نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

خطبه ۹۶

96- و من خطبة له (علیه السلام)
> فی اللّه و فی الرسول الأکرم <
>اللّه تعالی<
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ فَلَا شَیْ‏ءَ قَبْلَهُ وَ الْآخِرِ فَلَا شَیْ‏ءَ بَعْدَهُ وَ الظَّاهِرِ فَلَا شَیْ‏ءَ فَوْقَهُ وَ الْبَاطِنِ فَلَا شَیْ‏ءَ دُونَهُ.
>و منها فی ذکر الرسول (صلی الله علیه وآله)<
مُسْتَقَرُّهُ خَیْرُ مُسْتَقَرٍّ وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِتٍ فِی مَعَادِنِ الْکَرَامَةِ وَ مَمَاهِدِ السَّلَامَةِ قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الْأَبْرَارِ وَ ثُنِیَتْ إِلَیْهِ أَزِمَّةُ الْأَبْصَارِ دَفَنَ اللَّهُ بِهِ الضَّغَائِنَ وَ أَطْفَأَ بِهِ الثَّوَائِرَ أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ کَلَامُهُ بَیَانٌ وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ.


خطبه 096-وصف خدا و رسول 
خداشناسی 
سپاس خدا را که اول است، و چیزی پیش از او وجود نداشت، و آخر است و پس از او موجودی نخواهد بود، چنان آشکار است که فراتر از او چیزی نیست، و چنان مخفی و پنهان است که مخفی تر از او یافت نمی شود 
ویژگیهای پیامبر (ص) قرارگاه پیامبر (ص) بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریفترین پایگاه است، در معدن بزرگواری و گاهواره سلامت رشد کرد، دلهای نیکوکاران شیفته او گشته، توجه دیده ها به سوی اوست. خدا به برکت وجود او کینه ها را دفن کرد و آتش دشمنیها را خاموش نمود، با او میان دلها الفت و مهربانی ایجاد، و نزدیکانی را از هم دور ساخت. انسانهای خوار و ذلیل و محروم در پرتو او عزت یافتند، و عزیزانی خودسر ذلیل شدند، گفتار او روشنگر، و سکوت او زبانی دیگر بود.


ه نام خدا
شرح خطبه 96 از ناصر مکارم شیرازی
امام(علیه السلام) در این خطبه به طور عمده از دو چیز بحث مى فرماید: نخست، اشاره به قسمتى از اسماى حسناى خداوند مى نماید و او را به این اوصاف مدح و ستایش مى کند. سپس، به بیان بخشى از فضائل پیامبر گرامى اسلام پرداخته و از اصل و نسب شریف آن حضرت و سپس قیام شجاعانه او - که سبب خاموش شدن آتش فتنه و محو کینه ها از سینه ها گردید - سخن مى گوید.


بخش اول
اوّل و آخر بودن خداوند به معناى ازلیّت و ابدیّت ذات پاک اوست; زیرا اوّلیت او، نه به معناى آغازگر زمانى است; چرا که در این صورت محصور در دایره زمان مى شود و نه آغازگر از نظر مکان; چرا که محصور در دایره مکان مى گردد; بلکه آغازگر بودن او به این معناست که ذات پاک ازلى او، سرچشمه تمام هستى هاست و همه موجودات از او نشأت گرفته اند.
همچنین پایان بودن او، به معناى پایان زمانى و مکانى نیست; بلکه مفهومش آن است که ذاتش ابدى مى باشد، و بقاى موجودات بسته به بقاى اوست و آنگاه که همه چیز فانى شود، او باقى است: (کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَان * وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُوالْجَلاَلِ وَ الإِکْرامِ)
کوتاه سخن اینکه: او سرآغاز و ابتداى عالم هستى است و اوست که بعد از فناى جهان نیز خواهد بود.
توصیف او به «ظاهر» و «باطن»، تعبیر دیگرى از احاطه وجود بى پایان او نسبت به همه چیز است.
از همه چیز ظاهرتر است، چرا که آثارش تمام جهان را پر کرده; و از همه چیز مخفى تر است، چرا که کنه ذاتش ناشناخته است!
در دعاى پربار و معروف امام حسین(علیه السلام) (مشهور به دعاى عرفه) مى خوانیم: «مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیل یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَکُؤنَ الآثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ، عَمِیَتْ عَیْنٌ لاَتَرَاکَ عَلَیْهَا رَقِیباً.»
شاعر فارسى زبان همین مضمون را در اشعار لطیف خود بازگو کرده:
کى رفته اى ز دل که تمنّا کنم تو را کى گشته اى نهفته که پیدا کنم تو را!
با صد هزار جلوه برون آمدى که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را!


بخش دوم
در این خطبه کوتاه، امام(علیه السلام) اوصافى براى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بیان مى کند که هر یک از دیگرى پرمعناتر است. نخست از اساس و ریشه خانوادگى و جایگاه تولّد او شروع مى کند; مى فرماید: «جایگاه او بهترین جایگاه و محلّ رویش او شریف ترین محلها بود; درکان بزرگوارى و شرف، و گاهواره سلامت، پرورش یافت». (مُسْتَقَرُّهُ خَیْرُ مُسْتَقَرٍّ، وَ مَنْبِتُهُ أَشْرَفُ مَنْبِت، فِی مَعَادِنِ الْکَرَامَةِ، وَ مَمَاهِدِ(1) السَّلاَمَةِ).
منظور از «مُستقرّ» و «مَنبت» رحم مادران پاک و صلب پدران موحّد و با ایمان بود. همانگونه که در زیارات معصومین نیز به آن اشاره شده است همان گونه که در زیارت امام حسین(علیه السلام)، مشهور به «زیارت وارث» آمده: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الأَصْلاَبِ الشَّامِخَةِ، وَ الأَرْحَامِ الْمُطَّهَرَةِ».
این سخن در مورد شخص پیامبر از زبان خودش نیز نقل شده است. همان گونه که «فخر رازى» در تفسیر آیه «وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِیَنَ نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «لَمْ أَزَلْ أُنْقَلُ مِنْ أَصْلاَبِ الطَّاهِرِینَ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ; پیوسته من از صلب پدران پاک، به رحم مادران پاکدامن انتقال مى یافتم»
«معادن کرامت» و «مماهد سلامت» نیز تأکیدى بر آن است و یا اشاره به این است که پدران و اجداد و مادران پیامبر اسلام، علاوه بر پاکدامنى و ایمان، داراى فضایل انسانى، و از عیوب اخلاقى پاک بودند.
سپس به جاذبه هاى اخلاقى پیامبر پرداخته، مى فرماید: «دلهاى نیکوکاران، شیفته او گشت و چشمها (ى حق جویان) به سوى او متوجّه شد».ه راستى پیامبر اسلام چنین بود! جاذبه هاى اخلاقى او: تواضع، محبّت، مهربانى، عفو و گذشت آمیخته با شجاعت و شهامت، دلها را به سوى خود جذب مى کرد و تلاش فوق العاده او در طریق هدایت و اصلاح مردم، چشم ها را به او متوجّه مى ساخت.
سپس در سومین مرحله به بخشى از برنامه هاى اجتماعى آن حضرت اشاره کرده، مى فرماید: «خداوند به برکت وجود او، کینه ها را مدفون ساخت و آتش فتنه ها و دشمنى ها را خاموش نمود».«افراد دور افتاده را به وسیله او به هم نزدیک و برادر ساخت و (گاه) نزدیکانى را (که در ایمان و هدف هماهنگ نبودند) از هم دور نمود». 
همان گونه که قرآن مجید در آیه 62 و 63 سوره «انفال» مى فرماید: «هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ; او همان کسى است که تو را با یارى خود و مؤمنان تقویت کرد و دل هاى آنان را با هم الفت داد». در آیه 103 «سوره آل عمران» مى فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً; و همگى به ریسمان خدا (=قرآن و اسلام) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دل هاى شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید».
سپس به یکى دیگر از الطاف الهى به برکت وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) اشاره کرده، مى فرماید: «خداوند ذلیلان پاکدل و (محروم) را به وسیله او عزّت بخشید و عزیزان (خودخواه) را ذلیل ساخت». 
افراد با ایمان و با شخصیّت که به خاطر تهیدستى در چنگال زورمندان بى ایمان گرفتار بودند، خداوند آنها را به برکت وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) عزیز ساخت و مدیریت هاى مهمّ جامعه اسلامى را به آنها سپرد و زورمندان فاسد و بى منطق را از صحنه اجتماع بیرون راند.
در پایان خطبه، به یکى از برجسته ترین صفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) اشاره کرده مى فرماید: «سخنش بیان بود و سکوتش زبان».
هر زمان، زبان به سخن مى گشود اسرار حکمت از زبانش فرو مى ریخت و حقایق وحى را تبیین مى کرد; راه نجات را نشان مى داد و پرتگاهها را مشخّص مى نمود و اگر گاهى سکوت مى کرد، سکوتش پرمعنا و پرمفهوم بود. ناراحتى ها و نگرانى ها و عدم رضایت خود را از پاره اى کارها با سکوت نشان مى داد و نادرست بودن سؤالات بیجا را، از همین طریق پاسخ مى گفت و در برابر جاهلانِ بدزبان، از همین سلاح یارى مى جست و گاه با سکوت (با قرائن حالیّه) کارهایى را تقریر و امضا مى کرد.
پایان شرح خطبه 96


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد