پرسش عارفی از یکی از اغنیا
یکی از عرفا روزی از یکی از اغنیا پرسید:دنیا را دوست داری؟گفت:بسیار.پرسید:برای بدست آوردن آن کوشش می کنی؟ گفت :بلی .سپس عارف گفت:در اثر کوشش،آن چه می خواهی بدست آوری؟
گفت:متاسفانه تاکنون به دست نیاورده ام.عارف گفت:این دنیایی که تاکنون با همه ی کوشش هایت آن را به دست نیاورده ای،پس چطور آخرتی که هرگز طلب نکرده و در راه وصول به آن نکوشیده ای به دست خواهی آورد؟
دنیا طلبیدیم ،به جایی نرسیدیم یارب چه شود آخرت ناطلبیده
رسول اکرم (ص) : روزی رسول خدا (ص) در حین عبور از کوچه ای بعضی از کودکان را در حال بازی دید و فرمود : وای بر فرزندان آخرالزمان از پدرانشان عرض شد یا رسول الله (ص) از پدران مشرک آنها فرمود : نه بلکه از پدران مسلمان ایشان که هیچ چیز از فرائض و احکام مذهبی را به آنان نمی آموزند و اگر خود فرزندان به دنبال فراگیری پاره ای از مسائل دینی بروند آنها را از اداء این وظیفه مقدس باز می دارند و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان به دنبال کسب و تجارت روند و متاع ناچیزی از دنیا بدست آورند بدانید من از این قبیل پدران بیزار هستم و آنها نیز از بستگی به من بری اند. مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 625
رسول خدا (ص) : قرض داری که حقوق مردم را نپرداخته پس از مرگ در قبرش در غل و زنجیری از آتش است و جز پرداخت قرضش توسط وارثین چیزی غل و زنجیر را باز نمیکند. نهج الفصاحه صفحه 391
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خطاب به امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود :
« ای علی ! زنا شش پیامد دارد : سه در دنیا و سه در آخرت . پیامدهای دنیایش این است که : 1 ـ آبرو را می برد . 2 ـ مرگ را شتاب می بخشد . 3 ـ روزی را قطع می کند . و پیامدهای آن در آخرت عبارت است از : 1 ـ سختی در حساب رسی 2 ـ خشم خدای رحمان 3 ـ جاودانگی در آتش »(3) .
پس از آن که انسان به معرفت نفس خویش نائل گشت ، در آن مى اندیشد که چه را باید بجوید و چه فعلى را باید انجام دهد تا به سعادت ابدى واصل شود و این از اهم امور است و مادامى که انسان نفس خویش را نشناسد، چگونه مى توان چیزى دیگر را بشناسد؟
و به راستى که اگر او از خویشتن غافل باشد، معرفت طبیعیات چه سودى برایش خواهد داشت ؟!
منبع:عیون مسائل نفس و شرح آن ، ج 1،
حضرت علامه حسن زاده املی
مرحوم حضرت آیت الله العظمی علامه طباطبایی(قدس الله نفسه الزکیه):
عصبانیت:
گاهی یک عصبانیت،بیست سال انسان را به عقب می اندازد!
مرحوم حضرت علامه مهدی نراقی(نور الله قبره الشریف):
عذاب همیشگی و نعمت های دائمی:
به راستی،بدن انسان،مادی و فناپذیر؛ولی روح او جاودانی است.به همین خاطر،اگر این روح با اخلاق آراسته گردد،در سعادت ابدی از نعمت های الهی بهره مند می شود؛و اگر خود را آلوده به پلیدی ها کند،در عذاب همیشگی،غوطه ور خواهد شد .
امام صادق ع فرمودند:
یک درهم مالی که برای امامت صرف کنی برتر است از دو میلیون درهم که در دیگر امور خیر خرج کنی !!
اصول کافی ج 2 ص 156
مکیال المکارم مترجم جلد 2 ص ٣٥٢)
از آقای بهجت پرسیدند:
آیا آدم گناهڪار هم مےتواند امام زمانش را ببیند؟
جواب دادند :
شمر هم امام زمانش را دید!
اما نشناخٺ...
اللهم عرفنی حجتڪ ...
جابربن عبدالله انصارى (ره ) گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله بر ام مبشر انصارى در نخلستانى که داشت ، وارد شدند و فرمودند: این نخل ها را مسلمان کاشته یا کافر؟ عرض کرد: مسلمان آنها را کشت کرده است . فرمودند: مسلمان هر درختى بنشاند، یا زراعتى بکند و آدمى و چهارپایان از آن بخورند براى او صدقه به حساب مى آید.
امام صادق علیه السلام:
إِنَّما خُلِّدَ أَهلُ النّارِ فِى النّارِ لأَِنَّ نیّاتَهُم کانَت فِى الدُّنیا أَن لَو خُلِّدُوا فیها أَن یَعصُوا اللّهَ أَبَدا وَإِنَّما خُلِّدَ أَهلُ الجَنَّةِ فِى الجَنَّةِ لأَِنَّ نیّاتَهُم کانَت فِى الدُّنیا أَن لَو بَقُوا فیها أَن یُطیعُوا اللّهَ أَبَدا فَبِا النِّیّاتِ خُلِّدَ هؤُلاءِ وَهؤُلاءِ ثُمَّ تَلاقَو لَهُ تَعالى: (قُل کُلٌّ یَعمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ) قالَ: عَلى نیَّتِهِ؛
جهنمیان از این رو در آتش جاویدانند که در دنیا نیّتشان این بود که چنانچه تا ابد زنده بمانند تا ابد خدا را نافرمانى کنند و بهشتیان نیز از اینرو در بهشت جاویدانند که در دنیا بر این نیت بودند که اگر براى همیشه ماندگار باشند براى همیشه خدا را فرمان برند. پس، جاودانگى هر دو گروه به سبب نیتهایشان است. آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند: «بگو هر کس طبق نیت خود عمل مىکند».
(کافى، ج2، ص85، ح5)
یک روز، مرحوم آیت الله میرزا احمد مجتهدی تهرانی که خدا ایشان را غریق رحمت واسعه ی خویش نماید ؛ با حالی خاص به بیان یک روایتی پرداختند که احساس کردم جگرم جلا و صفا پیدا کرد .ایشان فرمودند :روزی فردی آمد خدمت امام معصوم ( امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام که تردید از بنده می باشد ) و به ایشان عرض کرد
اگر روزی یکی از دوستان شما گناهی کند ، عاقبتش چگونه خواهد بود ؟
امام در پاسخ به وی فرمودند :
خداوند به او یک بیماری عطا می نماید تا سختی های آن بیماری کفاره ی گناهانش شود.
آن مرد دو مرتبه پرسید : اگر مریض نشد چه ؟
امام مجدد فرمودند : خداوند به او همسایه ای بد می دهد تا اورا اذیت نماید و این اذیت و آزار همسایه ، کفاره ی گناهانش شود .
آن مرد گفت : اگر همسایه ی بد نصیبش نشد چه ؟
امام فرمودند : خداوند به او دوست بدی می دهد تا وی را اذیت نماید و آزار آن دوست بد ، کفاره ی گناهان دوست ما باشد .
آن مرد گفت : اگر دوست بد هم نصیبش نشد چه ؟!
امام فرمودند : خداوند همسر بدی به او میدهد تا آزار های آن همسر بد ، کفاره ی گناهانش شود .
آن مرد گفت :اگر همسر بد هم نصیبش نشد چه ؟
امام فرمودند : خداوند قبل از مرگ به او توفیق توبه عنایت می فرماید .
بازهم آن مرد از روی عنادی که داشت گفت : و اگر نتوانست قبل از مرگ توبه کند چه ؟
امام فرمودند :
به کوری چشم تو ! ما او را شفاعت خواهیم کرد .
امام على علیه السلام:
اِعلَموا اَنَّهُ لَیسَ لِهذَا الجِلدِ الرَّقیقِ صَبرٌ عَلَى النّارِ، فَارحَموا نُفوسَکُم فَإِنَّکُم قَد جَرَّبتُموها فى مَصائِبِ الدُّنیا. أَفَرَأَیتُم جَزَعَ أَحَدِ کُم مِنَ الشَّوکَةِ تُصیبُهُ وَالعَثرَةِ تُدمیهِ وَالرَّمضاءِ تُحرِقُهُ؟! فَکَیفَ إِذا کانَ بَینَ طابِقَینِ مِن نارٍ ضَجیعَ حَجَرٍ، وَقَرینَ شَیطانٍ؟
بدانید که این پوست نازک تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم کنید، شما در مصیبتهاى دنیا آزمایش کرده اید که وقتى خارى به بدن یکى از شما مىرود و یا به زمین مىخورد و خونى مىشود و یا شنهاى داغ پایش را مىسوزاند چگونه بیتابى مىکند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر میان دو لایه از آتش قرار گیرد و هم بسترش سنگ و همدمش شیطان باشد؟
روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:
«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »
استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود.
نوجوان این کار را کرد.
استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت،
طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد.
استاد نوجوان وحشت زده از آب را بیرون آورد و نوجوان با تمام قدرتش نفس کشید.
او که از کار استاد عصبانی شده بود، با اعتراض گفت:
« استاد ! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا
خفه کنید »
استاد دستی به نوازش به سر او کشید و گفت:
«فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی.
هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می
فهمی!»
از الهی نامه عبد الله انصاری :
الهــــی هر که ترا شناسد کار او باریک و هر که ترا نشناسد راه او تاریک ، تو را شناختن از تو رستن است
و بتو پیوستن از خود گذشتن است .
الهــــی بر من آراستی خریدم و از هر دو جهان دوستی حضرت تو گــُــزیدم .
الهــــی اگر طاعت بســــی ندارم در هر جهان جز تو کسی ندارم .
الهــــی تا بتو آشــــنا شدم از خلق جدا شدم و در هر جهان شیــــدا شدم نهان بودم پیدا شدم .
الهــــی از بنده با حکم ازل چه برآید و بر آنچــــه ندارد چــــه باید . کوشــــش بنده چیست ؟ کار خواست
تو دارد ، بجهد خویش نجات خویش کی تواند ؟
ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺎﺵ …
ﺭﯾـــﺸﻪ ﯼ ﺗﻮ ، ﻓـــــﻬﻢ ﺗﻮﺳﺖ ؛
ﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ،
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥِ ﻧﯿﺮﻭ ،
ﺳﻘﻮﻁ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺳﻨﮓ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ؛
ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻮﭼﮏ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ !!
ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﻫﺎ ﻭ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ
ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺁﺳﻔﺎﻟﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ﻭ
ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻮﭼﮏ،
ﺭﯾـــﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ،
ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺳﻨﮓ …
ﻭ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﻋـــــﺎﺩﺕ ﻭ ﻏـــــــﺮﯾﺰﻩ …
ﻭ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺣـــــﺮﻑ ﻫﺎ ﻭ ﻫــــــــــﻮﺱ ﻫﺎ …
ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ،
ﻭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﯽ …
ﺭﯾـــﺸﻪ ﯼ ما، ﻫﻤﺎﻥ " ﻓـــــﻬﻢ" ما ﺳﺖ …!
(عطایی)
میگن؛
پیرمردی در روستایی هرروز برای نماز صبح از منزل خارج وبه مسجدمی رفت
دریک روز بارانی پیرمرد
صبح برای نماز از خانه بیرون آمد
چند قدمی که رفت در چاله ای افتاد،
خیس وگلی شد
به خانه بازگشت لباس راعوض کرد
ودوباره برگشت
پس از مسافتی برای بار دوم خیس و گلی شد برگشت لباس راعوض کرد
ازخانه برای نماز خارج شد.
دید جلوی درمسجد،
جوانی چراغ به دست ایستاده است سلام کرد
و راهی مسجد شدند
هنگام ورود به مسجد دید جوان وارد مسجد نشد پرسید: ای جوان برای نماز وارد مسجد نمی شوی؟
جوان گفت نه ،
ای پیر ،من شیطان هستم
برای بار اول که بازگشتی خدابه فرشتگان گفت: تمام گناهان او را بخشیدم.
برای باردوم که بازگشتی خدا به فرشتگان گفت: تمام گناهان اهل خانه او را بخشیدم .
ترسیدم اگر برای بار سوم در چاله بیفتی ,
خداوند به فرشتگان بگوید
تمام گناهان اهل روستا رابخشیدم
که من این همه تلاش برای گمراهی آنان داشتم
برای همین آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسی
گر تو آن پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی الله باشی
شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی