نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

خطبه ۹۸

مطالعه خطبه 98 رو به لطف خدا شروع می کنیم


و من کلام له ع 

وَ اللَّهِ لا یَزالُونَ حَتَّى لا یَدَعُوا لِلَّهِ مُحَرَّما إِلا اسْتَحَلُّوهُ، وَ لا عَقْدا إِلا حَلُّوهُ، وَ حَتَّى لا یَبْقَى بَیْتُ مَدَرٍ وَ لا وَبَرٍ إ لا دَخَلَهُ ظُلْمُهُمْ، وَ نَزَلَ بِهِ عَیْثُهُمْ وَ نَبا بِهِ سُوءُ رَعْیِهِمْ، وَ حَتَّى یَقُومَ الْبَاکِیانِ یَبْکِیَانِ: بَاکٍ یَبْکِی لِدِینِهِ؛ وَ بَاکٍ یَبْکِی لِدُنْیَاهُ، وَ حَتَّى تَکُونَ نُصْرَةُ اءَحَدِکُمْ مِنْ اءَحَدِهِمْ کَنُصْرَةِ الْعَبْدِ مِنْ سَیِّدِهِ، إِذا شَهِدَ اءَطَاعَهُ، وَ إ ذا غابَ اغْتَابَهُ، وَ حَتَّى یَکُونَ اءَعْظَمَکُمْ فِیها عَناءً اءَحْسَنُکُمْ بِاللَّهِ ظَنّا، فَإ نْ اءَتَاکُمُ اللَّهُ بِعَافِیَةٍ فَاقْبَلُوا، وَ إ نِ ابْتُلِیتُمْ فَاصْبِرُوا، فَإ نَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ.



به خدا سوگند، بنى امیه ، همچنان بمانند تا هر چه را که خدا حرام کرده است ، حلال شمارند و هر پیمانى را بگسلند و هیچ خانه و خیمه اى نماند، جز آنکه ، ظلمشان در آن داخل گردد و تبهکاریشان در آن فرود آید. رفتار زشتشان مردم را از مساکنشان گریزان سازد و دو گروه بگریند گروهى براى دینشان و گروهى براى دنیایشان . و بمانند تا آنگاه که یارى یکى از شما، یکى از آنان را، همچون یارى بنده اى باشد خداوندش را، که چون ببیندش ، اطاعتش کند و چون غایب گردد، زبان به بد او گشاید و تا آنگاه که آنانکه حسن ظنشان به خدا بیشتر است رنج و محنتشان بیشتر گردد. اگر خداوند شما را از شرشان سلامت داد به سوى او روى آورید و اگر به بلایى گرفتار ساخت ، شکیبایى ورزید که سرانجام نیک از آن پرهیزگاران است .




خطبه 98 در یک نگاه

در این خطبه، امام(علیه السلام) در جمله هاى کوتاهى از فاجعه حکومت بنى امیّه و ظلم و انحراف آنها سخن مى گوید و به قدرى رسا و گویا است که تمام مظالم و رسوایى هاى این قوم بى دادگر، در همین عبارات فشرده بیان شده است و نشان مى دهد که سستى مردم در مبارزه با آنها چه عواقب دردناکى براى خودشان و کلّ جامعه اسلامى در بر خواهد داشت.

تاریخ نیز نشان مى دهد که تمام پیش بینى هاى امام درست بود و عدم توجّه به این هشدارها، سرانجام کار خود را کرد و چنان ظلم و ستمى بر مسلمین رفت که در تاریخ بشریّت کم سابقه، یا بى سابقه بود!

این خطبه، در ضمن پاسخى است دندان شکن به ساده اندیشانى که اصرار امام(علیه السلام) را در جنگ با بنى امیّه زیر سؤال مى برند و مى گویند چرا مسلمان با مسلمان بجنگند؟


شرح خطبه

مظالم بی حساب بنی امیه

نخست مى فرماید: «به خدا سوگند! آنها همچنان به حکومت خود ادامه مى دهند تا آنجا که حرامى را باقى نگذارند، مگر این که حلال بشمارند و پیمانى (از پیمان هاى الهى و مردمى) نمى ماند مگر اینکه آن را مى شکنند».

بعضى از بزرگان، فهرستى از بدعت هاى بنى امیّه و حرام هایى را که آنها حلال کردند و پیمان هایى را که شکستند، گرد آورى نموده اند، که در بحث نکات خواهد آمد. از مطالعه آنها روشن مى شود که این قوم بیدادگر، چه بلایى بر سر اسلام آوردند.

در دومین فاجعه اى که آنها براى مسلمین به وجود مى آورند، اشاره به ظلم گسترده و فراگیر آنها کرده، مى فرماید: «خانه و خیمه اى باقى نمى ماند مگر اینکه ظلم و ستم شان در آن راه مى یابد و فساد و سوء تدبیرشان، مردم را از خانه هاى خویش فرارى مى دهد».

«مَدَر» در لغت گاه به معناى گِل هاى به هم فشرده و گاه به معناى خشت و گاه به معناى آجر و سنگ تشکیل شده; بنابراین، «بَیْتُ مَدَر» اشاره به خانه هایى است که در شهرها ساخته مى شود و «وَبَر» به معناى پشم شتر، اشاره به خانه هاى روستایى و بادیه نشینان است که در آن زمان و در میان اعراب به صورت خیمه هایى بنا مى شد. و این، بهترین تعبیر براى فراگیر بودن ظلم آنها است که هیچ کس از ظلم آنها در امان نبود. و این ظلم و ستم در بسیارى از اوقات سبب مى شد آنها از خانه هاى خود فرار کنند و دربه در شوند.

سپس در بیان فاجعه سوم مى فرماید: «کار حکومت آنها بدانجا مى رسد که مردم دو گروه مى شوند و هر دو گروه گریانند: گروهى براى دینشان و گروهى براى دنیایشان!»

آرى! دین باوران به خاطر خطراتى که از سوى این گروه بازمانده جاهلى، متوجّه دین مى شوند اشک مى ریزند و دنیا طلبان به خاطر هجوم ظالمانه آنها به دنیاى مردم; چرا که آنها، هم عقاید مردم را غارت مى کردند و هم دنیایشان را.

در بیان چهارمین فاجعه مى فرماید: «در این حکومت خودکامه، کار به قدرى سخت مى شود که شما همچون برده اى خواهید بود که به یارى ارباب (ظالم وستمگرش) بر مى خیزد; در حضور ناگزیر از اطاعت است و درغیاب از او بدگویى مى کند!».

اشاره به اینکه آنها مردم را به بردگى و عبودیّت مى کشند; نه عبودیّتى که حداقل توأم با رابطه عاطفى باشد و غلام مورد محبّت آقا و آقا مورد علاقه غلام قرار گیرد، بلکه عبودیّتى توأم با ظلم و تحقیر! که گویى زنجیر بر گردن آنها نهاده اند و به هر جا مى خواهند مى کشند.

در بیان پنجمین و آخرین فاجعه مى فرماید: «این حکومت ظالم و بیدادگر تا آنجا پیش مى رود که هر کس به خدا امیدوارتر (و نزدیک تر) است، بیش از همه رنج و مصیبت مى بیند».

از یک حکومت جنایتکار و ستم پیشه و فاقد دین و اخلاق غیر از این انتظار نمى رود که هر کس پاک تر است در آن حکومت جام بلا و مصیبت بیشترى به او مى دهند.

در پایان اصحاب و یارانش خود را در برابر حوادث دردناکى که در پیش دارند با این جمله دلدارى مى دهد; مى فرماید: «اگر خداوند براى شما عافیت و سلامت پیش آورد (و از این امواج خطرناک در امان بودید، این نعمت الهى را) بپذیرید (و خدا را شکر گویید) و اگر (طوفان حوادث شما را گرفت و) به رنج و ناراحتى گرفتار شدید، شکیبا باشید! که «سرانجام نیک براى پرهیزکاران است!»

از این تعبیر استفاده مى شود که اگر چه در حکومت بنى امیّه اکثریت عظیم مردم در رنج و فشار و تعب بودند، ولى گروه اندکى از امواج این حوادث بر کنار بودند و امام(علیه السلام) به هر دو گروه نصیحت مى کند; گروه اوّل را به صبر و شکیبایى و انتظار فرج و گروه دوم را به شکرگزارى در برابر حق!



فجایع بی سابقه بنی امیه

پیش بینى عجیبى که امام(علیه السلام) در این خطبه از فجایع فراگیر بنى امیّه فرموده است - به گواهى تاریخ اسلام - همه بدون استثناء، به وقوع پیوست و این حکومت ظالم و جبّار و بیدادگر جاهلى، از هیچ ظلم و ستمى فروگذار نکرد و براى تحکیم پایه هاى قدرت خود، خون هاى زیادى ریخت و بى گناهان بسیارى را به زندان افکند و چنان وحشت و اضطراب بر مردم حاکم شد که حتّى در درون خانواده ها، گاه خویشاوندان نزدیک از هم مى ترسیدند.

مرحوم «علاّمه امینى» در کتاب نفیس «الغدیر» با ذکر اسناد و مدارک روشن فجایعى را که شخص معاویه انجام داد، جمع آورى کرده است; در اینجا فهرست آن از نظر خوانندگان عزیز مى گذرد و شرح و تفصیل منابع آن را مى توانند در «الغدیر» جلد یازدهم مطالعه کنند.

این مرد محقّق مى نویسد:

«نخستین کسى که آشکارا به شرب خمر و خریدن آن اقدام کرد، معاویه بود.

نخستین کسى که در محیط اسلام فحشا را اشاعه داد، معاویه بود.

نخستین کسى که ربا را حلال شمرد، معاویه بود.

نخستین کسى که ازدواج با دو خواهر را در یک زمان اجازه داد، معاویه بود.

نخستین کسى که سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در باب دیات تغییر داد، معاویه بود.

نخستین کسى که لبّیک را (در مراسم زیارت خانه خدا) ترک کرد، معاویه بود.

نخستین کسى که از اجراى حدود الهى سر باز زد، معاویه بود.

نخستین کسى که اموالى را براى جعل حدیث اختصاص داد، معاویه بود.

نخستین کسى که به هنگام بیعت با مردم بیزارى از على(علیه السلام) را شرط مى کرد، معاویه بود.

نخستین کسى که سرِ یکى از اصحاب پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) (عمروبن حَمِق) را جدا کرد و در شهرها گردش داد، معاویه بود.

نخستین کسى که خلافت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به سلطنت مبدّل ساخت، معاویه بود.

نخستین کسى که به دین خدا اهانت کرد و فرزند فاجرش را به خلافت برگزید، معاویه بود.

نخستین کسى که دستور داد مدینه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را غارت کنند، معاویه بود.

نخستین کسى که سبّ و ناسزاگویى به على(علیه السلام) را رواج داد، معاویه بود.

نخستین کسى که خطبه نماز عید را (بر خلاف دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله)) بر نماز عید مقدّم داشت، تا در ضمن آن سبّ على(علیه السلام) کند و مردم متفرّق نشوند، معاویه بود».

این تنها بخشى از فجایع معاویه در زمینه تغییر احکام الهى و نقض سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و زیر پا نهادن دستورات خدا بود و اگر کسى تمام تاریخ زندگانى او و سایر بنى امیّه را بررسى کند، باز هم به نمونه هاى بیشترى دست مى یابد و به راستى اگر حکومت این ظالمان بیگانه از اسلام ادامه مى یافت، به یقین چیزى از اسلام باقى نمى ماند و این سخن با مدارک گسترده اى که در دست است، جاى انکار ندارد! و ما تعجّب مى کنیم چرا بعضى اصرار دارند چشم بر هم نهند و با این همه فجایع، باز معاویه و بنى امیّه را بستایند; براستى شگفت آور است.!!




شرح خطبه ۹۸ (ابن میثم)


در این کلام امام (ع) به ستمکاری بنی امیّه اشاره و سوگند یاد می کند که ظلم بنی امیّه استمرار می یابد. خبر در جمله امام (ع) که واژه ظلم بنی امیه بوده حذف شده است چون از محتوای کلام معلوم است که خبر چه کلمه ای است.

برای ظلم و ستم بنی امیه حدودی را به شرح زیر بیان داشته است.

1- حرامی از محرّمات الهی را باقی نمی گذارند جز این که همه را حلال اعلام می کنند. بزرگترین حرام، ظلم و قتل نفس است و بنی امیّه در ارتکاب این دو عمل شهرت کامل داشته بنا بر این بقیّه محرّمات الهی بخوبی روشن است.

«استحلّوه» در کلام امام (ع) یعنی حرام را به کار می بستند و انجام می دادند درست مانند یک وظیفه مشروع و حلال، در انجام کار حرام گناه و حرجی برای خود قبول نداشتند.

2- قوله علیه السلام: ان لا یدعو عقدا الّا حلّوه:

یعنی هیچ عقد و قراردادی از عقود اسلامی که نظام عالم بر مدار همین قوانین شرع و ضوابط آن دور می زند، نبود جز این که نادیده انگاشته و در زیر پا گذاشتند. «حلّوه» کنایه از منتفی دانستن قواعد شرعی است که صریحا با آنها مخالفت کرده و در عمل نیز به آنها پایبندی نداشتند.

3- هیچ خانه گلینی و یا چادر پشمینی نماند جز آن که ستم بنی امیه بدان وارد شود. این عبارت کنایه از دشمنی عمومی و ستمگری آنها نسبت بتمام مردم شهرنشین و بادیه نشین می باشد.

قوله علیه السلام: نبابه سوء رعیهم:

یعنی بد رفتاری آنها نسبت بمردم موجب شده بود که خلق از آنها فاصله بگیرند و برای فرار از شرّشان ترک دیار کنند.

4- مردم بدو دسته گریان که برخی بر دین خود و بعضی برای دنیاشان اشک بریزند.

5- یاری دادن هر یک از شما هر یک از حکام بنی امیّه را بمانند یاری کردن برده از اربابش باشد. در این عبارت تشبیه کرده است مردم را ببرده و بنی امیّه را به ارباب جهت شباهت را چنین بیان کرده است، که هر گاه ارباب حاضر باشد فرمانش را ببرند و هرگاه غایب باشد از او بدگویی کنند. (چون اطاعت از اجبار و زور است نه از جهت ارادت و محبّت).

6- بیشترین زجر ظلم را از دست بنی امیّه کسانی می کشند که حسن ظنّشان بخدا بیشتر باشد. دلیل این واقعیت این است، هر کس بخدا حسن ظن بیشتری داشته باشد از بنی امیّه فاصله بیشتری می گیرد و توکّلش بر خدا بیشتر می شود.

بدیهی است که نسبت به چنین کسی بدگمان گشته او را بیشتر بگزند و تعقیبش کنند. پس از دست آنها رنج بیشتری خواهد برد.

سپس می فرمایند: آن کس که عافیت بیشتری به او روی آورد بر این نعمت عافیت خدا را شاکر باشد. مقصود حضرت از این سخن آن است که: عافیت داشتن و بدور ماندن از شرور بنی امیّه برای بعضی از مردم ممکن می شود. و همچنین فردی که بعدالت قیام کند و از بلای آنها وارهد. و آن را که به بلای بنی امیّه مبتلی شود، دستور صبر و شکیبایی بر ابتلائات آنها را توصیه می کند. و در زمینه صبر و شکیبایی، حسن عافیت را که لازمه تقوی و صبر است، بدانها وعده می دهد. زیرا خداوند می فرماید: تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد