این آیه را که فرمود: (فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک من العلم - تا جمله - فنجعل لعنت اللّه على الکاذبین ). 


رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) به ایشان فرمود: پس با من مباهله کنید، اگر من صادق بودم لعنت خدا بر شما نازل شود و اگر کاذب باشم لعنتش بر من نازل شود، 


مسیحیان گفتند: با ما از در انصاف درآمدى، قرار گذاشتند همین کار را بکنند، وقتى به منزل خود برگشتند، رؤ سا و بزرگانشان مشورت کردند و گفتند: اگر خودش با امتش به مباهله بیایند، 


مباهله مى کنیم چون مى فهمیم که او پیغمبر نیست و اگر خودش با اقرباءش به مباهله بیاید مباهله نمى کنیم، چون هیچکس علیه زن و بچه خود اقدامى نمى کند، مگر آنکه ایمان و یقین داشته باشد


که خطرى در بین نیست و در این صورت او در دعویش صادق است، فردا صبح به طرف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) روانه شدند، دیدند که تنها رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) 


و على بن ابى طالب و فاطمه و حسن و حسین (علیهماالسلام ) براى مباهله آمده اند، نصارا از اشخاص پرسیدند: اینان چه کسانى هستند؟ گفتند: این مرد پسر عم و وصى و داماد او است و 


این دخترش فاطمه سلام اللّه علیها است و این دو کودک، دو فرزندانش حسن و حسین (علیهماالسلام ) هستند، نصارا سخت دچار وحشت شدند و به رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله ) عرضه داشتند: 


ما حاضریم تو را راضى کنیم، ما را از مباهله معاف بدار، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) با ایشان به جزیه مصالحه کرد و نصارا به دیار خود برگشتند.


در این محل در مدینه مسجدی به همین نام ساخته شده که زایران نیز به بازدید ان میروند.هم چنین تفاسیر ونتایج متعددی از این ایه بخصوص پیرامون اهلبیت وپنج تن انجام شده است 


که علاقمندان می توانند تحقیق بیشتری نمایند.لینک



همان گونه که از تعریف مباهله بر می آید، مباهله یک نحوه از دعا است؛ از این رو گفته اند: شرایطی که برای دعا ذکر شده، برای مباهله نیز لازم است، ولی با توجه به اینکه مباهله دعای خاصی است، تبعاً دارای ویژگی ها و شرایط ویژه ای نیز می باشد، از جمله کسی که می خواهد مباهله کند باید خود را سه روز اصلاح اخلاقى کند، روزه بگیرد، غسل کند، با کسى که مى ‏خواهد مباهله کند به صحرا برود، ساعتى که در آن مباهله می شود: بین الطلوعین؛ یعنی میان سپیده دم تا برآمدن آفتاب است، انگشتان دست راستش را در انگشتان راست او بیفکند، از خودش آغاز کند و بگوید: « اللّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ الارَضینَ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ اِنْ کانَ فُلانٌ جَحَدَ الْحَقَّ وَ کَفَرَ بِهِ فأَنْزِلْ عَلَیْهِ حُسْبانا مِنَ السَّماءِ وَ عَذابا الیما» یعنی: اى خدایى که پروردگار آسمان هاى هفتگانه و زمین هاى هفتگانه و پروردگار عرش با عظمت هستى! اگر فلانى (طرف مقابل در مباهله) منکر حق است و نسبت به آن کفر مى ورزد، پس نازل گردان بر او آتشى از آسمان و عذابى دردناک. و بعد بار دیگر این دعا را تکرار کند.لینک مطلب



آینة دل چو شود صافی و پاک 


 

نقشها بینی برون از آب و خاک


 

هم ببینی نقش و هم نقاش را 


 

فرش دولت را و هم فراش را


حدیث (50) پیامبر صلى‏ الله ‏علیه و‏آله :

اَرْبَعَةٌ تَلْزَمُ کُلَّ ذى حِجىً وَ عَقْلٍ مِنْ اُمَّتى، قیلَ: یا رَسولَ اللّه‏ِ، ما هُنَّ؟ قالَ: اِسْتِماعُ الْعِلْمِ، وَ حِفْظُهُ، وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ؛

 چهار چیز بر هر عاقل و خردمندى از امّت من واجب است. گفته شد: «اى پیامبر خدا! آن چهار چیز کدام‏اند؟». فرمودند: «گوش فرادادن به دانش، نگهدارى، نشر و عمل به آن».

(تحف العقول، ص 57)




به نام خدا

مبحث سی و پنجم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی (انفاق)

اهمیت انفاق و تاکید متعدد قرآن به انفاق (بخش چهارم)

سوره حدید و تغابن از سوره هایی اند که آیات زیادی راجع به انفاق و قرض الحسنه داشته و یکی از پیامهای اصلی سوره دعوت به انفاق و نکوهش بخل میباشد.

آیه 7 سوره حدید

آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُم مُّسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿۷﴾

فولادوند: به خدا و پیامبر او ایمان آورید ، و از آنچه شما را در [ استفاده از ] آن ، جانشین [ دیگران ] کرده ، انفاق کنید. پس کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند ، پاداش بزرگی خواهند داشت.

مکارم: به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید ، و از آنچه ( از اموال ) شما را در آن جانشین ( خود و گذشتگان ) قرار داده انفاق کنید ، پس کسانی از شما که ایمان آورده و انفاق نمودند ( در آخرت ) پاداش بزرگی خواهند داشت.

در واقع منظور این آیه این است که:

مال دردستشان امانت است و وفایی ندارد و بزودی از ایشان به دیگری خواهد رسید.پس چه بهتر که آن را در راه خدا انفاق کنند و به این وسیله ذخیره ای برای آخرت خود فراهم نمایند و در انتها نیز به مؤمنینی که انفاق کنند وعده اجری بزرگ می دهد .لینک




استاد حمید مغربی, 

سلام 

در مورد سوال مطرح شده از پستى در مورد اصحاب رقیم


این رو هم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که مفسرین می خواهند بگویند از این شگفت تر هم وجود دارد نه اینکه اصحاب کهف و رقیم شگفت نیست بالاخره یه وقایعی هستند که در روال طبیعی زندگی بشر نیست بنابراین آیه در نفی کامل شگفتی وقایع نیست بلکه دربیان شگفت انگیر تر بودن چیزهای دیگر است همچنین اگر این مسئله به نوعی شگفت نبود پس از بیان آیه واقعه آن را توضیح نمی داد.



ا فخر رازى (از علمای اهل سنت) سؤالی را در باره نزول آیه در حق اهل بیت (علیهم‏السلام) مطرح کرده که : چگونه ممکن است منظور از ابناءنا {فرزندان ما} حسن و حسین (ع) باشد ، درحالى که ابناء جمع است و جمع بر دو نفر گفته نمى‏شود ، و چگونه ممکن است نسائنا که معنى جمع دارد تنها بر بانوى اسلام فاطمه (س) اطلاق گردد ؟ و اگر منظور از انفسنا تنها على (ع) است چرا به صیغه جمع آمده؟!


پاسخ : اولاً – همانطور که آمد، اجماع علماى اسلام و احادیث فراوانى که در بسیارى از منابع معروف و معتبر سنى و شیعه در زمینه ورود این آیه در مورد اهل بیت (علیهم‏السلام) به ما رسیده است و در آنها تصریح شده پیغمبر (ص) غیر از على (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) کسى را به مباهله نیاورد ، قرینه آشکارى براى تفسیر آیه خواهد بود ، زیرا مى‏دانیم از جمله قرائنى که آیات قرآن را تفسیر مى‏کند روایات و شان نزول قطعی است .


بنابر این ، ایراد مزبور تنها متوجه شیعه نمى‏شود ، بلکه دانشمندان اهل سنت هم باید جوابگو باشند.


ثانیاً - اطلاق صیغه جمع بر مفرد یا بر تثنیه تازگى ندارد ، و در قرآن و غیر قرآن از ادبیات عرب، و حتى غیر عرب این معنى بسیار است .


توضیح : بسیار مى‏شود که به هنگام بیان یک قانون ، یا تنظیم یک عهدنامه ، حکم به صورت کلى و به صیغه جمع آورده مى‏شود ، یک مثال عادّی مثلا در عقد اجاره ای ، صاحب خانه شرط میکند که در این خانه فقط مستأجر به همراه همسر و فرزندانش(جمع) زندگی نماید در حالیکه ممکن است مستأجر در حال حاضر اصلا فرزندی نداشته باشد یا تنها یک یا دو فرزند داشته باشد ، این موضوع هیچگونه منافاتى با تنظیم قانون یا اجاره یا … به صورت جمع ندارد .


به عبارت دیگر حضرت رسول(ص) موظف بود طبق قراردادى که با نصاراى نجران بست، همه فرزندان و زنان خاص خاندانش و تمام کسانى را که به منزله جان او بودند، همراه خود به مباهله ببرد ، ولى اینها مصداقى جز دو فرزند و یک زن و یک مرد نداشت .لینک