نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

شرح پاره ای اصطلاحات عرفانی

شرح پاره ای اصطلاحات عرفانی 


خاتم:


مهر، انگشتری. نزد عارفان به معنی قطع طریق است. نیز سالکی را گویند که مقامات را طی کرده و بلوغ یافته باشد. خاتم نبوت جز یکی نتواند باشد که محمد است و خاتم ولایت کسی است که صلاح دین و آخرت به توسط او به نهایت و کمال رسد و نظام جهان به مرگ او مختل شود و اوست مهدی موعود.


رسخ:


یکی از شعب تناسخ است؛ یعنی انتقال نفوس و ارواح از بدن انسان به جمادات.


علم حقایق:


یعنی علم به حق، از جهت ارتباط آن به خلق؛ و انشاء علم از او به حسب طاقت بشری. مبادی آن، امهات حقایق است که لازمۀ وجود حق است.


لوح عدم:


مرتبۀ عمی و وحدت مطلقه را عارفان، لوح عدم گفته اند که با قلم قدرت، تعینات در آن و از آن ظاهر می شوند. شبستری گوید:


چو قاف قدرتش دم بر قلم زد / هزاران نقش بر لوح عدم زد


مار:


در اصطلاح با توجه به داستان آدم و حوا و فریب ابلیس، مار کنایه از نفس اماره است. عطار گوید:


یار شد با من به یک جا مار زشت / تا بیفتادم به خاری از بهشت


هجوم:


در لغت یورش ناگهانی و در اصطلاح روزبهان گوید هجوم، تراکم احوال، و وجود در اسرار و دخول ارواح در ملکوت به نعت جرئت در انوار است.


یاقوت احمر:


کنایه از مقام معرفت و حجاب ذات است. عطار گوید:


خون از دل چو سنگ برآور که مرد طور / یاقوت سرخ معرفت از کان طور یافت


ساهی:


اگر کسی از حق غافل بود و تأثیرات و تأثرات افعال را به وسائط حواله کند، او را ساهی و لاهی و مشرک خفی خوانند.


راجعان:


کسانی را گویند که از طریقت باز گردند و برای ارشاد خلق سیر من الحق الی الخلق کنند.


بیهوشی:


مقام طمس را گویند که در آن صفات محو می شود.


ارباب ریاضت:


کسانی را گویند که ترک شهوات کرده و کم خورند و نوشند و با نفس مجاهده کنند و دائماً ذکر گویند و خود را از قیود مادی حجب ظلمانی دنیوی مستخلص گردانند و در نتیجه بر آنها انوار روحانی ظاهر گردد و امور غریبۀ غیبی برای آنان آشکار گردد و به واسطۀ مشاهدۀ اشباح روحانی حوادث و معلومات را دریابند و آنچه را بخواهند بدانند. (مأخذ: فرهنگ اصطلاحات عرفانی نوشتۀ دکتر سید جعفر سجادی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد