نسیم

نسیم

نسیم
نسیم

نسیم

نسیم

خطبه 89

متن خطبه 89

اءَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْاءُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْاءُمُورِ وَ تَلَظِّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْیَا کَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَى حِینِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إ یَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِها قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ اءَعْلاَمُ الرَّدَى فَهِىَ مُتَجَهِّمَةٌ لِاءَهْلِها عَابِسَةٌ فِى وَجْهِ طَالِبِها ثَمَرُها الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُها الْجِیفَةُ وَ شِعَارُها الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّیْفُ.

فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا تِیکَ الَّتِی آبَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَیْها مُحَاسَبُونَ وَ لَعَمْرِى مَا تَقَادَمَتْ بِکُمْ وَ لاَ بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لاَ خَلَتْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمُ الْاءَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ وَ ما اءَنْتُمُ الْیَوْمَ مِنْ یَوْمَ کُنْتُمْ فِی اءَصْلاَبِهِمْ بِبَعِیدٍ، وَ اللَّهِ مَا اءَسْمَعَکُمُ الرَّسُولُ شَیْئا إ لا وَ ها اءَنَا ذَا مُسْمِعُکُمُوهُ وَ مَا اءَسْمَاعُکُمُ الْیَوْمَ بِدُونِ اءَسْمَاعِکُمْ بِالْاءَمْسِ وَ لاَ شُقَّتْ لَهُمُ الْاءَبْصَارُ وَ لاَ جُعِلَتْ لَهُمُ الْاءَفْئِدَةُ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ إِلا وَ قَدْ اءُعْطِیتُمْ مِثْلَهَا فِی هَذَا الزَّمَانِ.

وَ وَ اللَّهِ مَا بُصِّرْتُمْ بَعْدَهُمْ شَیْئا جَهِلُوهُ وَ لاَ اءُصْفِیْتُمْ بِهِ وَ حُرِمُوهُ وَ لَقَدْ نَزَلَتْ بِکُمُ الْبَلِیَّةُ جَائِلاً خِطَامُهَا رِخْوا بِطَانُهَا فَلاَ یَغُرَّنَّکُمْ مَا اءَصْبَحَ فِیهِ اءَهْلُ الْغُرُورِ فَإِنَّمَا هُوَ ظِلُّ مَمْدُودٌ إِلَى اءَجَلٍ مَعْدُودٍ.


او را هنگامى به رسالت فرستاد که در جهان رسولانى نبودند. زمانى دراز بود که مردم به خواب رفته بودند. فتنه ها سربرداشته و کارها نابسامان بود. آتش جنگها شعله مى کشید، روشنایى از جهان رخت بربسته و فریب و نادرستى آشکار گردیده بود. جهان به باغى مى مانست که برگ درختانش به زردى گراییده بود و کس از آن امید ثمره اى نداشت . آبش ‍ فروکش کرده بود. پرچمهاى هدایت کهنه و فرسوده گشته و رایات ضلالت پدیدار شده بود. دنیا در آن روزگاران بر مردمش چهره دژم کرده بود و بر خواستاران خود ترشروى گشته بود. میوه اش فتنه بود و طعامش ‍ مردار. در درون وحشت نهفته داشت و از برون شمشیر ستم آخته .

اى بندگان خدا، عبرت بگیرید و به یاد آورید کارهاى گناه آلود پدرانتان و برادرانتان را که اکنون در گرو آنها هستند و به حساب آن گرفتارند. به جان خودم سوگند، که هنوز میان شما و ایشان روزگار کهن نشده و سالها و قرنها نگذشته است و شما از آن زمانها که در اصلاب پدرانتان بوده اید دور نگشته اید، به خدا سوگند آنچه را که پیامبر به گوشتان رسانید من امروز به گوشتان مى رسانم و گوشهاى شما ضعیف تر از گوشهاى آنها نیست . همان دیده ها و دلها که دیروز آنان را داده بودند، امروز شما را داده اند. به خدا سوگند بعد از آنها چیزى را به شما ننموده اند که آنها نمى دانستند و شما را به موهبتى برنگزیدند که آنان را از آن محروم داشته باشند.

بلاها بر سرتان تاختن آورد همانند ستورى که مهارش آزاد باشد و تنگش سست .

زندگى فریب خوردگان باعث فریبتان نشود، زیرا زندگى آنان چونان سایه اى است بر زمین افتاده تا زمانى معین.

شرح خطبه ۸۹ ابن میثم

در این فراز از کلام، امام (ع) نعمتهای الهی را به مردم یاد آوری می کند، نعمتهایی که اگر نبود دچار سختی می شدند و با وجود چنان نعمتی تمام خیرات به آنها ارزانی شد. و آن نعمت بعثت پیامبر و تمام برکاتی بود که در نتیجه بعثت پیامبر (ص) نصیب مردم گردید.

امام (ع) نعمت بعثت را یاد آوری می کند، تا متنبّه و سپاسگزار شوند و توجّه شان را به سوی حق تعالی خالص گردانند. در آغاز سخن امام (ع) نعمتهای اعطایی از جانب خداوند را یادآوری می کند و سپس به دلیل دگرگونی و ناسپاسیی که نسبت به بخششهای الهی روا داشتند پیشامدهای ناگواری را متذکّر می شود و اموری را بشرح زیر بر می شمارد.

1- فاصله زمانی که میان پیامبران ایجاد گردید. روشن است که نبودن پیامبر در میان مردم موجب، به وجود آمدن فسق و فجور و هرج و مرج می شود.

احوال نکوهیده و غیر پسندیده ای که برای مردم به دلیل گناهکاری حاصل می شود، به اندازه ستودگی و پسندیدگی است که بهنگام وجود پیامبر (ص) در میان مردم وجود داشت.

2- طول غفلت و بی خبری امّتها. کلمه «هجعه» در عبارت امام (ع) کنایه از غفلت و بی خبری از موضوع معاد و کارهای شایسته ای است که لزوما باید مردم بدانها توجّه داشته باشند.

3- سوّمین صفت نکوهیده ای که بر اثر گناه برای جامعه اسلامی پیش آمد این بود که، عزم مردم بر فتنه و آشوب جزم گردید. اگر کلمه «اعتزام» با «ز» قرائت شود، نسبت دادن «عزم» به فتنه، نسبت مجازی است، و کنایه از وقوع فتنه و آشوب می باشد، یعنی قصد و اراده مردم این است که مدام فتنه و آشوب به راه اندازند. و اگر «اعترام» را با «ر» بخوانیم، کنایه از فتنه فراوانی است که در میان مردم به وقوع پیوسته است، و نظر بقولی که «اعتزام» را «اعتراض» روایت کرده است معنی کلام حضرت این خواهد بود. که چون رفتار و کردار آنها مطابق نظام قانون و شرع، و طریق صلح آمیز جامعه نیست بدین سبب اعمال مردم فتنه نامیده شده و ناگزیر به رفتار حیوانی که بی هدف طول و عرض جاده را می پیماید شباهت پیدا کرده است و به همین دلیل لفظ «اعتراض» برای فتنه و آشوب استعاره به کار رفته است.

4- خصلت ناروای رایج دیگر آنها بر اثر گناه پراکندگی امورشان می باشد، بدین شرح که در میان مردم تفرقه ایجاد گردیده، اوضاع و احوال شان دگرگون شده و رفتار آنها بر خلاف قانون عدالت صورت می پذیرد.

5- آتش جنگ در میان آنها شعله ور شده است، پیش از این تشبیه کردن جنگ را به آتش توضیح دادیم (شارح) و به مناسبت همین تشبیه امام (ع) لفظ «تلظّی» را به عنوان استعاره به جنگ نسبت داده است، و کنایه از هیجان و رونق یافتن ستیز در میان مسلمین، در زمان فترت، و نبودن پیامبر (ص) در میان آنها می باشد.

6- ششمین ویژگی دوران فترت این است که دنیا تیره و تار شده، و روشنایی آن به تاریکی گراییده است.

امام (ع) با به کار بردن کلمه «کسوف» استعاره از ترشیحیّه کرده، زیرا نبودن نور را به دلیل تشبیه وجود پیامبر (ص) به خورشید، تعبیر به کسوف و خورشید گرفتگی کرده است.

7- مردم فریب ظاهر دنیا را خورده اند، یعنی همه مردم به دنیا مغرور و در خواسته های شهوانی خود غرق شده اند و نیرنگهای دنیا آنها را گول زده است.

8- خداوند پیامبر اسلام را هنگامی فرستاد که برگهای درخت زندگی مردم عرب، زرد و از دسترسی به میوه آن ناامید بودند. و آبی که برای ادامه حیات آنها لازم بود فرو رفته بود.

امام (ع) لفظ «ثمره» و «ورق» را استعاره از لوازم زندگی و زینتهای آن آورده است. لفظ «اصفرار» (زردی) کنایه از دگرگونی زیبایی و خوشیهای مردم عرب در آن روزگار است زیرا زندگی اعراب به هنگام بعثت بیرونق و خوردنیهاشان زبر و خشن بود و چنان که درخت زیباییهایش را با زرد شدن برگهایش از دست می دهد، و بیننده از نگاه آن لذتی نمی برد، اعراب از زندگی خود لذّت نمی بردند.

منظور امام (ع) از ناامیدی در چیدن میوه، قطع شدن آرزوی عرب از رسیدن به حکومت و دولت و دستیابی به زیباییهای آن می باشد.

9- نشانه های هدایت در میان مردم به کهنگی و فرسودگی گراییده بود.

نشانه های هدایت کنایه از پیشوایان دین و کتابهای آسمانی است، که مردم بوسیله آنها راه خدا را می پیمایند. و منظور از کهنگی آنها مردن و از بین رفتنشان می باشد. چنان که قبلا توضیح داده شد. این کلام امام (ع) نیز استعاره است.

10- پرچمهای پستی و رزالت در میان مردم آشکار شد، مقصود از پرچمهای ضلالت پیشوایان گمراهی هستند که مردم را به آتش جهنم فرا می خوانند.

11- دنیا با اخم و عصبانیت به اهلش روی آورده، و با ترشرویی دنیاخواهان را می نگریست: این عبارت امام (ع) کنایه از این است که دنیا با اهلش صفا نبود.

چون زندگی با صفا و پاک و پاکیزه دنیوی، به نظام عادلانه ای بستگی دارد، که خوب را از بد جدا و حق را به حق دار برساند، و این نظام عدل به هنگام فترت و نبود پیامبر در میان عرب وجود نداشت.

چهره عبوس و گرفته دنیا استعاره بالکنایه از زندگی نامطلوب اعراب در دوران جاهلیت است وجه شباهت میان چهره عبوس، و زندگی نامطلوب این است، که در هر دو مورد، خواست انسان تأمین نشده و مطلوب حاصل نگشته است.

12- نتیجه حاصل در این روزگار فتنه بود. یعنی نهایت تلاش و کوشش اعراب در ایام فترت، به لحاظ جهلی که داشتند فتنه و آشوب و گمراهی از راه خدا، و سرگشتگی در وادی تاریک باطل بود. چون مقصود نهایی هر چیزی هدفی است که دنبال می شود، آشوب طلبیهای دوران جاهلیت اعراب، به میوه درخت تشبیه شده است، که مقصود نهایی درخت بحساب می آید. و به همین دلیل لفظ «ثمره» را برای فتنه استعاره به کار برده است.

13- خوردنیهای دوران فترت اعراب مردار بود. محتمل است که لفظ «جیفه» در این عبارت امام (ع) استعاره از طعام دنیا و لذتهای آن باشد. وجه شباهت طعام دنیا به جیفه و مردار این است که مردار عبارت از جثه مرده حیوانی است که گندیده شده، و بویش تغییر کند تا آن حد که خوردن آن روا نباشد و طبع انسان از آن نفرت پیدا کند. و بدین سان طعام دنیا و خوشیهای آن، در دورانی که رسول در میان مردم نباشد، به دلیل زیادی چپاول و غارت و دزدی و دیگر امور نامشروع نفرت انگیز می شود. در چنین حالتی خوردن متاع دنیا شرعا جایز نبوده و ناپاک شمرده می شود و عقل از آن نفرت دارد و اخلاق نیک آن را نمی پسندد.

بدین لحاظ است که آنچه از مال دنیا فراهم شود، در آلودگی و آمیختگی بحرام شباهت به مردار پیدا می کند و خوردن آن روا نیست. تفاوتی که میان مردار، و حرام شرعی است، مردار پلید حسّی و حرام شرعی پلید عقلی است. بدین جهت لفظ جیفه را برای طعام دنیا استعاره آورده است.

14- در دوران فترت و نبود پیامبر (ص) ترس وحشت قرین زندگی مردم بوده است.

15- زندگی شان آمیخته با کشت و کشتار، شمشیر کشیدن و خون ریختن بوده است.

در عبارت فوق امام (ع) لفظ «شعار» را برای ترس و لفظ «دثار» را برای شمشیر استعاره به کار برده است.

دلیل استعاره آوردن «شعار» برای ترس این است که هر چند ترس از ویژگیهای قلب انسان است امّا در بسیاری از موارد ترس بر روی بدن انسان تأثیر گذاشته و بدن به اضطراب و لرزش می افتد و چنان ترس دل فراگیر می شود، که تمام اعضا را بمانند پیراهن فرا گرفته و می پوشاند.

علّت استعاره آوردن «دثار» که به معنای لباس زیرین می باشد برای شمشیر این است که دثار و شمشیر هر دو در تماس داشتن با بدن مشترکند و نهایتا دثار با بدن کسی که آن را می پوشد و شمشیر با بدن آن که ضربت می خورد تماس دارد. (پس استعاره آوردن دثار برای شمشیر استعاره زیبایی است)


قوله علیه السلام: فاعتبروا عباد اللّه:

بدنبال بر شماری ویژگیهای دوران فترت، با عبارت فوق امام (ع) موضوعی که قصد بیان آن را داشته آغاز کرده، و فرموده است: بندگان خدا از آن وضع و حالتی که پدرانتان در آن قرار داشتند عبرت بگیرید. کلام امام (ع) اشاره به اعمال زشتی است که جامعه در دوران فترت بدانها مبتلا بود، یعنی رفتارهای ناروایی که پدران و برادرانشان در دوره فترت و زمان دعوت رسول گرامی اسلام بدان گرفتار بوده و آن را انجام می دادند.


قوله علیه السلام: فهم بها مرتهنون.

اعمال و رفتاری که بدنهایشان در آن حبس گردیده و زنجیرهایی که بوسیله آن صفات ناروا بر دست و پایشان نهاده شده و آنها را در دام خود گرفتار ساخته بود.


قوله علیه السلام: و لعمری الی قوله ببعید:

با عبارت فوق امام (ع) مردم زمان خود را، به مردم زمان فترت تشبیه کرده، و اینان را همچون پدران گناهکارشان دانسته، احوال و زمان اینان را در اموری شبیه احوال و زمان گذشتگان ترسیم کرده است.

1- ای مردم پدران شما دارای چنان اعمال زشتی بودند حال و زمان پسران از احوال و زمان پدرانشان، در انجام و ترک امور چندان فاصله ای ندارد.

2- با این که رسول خدا (ص) چیزی از دستورات الهی را بگوش آنها نرسانده بود، ولی من بسیاری از امور را برای شما بیان کرده ام، مع الوصف فرقی میان شما و آنها دیده نمی شود (بلکه می توان گفت حال اینان از حال پدرانشان زارتر است، چه پیامبر آنها را ارشاد نکرده بود و اینان را ارشاد کرده است) 3- تفاوتی میان قدرت شنوایی شما با آنها نیست (که بهانه ای برای فرار از تکلیف و وظیفه باشد) 4- سایر اعضا و جوارحی که گذشتگان داشتند و با آنها کسب کمال می کردند، در شما نیز هست با این حال کسب کمالی در شما نیست.

5- شما در مورد آنچه پدرانتان نسبت به آنها جاهل بودند، چیزی نیاموخته اید تا بدان سبب میان شما با آنها فرقی باشد. 6- شما از دنیا چیز مطلوبی انتخاب نکردید که پدرانتان فاقد آن باشند، و بدین سبب بر آنان مزیت پیدا کرده باشید. خلاصه سخن این که اوضاع و احوال شما مانند اوضاع و احوال مردمان دوران فترت و نبودن رسول الهی است و صد البتّه که با توجّه بهدایت و ارشاد رسول اکرم شمایان مورد توبیخ و ملامت هستید.

مقصود امام (ع) از این که مردم زمان خود را شبیه، مردم دوران فترت، و رفتار و کردار اینان را چون رفتار و کردار آنان دانسته دو چیز است: الف: ایجاد نفرت نسبت به معصیت کاران گذشته، که با دستورات الهی مخالفت کردند.

ب: تشویق و ترغیب، به انتخاب کسانی که فرمانبرداری از خدا و رسول کردند زیرا وقتی که میان مردم زمان حضرت و پیشینیان مشابهت بر قرار شود، در تمام خصوصیات و لوازم شباهت پیدا می شود. بنا بر این آن که به معصیت کاران گذشته شباهت داشته باشد، چون آنان به عذاب دردناک گرفتار می شود، و کسی که به نیکوکاران سابق شباهت پیدا کند، پاداش با ارزشی که به آنها داده شود به اینان نیز داده خواهد شد.


قوله علیه السلام: و لقد نزلت بکم البلیّه.

بعید نیست که این سخن امام (ع) برای ترساندن مردم از گرفتار شدن به حکومت و پادشاهی بنی امیّه باشد.

و این که فرموده است جائلا خطامها، استعاره بالکنایه از خطر و سختی حال کسانی است که به دولت بنی امیّه تکیه زده، و اعتماد کنند. چه، وقتی که حکومت آنها از نظام شریعت بیرون و مطابق تخیّلات و اوهام اداره می شد اعتماد کننده به چنان حکومتی از ناحیه دین و جانش در خطر بود. چنان که هرگاه شخصی بر ناقه مهار گسیخته سوار شود، بر سالم ماندن وی اعتماد نیست، زیرا ناقه ای که مهارش رها و تنگش سست و بی اعتبار باشد، خطرناک است و بعید نیست که از بالای شتر بر زمین افتد و بهلاکت رسد.

(پس از اعلام خطر گرفتار شدن به حکومت بنی امیّه) امام (ع) مردم را نهی کرده و بر حذر می دارد که مانند اهل غفلت به متاع و زیباییهای دنیا مغرور نشده و فریب نخورند و با استعاره آوردن لفظ «ظلّ» در قلب دنیا خواهان ایجاد نفرت می کند.

وجه شباهت میان سایه و دنیای بی اعتبار این است که هر دو بلند و طولانی به نظر می رسند ولی زمان معیّنی داشته و بهنگام سرآمد وقتشان از میان می روند.

پایان شرح خطبه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد