نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

احادیث و ایات قرانی( ۱۳ مهر ۹۴)


سخنان گوهرباررسول اکرم حضرت محمد مصطفی (ص )

 اِتَّقُوا دَعوَةَ المَظلُومِ وَ إن کانَ کافِراً فَإنّها لَیسَ دُونَها حِجابٌ؛


از نفرین مظلوم بترسید اگر چه کافر باشد، زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعى نیست.

 صلوات


قرآن کریم بر کتب آسمانی قبل خود هیمنه و تسلط دارد.

بنام خدا


در سوره مائده ،خداوند قرآن را تصدیق کننده کتابهای قبلی و مهیمن بر انها خوانده است.


وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ


لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۴۸﴾



فولادوند: و ما این کتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستادیم در حالى که تصدیق‏ کننده کتابهاى پیشین و حاکم بر آنهاست پس میان آنان بر وفق آنچه خدا نازل کرده حکم کن و از هواهایشان [با دور شدن] از حقى که به سوى تو آمده پیروى مکن 


براى هر یک از شما [امتها] شریعت و راه روشنى قرار داده ‏ایم و اگر خدا مى‏ خواست‏ شما را یک امت قرار مى ‏داد ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید پس در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید بازگشت [همه] شما به سوى خداست آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف مى‏ کردید آگاهتان خواهد کرد


در تفسیر المیزان در تفسیر مهیمن این گونه آمده است:


"کلمه (مهیمن ) از ماده (هیمنه ) گرفته شده و به طورى که از موارد استعمال آن بر مى آید معناى هیمنه چیزى بر چیز دیگر این است که آن شى ء مهیمن بر آن شى ء دیگر تسلط داشته باشد، البته هر تسلطى را هیمنه نمى گویند، بلکه هیمنه تسلط در حفظ و مراقبت آن شى ء و تسلط در انواع تصرف در آن است ،


و حال قرآن که خداى تعالى در این آیه در مقام توصیف آن است نسبت به سایر کتب آسمانى همین حال است ، چون خداى تعالى در جاى دیگر قرآن فرموده که قرآن (تبیان کل شى ء بیانگر هر چیزى مى باشد) است ، آرى قرآن از کتب آسمانى آنچه که جنبه زیر بنا و ریشه دارد و قابل تغییر نیست گرفته و آنچه از فروع که قابل نسخ بوده و مى باید نسخ شود نسخ کرده ، چون اگر نسخ نمى کرد آن احکام احکامى بود که در مرور زمان دست تحول ، خود به خود آنرا از بین مى برد و به شکلى که متناسب با حال بشر و کمک کار او در صراط ترقى و تکامل باشد در مى آورد، 


لذا مى بینیم که خداى تعالى در وصف قرآن مى فرماید: (ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم )، و نیز فرموده : (ما ننسخ من آیة او ننسها نات بخیر منها او مثلها)، و نیز فرموده : (الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریة و الانجیل ، یامرهم بالمعروف و ینهیهم عن المنکر، و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث ، و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم ، فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه ، اولئک هم المفلحون ).


پس جمله مورد بحث که مى فرماید: (و مهیمنا علیه ) متمم جمله قبل است که مى فرماید: (و مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ) متممى است که آن را توضیح هم مى دهد، چون اگر این جمله نبود ممکن بود کسى توهم کند که لازمه تصدیق تورات و انجیل این است که قرآن احکام و شرایع آن دو را نیز تصدیق کرده باشد، به این معنا که حکم کرده باشد به اینکه شرایع تورات و انجیل هم اکنون نیز باقى است ، و قرآن هیچ تغییر و تبدیلى در آن نداده ،


تصدیق تورات و انجیل با اعتقاد به منسوخ گشتن و تکمیل آنها با قرآن منافات ندارد


و همینکه فرمود: قرآن در عین اینکه تورات و انجیل را تصدیق دارد، مهیمن بر آن دو نیز هست ، دیگر جاى این توهم باقى نمى ماند، و مى فهماند که تصدیق قرآن به این معنا است که قرآن قبول دارد که این دو کتاب از ناحیه خدا نازل شده ، و خداى تعالى مى تواند هر گونه تصرفى در آنها بنماید، پارهاى احکام آن دو را نسخ ، و پاره اى دیگر را تکمیل کند، همچنانکه جمله بعدى که در ذیل آیه است به این نکته اشاره نموده و مى فرماید: (و لو شاء الله لجعلکم امة واحدة ، و لکن لیبلوکم فیما آتاکم ).


بنابراین معناى جمله : (مصدقا لما بین یدیه ) این است که قرآن قبول دارد که تورات و انجیل و معارف و احکامش از ناحیه خدا نازل شده بود و مناسب با حال انسانهاى قبل از این بود، پس منافات ندارد که در عین اینکه از ناحیه خدا بوده امروز نسخ و تکمیل شود، چیزى از آنها حذف و چیز دیگرى اضافه شود، همانطور که مسیح (علیه السلام ) و یا انجیل مسیح (علیه السلام ) مصدق تورات بود، و در عین حال بعضى از محرمات تورات را حذف نموده ، آنها را حلال کرد و قرآن کریم این معنا را از آن جناب حکایت نموده که فرمود: (و مصدقا لما بین یدیه من التوریة و لا حل لکم بعض الذى حرم علیکم ).


دوستان :


روزگارتان از رحمت *الرَّحْمَنُ الرَّحِیم* لبریز...


دستانتان از نعمت * رَبُّ الْعَالَمِین* سرشار...


چشمانتان به نور*اللَّه نور السَّموَاتِ وَالَارض* روشن...


کفه ترازویتان در ردیف * فَأمَّا مَن ثَقُلَت مَوَازِینُه * میزان باد.


زندگانیتان * فِی عِیشَةِ رَّاضِیَة * باد.


و عاقبتتان * عِندَ مَلِکَ الْمُقتَدِر" ختم به خیر باد...


آمین یا رب العالمین



به نام خدا 

ترجمه و تفسیر آیه 141 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)

وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ ﴿١٤١﴾


و تا آنکه اهل ایمان رااز هر عیب و نقص پاک و کامل کند وکافران را محو و نابود گرداند.



به نام خدا

مبحث سی و دوم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)

اهمیت انفاق و تاکید متعدد قرآن به انفاق (بخش اول)

اصل انفاق در موارد زیادی در قرآن (در حدود 100بار )تاکید شده است.که توجه دین اسلام به خدمت وکمک به همنوعان را نشان میدهد.


با توجه به زمینه های مختلف انفاق ،مثل مصادیق ان،افراد مستحق،زمینه های انفاق ومیزان آن و... در این پست ایات مربوط به دعوت به انفاق را ارسال میکنیم 


در سوره بقره 20بار کلمات و افعال مرتبط با انفاق بیان شده است.


در مطالعه ترجمه صفحه 42 قران که شامل ایات 253-256سوره بقره می باشد به ایه 254 _قبل از شروع ایت الکرسی-برخوردم که برای شروع بحث مناسب است.


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَّ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالْکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۵۴﴾ 


فولادوند: اى کسانى که ایمان آورده‏ اید از آنچه به شما روزى داده‏ ایم انفاق کنید پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن نه داد و ستدى است ونه دوستى و نه شفاعتى و کافران خود ستمکارانند.


مکارم: ای کسانی که ایمان آورده ‏اید! از آنچه به شما روزی داده ‏ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزی فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است )تا بتوانید سعادت و نجات از کیفر را برای خود خریداری کنید)، و نه دوستی (و رفاقتهای مادی سودی دارد)، و نه شفاعت، )زیرا شما شایسته شفاعت نخواهید بود). و کافران، خود ستمگرند، (هم به خودشان ستم می‏کنند، هم به دیگران).



مطالبه کردن موسی علیه‌السلام حضرت را کی خلقت خلقا اهلکتهم و جواب آمدن

.................

روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و مادة زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟

خداوند فرمود : ای موسی! من می‌دانم که این سؤال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. این سؤال از علم برمی‌خیزد. هم سؤال از علم بر می‌خیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد.

آنگاه خداوند فرمود : ای موسی برای اینکه به جواب سؤالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا ! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم می‌کند که گندمها را از کاه باید جدا کنیم. خداوند فرمود: این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ موسی گفت: ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای.

خداوند فرمود : پس چگونه تو قوة شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست. همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود.

*خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن.

.................................................

گفت موسی ای خداوند حساب 

نقش کردی ، باز چون کردی خراب ؟ 

نر و ماده نقش کردی جانفزا 

وانگهی ویران کنی آن را ، چرا ؟ 

گفت حق : دانم که این پرسش تورا 

نیست از انکار و غفلت وز هوی 

ورنه تأدیب و عتابت کردمی

بهر این پرسش تو را آزردمی 

لیک میخواهی که در افعال ما 

باز جویی حکمت و سر قضا 

تا از آن واقف کنی مر عام را 

پخته گردانی بدین هر خام را 

پس بفرمودش خدا ای ذو لباب 

چون بپرسیدی بیا بشنو جواب 

موسیا تخمی بکار اندر زمین 

تا تو خود هم وادهی انصاف این 

چونکه موسی کشت و کشتش شد تمام 

خوشههایش یافت خوبی و نظام 

داس بگرفت و مر آنها را برید 

پس ندا از غیب در گوشش رسید 

که چرا کشتی کنی و پروری 

چون کمالی یافت آن را میبری ؟ 

گفت یارب ز آن کنم ویران و پست 

که در اینجا دانه هست و کاه هست 

دانه لایق نیست در انبار کاه 

کاه در انبار گندم ، هم تباه 

نیست حکمت این دو را آمیختن 

فرق ، واجب میکند در بیختن 

گفت این دانش ز که آموختی ؟ 

نور این شمع از کجا افروختی ؟ 

گفت تمییزم تو دادی ای خدا 

گفت پس تمییز چون نبود مرا ؟ 

در خلایق روحهای پاک هست 

روحهای تیره گلناک هست 

این صدفها نیست در یک مرتبه 

در یکی در است و در دیگر شبه 

واجب است اظهار این نیک و تباه 

همچنان کاظهار گندمها ز کاه 

....................................

مثنوی شریف دفتر چهارم



وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِّمِیقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِیَّایَ أَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاءُ وَتَهْدِی مَن تَشَاءُ أَنتَ وَلِیُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ


(سپس خداوند به موسی دستور داد برای معذرت‌خواهی و توبه از کردار گوساله‌پرستان قوم، همراه گروهی از بنی‌اسرائیل به میعادگاه او بیایند) و موسی هفتاد مرد را از میان قوم خود (به نمایندگی از سوی آنان) برای میعادگاه ما برگزید (و ایشان را به کوه طور برد. در آنجا زمین‌لرزه‌ای درگرفت). هنگامی که زمین لرزه آنان را فراگرفت، موسی گفت: پروردگارا! اگر می‌خواستی می‌توانستی آنان و مرا پیش از این نیز هلاک کنی (تا بنی‌اسرائیل هلاک آنان را خود می‌دیدند. ولی اینک مرا به قتل ایشان متّهم می‌سازند). آیا ما را به سبب کاری که بی‌خردان ما کرده‌اند هلاک می‌سازی؟ (خداوندا! ما را به گناه آنان مگیر). این (درخواست نابه‌جای رؤیت، یا وقوع زلزله، یا کار گوساله‌پرستی) جز آزمایش تو چیز دیگری نیست که به سبب آن (برابر قوانین و سنن یزدان و گسترده در پهنه‌ی جهان) هر کس را بخواهی (و مستحقّ بدانی) گمراه می‌سازی، و هر کس را بخواهی (و شایسته بدانی) هدایت می‌کنی. تو سرپرست ما هستی. پس بر ما ببخشای و به ما رحم فرمای، چرا که تو بهترین آمرزندگانی. [[«قَوْمَهُ»: از قوم خود. حرف جرّ (مِنْ) از اوّل آن حذف شده است و تقدیر چنین بوده است: مِن قَوْمِهِ. «إِنْ هِیَ»: نیست آن. واژه (إِنْ) نافیه است، و مرجع (هِیَ) فِتْنَة به معنی امتحان، فَعْلَة به معنی کار، مَسْأَلَةُ الإِرَاءَ‌ة به معنی درخواست خود را نشان دادن است که همه محذوف است و از سیاق پیدا است، و یا این که مرجع (هِیَ) رَجْفَة مذکور است. «إِیَّایَ»: مرا. «فِتْنَتُکَ»: آزمایش تو.]]



سوال از محضر آیت الله بهجت:

چرا این همه دعا میکنیم و مستجاب نمی شود و ملایکه باز میگویند: چرا دعا نمکنید؟! جواب: زیرا استجابت دعا شرطش توبه است، لذا ملایکه میگویند: این مشروط(دعا) را با شرطش(توبه) چرا به جا نمی آورید تا مستجاب شود؟ و چرا دعای تائب و دعای با توبه نمیکنید؟!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد