نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

پرسش عارفی از یکی از اغنیا


پرسش عارفی از یکی از اغنیا


     یکی از عرفا روزی از یکی از اغنیا پرسید:دنیا را دوست داری؟گفت:بسیار.پرسید:برای بدست آوردن آن کوشش می کنی؟ گفت :بلی .سپس عارف گفت:در اثر کوشش،آن چه می خواهی بدست آوری؟

     گفت:متاسفانه تاکنون به دست نیاورده ام.عارف گفت:این دنیایی که تاکنون با همه ی کوشش هایت آن را به دست نیاورده ای،پس چطور آخرتی که هرگز طلب نکرده و در راه وصول به آن نکوشیده ای به دست خواهی آورد؟

     دنیا طلبیدیم ،به جایی نرسیدیم یارب چه شود آخرت ناطلبیده                                                                                                             

توشه اخرت

یکی از یاران پیامبر در مدینه نخلستان و باغی داشت بسیار مصفا و زیبا که همه در مدینه از آن سخن میگفتند ،در آن چشمه آب صافی بود که هر موقع پیامبر به آن باغ میرفت از آن آب میل میکرد و وضو می ساخت و علاوه بر همه اینها آن باغ در آمد خوبی برای ابو طلحه داشت پس از نزول آیه ٩٢آل عمران (شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست میدارید و بسیار محبوب است در راه خدا انفاق کنید ) به خدمت پیامبر رسید و عرض کرد :میدانی که محبوبترین اموال من همین باغ است و من میخواهم آن را در راه خدا انفاق کنم تا ذخیره ای برای رستاخیز من باشد پیامبر فرمود :آفرین بر تو آفرین برتو این ثروتی است که برای تو سودمند خواهد بود ،سپس فرمود من صلتح میدانم که آن را به خویشان نیازمند خود بدهی و ابو طلحه دستور پیامبر را عمل کرد. 

زبیده همسر هارون الرشید قرآنی بسیار گران قیمت داشت که آن را با زر و زیور و جواهرات تزیین کرده بود و علاقه فراوانی به آن داشت یک روززز هنگامی که از همان قرآن تلاوت میکرد به آیه ٩٢آل عمران رسید با خواندن آیه در فکر فرو رفت و با خود گفت هیچ چیز مثل این قرآن نزد من نیست و باید آن را در راه خدا انفاق کنم کسی را دنبال جواهر فروشان فرستاد و تزیینات و جواهرات آنرا فروخت و بهای آن را در بیابانهای حجاز برای تهیه آب مورد نیاز بادیه نشینان مصرف کرد که میگویند امروز هم بقایای آن چاها وجود دارد و به نان او نامیده میشود.