نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

خطبه ۹۴

مطالعه و تعمق در بخش اول خطبه 94 را آغاز می کنیم .ان شاالله

متن خطبه


فَتَبارَکَ اللَّهُ الَّذِی لا یَبْلُغُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَ لا یَنَالُهُ حَدْسُ الْفِطَنِ، الْاءَوَّلُ الَّذِی لا غایَةَ لَهُ فَیَنْتَهِیَ، وَ لا آخِرَ لَهُ، فَیَنْقَضِیَ.

و مِنْها فِی وَصْفِ الاءنبْیاءِ:

فَاسْتَوْدَعَهُمْ فِی اءَفْضَلِ مُسْتَوْدَعٍ، وَ اءَقَرَّهُمْ فِی خَیْرِ مُسْتَقَرٍّ، تَناسَخَتْهُمْ کَرَائِمُ الْاءَصْلابِ إ لى مُطَهَّراتِ الْاءَرْحَامِ، کُلَّما مَضَى مِنْهُمْ سَلَفٌ قامَ مِنْهُمْ بِدِینِ اللَّهِ خَلَفٌ، 


ترجمه فراز 1 و 2 خطبه 94

 خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

بزرگ است خداوندى که همتهاى والا حقیقت ذاتش را درک نکند و به حدس زیرکان درنیابد. اوّلى که او را پایان نیست که بدان منتهى شود و آخرى نیست تا زمانش منقضى گردد.

هم از این خطبه (در وصف پیامبران ):

خداوند پیامبران را در بهترین ودیعتگاهها به ودیعت نهاد و در شریف ترین قرارگاهها جاى داد. آنان را از صلبهایى کریم به رحمهایى پاکیزه منتقل فرمود. هرگاه یکى از ایشان از جهان رخت بربست دیگرى براى اقامه دین خدا جاى او را گرفت.

اتمام بخش اول خطبه94


شرح بخش اول خطبه ۹۴ (ابن میثم)

کلمه تبارک به دو معنی آمده است: بنا بر قولی تبارک از ریشه بروک گرفته شده است که به مفهوم در جایگاه واحدی مستقر شدن و در آن ثبوت و استواری یافتن به کار رفته است و بنا به روایت دیگر از برکت که به معنی زیادی است مشتق شده است.

با توجه به معنای اول، کلام امام (ع) به عظمت خداوند متعال به لحاظ دوام بقاء حق و استحقاق قدم وجود ذاتی و استمرار آن اشاره دارد که ذات مقدس پروردگار نه آغازی دارد و نه انجامی.

و به معنی دوّم به جود و فضل و احسان، لطف و هدایت، و اقسام ستایش پروردگار اشاره دارد.

قوله علیه السلام: الّذی لا یبلغه بعد الهمم و لا یناله حدس الفطن

«حدس» در لغت به معنای گمان و پندار آمده است. ولی در اصطلاح علما و دانشمندان

حدس همان حرکت زیبا برای به دست آوردن حدّ وسط می باشد، بی آن که خود را در به دست آوردن حد وسط دچار زحمت و مشقّتی کند، یعنی در حدّ وسط سازی برای برهان به گمان بسنده می کند، و در حقیقت گمان یا حدس ایجاد شک می کند و یقین آور نیست. با وجودی که حدس و گمان در صدور حکم دستش باز است و با همه اعتباراتی که دارد و بلندترین رتبه را در حدس زدن معنی دارد از رسیدن به ذات حق تعالی و دریافت کنه ذاتش ناتوان است. (نه تنها کنه خدا را نمی توان شناخت بلکه حدس هم نمی توان زد) .

مقصود از: تناسخ الأصلاب لهم إلی مطهّرات الأرحام،انتقال یافتن نطفه وجودی پیامبران از صلب گرامی پدران به رحم پاک مادران می باشد. و منظور از «کرائم الأصلاب» صلبهای با ارزشی که حق این است آنها به بزرگواری توصیف شوند. و «مطهّرات الأرحام» و رحمهای پاکیزه ای که شأن پذیرفتن نطفه های پاک و رشد دادن آنها را در خود داشته، و از تیرگی فساد بدور باشند شیعه نژاد انبیا را از طرف پدر و مادر از شرک و کفر پاک می داند (و معتقد است که انبیا از صلب پدران مؤمن و رحم مادران با ایمان متولّد می شوند) دلیل این اعتقاد سخن پیامبر (ص) است که فرمود: ما از صلب پدران پاک به رحم مادران پاکیزه انتقال یافتیم.

محتمل است که مقصود از: افضل مستودع و خیر مستقر،

پیدایش وجودی انبیا یعنی اصلاب پدران و رحم مادران باشد و کلام امام (ع) «تناسختهم» تفسیر و توضیح همین معنی باشد.

قوله علیه السلام: کلّما مضی منهم سلف قام بدین اللّه منهم خلف

این جمله امام (ع) بضرورت وجودی و بعثت انبیا، پیاپی بهنگام حاجت اشاره دارد

پایان شرح خطبه


خطبه 94 در یک نگاه


این خطبه عمدتاً بر چهار محور دور مى زند: نخست، بیان بخشى از صفات خداوند متعال است.

سپس، اشاره اى به آفرینش انبیا از صُلب آدم(علیه السلام) مى کند.

در محور سوم، اشاره اى به پیدایش پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از نسل پاکان و نیکان مى کند و بخشى از فضایل و اوصاف برجسته آن حضرت را شرح مى دهد و عترت گرامى او را مى ستاید.

و در آخرین محور، اندرزهاى مؤثّر و بیدارگر در عبارت هاى کوتاهى به مخاطبان مى دهد.



شرح فراز اول

تمام این اوصاف چهارگانه، اشاره به نامحدود بودن ذات او در هر جهت مى کند; ذاتى که از نظر عظمت و علم و قدرت و آغاز و انجام نامحدود است: نه در فکر محدود انسانها مى گنجد و نه با گمانه زنى هاى زیرکان درک مى شود، نه اوّلى دارد، نه آخرى، نه هدفى براى ذات او است و نه غایتى; چرا که کمال مطلق است و هستى نامحدود و بى پایان.

در عین حال، این اوصاف چهارگانه از زاویه هاى مختلفى به این حقیقت مى نگرد: 

در جمله اوّل، سخن از این است که افکار بلند انسانى و اراده هاى قوى و نیرومند هر اندازه تلاش و کوشش کند و مقدّمه چینى نماید، به کنه معرفت او نمى رسد!

ولى در جمله دوم، اشاره به حدس و گمان و انتقال هاى دفعى و سریع فکرى مى کند که در بسیارى از مسائل زندگى ممکن است راه گشا باشد; مى فرماید: حدس زیرکان نیز در اینجا کارآیى ندارد!

در جمله سوم، اشاره به این مى کند که خداوند بر خلاف موجودات امکانیّه - که هدف و مقصدى براى وجود آنهاست و هنگامى که به آن رسیدند و رسالت وجود خویش را ایفا کردند، پایان مى گیرند - نیست; در واقع، چیزى در بیرون هستىِ بى پایان او وجود ندارد، تا به آن برسد.

و در آخرین جمله، اشاره به این مى کند که او آخرى است که هرگز به پایان نمى رسد. به تعبیر دیگر: او آغاز و انجام هستى است، امّا نه آغازى که روزى به پایان رسد و نه انجامى که روزى سپرى شود; زیرا، این اوصاف در او به معناى نامتناهى بودن و ازلیّت و ابدیّت است.

ممکن است معناى اخیر در بدو نظر چنین نباشد; ولى با توجّه به جمله قبل و جمله اى مشابه آن در نهج البلاغه، مانند خطبه 85، آنچه گفتیم بسیار نزدیک به نظر مى رسد.

به هر حال، افکار محدود انسانها هرگز به کنه هستى آن کمال مطلق نمى رسد و معرفت ما از ذات پاک و صفات او، تنها یک معرفت اجمالى است که هر قدر روح انسان پاکتر و اندیشه، قوى تر گردد، این معرفت اجمالى رو به کمال مى رود; هر چند هیچ گاه به معرفت تفصیلى نخواهند رسید.


شرح فراز دوم

 این بخش در واقع اشاره به چند نکته مهم دارد: نخست اینکه، سلسله پیامبران، تاریخ بشریّت را زیر پوشش خود قرار داده و یکى بعد از دیگرى به وظیفه ارشاد بر مى خاستند و دیگر اینکه، همه آنها هدف واحدى را دنبال مى کردند و نکته سوم، اینکه همواره در صُلب پدران با فضیلت و ارحام مادران پاک پرورش یافتند.

مى فرماید: «پیوسته اصلاب با ارزش (پدران) آنها را به ارحام پاک (مادران) منتقل نمود»

در حقیقت باغستان زندگى انسانها هیچ گاه از شجره طیّبه و درخت پربار وجود آنان خالى نمانده; و همواره انسانها از این درختان پرثمر، که به مصداق «تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِین بِإِذْنِ رَبِّهَآ»نتایج وافر مى گرفتند و قوت جان و قوّت روان را از شاخه هاى پربار آن مى چیدند، و از این بذرهاى اصلاح شده و درختان پرثمر بهره ها مى بردند.

مسأله پاکى پدران و مادران انبیا، مسأله مهمّى است که در روایات اسلامى و زیارات بازتاب گسترده اى دارد. چرا که هم از نظر قانون وراثت داراى آثار عمیقى است و هم از نظر اجتماعى و اعتماد مردم و پیوند در میان امّت ها و انبیا، آثار انکارناپذیرى دارد.

گزیده شرح نهج البلاغه ناصر مکارم شیرازی


مطالعه و بررسی بخش دوم خطبه 94


حَتَّى اءَفْضَتْ کَرَامَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى إ لى مُحَمَّدٍ ص ، فَاءَخْرَجَهُ مِنْ اءَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتا، وَ اءَعَزِّ الْاءَرُوماتِ مَغْرِسا، مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِی صَدَعَ مِنْها اءَنْبِیَاءَهُ، وَ انْتَجَبَ مِنْهَا اءُمَنَاءَهُ، عِتْرَتُهُ خَیْرُ الْعِتَرِ، وَ اءُسْرَتُهُ خَیْرُ الْاءُسَرِ، وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ الشَّجَرِ، نَبَتَتْ فِی حَرَمٍ، وَ بَسَقَتْ فِی کَرَمٍ، لَها فُرُوعٌ طِوالٌ، وَ ثَمَرَهٌ لاتُنالُ، فَهُوَ إ مامُ مَنِ اتَّقى ، وَ بَصِیرَةُ مَنِ اهْتَدى ، سِرَاجٌ لَمَعَ ضَوْءُهُ، وَ شِهابٌ سَطَعَ نُورُهُ، وَ زَنْدٌ بَرَقَ لَمْعُهُ، سِیرَتُهُ الْقَصْدُ، وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ، وَ کَلاَمُهُ الْفَصْلُ، وَ حُکْمُهُ الْعَدْلُ.

اءَرْسَلَهُ عَلى حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَ هَفْوَةٍ عَنِ الْعَمَلِ، وَ غَباوَةٍ مِنَ الْاءُمَمِ.

اعْمَلُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ عَلَى اءَعْلاَمٍ بَیِّنَةٍ، فَالطَّرِیقُ نَهْجٌ یَدْعُوا إ لى د ارِ السَّلا مِ، وَ اءَنْتُمْ فِی دارِ مُسْتَعْتَبٍ عَلى مَهَلٍ وَ فَراغٍ، وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ، وَ الْاءَقْلاَمُ جَارِیَةٌ، وَ الْاءَبْدانُ صَحِیحَةٌ، وَ الْاءَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ، وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوعَةٌ، وَ الْاءَعْمالُ مَقْبُولَةٌ.


ترجمه

تا کرامت نبوت از سوى خداوند سبحان نصیب محمد (صلى اللّه علیه و آله ) گردید. او را از نیکوترین خاندانها و عزیزترین دودمانها بیرون آورد، از شجره اى که پیامبرانش را از آن آشکار نموده بود و امینان وحى خود را از آن برگزیده بود. خاندان او، بهترین خاندانهاست و اهل بیتش ، نیکوترین اهل بیتها. شجره او که بهترین شجره هاست در حرم روییده و در بستان مجد و شرف بالیده است . شاخه هایش بلند و ثمرتش دور از دسترس . اوست پیشواى پرهیزگاران و چشم بیناى هدایت یافتگان . اوست چراغ پرفروغ و شهاب درخشان و آتش زنه فروزان . سیرتش میانه روى است ، آیینش ‍ راهنماینده ، کلامش جدا کننده حق از باطل و داوریش قرین عدالت .

او را در زمانى فرستاد که پیامبرانى نبودند و مردم در گرو خطاها و لغزشها بودند و امّتها در نادانى و بیخبرى گرفتار.

خداوند بر شما رحمت آورد، نشانه هاى آشکار را، در عمل ، پیشواى خود سازید. راه ، گشاده و روشن است و شما را به سراى صلح و سلامت یعنى بهشت مى خوانند. اکنون در سرایى هستید که در آن براى کسب رضاى خداوندى آسودگى و فرصت دارید. نامه ها گشوده است و قلمها جارى است و تن ها درست و زبانها آزادند. توبه توبه کنندگان شنیده مى شود و اعمال پرستندگان پذیرفته مى آید.


اتمام خطبه 94

..........................................................................................................................................................

به نام خدا


شرح فراز سوم

امام(علیه السلام) با این تعبیرات بسیار زیبا، حقّ سخن را درباره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و عترت او ادا فرموده و عظمت و برکت این شجره طیّبه را روشن ساخته و با تشبیهات و تعبیراتى دلنشین، فضایل آنها را بیان فرموده است.

تاریخ جامعه بشریّت در آستانه ظهور پیامبر اسلام و مخصوصاً جاهلیّت عرب، حقیقت جمله هاى بالا را به خوبى تأیید مى کند.

بدیهى است هر قدر شرایط نامساعدتر و حاکمیّت جهل و نادانى، قوى تر و گسترش دامنه فساد در جامعه بیشتر باشد، کار رهبران الهى و منادیان عدل و داد و اخلاق و فضیلت، سخت تر و سنگین تر است به همین نسبت، عظمت مقام آنها به هنگام پیروزى بر مشکلات نمایان تر مى شود.

آنچه در خطبه بالا درباره صفات و فضایل پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و برنامه هدایت آن حضرت آمده است، چیزى نیست که فقط امیرمؤمنان على(علیه السلام) و دوستان و پیروان او مى گویند; بلکه مطلبى است که حتّى دور افتادگان و شخصیّت هاى غربى نیز بدان اعتراف دارند.

«برنارد شاو» فیلسوف انگلیسى در یکى از گفته هاى خود چنین مى گوید: دین محمّد(صلى الله علیه وآله) تنها دینى است که این واقعیت از آن نمایان است که براى تمام اشکال زندگى انسانها شایستگى دارد، به گونه اى که مى تواند براى هر قوم و گروهى جاذبه داشته باشد...

باید محمّد(صلى الله علیه وآله) را نجات دهنده بشر بنامیم و من معتقدم اگر کسى مانند او پیدا مى شد که رهبرى جهان امروز را بر عهده بگیرد بر همه مشکلات پیروز مى شد، به گونه اى که جهان را به سعادت و صلح سوق مى داد. محمّد(صلى الله علیه وآله) کاملترین بشر از سابقین و حاضرین بوده است و در آینده نیز وجود شخصى همانند او تصوّر نمى شود.


شرح فراز آخر

امام(علیه السلام) در آخرین بخش این خطبه، به نتیجه گیرى عملى و اخلاقى مى پردازد و طىّ بیانى کوتاه و بسیار پرمحتوا، تذکّراتى بسیار آموزنده بیان مى فرماید.

از یک سو، وسایل سعادت فراهم; و از سوى دیگر، موانع راه قابل برطرف کردن است; اگر از این فرصت ها استفاده نشود، به راستى جاى تأسّف است! به خصوص اینکه، هیچ تضمینى سپرده نشده که این فرصت گرانبها تا کى پایدار مى ماند; ممکن است در یک لحظه کوتاه، همه چیز پایان گیرد; درهاى توبه بسته شود، پرونده هاى اعمال مختومه گردد، قلم ها از نوشتن حَسَنات باز ایستد، بدنها علیل و ناتوان به بستر بیمارى افتد، زبان ها از کار بیفتد و هیچ گونه راه بازگشتى وجود نداشته باشد!

قرآن مجید بارها هشدار داده و همگان را به این حقیقت توجّه مى دهد که بعد از مرگ، پشیمانى و ندامت سودى ندارد و تقاضاى بازگشت به دنیا و جبران تقصیرات به جایى نمى رسد. مى فرماید: «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِىَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَنی إِلَى أَجَل قَریب فَأصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحینَ; از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق کنید پیش از آن که مرگ یکى از شما فرا رسد و بگوید: پروردگار را چرا مرگ مرا مدّت کمى به تأخیر نینداختى تا در راه خدا صدقه دهم و از صالحان باشم!» و بلافاصله مى افزاید: «وَ لَنْ یُؤَخِّرَاللهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللهُ خَبیرٌ بِمَآ تَعْمَلُونَ; خداوند هرگز مرگ کسى را هنگامى که اجلش فرا رسد، به تأخیر نمى اندازد و خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است.»

برگزیده شرح ناصر مکارم شیرازی


پایان شرح خطبه 94


شرح فراز ۳ و ۴ خطبه ۹۴ ابن میثم


قوله علیه السلام: حتّی أفضت کرامه اللّه الی محمّد (ص) الی قوله امناءه

جمله فوق اشاره به نهایت سلسله انبیا (ع) است و کرامت خدا، کنایه از نبوّت می باشد. و لفظ «معدن، منبت و مغرس» برای سرشت پیامبر استعاره به کار رفته است و هر یک از اینها زمینه قبول و پذیرش نبوت می باشند.بنا به قولی منظور کلام امام (ع) از کرامت خدا «مکّه» است. خداوند آن را عزّت و شرافت ببخشد. قول دیگر این است که مقصود سخن امام (ع) خانواده پیامبر و فامیل اوست که مورد کرامت خداوند قرار گرفته است و سپس از میان قبیله و فامیل، اخصّ و اشرف یعنی پیامبر (ص) را بکرامت مخصوص گردانیده و فرموده است: از شجره ای که پیامبران را از آن برآورده بود، پیامبر اسلام را بوجود آورد. بنا بر این لفظ «شجره» را برای صنف انبیا استعاره به کار برده است. همچنان که درخت از ریشه اش با ارزشتر است. انبیا نیز از فامیل و قبیله شان با اهمیّت ترند.


قوله علیه السلام: عترته خیر العتره و اسرته خیر الأسر

دلیل تقدّم عتره بر اسره چنان که قبلا دانسته شد این است که معنای عتره از «اسره» خصوصی تر و تقرّب بیشتری را به پیامبر (ص) می رساند.

صدق افضلیّت عترت، کلام پیغمبر (ص) است که فرمود: «من و علی حسن و حسین حمزه و جعفر بزرگ اهل محشر و دنیا هستیم» دلیل افضلیّت اسره پیامبر (ص) بر دیگران کلام دیگر رسول خدا (ص) می باشد که فرمود: «خداوند از میان عرب قبیله معد را و از میان قبیله معد بنی نضیر بن کنانه را و از میان قبیله بنی نضیر هاشم را و از میان قبیله بنی هاشم مرا برگزید.» و در روایت دیگری فرمود: «جبرئیل به من گفت: ای محمّد، من شرق و غرب زمین را گشتم و از تو گرامی تر، و از قبیله بنی هاشم خانواده ای را شایسته تر نیافتم». و در عبارتی دیگر فرمود: «مردم پیرو قریش هستند، افراد نیکوکار از نیکوکار آنها و بدکارها از بدکاران قریش پیروی می کنند.»


قوله علیه السلام: و شجرته خیر الشجره:

بنا بروایتی کلمه «شجر» که در دو موضع از این خطبه به کار رفته، مقصود حضرت ابراهیم (ع) می باشد و بنا به قولی و بقرینه «نبتت فی حرم» که مکّه است، مقصود هاشم و فرزندان اوست.

وصف انبات و السبق» استعاره کلام امام (ع) را ترشیحیّه کرده است. و لفظ «کرم» کنایه است از پاکی نژاد که لازمه اش فضیلت آن بزرگوار می باشد. و لفظ «فروع» کنایه از خانواده، ذریّه، و دیگر نیکان از قبیله بنی هاشم است. و توصیف کردن آل پیامبر به «طوال» کنایه از فضیلت نهایی و مقام بلند آنها در شرافت است.

واژه «طوال» استعاره را ترشیحیّه کرده است.

و لفظ «ثمر» کنایه از علوم و اخلاقی است که متفرّع از اصالت نژادی پیامبر و پیشوایان مسلمین باشد، و بیان این مطلب که هیچ کس دست رسی به این مقام بلند را ندارد، کنایه از علوّ مقام و رموزی است که پیامبر و اولادش دارای آنها می باشند. بدین توضیح و شرح که بدلیل بلندی مرتبه و یا بلحاظ پیچیدگی اسرار و رموزی که در وجود آنهاست، ممکن نیست کسی دارای آن رتبه و درجه گردد و یا فکرش به کنه آن اسرار و رموز منتقل شود.


قوله علیه السلام: فهو ایام من اتّقی إلی قوله: لمعه:

امام (ع) در عبارت فوق لفظ «بصیره، سراج، شهاب، و زند» هر یک استعاره از وجود پیامبر (ص) است.

جهت استعاره این است که رسول مکرّم اسلام سبب هدایت و ارشاد بود، چنان که چشم، چراغ و... دارای حکمت روشن گری هستند.

توصیف «سراج» به درخشش و «شهاب» به نورانیّت و «زند» به برق و جلا، استعاره را ترشیحیّه کرده است.


قوله علیه السلام: سیرته القصد:

روش پیامبر (ص) عدالت، میانه روی، حرکت بر طریق مستقیم و عدم انحراف، دوری از افراط و تفریط بود و سنّت آن حضرت رشد و هدایت، یعنی پیمودن راه خدا به لحاظ وظیفه هدایتی بود که بر عهده داشت.

کلام پیامبر سخن فضل بود. یعنی گفتار پیغمبر اسلام (ص) جدا کننده حق از باطل بود چنان که کلام خداوند متعال «قول فصل» می باشد و حکم پیامبر نیز جنبه عدل را داشت، یعنی حدّ فاصل میان دو رذیلت ستمگری و ستم کشی بود.


قوله علیه السلام: ارسله علی حین فتره من الرّسل و هفوه من العمل

هنگامی خداوند پیامبر را به رسالت مبعوث فرمود، که لغزش و گمراهی در میان جوامع بشری رواج یافته بود. یعنی مردم گرفتار نادانی و عدم دریافت حقایق شده، حق را از باطل جدا نمی کردند. (و آنچه لازمه زندگی شرافتمندانه انسان بود، در میان آنها دیده نمی شد.


قوله علیه السلام: اعملوا رحمکم اللّه علی اعلام بنیّه:

امام (ع) لفظ «اعلام» را برای پیشوایان دین، و آنچه از حقایق که در نزد آنها وجود دارد و بمنزله چراغ هدایت باشد. استعاره به کار گرفته است، و کلمه «بنیّه» را کنایه از وجود و جلوه آنها در میان خلق آورده است.


قوله علیه السلام: و الطّریق نهج یدعوا الی دار السّلام:

مقصود از «طریق» در عبارت فوق، شریعت و «نهج» بدون آن وضوح شریعت در زمان پیامبر و زمان نزدیک به عصر پیغمبر (ص) می باشد. روشن است که شریعت انسانها را به بهشت فرا می خواند.

نسبت دادن دعوت به طریق، نسبت مجازی است، زیرا آنکه مردم را به بهشت دعوت می کند پوینده راه و آورنده شریعت است نه، راه و طریق زیرا راه کسی را به بهشت فرا نمی خواند.


قوله علیه السلام: و أنتم فی دار مستعتب:

شما هم اکنون در خانه ای قرار دارید که جایگاه عمل است و نه بازخواست، یعنی دار دنیا که ممکن است بوسیله طاعت و فرمانبرداری خود، رضایت خدا را جلب کنید و او از شما خوشنود گردد.

مهلت دارید یعنی فراغت اندیشه کردن و فرصت اعمال نیک را دارا بوده و هنوز باز دارنده مرگ و عواقب آن شما را از فرمانبرداری محروم و ممنوع نکرده است.


قوله علیه السلام: و الصّحف منشوره الی آخره

در این جملات از کلام امام (ع) هفت «واو» و در معنی حال به کار رفته اند. یعنی در حالی که دفتر اعمال شما هنوز باز است و قلم انجام وظیفه می تواند در کتاب عمل شما خیر بنویسد.

مقصود از: کتب اعمال. و قلمهای مثبت و ضبط کننده خلق، اعمال آنهاست.

نتیجه تذکّر دادن این امور توجّه بوجوب انجام اعمال نیک و بر حذر داشتن از اموری است که امکان ندارد با بودن آن امور زشت کار خیر انجام پذیرد. پس از فرا رسیدن مرگ و بسته شدن کتب و خشک شدن قلم و پوسیده شدن بدن، و گنگ شدن زبان و عدم پذیرش توبه پشیمانی سود ندارد، چنان که خداوند متعال می فرماید: فَیَوْمَئِذٍ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَعْذِرَتُهُمْ وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ.


نظرات 1 + ارسال نظر
Mehraan دوشنبه 13 مهر 1394 ساعت 00:30 http://www.FekriBekr.ml

سلام.من دامین خارجی دارم.اونم فقط
gq.
قیمت دامین خارجی حتما اطلاع داری حدود 47000 تومان یکساله است
ولی ...
دامین رند زیبایی مثل www.sheshom.ml _ www.FekriBekr.ml
به شما اهدا می شود : رایگان رایگان ؟؟؟
09154093100
مهران
shokoofa@mailfa.org

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد