نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

احادیث و ایات قرانی (۱۹ مهر ۹۴)

جهت مطالعه نظرات مختلف پیرامون تفسیر آیات حجاب،لینک زیر کلیک کنید.



رزق 
قل من یرزقکم من السماء و الارض امن یملک السمع و الابصار و من یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و من یدبر الامر فسیقولون الله فقل ا فلا تتقون(یونس / 31) 
 بگو: «چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد؟ یا چه کسی مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد؟ و چه کسی امور (جهان) را تدبیر می‌کند؟» بزودی (در پاسخ) می‌گویند: «خدا»، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمی‌کنید (و از خدا نمی‌ترسید)؟! 
 
از خطبه ی 185 نهج البلاغه(ترجمه ی محممد دشتی): 
اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگى نعمت هاى او مى اندیشیدند، به راه راست باز مى گشتند، و از آتش سوزان مى ترسیدند، امّا دل ها بیمار، و چشم ها معیوب است. 
آیا به مخلوقات کوچک خدا نمى نگرند که چگونه آفرینش آن را استحکام بخشید و ترکیب اندام آن را برقرار، و گوش و چشم براى آن پدید آورد، و استخوان و پوست متناسب خلق کرد به مورچه و کوچکى جثّه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمى شود، نگاه کنید چگونه روى زمین راه مى رود، و براى به دست آوردن روزى خود تلاش مى کند دانه ها را به لانه خود منتقل مى سازد، و در جایگاه مخصوص نگه مى دارد، در فصل گرما براى زمستان تلاش کرده، و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمى کند. روزى مورچه تضمین گردیده، و غذاهاى متناسب با طبعش آفریده شده است. خداوند منّان از او غفلت نمى کند، و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمى سازد، گر چه در دل سنگى سخت و صاف یا در میان صخره اى خشک باشد... 
اگر اندیشه ات را به کار گیرى تا به راز آفرینش پى برده باشى، دلائل روشن به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقّتى که جدا جدا در آفرینش هر چیزى به کار رفته، و اختلافات و تفاوت هاى پیچیده اى که در خلقت هر پدیده حیاتى نهفته است. همه موجودات سنگین و سبک، بزرگ و کوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستى یکسانند، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب یکى است. 
پس اندیشه کن در آفتاب و ماه، و درخت و گیاه، و آب و سنگ ، و اختلاف شب و روز، و جوشش دریاها، و فراوانى کوه ها، و بلنداى قلّه ها، و گوناگونى لغت ها، و تفاوت زبان ها، که نشانه هاى روشن پروردگارند. پس واى بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد، و تدبیر کننده را انکار کند.


به نام خدا
مبحث سی و هفتم از ایات مرتبط با روابط اجتماعی (انفاق)
اهمیت انفاق و تاکید متعدد قران به انفاق
آیه 11 سوره حدید
مَن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ 
مکارم: کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالی که به او ارزانی داشته انفاق کند) تا خداوند آنرا برای او چندین برابر کند، و برای او اجر فراوان پرارزشی است.
راستى تعبیر عجیبى است خدایى که بخشنده تمام نعمتها است، و همه ذرات وجود ما لحظه به لحظه از دریاى بى پایان فیض او بهره مى گیرد و مملوک او است، ما را صاحبان اموال شمرده، و در مقام گرفتن وام از ما برآمده، و بر خلاف وامهاى معمولى عین همان مقدار باز پس مى دهند، او چندین برابر، گاه صدها و گاه هزار برابر، بر آن اضافه مى کند و علاوه بر اینها وعده" اجر کریم" که پاداشى است عظیم که جز خدا نمی داند و نیز می دهد.
تعبیر به" قرضا حسنا" در آیه فوق اشاره اى به این حقیقت است که وام دادن خود انواع و اقسامى دارد که بعضى را" وام نیکو" و بعضى را وام کم ارزش و یا حتى بى ارزش مى توان شمرد.لینک


فارسی :

سوره انعام آیه 17: 
اگر از خدا به تو ضرری رسد، هیچ کس جز خدا نتواند تو را از آن ضرر برهاند و اگر از او چیزی به تو خیری رسد( هیچ کس تو را از آن چیز منع نتواند کرد).

شعر :

به تو گر زیانی رسد از خدا چه کس جز خدا می رهاند تو را
اگر بر تو آید از او خیر و سود چه کس رحمتش را تواند زدود

English :

And if Allah should let you be touched by any harm none can remove that affliction but Allah; and if Allah [should let] any good happens to you [nothing can deprive you from it].


استاد حمید مغربی

آل‏داوود: خاندان داوود، فرزندان داوود، سلیمان‏
در قرآن، یک بار آل‏داوود آمده است: «اعمَلوا ءَالَ داوُودَ شُکراً/ اى خاندان داوود! شکرگزار باشید». (سبأ/ 34، 13) آل‏داوود
مقصود از آل‏داوود:
مفسّران صحابى و تابعى، درباره این که آل‏داوود چه کس یا کسانى هستند، اظهار نظرى نکرده‏اند؛ ولى نظر به اختلاف اهل لغت در معناى آل* و سیاق برخى از آیات و قراین موجود در آن‏ها، وجوهى را براى آل‏داوود برشمرده‏اند: 1. بنا به نقلى، داوود* علیه السلام نماز را بر خانواده، فرزندان و زنانش تقسیم کرد و پس از آن، هر ساعتى از شبانه روز، یکى از آنان در محراب عبادت به نماز مى‏ایستاد. براساس این نقل، منظور از آل‏داوود مى‏تواند خانواده، فرزندان و همسران وى باشد. 2. از کلام زمخشرى که مخاطب‏ «اعمَلوا» را داوود و اهلش دانسته، استفاده مى‏شود که خود داوود نیز مشمول آل‏داوود بوده است. آلوسى نیز همین نظر را از بعضى نقل کرده. 3. برخى، آل‏داوود را فقط فرزندان داوود دانسته‏اند و به نقل ابن اثیر نوزده نفر بودند که شاید از عهد عتیق متأثّر باشد که براى داوود، نوزده پسر شمرده است. 4. بُرسُوى با استناد به سیاق آیات مربوط به سلیمان* علیه السلام و یادآورى نعمت‏هاى بزرگ و متنوّع خداوند به وى، آل‏داوود را سلیمان‏بن‏داوود و علّت جمع آمدن‏ «اعمَلوا» را تعظیم و تکریم سلیمان دانسته است؛ ولى علّامه طباطبایى، با همین استدلال، در کنار سلیمان، سایر آل‏داوود را نیز مخاطب آیه مى‏داند. 5. قول دیگر، آن دسته از امّت داوود را که شکرگزار خداوند بودند، آل‏داوود مى‏داند. بر اساس روایتى در قصص‏الانبیا از راوندى، امام صادق علیه السلام فقط به تعداد آل‏داوود اشاره کرده، بدون بیان نسبت آن‏ها با داوود مى‏گوید: آل‏داوود هشتاد مرد و هفتاد زن بودند که هیچ‏گاه محراب عبادت از آن‏ها خالى نبود. 
شکرگزارى آل‏داوود:
کلمه «شکر» در آیه‏ «اعمَلوا ءالَ‏داوودَ شُکراً» مى‏تواند حامل یکى از چند نقش نحوى، چون مفعولٌ‏له، حال، مفعول مطلق و مفعول‏به باشد؛ بنابر دو صورت اوّل، به آل‏داوود امر شده تا عمل و عبادت‏هاى خود را براى شکرگزارى خداوند انجام دهند. مجاهد نیز در تفسیر آیه گفته است: به آل‏داوود گفتیم: براى شکر نعمت‏هایى که خداوند به شما داده، او را اطاعت کنید. بنا به نقلى از ابن‏مسعود، آل‏داوود پس از این دستور، به نماز مشغول شدند و در شبانه‏روز، ساعتى نبود، مگر آن‏که یکى از آن‏ها به نوبت در محراب به نماز مى‏ایستاد. روایت امام صادق نیز همین‏معنا را تأیید مى‏کند. در دو فرض بعدى، به‏آل‏داوود به‏طورمستقیم دستور شکرگزارى داده شده است. کلام زهرى در تفسیر آیه که به آل‏داوود گفته شد: «الحمد للَّه» بگویید، در همین جهت قابل توجیه است. قرطبى، با استناد به روایتى که مى‏گوید: سلیمان نان جو مى‏خورد و براى خانواده‏اش از آرد زِبر، نان تهیه مى‏کرد و آردهاى نرم و سفید را به فقیران مى‏داد و مى‏گفت: مى‏ترسم اگر سیر باشم، گرسنگان را فراموش کنم، معتقد است: این عمل سلیمان، شکر خداوند است که اندکى از آفریدگان به آن اقدام مى‏کنند. طبرسى نیز خطاب خداوند به آل‏داوود را فضیلتى براى آن‏ها دانسته، مى‏گوید: این نوع خطاب در آیه، اشاره دارد که خویشاوندى با پیامبران، در نزدیکى به خداوند و برخوردارى از رضایت او تأثیر دارد. مفسّران، علّت فرمان خداوند به شکرگزارى آل‏داوود را اعطاى نعمت‏هاى بزرگى دانسته‏اند که خداوند پیش از آن یاد کرده است. 
ذرّیّه داوود:خداوند در آیه 87 انعام/ 6 پس از ذکر نام شمار فراوانى از پیامبران از جمله داوود، به بعضى از ذرّیّه آن‏ها نیز اشاره کرده، خبر مى‏دهد که آن‏ها برگزیده و به راه راست هدایت شده‏اند: «وَ مِن ءَابآئِهِم وَ ذرّیَّتِهِم وَ إخونِهم وَاجتَبَینهُم وَ هَدَینهُم إلى‏ صِرطٍ مُستقِیم». برخى، برگزیدگى در این آیه را به نبوّت تفسیر کرده‏اند. راغب مى‏گوید: برگزیدن بنده از جانب خدا، به معناى اختصاص دادن او به فیض الهى و سرازیر شدن نعمت به سوى او است که این، ویژه پیامبران و بعضى از صدّیقان و شهیدانى است که به آن‏ها نزدیکند. خداوند در آیه 89 انعام/ 6 نیز خبر مى‏دهد که به آن‏ها کتاب، حکم و نبوت داده است: «أُولئِکَ الَّذِینَ ءَاتَینهُم الکِتبَ وَالحُکمَ وَالنُّبُوَّة». «کتاب» در این آیه، به کتاب‏هاى پیامبران گذشته‏ یا به علم کثیر و «حکم» نیز به فهم‏ یا فهم کتاب و شناخت احکام آن، خِرد، داورى میان مردم‏ یا حکمت‏ تفسیر شده است.علّامه طباطبایى، به قرینه آمدن حکم در کنار کتاب، آن را به معناى داورى دانسته است. در روایات متعدّدى از اهل‏بیت علیهم السلام از داورى آل‏داوود یاد شده است. براساس این روایات امام حسین، حضرت سجاد و امام صادق علیهم السلام مى‏گویند: ما مانند آل‏داوود، قضاوت مى‏کنیم. امام صادق در روایتى خبر مى‏دهد: هنگامى که امام مهدى ظهور کند، میان مردم مانند آل‏داوود داورى خواهد کرد. در چگونگى داورى آل‏داوود روایت شده که از مردم گواه نمى‏خواستند. در احادیثى، از حکمت آل‏داوود نیز یاد شده است. امام صادق علیه السلام نیز از پدر بزگوارش نقل مى‏کند که در حکمت آل‏داوود آمده: اى پسر آدم که به خداوند، عالِم، و به عظمتش عارفى! پیوسته باید از او بیمناک و به وعده‏اش امیدوار باشى. چگونه است که قبر و تنهایى آن را یاد نمى‏کنى؟ منابع----------
الامالى، طوسى؛ بحارالأنوار؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ تفسیر روح‏البیان؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن‏کثیر؛ التفسیر الکبیر؛ جامع‏البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبى؛ روح‏المعانى فى‏تفسیر القرآن العظیم؛ قصص الأنبیاء، راوندى؛ الکافى؛ الکامل فى التاریخ؛ الکشّاف؛ کشف‏الاسرار و عدّةالابرار؛ مجمع‏البیان فى تفسیر القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فى تفسیرالقرآن.


( 1). ابن‏کثیر، ج 3، ص 536؛ بحارالانوار، ج 14، ص 71.
 ( 2). الکشّاف، ج 3، ص 571.
 ( 3). روح المعانى، مج 12، ج 22، ص 175.
 ( 4). روح البیان، ج 7، ص 276.
 ( 5). الکامل، ج 1، ص 228.
 ( 6). کتاب مقدّس: اوّل تواریخ، 3: 1 تا 9.
 ( 7). روح‏البیان، ج 7، ص 276.
 ( 8). المیزان، ج 16، ص 363.
 ( 9). روح‏البیان، ج 7، ص 276.
 ( 10). قصص‏الانبیاء، راوندى، ص 211.
 ( 11). الکشّاف، ج 3، ص 573.
 ( 1). مجمع‏البیان، ج 8، ص 600.
 ( 2). روح‏المعانى، مج 12، ج 22، ص 175.
 ( 3). قصص‏الانبیاء، راوندى، ص 211.
 ( 4). قرطبى، ج 14، ص 177.
 ( 5). قرطبى، ج 14، ص 177.
 ( 6). مجمع‏البیان، ج 8، ص 600.
 ( 7). التبیان، ج 8، ص 383؛ مجمع‏البیان، ج 8، ص 600.
 ( 8). کشف‏الاسرار، ج 3، ص 415؛ التفسیر الکبیر، ج 13، ص 67.
 ( 9). مفردات، ص 186،« جبى».
 ( 10). جامع‏البیان، مج 5، ج 7، ص 343؛ الکشّاف، ج 2، ص 43؛ مجمع‏البیان، ج 4، ص 513.
 ( 11). التفسیر الکبیر، ج 13، ص 68.
 ( 12). قرطبى، ج 7، ص 24.
 ( 13). جامع‏البیان، مج 5، ج 7، ص 343.
 ( 14). مجمع‏البیان، ج 4، ص 513؛ التفسیر الکبیر، ج 13، ص 68.
 ( 15). روح‏البیان، ج 3، ص 62.
 ( 1). بحارالانوار، ج 25، ص 56 و 57 و ج 52، ص 320.
 ( 2). همان، ج 52، ص 320.
 ( 3). الکافى، ج 1، ص 462.
 ( 4). الامالى، طوسى، ص 203.
 مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم - قم، چاپ: دوم، 1389.



گفتم: ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ ، ﮐﻢ ﻭﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ . ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ
ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ .
ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ !؟
ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ
ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ
ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ .
ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻪ . ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ
ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ . ﺧﺪﺍ
ﺭﺯﺍﻗﻪ ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ...
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ . ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ
ﺩﯾﮕﻪ !
ﮔﻔﺖ : ﺗﻮﻓﮑﺮﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ
ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ .
ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻫﺎﻥ . ﻧﺎﻗﻼ ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ . ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ .
ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ
ﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭ
ﮐﺮﺩﯼ .
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ
ﻧﺪﺍﺭﻩ .. ! ؟
ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﯿﻡ ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ
ﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ ..
ﺗﺎﺍﯾﻦ ﺷﮏ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻧﺮﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺕ ﻣﯿﺸﻦ ﺍﻻ
ﺧﺪﺍ ...
‏( ﺣﺎﺝ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺩﻭﻻﺑﯽ ﺭﻩ)


استاد حمید مغربی (ادامه روز ۱۸ مبحث موسیقی)

غنا از دیدگاه اسلام و عرف
 با مراجعه به قرآن ملاحظه می کنیم که واژه «غنا» مستقیم به کار نرفته، ولی آیاتی وجود دارد که در روایات یکی از مصداق‌های آن را به «غنا» نسبت داده اند؛ از جمله در آیاتی که لهوالحدیث، لغو و قول زور آمده، با غنا همراه شده است. آیه «و من الناس من یشتری لهوالحدیث لیضل عن سبیل ا... بغیر علم و تتخذها هزوا اولئک لهو عذاب مهین»، عده ای از مردم خریدار سخنان بیهوده‌اند تا بدون علم مردم را گمراه کنند و قرآن را به مسخره می گیرند برای آنها عذابی خوار کننده است.
 در روایت صحیحی وارد شده است که «الغنی مما قال ا... عزوجل: «و من الناس...» ، یعنی غنا از مواردی است که خداوند در قرآن فرموده عده ای از مردم....
 در روایت صحیح دیگری آمده است: «الغنی مما وعدا... علیه النار و تلا هذه الایه» ، یعنی غنا از آن مواردی است که خداوند وعده آتش داده است.آن گاه آیه فوق را تلاوت فرمود.
 در آیاتی نظیر آیه «واجتنبوا قول الروز»، از سخن باطل دوری گزینید. در روایتی آمده است: «قول الروز الغنی» و در آیاتی نظیر آیه «والذین هم عن اللغو معرضون» ، مومنان کسانی‌اند که از لغو دوری می نمایند. در بعضی از روایات آمده است که «عن الغنی و الملاهی». 
 در روایات صحیح و مستقلی نیز به حرمت غنا تصریح شده است مانند «الغناء مما وعدا... علیه النار» ، غنا از چیزهایی است که خدا برآن وعده جهنم داده است. روایات باب غنا در وسائل‌الشیعه حدود 50 مورد است.
 در مجموع آیات و روایات حرمت غنای لهوی قطعی است، ولی غنا در تعریف شرعی آن با غنا در عرف تفاوت دارد و فقهای بزرگ بعضی به صراحت فرموده‌اند. غنا در عرف اعم از غنای لهوی و غیرلهوی است، ولی غنای حرام در شرع غنای لهوی است. بعضی عالمان تصریح کرده‌اند غنا همان موسیقی و موسیقی همان غناست ، ولی بعضی دیگر لفظ موسیقی را بر آهنگ حاصل از ابزارهای موسیقی می دانند، یعنی هر غنا، موسیقی هست، ولی هر موسیقی، غنا نیست و کاربرد امروزی نیز همین است.


لغویون در مفهوم «غنا» مطالبی را ذکر کرده‌اند که عبارت است از «صدای شادی آفرین» ، «آواز خوش و طرب انگیز» ، «صدای کشیده و زیبا که در گلو غلتانده شود» ، «صدایی که طرب آور باشد» ، و منظور از طرب «یک نوع سبکی است که از شدت شادی یا اندوه به وجود آید». 
 امام خمینی (ره) می فرمایند: «صدایی که به صورت آواز در گلو بچرخاند یا آنچه در عرف غنا گویند گرچه طرب آور نباشد، صدای لهوی، صدای اهل فسق و گناه و آنچه با مجالس لهو سازگاری دارد، آنچه با آلات لهو و لعب سازگاری دارد، صدای آماده شدن برای مجالس لهو و لعب، صدای برانگیزاننده شهوت جنسی، صدای در بردارنده چرخش در گلو و طرب آور، صدایی که به گونه ای است که در اکثر مردم طرب انگیزد و طرب آن سبکی و سستی است؛ به طوری که عقل در آن حالت از بین برود، صدایی که زیبایی ذاتی دارد؛ به گونه ای که اکثر مردم را تحت تاثیر طرب خود قرار دهد» .
عالمان دینی عموما لهوی بودن غنا را موجب حرمت میدانند ولی بعضی لهوی ومطرب بودن را موجب حرمت دانسته اند . 
در معنای لهو شاید دقیق‌ترین معنا همان سخن مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر ارزشمند «المیزان» نوشته است، می‌باشد: «کلمه لهو به معنای هر چیزی که آدمی را از مهمش باز بدارد، [است]، و لهوالحدیث آن سخنی است که آدمی را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد مانند حکایات خرافی و داستانهایی که آدمی را به فاسد و فجور می کشاند و یا از قبیل سرگرمی به شعر و موسیقی و مزمار و سایر آلات لهو است که همه اینها از مصادیق «لهوالحدیث»‌اند. (لیضل عن سبیل ا... بغیر علم) به مقتضای سیاق این است که مراد از سبیل ا... قرآن کریم ومعارف حقه از اعتقادات و دستورالعملها مخصوصا داستانهای انبیا و امم گذشته بوده است» .ومنظور از غنای لهوی سازگاری آواز وآهنگ با مجالس فساد می باشد.

آیت ا... خویی در این باره می فرمایند: «غنا برحسب معنای لغوی از غنای حرام وسیع‌تر است و همه صداهای خوش را در برمی گیرد و به همین جهت در بعضی از روایات به غنا در قرآن فرمان داده شده است» .
 ونیز در پاسخ به سوالی که موسیقی کلاسیک در آرامش اعصاب موثر است و بعضی پزشکان برای درمان آن توصیه می کنند در صورتی که مناسب مجالس اهل گناه نیست، آیا شنیدن آن جایز است، می فرمایند اشکال ندارد. 
 از دقت در تعریف اهل لغت و نیز تعریف عالمانی چون امام خمینی(ره) از غنا و تصریح عالمانی چون آیت الله خویی فهمیده می شود که غنا در عرف بر دو نوع است: نوعی صدای خوش که مانعی ندارد و نوعی صدای خوش مطرب است که موضوع حرمت شرعی قرار گرفته است. غنا در اصطلاح شرع نوعی ویژه از غنای عرفی را در بر می گیرد و به همین دلیل سفارش شده است قرآن را با غنا بخوانید. این صدای خوبی است که عرف آن مطرب نمی داند والا اگر قرآن نیز به گونه ای مطرب خوانده شود، حرام است.
 فقها بر مبنای فوق آن غنا و موسیقی را که در شرع ویژگی های آن ذکر شده است، حرام اعلام کرده اند، منتهی بعضی از علما گمان کرده‌اند امکان ندارد در خارج غنا و موسیقی ای باشد که طرب آور و لهوی نباشد، لذا حکم به حرمت غنا به طور مطلق داده‌اند.

فقیه برجسته صاحب جواهر می فرماید: «از کسبهای حرام غنا است که هیچ اختلافی در آن نیست، بلکه اجماع و اتفاق علما بر آن دلالت دارد و روایاتی وجود دارد که بیان کننده آن است که غنا عبارت از لغو و لهو و باطل است که در قرآن از آنها نهی شده است. بنابراین دلیلهایی از قرآن، سنت و اجماع بر حرمت غنا دلالت دارد به طوری که حتی می توان گفت از ضروریات مذهب شیعه حرمت غنا است ».

 شیخ انصاری نیز می فرماید: «صدای لهوی باطل، حرام است » و «صدای لهوی باطل در خارج در همه نمونه های غنا محقق است». به نظر می رسد این دو بزرگوار به غنا در اصطلاح شرع – که در روایات به ویژگی های آن اشاره شده است- و نیز به حرمت آن که قطعی است، توجه داشته اند، ولی عالمان دیگری به غنا از نظر عرف توجه نموده‌اند و حکم به تفصیل بین غنای لهوی و شهوانی و غنای غیر لهوی داده‌اند. از دیدگاه این علما دو نوع غنا در خارج و در عرف دیده می شود: نوعی غنای لهوی باطل و نوعی غنای غیر لهوی. از جمله این افراد محدث کاشانی است که می فرماید: «آنچه از روایات به دست می آید حرام بودن غنا و... به غنای دوران بنی امیه اشاره دارد، از جمله غنای زنان آواز خوان که کلام باطل بر زبان جاری می کردند و... حرام است.» و در جای دیگر می فرماید: «جایز است قرآن را با غنا خواندن و روایاتی که در مورد نهی از غنا آمده است، در مورد آوازهای اهل گناه و فسق است که در زمان امامان، این نوع غنا در میان خلفای اموی و عباسی و مردم فاسق رواج داشته است» .

 بعضی عالمان به دلیل دو دسته روایات در باب غنا بنا بر قاعده «الجمع مهما امکن اولی من الطرح» به جمع بندی آنها پرداخته‌اند. محقق سبزواری در این باره می فرماید: «به نظر ما در حرمت غنا اختلاف نیست و روایاتی که دلالت بر حرمت آن دارند بسیار است... ولی روایاتی وجود دارد که جایز است و بلکه مستحب است قرآن را با غنا خواندن. پس جمع بندی این روایات این است که غنای لهوی که زنان آواز خوان در مجالس گناه می خوانند و حتی قرآن را با آن لحن بخوانند، حرام است .»

روایات زیر نمونه هایی است که این گروه فقیهان را به حلال بودن نوعی غنا نظر دارند؛ روایاتی که صدای خوش وزیبا مدح شده است: «ان من اجمل الجمال الشعر الحسن ونغمه الصوت الحسن» . از زیباترین زیباییها موی نیکو و آهنگ و آواز زیباست.
 و نیز روایاتی که به توصیه به نوعی شادی و صدا در مجالس عروسی شده است. «قال اجتاز نبی (ص) بدار علی بن هبار فسمع صوت دف. فقال: ماهذا قالوا علی ابن هبار اعرس باهله حسن هذا النکاح لا السفاح ثم قال (ص) اشیدوا بالنکاح و اعلنوه بینهم و اضربو علیه بدف، فجرت السنه فی النکاح بذلک» ، پیامبر از در خانه علی بن هبار می گذشت، صدای دایره شنید، پرسید این سرو صدا چیست؟ گفتند: عروسی علی بن هبار است. پیامبر فرمود: این برای ازدواج نیکوست، نه برای کارهای بیهوده. ازدواج را محکم بگیرید و بین خودتان اعلام کنید و در آن دایره بزنید و این را سنت ازدواج قرار دهید.

 اساسا اینکه انسان از شعری خوشش بیاید یا از آوازی لذت ببرد، در اسلام حرام نیست. بسیاری از مشرکان و اهل کتاب گاه تنها با شنیدن آهنگ زیبای قرآن، ایمان آوردند. پیامبر فرمود: «هر چیزی را زیوری است و زیور قرآن صدا و آهنگ خوش است.» و بنابر روایاتی، همه پیامبران دارای صدای خوش بوده‌اند و داوود (ع) هفته ای یک روز برای خواندن زبور به صحرای بیت المقدس می رفت و همه مردم برای شنیدن صدایش گرد او جمع می شدند و او با چنان آهنگ دلنشین و زیبایی می خواند که وحوش و پرندگان نیز مانند انسانها دور او جمع می شدند.


حتی نمی‌توان هر ترجیع (چرخاندن) صوت در گلو را غنا دانست. زیرا روایت زیر که امام باقر(ع) می‌فرمایند «و رجع بالقرآن صوتک فان الله عزوجل یحب الصوت الحسن یرجع فیه ترجیعا» قرآن را با ترجیع بخوانید. 
 در روایتی آمده است: «سال رجل علی بن الحسین (ع). عن شراء جاریه لها صوت، فقال: ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنه» ، شخصی از امام درباره خریداری کنیزی آوازه خوان سوال کرد، امام فرمود مانعی چون تو را با خواندنش به یاد بهشت می اندازد. یا روایتی که امام نقل شده است: «سالته عن الغنا، هل یصلح فی الفطر والاضحی و الفرح قال (ع) لاباس به مالم یعص به» ، از غنا و آواز در عید فطر و قربان و شادیها پرسیدم. امام فرمود: مادامی که به گناه منجر نشود، مانعی ندارد. صاحب مفتاح الکرامه روایات متعارض غنا را شامل 12 روایت را بر مباح بودن و 25 روایت را بر حرام بودن دانسته است و نیز صاحب مسالک در هر دو دسته از روایات صحیح وجود دارد و باید بین آنها جمع کرد. استثنا شدن برخی از انواع غنا از شمول حکم حرام مانند غنا در عروسیها، گویای آن است که غنا دو قسم لهوی و غیرلهوی است.
 برخی دیگر از فقیهان از شیوه دیگر که غنا عرفی غیر از غنای شرع است، به تفکیک غنای حلال و حرام پرداخته اند؛ از جمله محدث کاشانی و محقق سبزواری فرموده اند: «غنا در عرف دو قسم است: قسمی غنای لهوی است که شرع آن را حرام اعلام کرده است و قسمی غیر لهوی که مانعی ندارد.»
و امام خمینی (ره) می فرمایند: «عبارت کاشانی ظاهر است و بلکه صراحت دارد در این که غنا دو قسم است: یک قسم آن ذاتا حرام است و قسم دیگر حلال.» .
 عالم بزرگ سید محمد ابراهیم بحرانی که خود در فن موسیقی دست داشته، می نویسد: «ما و همه کسانی که به تفصیل نظر داریم، یعنی غنا را دو قسم، غنای حلال و غنای حرام قائلیم، می گوییم غنای ممنوع صداهای لهوی بوده که کنیزکان خوش صدا از خود در می آورده‌اند و مردان فاسق آنان را همراهی می کرده‌اند و با دایره و امثال آن تزیین می شده است» .

اختلاف نظر در دیدگاه های عالمان دینی در این موضوع، ناشی از «شیوه احتیاطی برخی از فقها در مقام بیان احکام موضوعات – که با شرایط زمانشان منافاتی نداشت – سبب شد که آراء و نظریات کارشناسی دقیق و علمی در شناخت موضوعات و حوادث واقعه براساس منابع معتبر و به دور از عوامل ذهنی و خارجی مورد بررسی قرار نگیرد. پس بر ظاهر روایات بدون توجه به دسته معارض با آنها، جمود بسنده و حتی از تجدید نظر خودداری گشت. موسیقی غنایی از مصادیق بارز این سخن است، زیرا فقیهی که خود کارشناس نیست و یا از نظر فرد متخصص استفاده نمی کند، در مقام استنباط دارای شیوه احتیاطی است» .
 حکم شرعی وقتی به صراحت بیان می شود که موضوع و عنوان کاملا روشن و مشخص باشد و در این مورد آنچه فقها استناد کرده اند، رجوع به کتابهای لغت و نیز گاه اطلاعی که از مجالس خوشگذرانی درباریان و وابستگان آنها داشته‌اند. حکم به حرمت داده‌اند که به راستی موضعگیری بجا و بیان درستی بوده است.
 با وجود این، شکل دیگری از موسیقی کمتر امکان بروز داشته است. روایات مربوط به موسیقی عموما معطوف به موسیقی دربارهای اموی و عباسی و... بوده که مسلما این گونه موسیقی های درباری با آن مجالس تناسب داشته است.
 شیخ انصاری در خصوص غنا، بین جنبه حکمی و جنبه موضوعی آن قائل به تفاوت گردیده است؛ به این بیان که غنا از حیث حکم، تا زمانی که در مصداق خارجی با یکی از عناوین حرام مثل لهو و باطل متحد نگردد، ذاتا و فی نفسه حرام نیست. اما از نظر موضوعی ایشان عقیده دارد که غنا در صدق خارجی از عناوین حرام تفکیک ناپذیر است.
 به نظر بعضی از علمای معاصر، فرض تساوی دائمی غنا با لهو و تفکیک ناپذیر بودن این دو در خارج، حدسی است که این فقیه برجسته گمان آن را برده است. 
 آیت ا... خویی می فرمایند: در تحقق و صدق خارجی غنا، وجود و تلازم دو امر ضروری است: نخست ماده و کلام آواز، باطل و لهوی باشد، دوم اینکه هیات و صورت صدا مشتمل برکش و قوس و ترجیع باشد و با منتفی شدن هر کدام از این دو رکن، غنا نیز محقق نمی شود، لذا صدای زیبا در قرائت قرآن و مراثی غنا نیست . ولی امام خمینی در این راستا می فرمایند: «ماده کلام در صدق مفهوم غنا دخیل نیست، لذا در حصول غنا تفاوتی نمی نماید که کلام آواز باطل یا حق یا حکمت یا قرآن یا مرثیه ای برای یک مظلوم باشد، زیرا غنا اصطلاح خاصی در شرع نبوده، حقیقت شرعیه ندارد تا دخالت ماده در مفهوم و تحقق آن مفروض باشد» .
منشا اختلاف غالب کسانی که غنا را در مفهوم شرعی آن حرام دانسته ولی غنای در عرف را اعم از غنای در شرع می‌دانند (مانند آیت الله خویی) و کسانی که غنا در مفهوم شرعی و عرفی آن را تفاوت قائل نبوده و آن را به دو نوع حلال و حرام تقسیم کرده‌اند (مانند امام خمینی) آن است که گروه اول غنا را حقیقت شرعیه دانسته‌اند و اصل بودن حقیقت شرعیه را پذیرفته‌اند. ولی گروه دوم غنا را حقیقت شرعیه نمی‌دانند و اصل بودن حقیقت شرعیه را نپذیرفته‌اند.


نظام اجتماعی(قسمت دوم)
استاد علی صفایی حائری

سؤالى که اینجا مطرح است، این است که آیا وقتى مى‏خواهیم جامعه‏اى اسلامى به وجود آوریم، لازمه آن این است که همه افراد جامعه عوض شوند؟
یا وقتى مهره‏هاى حساس ساخته شدند، مردم خود، گروه گروه به راه مى‏آیند:
 «یَدْخُلُونَ فِى دِینِ اللَّهِ افْوَاجاً».

براى دگرگون کردن یک جامعه، لازم نیست تک تک افراد جامعه را دگرگون کنیم؛ چون مهره‏هایى وجود دارند که رکن و کلید یک جامعه هستند و با تغییر آنها، جامعه نیز دگرگون مى‏شود.

دو اقلیت در جامعه هستند و یک اکثریت. «اقلیت اوّل» کسانى هستند که زود ساخته مى‏شوند و سازنده هم هستند. «اقلیت دوّم» کسانى که زود مى‏گندند و مى‏گندانند و «اکثریت» هم نسل واسط است.
وقتى مى‏خواهیم جامعه‏اى اسلامى بسازیم، لزومى ندارد که همه افراد مسائل را با خون و پوستشان احساس کرده باشند؛ که عرش خدا را، فقط هشت مَلَک به دوش گرفته‏اند: «یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانَیِةٌ».

براى دگرگون کردن یک جامعه، تنها چند مهره اساسى و کلیدى کافى است که على (ع) مى‏گفت: «اگر براى من یک نفر مثل مالک بود، بار سنگین شما بر من، سبک مى‏شد.»

این نکته را هم بگویم که این مهره‏ها، مرحله به مرحله با دیگران کار مى‏کنند. این طور نیست که تحمیلى داشته باشند و همه آنچه را فهمیده‏اند یک‏باره به دیگران منتقل کنند که این ظلم است.
این چنین جمعى کلیدهاى نفوذ؛ یعنى ساختن، یا خراب کردن یک جامعه هستند و جامعه با آنها بالا و پایین مى‏شود. 
این طور نیست که در این جامعه همه زبدة الاخیار باشند. منافق‏ها و فاسق‏ها هم وجود دارند، ولى این جمع کلیدى و اساسى است که عهده‏دارِ کارِ کلىِ جامعه است و این جامعه که از آن جمع و مهره‏هاى کلیدى برخوردار است، مى‏تواند بار حکومتى اسلام؛ یعنى نظام سیاسى آن را تحمّل کند.

در این جامعه، کمبودها و خلأها را افراد با حضور و شهادتشان و با دیدى که دارند؛ یعنى آزادى از شغل‏ها تأمین مى‏کنند.
نظام اجتماعى اسلام، این چنین شکل مى‏گیرد. در این نظام، عواملى عوامل رشد و عواملى، عوامل پاسدار و عواملى هم، عوامل سازنده این جامعه هستند.*
---------------------------------------
*- عوامل رشد، در نوارهاى رشد و کتاب رشد مطرح شده است.
عوامل پاسدار، از درون امر به معروف و نهى از منکر و از بیرون جهاد و مبارزه است.
عوامل سازنده جامعه هم، همان شناخت‏ها و اهداف هستند نه غریزه و عادت و نه قومیّت و ملیّت و نه روابط تولیدى و اقتصادى که توضیح داده شد.
حرکت، ص 127 و 128





لطفا یک سیر مطالعاتی برای شناخت اسلام معرفی کنید .

متن کامل پرسش :

بنده در حوزه علمیه درس نمی خوانم، ولی می خواهم در حد خودم «دین اسلام» را کاملا و عمیقا بشناسم. چه سیر مطالعاتی به من پیشنهاد می دهید؟( لطفا نام کتاب و مؤلف را بنویسید.)

 

پاسخ

براى بررسى تحقیقى پیرامون اسلام ناب و شناخت آن می توان کتابهای متعددی را معرفی کرد که ما آنها را در چند زمینه زیر دسته بندی می کنیم:

1- بررسى تاریخى:

وضعیت جهان در عصر بعثت چگونگى رشد اسلام؛ شبهات دشمنان دین در این زمینه و پاسخ آنها.

 در این زمینه به کتاب‏هاى زیر مراجعه فرمایید.

 فروغ ابدیت، استاد جعفر سبحانى ؛ دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم

جهان در عصر بعثت، شهید باهنر

تاریخ تحلیلى اسلام، دکتر سید جعفر شهیدى

 تاریخ تحلیلی اسلام، رسول جعفریان

تاریخ اسلام، سید هاشم رسولی محلاتی

 تاریخ پیامبر اسلام، دکتر آیتی و ابوالقاسم گرجی

 

 2- بررسى اعتقادى:

در این زمینه مبانى اعتقادى اسلام نبوت خاصه و جهان بینى اسلامى در تمام ابعادش قابل تحقیق و پژوهش است.

رجوع کنید به:

سرى جهان بینى توحیدى شهید مطهرى ج 1 - 6؛ انتشارات صدرا [یکی از بهترین منابع مطالعه در زمینه آشنایی با اسلام است. در حقیقت کتابهای استاد مطهری بهترین منبع برای مطالعه اسلام است.]

- آموزش عقاید و دستورهاى دینى علامه طباطبایى بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامى

- آموزش عقاید 3 - 1 آیت ‏اللّه‏ مصباح یزدى سازمان تبلیغات اسلامى

سلسله درس‏هاى معارف قرآن (جهان‏شناسى، انسان‏شناسى، راه‏شناسى و راهنماشناسى) محمد تقى مصباح یزدى

 

در خصوص مسائل مربوط به شیعه رجوع کنید به:

 امامت و رهبرى استاد شهید مطهرى

- شیعه در اسلام علامه طباطبایى دفتر انتشارات اسلامی

- معنویت تشیع ، علامه طباطبایی

 رهبرى امام على(ع) در قرآن (ترجمه المراجعات) ترجمه سید محمود سیاهپوش

شیعه و تهمت‏هاى ناروا علامه سید جواد شرى (چاپ و ترجمه آستان قدس رضوى)

 آن گاه هدایت شدم تیجانى سماوى ترجمه سید جواد مهرى

 

 3 - آشنایی با قرآن که اولین منبع و در حقیقت مهمترین منبع شناخت اسلام است:

 - تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی یا خلاصه آن که در چهار جلد منتشر شده است. ناشر دارا الکتب الاسلامیه تهران است.

- تفسیر نور محسن قرائتی

 

 4- بررسى اخلاقى و تربیتى:

چهل حدیث، امام خمینى

 آداب الصلوة، امام خمینى

 نقطه ‏هاى آغاز در اخلاق عملى محمدرضا مهدوى کنى

 

همچنین براى آشنایى با ادیان دیگر کتابهای زیر را مطالعه فرمایید:

 1- درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت محمدرضا زیبایى نژاد معاونت امور اساتید و معارف اسلامى

 2- پسر خدا در عهدین و قرآن عبدالرحیم سلیمانى اردستانى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى

 3- کلام مسیحى توماس میشل، ترجمه حسین توفیقى، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب

 4- تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز جان ناس، ترجمه: على ‏اصغر حکمت، انتشارات پیروز

 

 اما روش مطالعه به این شرح پیشنهاد می شود:

 ابتداء از کتابهای اعتقادی به ویژه کتابهای استاد مطهری شروع کنید.

در مرحله دوم به بررسی تاریخی بپردازید. به موازات آن مطالعه تفاسیر نیز مناسب است.

در مرحله بعدی مطالعه کتابهای اخلاقی و تربیتی توصیه می شود.

برای مطالعه تطبیقی نیز خواندن کتابهایی که در معرفی مسیحیت معرفی شد؛ توصیه می شود.



سوره ال عمران ایه ۱۵۹
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ

به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد