نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

ایه حج در سوره توبه


  دانشمند معروف اهل سنت « حاکم ابوالقاسم حسکانى"نقل مى کند:شیبه و عباس  هر کدام بر دیگرى افتخار مى کردند و در این باره مشغول به سخن بودند که 

على(علیه السلام) از کنار آنها گذشت، پرسید: به چه چیز افتخار مى کنید؟  عباس گفت: امتیازى به من داده شده که احدى ندارد، و آن مسأله آب دادن به حجاج خانه  خدا است.

شیبه گفت: من تعمیر کننده مسجدالحرام (و کلید دار خانه کعبه) هستم.على(علیه السلام) گفت: با این که از شما حیا مى کنم باید بگویم با این سن کم افتخارى دارم

که شما ندارید، آنها پرسیدند: کدام افتخار؟!فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) آوردید.عباس خشمناک برخاست و دامن کشان به سراغ پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد (و به عنوان شکایت) گفت:آیا نمى بینى على(علیه السلام) چگونه با من سخن مى گوید؟


پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: على(علیه السلام) را صدا کنید، هنگامى که به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد، فرمود:چرا این گونه با عمویت (عباس) سخن گفتى؟

على(علیه السلام) عرض کرد: اى رسول خدا! اگر من او را ناراحت ساختم با بیان حقیقتى بوده است، در برابر گفتار حق هر کس مى خواهد ناراحت شود، و هر کس مى خواهد خشنود!



جبرئیل نازل شده، گفت: اى محمد! پروردگارت به تو سلام مى فرستد، و مى گوید: این آیات را بر آنها بخوان"آیا سیراب کردن حجاج و عمران مسجدالحرام را هم چون ایمان به خدا و روز رستاخیز و جهاد در راه او قرار دادید؟ هرگز مساوى نیستند"همین روایت، به همین مضمون، یا با تفاوت کمى، در کتابهاى فراوانى از اهل سنت نقل شده.به هر حال، حدیث فوق از احادیث معروف و مشهورى است که حتى افراد متعصب به آن اعتراف کرده اند.


تفسیر:


مقیاس افتخار و فضیلت



آیا سیراب کردن حاجیان خانه خدا و عمران مسجدالحرام را همانند کار کسى قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت دارد و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو هیچ گاه در نزد خدا یکسان نیستند و خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمى کند.


در مسجدالحرام در میان چشمه زمزم و خانه کعبه محلى وجود دارد که به نام"سقایة العباس" معروف است، گویا در آنجا ظرف بزرگى مى گذاردند که حاجیان از آن آب بر مى داشتند.از تواریخ چنین بر مى آید که قبل از اسلام منصب"سقایة الحاج" در ردیف منصب کلیددارى خانه کعبه، و از مهم ترین مناصب محسوب مى شده.ضرورت و نیاز شدید حجاج در ایام حج به آب آن هم در آن سرزمین خشک، سوزان و کم آب که غالب ایام سال هوا گرم است به این موضوع (سقایت حاج) اهمیت خاصى مى داد، وکسى که سرپرست این مقام بود، طبعاً از موقعیت ویژه اى برخوردار مى شد; چرا که خدمت او به حجاج یک خدمت حیاتى به شمار مى رفت.


هم چنین "کلید داری"و عمران و آبادى مسجدالحرام که مقدس ترین و بزرگ ترین کانون مذهبى، حتى در زمان جاهلیت محسوب مى شد، احترام فوق العاده اى براى شخص یا اشخاصى که متصدى آن بودند، بر مى انگیخت.

با همه اینها، قرآن مجید مى گوید: ایمان به خدا و جهاد در راه او از تمام این کارها برتر و بالاتر است!


بررسى ها روشن مى سازد بعضى از مفسران اهل سنت تمایل ندارند فضائل چشمگیرى براى على(علیه السلام) اثبات شود  با این که او را چهارمین پیشواى بزرگ خود مى دانند  گویا از این مى ترسند اگر در برابر مدارکى که امتیازات فوق العاده على(علیه السلام) را اثبات مى کند، تسلیم شوند، ممکن است جمعیت شیعه در برابر آنها به پا خیزند و آنها را در تنگنا قرار دهند، که:


چرا دیگران را بر على(علیه السلام) مقدم داشتید؟ از این رو بسیار مى شود از واقعیت هاى تاریخى چشم مى پوشند، و تا آنجا که بتوانند به ایراد در این گونه احادیث از نظر سند مى پردازند، و اگر جاى دست اندازى در سند پیدا نکنند، سعى مى کنند به گونه اى دلالت آن را مخدوش سازند، این گونه تعصب ها متأسفانه حتى در عصر ما ادامه دارد و حتى بعضى از دانشمندان روشن فکر آنان از این کار بر کنار نمانده اند.


فراموش نمى کنم در گفتگوئى که با یکى از دانشمندان اهل سنت داشتم، هنگامى که سخن از این گونه احادیث به میان آمد، جمله عجیبى اظهار داشت، او مى گفت: به عقیده من، شیعه مى تواند تمام اصول و فروع مکتب خویش را از منابع، مدارک و کتاب هاى ما اثبات کند، چون به قدر کافى احادیثى که به نفع مکتب شیعه باشد، در کتب ما وجود دارد! ولى براى این که خود را از همه این منابع و مدارک یک باره راحت کند، گفت: به عقیده من، پیشینیان ما افراد خوش باورى بودند و تمام احادیثى را که شنیده اند در کتب خود آورده اند، و ما نمى توانیم آنچه را آنها نوشته اند به سادگى بپذیریم! (سخنش به گونه اى بود که شامل کتب صحاح و مسانید معتبر و درجه اول آنان نیز مى شد!).به او گفتم: روش محققانه این نیست، که انسان مکتبى را قبلاً روى یک سلسله وراثت ها بپذیرد و بعد هر حدیثى با آن موافق باشد صحیح و هر حدیثى با آن تطبیق نکند، از آثار خوش باورى پیشینیان بداند هر چند حدیث معتبرى باشد.


چه خوب است به جاى این طرز فکر، راه دیگرى انتخاب کنید، قبلاً خود را از هر گونه عقیده موروثى خالى سازید، سپس در برابر مدارک منطقى بنشینید، آنگاه انتخاب عقیده کنید! ملاحظه مى فرمائید، چرا و به چه علت احادیث مشهور و معروفى که از مقام والاى على(علیه السلام) خبر مى دهد، و برترى او بر دیگران را اثبات مى کند، این چنین مورد بى مهرى، بلکه مورد تهاجم رگبارهاى ایرادات قرار گرفته، و گاهى نیز به دست فراموشى سپرده مى شود و اصلاً سخنى از آن به میان نمى آید، گوئى اصلاً این همه احادیث، وجود خارجى ندارند!!


خداوند همه ما را به پیروى از حق و پیروى از این گونه پیشوایان ثابت قدم بدارد، و چشم و گوش باز و فکر دور از تعصب و عنایت کند.


در آیه بعد، به عنوان تأکید و توضیح مى فرماید:کسانى که ایمان آوردند، و هجرت نمودند، و در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند، اینها در پیشگاه خداوند مقامى برتر و بزرگ تر دارند و اینها به افتخار بزرگى نائل شده اند.


سپس در ایه بعد مى فرماید: خداوند سه موهبت بزرگ در برابر این سه کار مهم (ایمان، هجرت و جهاد

به آنها مى بخشد:


آنها را به رحمت گسترده خود بشارت مى دهد.


آنها را از رضامندى و خشنودى خویش بهره مند مى کند.


باغ هائى از بهشت در اختیار آنها مى گذارد که نعمت هایش دائمى و همیشگى است.