به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 154 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً یَغْشی طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ154
پس ازآن غم و اندیشه خداوند شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش گروهی از شمارا فرا گرفت. وگروهی که در فکر جانهایشان بودند وعده خدا را از روی نادانی راست نمی پنداشتند و از روی انکار می گویند، آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی بدست آید؟بگو تنها خداست که همه امور متعلق به اوست منافقان خیالات نفسانی خود را با تو اظهار نمی دارند،با خودمی گویند، اگر کار ما به حق و براساس وحی خدا بود،شکست نمی خوردیم وگروهی در اینجا کشته نمی شدیم ای پیامبربگو: اگر در خانه های خود هم بودید باز آنهایی که کشته شدن در قضای سرنوشت آنان نوشته شده بود از خانه هایشان بسوی قتلگاهشان بیرون می آمدند تا خدا آنچه در سینه هاتان پنهان می دارید،بیازماید و هرچه در دل دارید ،پاک و خالص گرداند و خدا از راز سینه هاآگاه است.
تفسیر (تا اول قسمت قل ان الامر)
(امنه )به معنای آرامش خاطر به جهت امنیت داشتن است و کلمه (نعاس )به معنای خواب خفیف می باشد و همانا این عنایت الهی گروهی را که بعداز فرار و دور شدن به سوی رسول خدا(ص )برگشتند در بر می گیرد،چون از عمل خود پشیمان شدند و از حفظ نکردن وموقعیت خود حسرت خوردند و حاشا که خداوند ازایشان در حال فرار در گذرد،چون فراراز جنگ ازمعاصی کبیره است ،بلکه ابتدا غم بیهوده آنها را مبدل به خوفی صحیح نمود،سپس امنیت و نعاس رابر آنها حاکم نمود تا پشیمان شدند و به سوی رسول خدا باز گشتند و این بعد ازآن بوده که یقین کردند آن حضرت کشته شده است، اینها طائفه ای دیگر از مؤمنین هستند که فقط در فکر جان خودبودند و همه چیز را از یاد بردند و خدا اینها را با عفو و تبدیل غم و امنیت ونعاس گرامی نداشت ،بلکه آنها را به خودشان واگذار کرد و لذا هر چیز دیگر غیراز خودشان را از یاد بردندو با فکر جاهلی خودشان خیال می کردند که خداوندراضی به غلبه دشمنان نمی شود و هر چه بخواهد می کند و خیال می کردند زمام بعضی از امور بدست خودشان است و فکر می کردند وعده نصرت خدا بدون هیچ قید و شرطی محقق می شود و همچنین با دید جاهلی خود می پنداشتندپیامبر هرگز شکست نمی خورد یا نمی میرد و دین حق هم هرگز مغلوب نمی شود و این عقیده بت پرستان جاهل است که می پنداشتند امور هر یک ازموجودات رب و مدبری جداگانه داردو پیامبر را هم ربی می پنداشتند که خدای متعال امر پیروزی بر دشمن را به خود آن حضرت واگذاشته است و این شرک به خداست.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ی ۱۵۴(احسن الحدیث)
154- ﺛُﻢَّ ﺃَﻧْﺰَﻝَ ﻋَﻠَﻴْﻜُﻢْ ﻣِﻦْ ﺑَﻌْﺪِ ﺍﻟْﻐَﻢِّ ﺃَﻣَﻨَﺔً ﻧُﻌﺎﺳﺎً ﻳَﻐْﺸﻰ ﻃﺎﺋِﻔَﺔً ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﺧﻮﺍﺏ ﺳﺒﺐ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺎﻃﻦ ﻭ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﻜﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻧﻤﻰ ﺑﺮﺩ، ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﺴﺘﻮﻟﻰ ﺷﺪ ﺑﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺻﺮﻳﺢ ﺁﻳﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺍﺯ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺁﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻴﺎﺭﻯ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎم ﻭ ﺍﺑﻮ ﺩﺟﺎﻧﻪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺩﻳﮕﺮ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻐﺎﺭ ﺍﺣﺪ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪﻩ، ﻳﺎﺭﺍﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﻯ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﺪﻭﺭﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻌﻘﻴﺐ ﺻﺮﻑ ﻧﻈﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻋﺼﻴﺎﻥ ﻧﺎﺩم ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻓﺖ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﻃﻠﺤﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍ.
ﻭَ ﻃﺎﺋِﻔَﺔٌ ﻗَﺪْ ﺃَﻫَﻤَّﺘْﻬُﻢْ ﺃَﻧْﻔُﺴُﻬُﻢْ ﻳَﻈُﻨُّﻮﻥَ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﻏَﻴْﺮَ ﺍﻟْﺤَﻖِّ ﻇَﻦَّ ﺍﻟْﺠﺎﻫِﻠِﻴَّﺔِ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻫَﻞْ ﻟَﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﻣِﻦْ ﺷَﻰْ ءٍ ﻗُﻞْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮَ ﻛُﻠَّﻪُ ﻟِﻠَّﻪِ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﮔﺮﻭﻫﻰ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻟﺎﻳﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺩﻳﻦ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻏﻠﺒﻪ ﻭ ﻳﺎﺭﻯ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺃم ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺎﺯم ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻧﺪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﻇﻦ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﺮم ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻜﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﺳﻠﺎم ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻣَﻦْ ﻛﺎﻥَ ﻳَﻈُﻦُّ ﺃَﻥْ ﻟَﻦْ ﻳَﻨْﺼُﺮَﻩُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻓِﻰ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴﺎ ﻭَ ﺍﻟْﺁﺧِﺮَﺓِ ﻓَﻠْﻴَﻤْﺪُﺩْ ﺑِﺴَﺒَﺐٍ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﺴَّﻤﺎءِ ﺛُﻢَّ ﻟْﻴَﻘْﻄَﻊْ ﻓَﻠْﻴَﻨْﻈُﺮْ ﻫَﻞْ ﻳُﺬْﻫِﺒَﻦَّ ﻛَﻴْﺪُﻩُ ﻣﺎ ﻳَﻐِﻴﻆُ ﺣﺞ/ 15 ﻳﺎ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﻇﻨﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻤﻠﻪ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭَ ﺗَﻈُﻨُّﻮﻥَ ﺑِﺎﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﻈُّﻨُﻮﻧَﺎ ﺍﺣﺰﺍﺏ/ 10 ﭼﻮﻥ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﺿﻊ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﮔﻤﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ: ﺁﺧﺮ ﺍﺳﻠﺎم ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﻋﺪﻩ: ﻓَﺎﺻْﺒِﺮْ ﺇِﻥَّ ﻭَﻋْﺪَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺣَﻖٌّ ﺭﻭم/ 60 ﻏﺎﻓﺮ/ 55 ﻭ ﻧﻈﻴﺮ ﺁﻥ ﺟﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺟﻤﻠﻪ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻫَﻞْ ﻟَﻨﺎ ... ﺑﻴﺎﻥ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺧﺮﺍﻯ ﻇﻦ ﺍﻟﺠﺎﻫﻠّﻴﺔ ﺍﺳﺖ، ﺑﻘﻮﻝ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻇﻦ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﻣﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺳﺨﻦ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﻌﺪﻯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺍﻳﻦ ﻇﻦ ﺍﺯ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻟﺎﻳﻤﺎﻧﻬﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺰﺍﺏ، ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻭ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻟﺎﻳﻤﺎﻧﻬﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻳﻚ ﻛﻠﺎم ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻭَ ﺇِﺫْ ﻳَﻘُﻮﻝُ ﺍﻟْﻤُﻨﺎﻓِﻘُﻮﻥَ ﻭَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻓِﻰ ﻗُﻠُﻮﺑِﻬِﻢْ ﻣَﺮَﺽٌ ﻣﺎ ﻭَﻋَﺪَﻧَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻪُ ﺇِﻟَّﺎ ﻏُﺮُﻭﺭﺍً ﺍﺣﺰﺍﺏ/ 12.
ﺟﻤﻠﻪ: ﻗُﻞْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮَ ﻛُﻠَّﻪُ ﻟِﻠَّﻪِ ﺟﻮﺍﺏ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻣﺮ ﻧﺼﺮﺕ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎ، ﻳﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﻨﻨﺪ ﻭَ ﻟَﻴَﻨْﺼُﺮَﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻣَﻦْ ﻳَﻨْﺼُﺮُﻩُ ﺣﺞ/ 40 ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺴﻴﺮ ﻧﺼﺮﺕ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﺮﺩﻳﺪ.
ﻳُﺨْﻔُﻮﻥَ ﻓِﻰ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ ﻣﺎ ﻟﺎ ﻳُﺒْﺪُﻭﻥَ ﻟَﻚَ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﻟَﻮْ ﻛﺎﻥَ ﻟَﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﺷَﻰْ ءٌ ﻣﺎ ﻗُﺘِﻠْﻨﺎ ﻫﺎﻫُﻨﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭘﺎ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺠﺎﻯ ﻫَﻞْ ﻟَﻨﺎ ... ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ:
ﻟَﻮْ ﻛﺎﻥَ ﻟَﻨﺎ ... ﻭ ﺷﺎﻳﺪ، ﺳﺨﻦ ﻋﺪﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ، ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻭﻋﺪﻩ ﻧﺼﺮﺕ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻗﺘﻞ ﻋﺎم ﻣﻰ ﺷﺪﻳﻢ؟ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻧﻈﻴﺮ ﻫﻤﺎﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺰﺍﺏ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ: ﻣﺎ ﻭَﻋَﺪَﻧَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻪُ ﺇِﻟَّﺎ ﻏُﺮُﻭﺭﺍً ﺍﺣﺰﺍﺏ/ 12 ﺳﺨﻦ ﺍﻭﻝ ﺗﺸﻜﻴﻚ ﻭ ﺳﺨﻦ ﺩﻭم ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻨﻔﻰ ﺍﺳﺖ.
ﻗُﻞْ ﻟَﻮْ ﻛُﻨْﺘُﻢْ ﻓِﻰ ﺑُﻴُﻮﺗِﻜُﻢْ ﻟَﺒَﺮَﺯَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛُﺘِﺐَ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢُ ﺍﻟْﻘَﺘْﻞُ ﺇِﻟﻰ ﻣَﻀﺎﺟِﻌِﻬِﻢْ ﻭَ ﻟِﻴَﺒْﺘَﻠِﻰَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻣﺎ ﻓِﻰ ﺻُﺪُﻭﺭِﻛُﻢْ ﻭَ ﻟِﻴُﻤَﺤِّﺺَ ﻣﺎ ﻓِﻰ ﻗُﻠُﻮﺑِﻜُﻢْ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻭ ﺍﺷﻜﺎﻝ ﺩﻭم ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺳﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭﻝ: ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺷﻤﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺣﻘﻴﺪ ﻭ ﻭﻋﺪﻩ ﻧﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺟﻞ ﺣﺘﻤﻰ ﻏﺎﻓﻠﻴﺪ، ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺳﺒﺎﺑﺶ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺣﺘﻰ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻳﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻄﺮﻑ ﻗﺘﻠﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ (ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻣِﻦْ ﻋِﻨْﺪِ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻜُﻢْ).
ﺩﻭم: ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻭ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺍﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺑﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﮔﺮﺩﺩ، ﭼﻮﻥ ﺍﺩﻋﺎﻫﺎ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﺼﺪﺍﻕ: ﻓَﻤﺎ ﻭَﻫَﻨُﻮﺍ ﻟِﻤﺎ ﺃَﺻﺎﺑَﻬُﻢْ ... ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻟَﻮْ ﻛﺎﻥَ ﻟَﻨﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ...
ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺭﺳﻨﺪ.
ﺳﻮم: ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﻬﺎ ﺭﺍﻫﺘﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻧﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﻴﻬﺎﻯ ﺷﺮﻙ ﺧﺎﻟﺺ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ. ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎ ﺯﺣﻤﺖ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻳﻨﺪ ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﺧﺎﻟﺺ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺁﻥ ﺧﻮﻥ ﻧﺜﺎﺭ ﺷﻮﺩ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠِﻴﻢٌ ﺑِﺬﺍﺕِ ﺍﻟﺼُّﺪُﻭﺭِ ﺁﺭﻯ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﺪﺭﻭﻥ ﺩﻟﻬﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺳﺪ. ﻛﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭ، ﺩﺭﺳﺖ ﺷﺪﻧﻰ ﻧﻴﺴﺖ.
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 154 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً یَغْشی طائِفَةً مِنْکُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی مَضاجِعِهِمْ وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ154
پس ازآن غم و اندیشه خداوند شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش گروهی از شمارا فرا گرفت. وگروهی که در فکر جانهایشان بودند وعده خدا را از روی نادانی راست نمی پنداشتند و از روی انکار می گویند، آیا ممکن است ما را قدرت و فرمانی بدست آید؟بگو تنها خداست که همه امور متعلق به اوست منافقان خیالات نفسانی خود را با تو اظهار نمی دارند،با خودمی گویند، اگر کار ما به حق و براساس وحی خدا بود،شکست نمی خوردیم وگروهی در اینجا کشته نمی شدیم ای پیامبربگو: اگر در خانه های خود هم بودید باز آنهایی که کشته شدن در قضای سرنوشت آنان نوشته شده بود از خانه هایشان بسوی قتلگاهشان بیرون می آمدند تا خدا آنچه در سینه هاتان پنهان می دارید،بیازماید و هرچه در دل دارید ،پاک و خالص گرداند و خدا از راز سینه هاآگاه است.
ادامه تفسیر آیه 154
ادامه تفسیر آیه 154 آل عمران
پس تنها فرمانروای مطلق هستی خداست و هیچ شریکی ندارد و خدا تصرف در یاری یا پیروزی را به هیچ یک از مخلوقاتش تفویض نکرده و او راغلبه ای نبخشیده که هرگز نمیرد و هر کس چنین پنداری داشته باشد همانا برای خدا شریک گرفته است ، چون هیچ یک از اسباب و مخلوقات استقلالی از خودندارند، ولی خداوند عالم را بر اساس نظام علت و معلول قرار داده است و هرملتی قویتر باشد وقوع آن ارجح است ،خواه به حق باشد یا به ناحق ، خیر باشدیاشر،مؤمن باشد یا کافر،پیامبرباشد یا ابوسفیان ،بله تنها در صورتی که ظهور وغلبه حق موقوف شود به اینکه نظام عادی خلقت خرق و نقض شود، در این صورت خدای سبحان از مجرای مافوق طبیعی جریان امور را به نفع دین خودتغییر می دهد، این گفتارشان تشکیکی بود به صورت استفهام و وسوسه های نفسانی شان ، آنها را به اعتراض و احتجاج فرا می خواند پس کشته شدن عده ای از شما دلیل این نیست که شما بر حق نیستید،بلکه بخاطر قضا و قدر الهی است که بر کشته شدن گروهی از شما در این مکان خاص جاری شده است ، لذا هیچ گریزی از اجل مسمی نیست و به فرض که شما بیرون نمی آمدید باز آنهایی که سرنوشت آنها به قتل بود ،در همین نقطه کشته می شدند، تا حقیقت درونی آنها آشکار شود و این سنت جاری و واقعی خداست که هر گروهی باید به محل مقرر شده خویش و درجات معین خود برسند و سعادت و شقاوت هرطرف آشکار شود و خداوند به درون قلبها و ایمانی که در آنها مستقر است آگاهی دارد.
تفسیر المیزان
آیـه 153)ـ در ایـن آیـه صحنه پایان احد را به مسلمانان یادآورى مى کند ومى فرماید: ((به خاطر بـیـاوریـد هـنـگـامى را که به هر طرف پراکنده مى شدید و فرارمى کردید و هیچ نگاه به عقب سر نـمى کردید که سایر برادران شما در چه حالند درحالى که پیامبر از پشت سر شما را صدا مى زد)) (اذ تصعدون ولا تلوون على احدوالرسول یدعوکم فى اخریکم ).
فـریـاد مـى زد کـه : ((بـندگان خدا ! به سوى من باز گردید, به سوى من باز گردید,من رسول خدایم )).
ولـى هـیچ یک از شما به سخنان او توجه نداشتید ((در این هنگام غم و اندوه یکى پس از دیگرى به سوى شما روآورد)) (فاثابکم غما بغم ).
هـجـوم سیل غم و اندوه به سوى شما ((براى این بود که دیگر به خاطر از دست رفتن غنایم جنگى غـمـگـین نشوید و از جراحاتى که در میدان جنگ در راه پیروزى به شمامى رسد نگران نباشید و خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است )) (لکیلا تحزنواعلى مافاتکم ولا ما اصابکم واللّه خبیر بما تعملون ).
برگزیده تفسیر نمونه
آیـه 154)ـ شب بعد از جنگ احد, شب دردناک و پراضطرابى بود,مسلمانان پیش بینى مى کردند کـه سـربـازان فـاتـح قـریـش بـار دیـگـر بـه مـدینه بازگردند دراین میان مجاهدان راستین و تـوبـه کـنـنـدگـانـى که از فرار احد پشیمان شده بودند, به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعـده هـاى پـیـغـمـبر دلگرم بودند آیه مورد بحث ماجراى آن شب را تشریح مى کند و مى گوید: ((سـپس بعد از آن همه غم و اندوه روزاحد, آرامش ر ابر شما نازل کرد)) (ثم انزل علیکم من بعد الغم امنة ).
((این آرامش همان خواب سبکى بود که جمعى از شما را فراگرفت , اما جمع دیگرى بودند که تنها بـه فـکـر جان خود بودند و به چیزى جز نجات خویش نمى اندیشیدند و به همین جهت آرامش را بکلى از دست داده بودند)) (نعاسا یغشى طائفة منکم وطئفة قد اهمتهم انفسهم ).
سپس به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته مى گوید: ((آنها در باره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پیامبر را مى دادند)) (یظنون باللّه غیر الحق ظن الجاهلیة ).
و به یکدیگر و یا خویشتن مى گفتند: ((آیا ممکن است با این وضع دلخراشى که مى بینیم پیروزى نصیب ما بشود)) ؟ (هل لنا من الا مر من شى ).
یعنى , بسیار بعید و یا غیرممکن است , قرآن در جواب آنها مى گوید: ((بگو:آرى ! پیروزى به دست خداست و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شماخواهد شد)) (قل ان الا مر کله للّه ).
((آنـها در دل خود امورى را پنهان مى دارند که براى تو آشکار نمى سازند))(یخفون فى انفسهم ما لا یبدون لک ).
گـویـا آنـهـا چـنـیـن مـى پـنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آیین اسلام است و لذا ((مـى گـفـتـنـد: اگـر مـا بـر حـق بـودیم و سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا این همه کشته نمى دادیم )) (یقولون لو کان لنا من الا مر شى ما قتلنا هیهنا).
خـداونـد در پـاسـخ آنـها به دو مطلب اشاره مى کند, مى فرماید: ((بگو: اگر هم در خانه هاى خود بـودید آنهایى که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود قطعا به سوى آرامگاه خود بیرون مى آمدند)) و آنها را به قتل مى رساندند (قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم ).
دیگر این که ((باید این حوادث پیش بیاید که خداوند آنچه در دل داریدبیازماید و صفوف مشخص گـردد (و بـه عـلاوه افراد تدریجا پرورش یابند) و نیات آنهاخالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود)) (ولیبتلى اللّه ما فى صدورکم ولـیمحص ما فى قلوبکم ).
در پایان آیه مى گوید: ((خداوند اسرار درون سینه ها را مى داند)) (واللّه علیم بذات الصدور).
و بـه هـمـین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمى کند بلکه مى خواهد قلوب آنهارا نیز بیازماید و از هرگونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 155 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ155
همانا کسانی از شما که درروزی که دو گروه با هم مواجه شدند(در جنگ احد)به شما پشت کردند، به تحقیق شیطان آنها را به سبب نافرمانی و بد کرداریشان به لغزش افکند،اماخداوند از آنها در گذشت ،همانا خداوند آمرزنده و بردباراست .
تفسیر
یعنی کسانی که هنگام جنگ رویگردان شدند،شیطان آنها را به لغزش افکند و علت آنهم بدیهایی بود که مبنی بر هواهای نفسانی آنها بود، اما خداوندی که گناهان بندگان را می پوشاند و در عقاب کسانی که بدی کرده اند شتاب نمی کند، ازاین عده درمی گذرد، چون بسیار آمرزنده و بردبار است .
تفسیر المیزان
سلام
منظور از سوال کند یا نکند این است که چه فقیر از شما درخواست کمک مالی بکند یا در خواست کمک نکند.
تفسیر آیه ۱۵۵ (احسن الحدیث)
- ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺗَﻮَﻟَّﻮْﺍ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻳَﻮْمَ ﺍﻟْﺘَﻘَﻰ ﺍﻟْﺠَﻤْﻌﺎﻥِ ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺍﺳْﺘَﺰَﻟَّﻬُﻢُ ﺍﻟﺸَّﻴْﻄﺎﻥُ ﺑِﺒَﻌْﺾِ ﻣﺎ ﻛَﺴَﺒُﻮﺍ ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﻋَﻔَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻨْﻬُﻢْ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻏَﻔُﻮﺭٌ ﺣَﻠِﻴﻢٌ.
ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﻟﺠﻤﻌﺎﻥ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﻛﻔﺎﺭ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﻠﺎﻭﻳﺰ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻋﻠّﺖ ﻓﺮﺍﺭ ﻓﺮﺍﺭﻳﺎﻥ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻗﺒﻠﺎ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﻛﺮﺩ (ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮔﻨﺎﻩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺭﺍﻩ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻣﺆﺛﺮ ﺍﺳﺖ.) ﻭﻟﻰ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪﻧﺪ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ.
(آیه 155).
گناه سرچشمه گناه دیگر است !.
ایـن آیـه کـه بـاز نـاظـر به حوادث جنگ احد است حقیقت دیگرى را بازگومى کند و آن این که : لـغـزشهایى که بر اثر وسوسه هاى شیطانى به انسان دست مى دهد بر اثر گناهان پیشین در انسان فـراهم شده , وگرنه وسوسه هاى شیطانى دردلهاى پاک که آثار گناهان سابق در آن نیست اثرى در آن نـمى گذارد و لذا مى فرماید:((آنهایى که در میدان احد فرار کردند شیطان آنان را به سبب پـاره اى از اعـمالشان به لغزش انداخت , اما خدا آنها را بخشید, خداوند آمرزنده و حلیم است )) (ان الـذین تولوا منکم یوم التقى الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا ولقد عفا اللّه عنهم ان اللّه غفور حلیم ).
برگزیده تفسیر نمونه
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 156 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذینَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّی لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً فی قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ156
ای کسانی که ایمان آورده اید شما مانند کافران نباشید که به برادرانشان گفتند:اگر خویشان و برادران ما به سفر نمی رفتند یا به جنگ حاضرنمی شدند،نمی مردند و کشته نمی شدند، این اباطیل را خداوند حسرت دلهای آنان قرارمی دهد،و خداست که زنده می کند و می میراند و خدا به آنچه می کنید آگاه و بیناست .
تفسیر
مراد از(الذین کفروا) خود کفارند نه منافقان و (ضرب فی الارض )کنایه از مسافرت است و (غزی )جمع غازی به معنای جنگجو می باشد ودر جمله (ماماتوا و ما قتلوا)بیانی است ناشی از جهل ، چون دوری شخصی ازخانواده و بستگانش و شرکت در جنگ نه او را می میراند و نه زنده می کند،بلکه احیاء و اماته از شئون خداوند متعال است ،اما در این جمله (موت )مقدم بر(قتل )آمده تا (نشر ولف ) در کلام رعایت شود و چون در جمله اول هم ابتدامسافرت آمده که معمولا مرگ در آن طبیعی است و بعد جنگ آمده که معمولامرگ در آن به کشته شدن است و شاید هم چون موت امری طبیعی و عادی است مقدم بر کشته شدن آمده و این سخن آنان به عذاب قلبی و نقمت منجر می شودکه مقدمه عذاب است پس دوری یانزدیکی به خویشان نه باعث مرگ است و نه باعث نجات ، چون این امور تنها به ید قدرت الهی وابسته است ، پس از خدا بترسید و مانند کفار نباشید،چون خدانسبت به اعمال شما آگاه است .
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۵۶ احسن الحدیث
- ﻳﺎ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﻟﺎ ﺗَﻜُﻮﻧُﻮﺍ ﻛَﺎﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﻭَ ﻗﺎﻟُﻮﺍ ﻟِﺈِﺧْﻮﺍﻧِﻬِﻢْ ﺇِﺫﺍ ﺿَﺮَﺑُﻮﺍ ﻓِﻰ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﺃَﻭْ ﻛﺎﻧُﻮﺍ ﻏُﺰًّﻯ ﻟَﻮْ ﻛﺎﻧُﻮﺍ ﻋِﻨْﺪَﻧﺎ ﻣﺎ ﻣﺎﺗُﻮﺍ ﻭَ ﻣﺎ ﻗُﺘِﻠُﻮﺍ.
ﺍﻳﻦ ﻳﻚ ﺣﻜﻢ ﻛﻠّﻰ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻛﺎﻓﺮ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻛﺴﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﻮﺩ، ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﺑﺴﻔﺮ ﻭ ﻳﺎ ﺟﻨﮓ ﻧﻤﻰ ﺭﻓﺖ ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻊ ﭘﻴﺶ ﻧﻤﻰ ﺁﻣﺪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﻓﻜﺮ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺟﺰ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﻰ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﺳﻔﺮ ﻭ ﺣﻀﺮ ﺩﺧﺎﻟﺘﻰ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻟﺬﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻟِﻴَﺠْﻌَﻞَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺫﻟِﻚَ ﺣَﺴْﺮَﺓً ﻓِﻰ ﻗُﻠُﻮﺑِﻬِﻢْ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻳُﺤْﻴِﻰ ﻭَ ﻳُﻤِﻴﺖُ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺑِﻤﺎ ﺗَﻌْﻤَﻠُﻮﻥَ ﺑَﺼِﻴﺮٌ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﻏﻠﻂ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﺭﻭﺣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ. ﺣﻖ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻴﺎﺕ ﻭ ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﻜﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ ﻟﺬﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﻛﻔﺮ ﻭ ﻧﻔﺎﻕ ﺑﻀﺮﺭ ﺷﺨﺺ ﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﻔﻊ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ. ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺧﻮﺍﻥ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻬﻢ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺑﺎ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﻴﺴﺖ
(آیه 156).
بهره بردارى منافقان !.
حـادثـه احـد زمینه را براى سمپاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت , به همین دلیل آیات زیادى بـراى خـنثى کردن این سمپاشیها نازل گردید در این آیه نیز به منظور درهم کوبیدن فعالیتهاى تخریبى منافقان و هشدار به مسلمانان , نخست به مؤمنان خطاب کرده , مى گوید: ((اى کسانى که ایـمـان آورده اید ! شما همانند کافران نباشید که هنگامى که برادرانشان (در راه خدا) به مسافرتى مـى رونـد و یا در صف مجاهدان قرار مى گیرند و کشته مى شوند مى گویند: افسوس اگر نزد ما بودندنمى مردند و کشته نمى شدند)) (ی ایها الذین آمنوا لا تکونوا کالذین کفروا وقالوالا خوانهم اذا ضربوا فى الا رض او کانوا غزى لو کانوا عندنا ما ماتوا وما قتلوا).
اگـر شـمـا مؤمنان تحت تاثیر سخنان گمراه کننده آنان قرار گیرید و همان حرفهارا تکرار کنید طبعا روحیه شما ضعیف گشته و از رفتن به میدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهید کرد و آنـهـا به هدف خود نائل مى شوند, ولى شما این گونه سخنان را نگویید ((تا خدا این حسرت را بر دل آنها (کافران ) بگذارد)) (لیجعل اللّه ذلک حسرة فى قلوبهم ).
سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مى دهد:.
1ـ مـرگ و حـیـات در هر حال به دست خداست (و مسافرت و یا حضور درمیدان جنگ نمى تواند مـسـیـر قطعى آن را تغییر دهد) و خداوند زنده مى کند ومى میراند و خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست )) (واللّه یحیى ویمیت واللّه بماتعملون بصیر).
(آیـه 157)ـ دوم : ((تـازه اگـر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید (و به گمان منافقان مرگى زود رس دامـن شـما را بگیرد چیزى از دست نداده اید) زیرا آمرزش ورحمت پروردگار از تمام اموالى کـه شـمـا یـا مـنافقان با ادامه حیات براى خودجمع آورى مى کنید بالاتر است )) (ولئن قتلتم فى سبیل اللّه او متم لمغفرة من اللّه ورحمة خیر مما یجمعون ).
(آیه 158)ـ سوم : از همه گذشته مرگ به معنى فنا و نابودى نیست که این قدر از آن وحشت دارید بـلـکـه دریچه اى است به سوى زندگانى دیگرى در سطحى بسیار وسیعتر و آمیخته با ابدیت ((و اگر بمیرید و یا کشته شوید به سوى خدا بازمى گردید)) (ولئن متم او قتلتم لا لى اللّه تحشرون ).
برگزیده تفسیر نمونه
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 157 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ157
و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید،همانا آمرزش خداوند ورحمت او بهتر از همه چیزهایی است که در زندگی دنیا می توانید برای خودفراهم کنید.
تفسیر
قتل را جلوتر از موت ذکر کرد،چون کشته شدن در راه خدا نزدیکتراست به مغفرت خدا تا مردن و مراد از (ما یجمعون )مال و ملحقات آن است که مهم ترین هدف در زندگی دنیاست .
تفسیر المیزان
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 158 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ158
و اگر در راه خدا بمیرید یاکشته شوید،همانا بسوی خدا محشور خواهیدشد.
تفسیر
پس در هر صورت نهایتامرجع شما همان جوار الهی است .
تفسیر المیزان
با سلام.تفسیر آیه ۱۵۸ (احسن الحدیث)
158- ﻭَ ﻟَﺌِﻦْ ﻣُﺘُّﻢْ ﺃَﻭْ ﻗُﺘِﻠْﺘُﻢْ ﻟَﺈِﻟَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺗُﺤْﺸَﺮُﻭﻥَ ﮔﺮ ﭼﻪ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻗﺘﻞ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺍﻋﻢّ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﻪ ﻭﻟﻰ ﭼﻮﻥ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻤﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺣﺪ ﺍﺳﺖ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﻣﺮﺍﺩ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮم ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺁﻳﻪ ﺳﺎﺑﻖ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻗﺘﻞ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺧﺴﺮﺍﻥ ﻧﺪﺍﻧﻴﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻗﺘﻞ ﺑﺴﻮﻯ ﺧﺪﺍ ﺟﻤﻊ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺍﻭّﻝ ﻗﺘﻠﺘﻢ ﺩﺭ ﺍﻭّﻝ ﺁﻣﺪﻩ ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻮﺿﻊ ﺍﺣﺪ ﻣﻮﺿﻮﻋﻴّﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﺘﻢّ ﺩﺭ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭّم ﺍﺳﺖ ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻛﻪ ﻣﺘﻢّ ﺍﻭّﻝ ﺁﻣﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﻃﺒﻴﻌﻰ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺍﻋﻠﻢ.
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 159 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ159
پس به سبب رحمتی از جانب خدا باآنان مهربان و خوشخوی هستی و اگر تند خو و سخت دل بودی مردم ازپیرامون تو متفرق می شدند پس از آنان در گذر و بر ایشان طلب مغفرت نما و با آنان در کارهامشورت کن لذا زمانی که تصمیم راسخ گرفتی ، بر خدا توکل نما و آن امر را انجام بده ،همانا خداوندکسانی را که به او اعتماد کنند دوست می دارد.
تفسیر
یعنی رحمت خدا رسول الله را نسبت به آنان مهربان نموده است که حتی زمانی که به آن جناب اعتراض می کنند که تو ما را به هلاکت افکندی ، باز هم نسبت به آنان تندی و خشونت نمی کند، (فظ)یعنی جفا کار و بی رحم و (غلیظ القلب ) یعنی بدون رقت و رأفت بودن ، و سنگدلی و مسلما اگر پیامبر چنین رفتاری داشت مردم از گرد او پراکنده می شدند، یعنی ای پیامبر حالا که نسبت به آنان مهربان هستی ،پس از بدیها واعمال ناشایست و گناهان آنان در گذر و به دیده اغماض با آنها مواجه شو وبرای دلجویی با آنان در باره امور جنگ و غیره مشورت نما تا این روش و سیره از تو باقی بماند چون خدای تعالی تو را به خاطراینکه به او توکل کرده ای دوست می دارد، درنتیجه ولی و یاور تو خواهدبود،پس اثر توکل و اعتماد به خدا یاری و عدم خذلان است .
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۵۹ (احسن الحدیث)
159- ﻓَﺒِﻤﺎ ﺭَﺣْﻤَﺔٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻟِﻨْﺖَ ﻟَﻬُﻢْ ﻭَ ﻟَﻮْ ﻛُﻨْﺖَ ﻓَﻈًّﺎ ﻏَﻠِﻴﻆَ ﺍﻟْﻘَﻠْﺐِ ﻟَﺎﻧْﻔَﻀُّﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺣَﻮْﻟِﻚَ ﻓﻆّ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺳﺨﺘﮕﻴﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻮﻥ ﻋﻠّﺖ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺣﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﺟﺎ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺮﻣﺶ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﺪﻫﺪ، ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﻰ ﺍﺳﺖ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﻳﺪﻩ، ﺗﻮ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻠﺎﻳﻤﺖ ﻭ ﻋﻄﻮﻓﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻰ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ، ﭼﻮﻥ ﻣﻠﺎﻳﻤﺖ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺮﺍﻯ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭّﻝ ﺳﺨﺖ ﮔﻴﺮ ﺑﻮﺩﻯ ﺍﺯ ﺍﻃﺮﺍﻓﺖ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﻓَﺎﻋْﻒُ ﻋَﻨْﻬُﻢْ ﻭَ ﺍﺳْﺘَﻐْﻔِﺮْ ﻟَﻬُﻢْ ﻭَ ﺷﺎﻭِﺭْﻫُﻢْ ﻓِﻰ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﻓَﺈِﺫﺍ ﻋَﺰَﻣْﺖَ ﻓَﺘَﻮَﻛَّﻞْ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻳُﺤِﺐُّ ﺍﻟْﻤُﺘَﻮَﻛِّﻠِﻴﻦَ.
ﻳﻌﻨﻰ ﺍﺯ ﺗﻘﺼﻴﺮﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ، ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻯ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﺑﺨﻮﺍﻩ، ﻭ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺖ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﻦ، ﻭ ﭼﻮﻥ (ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ) ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻰ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺷﻮﺭﻯ ﺩﺭ ﺳﻮﺭﻩ ﺷﻮﺭﻯ ﺍﻥ ﺷﺎء ﺍﻟﻠَّﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺳﺨﻦ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻔﺖ.
آیه 159).
فرمان عفو عمومى !.
این آیه نیز ناظر به حوادث احد است , زیرا بعد از مراجعت مسلمانان ازاحد, کسانى که از جنگ فرار کـرده بـودنـد, اطـراف پـیامبر را گرفته و ضمن اظهارندامت , تقاضاى عفو و بخشش مى کردند خـداونـد در این آیه , عفو عمومى آنها راصادر کرد و پیامبر(ص ) با آغوش باز, خطاکاران توبه کار را پذیرفت .
نخست اشاره به یکى از مزایاى فوق العاده اخلاقى پیامبر(ص ) کرده ,مى فرماید: ((در پرتو رحمت و لـطـف پـروردگـار, تـو با مردم مهربان شدى در حالى که اگر خشن و تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند)) (فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لا انفضوا من حولک ).
سـپـس دسـتـور مى دهد که ((از تقصیر آنان بگذر, و آنها را مشمول عفو خودگردان و براى آنها طلب آمرزش کن )) (فاعف عنهم واستغفر لهم ).
بعد از فرمان عفو عمومى , براى زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدیدحیات فکرى و روحى آنان دسـتـور مـى دهد که باز هم ((در کارها با آنها مشورت کن وراى و نظر آنها را بخواه )) (وشاورهم فى الا مر).
سـپس قرآن در ادامه مى افزاید: ((اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و)بر خدا توکل کن , زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد)) (فاذا عزمت فتوکل على اللّه ان اللّه یحب المتوکلین ).
هـمان اندازه که به هنگام مشورت باید, نرمش و انعطاف به خرج داد, درموقع اتخاذ تصمیم نهایى باید قاطع بود بنابراین , پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت , باید هرگونه تردید و دودلـى و آرا پـراکنده را کنار زد و باقاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به ((عزم ))شده است و آن تصمیم قاطع مى باشد.
ضـمـنا از این آیه استفاده مى شود که توکل باید حتما بعد از مشورت و استفاده از همه امکاناتى که انسان در اختیار دارد قرار گیرد.
برگزیده تفسیر نمونه
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 160 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ160
اگر خدا شما را یاری کند،پس هیچ کس بر شما غلبه نخواهد یافت و اگر شما را خوار گرداند،پس کیست که بتواند شما را بعد از آن یاری نماید؟و اهل ایمان تنها باید به خدااعتماد کند.
تفسیر
یعنی اگر خدا شما را با یاری خود تأیید کند به سبب مطلق بودن قدرت الهی ،هیچ کس نخواهد توانست بر شما غالب شود، و اگر خداوند یاریش را ازشما دریغ کند،پست و ذلیل می شوید و چون خدا مالک همه اسباب وپروردگار وصاحب اختیارهمه عالم است ، هیچ کس نمی تواند علی رغم خواست خدا شمارا یاری دهد لذا مؤمن کسی است که به جهت ایمانش ،به اینکه هیچ یاور و مددی غیر از خدا نیست ،به خداوند اعتماد می کند.
تفسیر المیزان
آیه ۱۵۹آل عمران
در خصوص ایه 159 سوره آل عمران ،در تفسیر نمونه چنین آمده است:
"فرمان عفو عمومى
گرچه در این آیه یک سلسله دستورهاى کلى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داده شده و از نظر محتوا مشتمل بر برنامه هاى کلى و اصولى است ولى از نظر نزول درباره حادثه «احد» است; زیرا بعد از مراجعت مسلمانان از احد کسانى که از جنگ فرار کرده بودند، اطراف پیامبر(صلى الله علیه وآله) را گرفته و ضمن اظهار ندامت تقاضاى عفو و بخشش کردند.
خداوند در این آیه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور عفو عمومى آنها را صادر کرد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) با آغوش باز، خطاکاران توبه کار را پذیرفت.
در آیه مورد بحث، نخست به یکى از مزایاى فوق العاده اخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله)اشاره شده، مى فرماید: «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، تو با مردم نرم و مهربان شدى در حالى که اگر خشن، تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند» (فَبِما رَحْمَة مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ).
«فَظّ» در لغت به معنى کسى است که سخنانش تند و خشن است، و «غلیظ القلب» به کسى مى گویند که سنگدل باشد، و عملاً انعطاف و محبتى نشان ندهد.
بنابراین، این دو کلمه گرچه هر دو بمعنى خشونت است اما یکى غالباً در مورد خشونت در سخن، و دیگرى در مورد خشونت در عمل به کار مى رود و به این ترتیب، خداوند اشاره به نرمش کامل پیامبر(صلى الله علیه وآله) و انعطاف او در برابر افراد نادان و گنهکار مى کند.
پس از آن دستور مى دهد: «از تقصیر آنان بگذر، آنها را مشمول عفو خود گردان و براى آنها طلب آمرزش کن» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ).
یعنى نسبت به بى وفائى هائى که با تو کردند و مصائبى که در این جنگ براى تو فراهم نمودند، از حق خود درگذر و من براى آنها نزد تو شفاعت مى کنم، و در مورد مخالفت هائى که نسبت به فرمان من کردند، تو شفیع آنها باش و آمرزش آنها را از من بطلب!
به عبارت دیگر آنچه مربوط به حق تو است عفو کن و آنچه مربوط به حق من است من مى بخشم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به فرمان خدا عمل کرد و آنها را به طور عموم مشمول عفو خود ساخت.
روشن است: اینجا یکى از موارد روشن عفو، نرمش و انعطاف بود که اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) غیر از این مى کرد، زمینه براى پراکندگى مردم کاملاً فراهم بود، مردمى که گرفتار آن شکست فاحش شده بودند و آن همه کشته و مجروح داده بودند (اگر چه عامل اصلى همه اینها خودشان محسوب مى شدند) چنین مردمى نیاز شدید به محبت و دلجوئى و مرهم گذاشتن بر جراحات قلبى و جسمى داشتند، تا به سرعت همه این جراحات، التیام پذیرد و آماده براى حوادث آینده شوند.
موضوع مهم دیگر این که: آیه فوق به یکى از صفات مهم که در هر رهبرى لازم است اشاره مى کند و آن: مسأله گذشت و نرمش و انعطاف، در برابر کسانى است که تخلفى از آنها سرزده و بعداً پشیمان شده اند.
بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته اگر خشن، تندخو، غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد به زودى در برنامه هاى خود مواجه با شکست خواهد شد، مردم از دور او پراکنده مى شوند و از وظیفه رهبرى بازمى ماند، به همین دلیل على(علیه السلام) در یکى از کلمات قصار خود مى فرماید: آلَةُ الرِّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ: «وسیله رهبرى گشادگى سینه است». لینک
(آیه 161).
هرگونه خیانتى ممنوع !.
هـنـگـامـى که بعضى از تیراندازان احد مى خواستند سنگر خود را براى جمع آورى غنیمت تخلیه کـنند, امیر آنان , دستور داد از جاى خود حرکت نکنیدرسول خدا شما را از غنیمت محروم نخواهد کـرد ولـى آن دنـیاپرستان براى پنهان ساختن چهره واقعى خود گفتند: ما مى ترسیم پیغمبر در تقسیم غنایم ما را از نظردور دارد.
قـرآن در پـاسخ آنها مى گوید: آیا شما چنین پنداشتید که پیغمبر(ص ) به شماخیانت خواهد کرد ((در حالى که هیچ پیغمبرى ممکن نیست , خیانت کند)) (وما کان لنبی ان یغل ).
الـبته روشن است خیانت براى هیچ کس مجاز نیست خواه پیامبر باشد یاغیرپیامبر, ولى از آنجا که گـفـتـگـوى عـذرتراشان جنگ ((احد)) در باره پیامبر(ص ) بودآیه نیز نخست سخن از پیامبران مـى گـویـد و سـپـس اضافه مى نماید: ((هر کس خیانت کند, روز رستاخیز آنچه را در آن خیانت کـرده , بـه عـنـوان مـدرک جنایت بر دوش خویش حمل مى کند و یا همراه خود به صحنه محشر مى آورد)) و به این ترتیب , دربرابر همگان رسوا مى شود (ومن یغلل یات بما غل یوم القیمة ).
((سـپـس بـه هـر کس آنچه انجام داده و به دست آورده , داده مى شود و در باره هیچ کس ظلم و ستمى نمى شود)) (ثم توفى کل نفس ما کسبت وهم لا یظلمون ).برگزیده تفسیر نمونه
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 161 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثُمَّ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ161
و برای هیچ پیامبری حق خیانت وجود ندارد و هر کس خیانت کند روز قیامت به کیفرآن خیانت می رسد آنگاه هر نفسی بدانچه عمل کرده بطور کامل جزا داده می شود و به آنها ستم نخواهد شد.
تفسیر
این جمله منزه دانستن ساحت پیامبر از خیانت است ،چون محال است که پیامبر به خدا یا مردم خیانت کند، زیرا خائن به ناچار روزی به ملاقات پروردگارش می شتابد و سزای خیانتش را بزودی دریافت می کند پس هر کس هر خوبی یابدی مرتکب شود در قیامت آن را به طور تمام و کمال دریافت می کند و به اوظلمی نمی شود.
تفسیر المیزان
با سلام.تفسیر آیه ۱۶۱ (احسن الحدیث)
161- ﻭَ ﻣﺎ ﻛﺎﻥَ ﻟِﻨَﺒِﻰٍّ ﺃَﻥْ ﻳَﻐُﻞَّ ﻭَ ﻣَﻦْ ﻳَﻐْﻠُﻞْ ﻳَﺄْﺕِ ﺑِﻤﺎ ﻏَﻞَّ ﻳَﻮْمَ ﺍﻟْﻘِﻴﺎﻣَﺔِ.
ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﻭ ﺣﻜﻢ ﻛﻠّﻰ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺍﻭّﻝ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﻴﭻ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻣﻌﺼﻮﻣﻨﺪ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻌﻘﻮﻝ ﻧﻴﺴﺖ. ﺩﻭّم: ﻫﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﻴﺰﻯ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ (ﺗﺎ ﮔﻮﺍﻩ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ) ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﺟﺒﻴﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻣﺠﻬﻮﻝ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ: ﻗﻄﻴﻔﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻏﻨﺎﺋﻢ ﺑﺪﺭ ﻣﻔﻘﻮﺩ ﺷﺪ، ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﺭﺩّ ﺁﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﺍﻭّﻟﺎ ﺁﻳﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺣﺪ ﺍﺳﺖ ﺛﺎﻧﻴﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻘﻠﻬﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﻌﻴﺪ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻟﻤﻨﺎﺭ ﻭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﺭﻭﺍﻳﺘﻰ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﺯ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﻬﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺋﻦ، ﺷﺘﺮ ﻭ ﺍﺳﺐ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺯ ﺃﺑﻮ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻧﻘﻠﺶ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪم.
ﻇﻬﻮﺭ ﺁﻳﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ: ﭼﻴﺰ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ، ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪﻥ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺍﻟﻌﺎﻟﻢ. ﺛُﻢَّ ﺗُﻮَﻓَّﻰ ﻛُﻞُّ ﻧَﻔْﺲٍ ﻣﺎ ﻛَﺴَﺒَﺖْ ﻭَ ﻫُﻢْ ﻟﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ ﻳﻌﻨﻰ: ﻫﺮ ﻛﺲ (ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻥ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ) ﺍﻋﻢّ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺑﺪﻛﺎﺭ، ﻋﻤﻠﺶ ﺑﺎﻭ ﺗﻤﺎم ﻭ ﻛﻤﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﻣﻈﻠﻮم ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻛﻢ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺪﻛﺎﺭ، ﻛﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﻓﺰﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﻴﻨﺪ. ﻣﻘﺘﻀﺎﻯ ﻋﺪﻝ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ.
بنام خدا
لزوم مشورت با زیردستان توسط رهبران و مدیران
در ادامه تفسیر آیه ۱۵۶سوره آل عمران در تفسیر نمونه(مکارم) این چنین آمده است:
«« بعد از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدید حیات فکرى و روحى آنان دستور مى دهد: «در کارها با آنها مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه» (وَ شاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ).
این دستور، به خاطر آن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ همان طور که اشاره کردیم، قبل از آغاز جنگ احد در چگونگى مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشى نداشت. در اینجا بود که این فکر به نظر بسیارى مى رسید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آینده نباید با کسى مشورت کند.
قرآن به این طرز تفکر پاسخ مى گوید و دستور مى دهد: باز هم با آنها مشورت کن، هر چند نتیجه مشورت در پاره اى از موارد، سودمند نباشد; زیرا در بررسى کلى، منافع آن روى هم رفته به مراتب بیش از زیان هاى آن است و اثرى که در آن براى پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است.
اکنون ببینیم پیامبر(صلى الله علیه وآله) در چه موضوعاتى با مردم مشورت مى کرد؟
گرچه کلمه «الأَمْر» در «شاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ» مفهوم وسیعى دارد و همه کارها را شامل مى شود، ولى مسلّم است پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگز در احکام الهى با مردم مشورت نمى کرد، بلکه صرفاً تابع وحى بود.
بنابراین مورد مشورت، تنها طرز اجراى دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهى بود، و به عبارت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) در قانونگذارى، هیچ وقت مشورت نمى کرد، بلکه در طرز اجراى قانون نظر مسلمانان را مى خواست.
آن گاه، قرآن در ادامه مى افزاید: «به هنگام تصمیم نهائى باید توکل بر خدا داشته باشى» (فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ).
همان اندازه که به هنگام مشورت باید، نرمش و انعطاف به خرج داد، در موقع اتخاذ تصمیم نهائى باید قاطع بود.
بنابراین، پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت، باید هر گونه تردید، دودلى و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیت تصمیم گرفت و این همان چیزى است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده و آن تصمیم قاطع مى باشد.
قابل توجه این که: در جمله بالا مشاوره به صورت جمع ذکر شده (وَ شاوِرْهُمْ) ولى تصمیم نهائى تنها به عهده پیامبر(صلى الله علیه وآله) و به صورت مفرد ذکر شده (عَزَمْتَ).
این اختلاف تعبیر، اشاره به یک نکته مهم مى کند و آن این که: بررسى و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعى، باید به صورت دسته جمعى انجام گیرد، اما هنگامى که طرحى تصویب شد باید براى اجراى آن، اراده واحدى به کار افتد.
در غیر این صورت هرج و مرج پدید خواهد آمد; زیرا اگر اجراى یک برنامه به وسیله رهبران متعدد، بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورت گیرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شکست خواهد شد، به همین جهت، در دنیاى امروز نیز مشورت را به صورت دسته جمعى انجام مى دهند، اما اجراى آن را به دست دولت هائى مى سپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره مى شود.لینک
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 162 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ162
آیا کسی که با ایمان در راه رضای خدا گام بردارد،مانند کسی است که باکفر راه غضب را پیماید؟منزلگاه او جهنم است و چه بد جایگاهی می باشد.
تفسیر
موازنه بین ارزشهای حقیقی است که قلب مؤمن متوجه به آنهاست و او هم وغمی جز رضای خدا ندارد و بین کسی که از هواهای نفسانی خودش پیروی می کند و در جستجوی مال دنیاست و ابدا توجهی به رضای خدا ندارد.البته چنین کسی مورد ناخشنودی و غضب خداوند قرار می گیرد و جزای او جز آتش جهنم نخواهد بود و آن بد جایگاهی است .
تفسیر المیزان
سوره آل عمران آیات جنگ احد
آیات 121-129:
این فراز به بیان و تحلیل عملکرد گروهی از مسلمانان پیش از آغاز جنگ احد اختصاص دارد.
آیات از دو طایفه از مسلمانان که برای همراهی با سپاه اسلام در جنگ احد دچار تردید تردید شده بودند،نکوهش میکند.
خدا به آنها نصرت الهی سپاه اسلام در جنگ بدر را که در قالب نزول فرشتگان و به پیروزی مسلمانان در ان جنگ (علیرغم قلت تعداد مسلمانان)منجر شد ،یاد اوری میکند.
خداوند تاکید میکند که اگر صبر و پرهیزگاری پیشه کنید ،نصرت و مدد الهی نیز همراه شما خواهد بود.و این یک سنت الهی است که در موارد متعددی از قرآن به آن اشاره شده است.
آیات ۱۳۹-۱۴۳
در این فراز به ناراحتی بخشی از مسلمانان بخاطر شکست در چنگ احد پرداخته است.
خدا میفرماید ناراحت نباشید و سست نشوید.زیرا اگر به شما در جنگ احد آسیبی رسید ،در جنگ بدر هم شما به آنها آسیب رساندید و شکستشان دادید.
سپس توضیح یک رویه کلی ارایه میشود که روزهای شکست و پیروزی بین اقوام و گروههای مختلف در دنیا در حال گردش و تغییر است تا مومنین واقعی و قبول شدگان واقعی در این صحنه ها ظهور یابند و خودتان هم به این امر شهادت دهید و به نقاط ضعف خود پی برده و آنرا تصدیق کنید.
این نکته ظریفی است .خیلی از ما خودمان را در برخی زمینه ها هم مادی و هم امور معنوی و مذهبی در سطح بالا می پنداریم و می گوییم مثلا اگر ما جای فلانی بودیم،حتما فلان کار را میکردیم یا نمیکردیم یا از خودمون مطمئن هستیم که اگر امتحانی پیش بیاید ؛ما که قبول میشویم و ابتلائات ما را سست نمیکند.
احتمالا برای همه ما این صحنه ها پیش آمده که پس از مواجه شدن با صحنه واقعی ،دچار تردید و توجیه شده ایم.یکی از رزمندگان دوران جنگ تحمیلی تعریف میکرد که ما برای شهید شدن رفته بودیم اما وقتی خمپاره یا موشکی در نزدیکی ما فرود می آمد،دچار ترس و تردید می شدم و میگفتم خدایا الان زوده.باشه دیرتر شهید شویم.
این معنایی است که قرآن هم در آیه 143 به زیبابی مطرح فرموده که شما ها قبل از جنگ آرزوی مرگ وشهادت در راه خدا را داشتید و اگر این صحنه احد پیش نمی امد همچنان خود را اماده جهاد و مطیع خدا ورسول میپنداشتید.اما همین که در صحنه عمل با مرگ روبرو شدید،عقب نشستید.و خودشما هم پی بردید که هر کسی اهل این میدانها نیست.
این است فایده امتحانات و ابتلائات دنیوی و قاعده قطعی خدا این است که تا امتحان نشوید و تلاشگران و صابران واقعی در عمل شناسایی نشوند،وارد بهشت نمی شوید.
ان شاله خدا به ما توفیق کسب معرفت بیشتر و موفقیت در امتحانات ارایه فرماید.
«وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ(143)»
[و شما مرگ را پیش از آن که با آن روبرو شوید، سخت آرزو میکردید، پس آن را دیدید و (همچنان) نگاه میکردید]
1) علی بن ابراهیم، از ابو جارود، نقل کرده است که امام باقر علیه السلام در باره آیه: «وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» تا آخر آیه، فرمود: هنگامی که خداوند به مؤمنان خبر داد که آنهایی که در جنگ بدر، شهید شده اند چه جایگاهی در بهشت دارند، به شهادت علاقه مند شدند و گفتند: بارخدایا! جنگی را به ما نشان بده که در آن شهید بشویم. آن گاه خداوند، جنگ اُحد را به آنها نشان داد و از آنان جز کسانی که خدا خواست ثابت قدم نماندند؛ این گفته خداوند است که می فرماید: «وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» تا آخر آیه.#1#
تفسیر روایی البرهان
(آیه 143)ـ بعد از جنگ بدر و شهادت پرافتخار جمعى از مسلمانان عده اى در جلسات مى نشستند و پـیـوسته آرزوى شهادت مى کردند که اى کاش این افتخار در میدان بدر نصیب ما نیز شده بود, مـطـابـق مـعـمول در میان آنها جمعى صادق بودند و عده اى متظاهر و دروغگو, اما چیزى طول نـکـشـیـد کـه جـنـگ وحـشتناک احد پیش آمد, مجاهدان راستین با شهامت جنگیدند و شربت شـهـادت نوشیدند و به آرزوى خود رسیدند اما جمعى از دروغگویان هنگامى که آثارشکست را در ارتـش اسـلام مـشـاهـده کـردند از ترس کشته شدن فرار کردند, این آیه آنها را سرزنش مى کند, مـى گـویـد: ((و شـمـا تـمـنـاى مرگ (و شهادت در راه خدا) راپیش از آن که با آن روبرو شوید مى کردید, سپس آن را با چشم خود دیدید در حالى که به آن نگاه مى کردید)) و حاضر نبودید به آن تـن در دهـید, چقدر میان گفتار و کردارشما فاصله است !(ولقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رایتموه وانتم تنظرون ).
برگزیده تفسیر نمونه
نکاتی از آیه 142 _ صبر و مقاومت همراه با جهاد لازم است. زیرا شروع جنگ و ادامه ی آن و عوارض و آثار آن همه و همه نیازمند صبر و بردباری است. _راه بهشت از طریق صبر و جهاد است در قرآن آمده سلام بر شما اهل بهشت بخاطر صبر و مقاومتی که داشتید.
و بی گمان، (بعداز جنگ بدر) جان نثاری در راه خدا را پیش از آنکه با آن روبهرو شوید آرزو داشتهاید، بدان منوال، زمینه ی وقوع آن آرزو (در جنگ احد) به صحنه ی عمل رسید، در حالی که شمایان نظاره گر آن شُدید!
آیه 144ـ شان نزول : این آیه نیز ناظر به یکى دیگر از حوادث جنگ احداست و آن این که : در همان حـال که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت : محمد را کشتم محمد راکشتم !.
جـمـعـى کـه اکـثـریـت را تشکیل مى دادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج مـى شـدنـد, اما در مقابل آنها اقلیتى فداکار و پایدار همچون على (ع )و ابودجانه و طلحة و بعضى دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت مى کردند.
آیه در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.
تفسیر:.
فردپرستى ممنوع ـ.
مـساله فردپرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى راتهدید مى کند, وابستگى بـه شخص معین اگرچه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت , به هـنـگـام از دسـت رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است .
قـرآن در آیـه مـورد بـحـث بـا صـراحت مى گوید: ((محمد تنها فرستاده خداست ,پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود بایدشما سیر قهقرایى کنید ؟ و بـه آیـین بت پرستى باز گردید)) ؟ (وما محمد الا رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم ).
سپس مى فرماید: ((آنها که عقب گرد کنند وبه دوران کفر وبت پرستى باز گردندتنها به خود زیان مى رسانند نه به خدا)) (ومن ینقلب على عقبیه فلن یضر اللّه شیئا).
زیرا با این عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مى سازند بلکه آنچه را به دست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد.
در پایان آیه به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات و انتشار خبرشهادت پیغمبر, دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهاى آنها را مى ستایدو آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند مى گوید: ((خداوند این شاکران را پاداش نیک مى دهد)) (وسیجزى اللّه الشاکرین ).
برگزیده تفسیر نمونه
1) علی بن ابراهیم می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جنگ اُحد، از صحنه جنگ خارج شد و مردی او را در آن حال دید. آن مرد هر کسی را می دید به او می گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شده است، خودتان را نجات بدهید، خودتان را نجات بدهید. وقتی به مدینه برگشتند، خداوند این آیه را نازل کرد: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ» تا آن جا که می فرماید: «انقلبتم علی أعقابکم» یعنی به سوی کفر.#1#
2) حنان، از پدرش، از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: مردم پس از پیامبر، اهل «ردة» (بازگشت به کفر) خواهند بود، به جز سه نفر. گفتم: آن سه نفر کدامند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفّاری و سلمان فارسی که رحمت و برکت خدا بر همه آنها باد، و پس از مدت کوتاهی افراد دیگری را نیز معرفی نمود و فرمود: اینها کسانی هستند که آسیاب بر آنان چرخید (در معرض آزمایش ها و دشواری ها قرار گرفتند) و از بیعت خودداری کردند، تا این که امیرالمؤمنین علیه السلام را با اکراه و اجبار آوردند و او هم بیعت کرد. و این گفته خداوند عز و جل است که می فرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ علَی أَعقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ علَیَ عقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ».#2#
3) عمرو بن ابی مقدام، از پدرش، نقل کرده است که گفت: به امام باقر علیه السلام گفتم: عامه (أهل سنت) ادعا می کنند که بیعت با ابوبکر، به خاطر این که باعث اتحاد شده، موجب رضایت خداوند متعال بوده است و خداوند نمی پسندد که امّت محمد، پس از مرگ او دچار تفرقه و پراکندگی شوند. امام باقر علیه السلام فرمود: آیا کتاب خدا را نمی خوانند؟ آیا خداوند نفرموده است: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ علَی أَعقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ علَیَ عقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» به او گفتم: مردم به گونه ای دیگر آن را تفسیر می کنند. فرمود: آیا مگر خداوند عز و جل از ملتّ های گذشته خبر نداده است که آنها پس از ارسال بیّنات نیز اختلاف ورزیدند. آن جا که می فرماید: «وَآتَیْنَا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم مِّن بَعدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَکِنَّ اللّهَ یَفْعلُ مَا یُرِیدُ»#3##4# [ و به عیسی پسر مریم دلایل آشکار دادیم و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم و اگر خدا می خواست، کسانی را که پس از آنان بودند، بعد از آن (همه) دلایل روشن که بر ایشان آمد، به کشتار یکدیگر نمی پرداختند، ولی با هم اختلاف کردند. پس بعضی از آنان کسانی بودند که ایمان آوردند و بعضی از آنان کسانی بودند که کفر ورزیدند و اگر خدا می خواست با یکدیگر جنگ نمی کردند، ولی خداوند آن چه را می خواهد، انجام می دهد]
1 - تفسیر قمی، ج 1، ص 127
2 - کافی، ج 8، ص 245، ح 341
3 - بقره/ 253
4 - کافی، ج 8، ص 270 ح 398
تفسیر روایی البرهان
مجاهدان پیشین !.
بـه دنـبال حوادث احد با یادآورى شجاعت و ایمان و استقامت مجاهدان ویاران پیامبران گذشته مسلمانان را به شجاعت و فداکارى و پایدارى تشویق مى کندو در ضمن آن دسته اى را که از میدان احد فرار کردند سرزنش مى نماید و مى گوید:((پیامبران بسیارى بودند که خداپرستان مبارزى در صف یاران آنها قرار داشتند, آنهاهیچ گاه در برابر آنچه (از تلفات سنگین و جراحات سخت ) در راه خدا به آنان مى رسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند)) (وکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لم اصابهم فى سبیل اللّه وما ضعفوا وما استکانوا).
((بـدیهى است خداوند هم , چنین افرادى را دوست دارد که دست از مقاومت برنمى دارند)) (واللّه یحب الصابرین ).
برگزیده تفسیر نمونه
آیه 145)ـ همان طور که گفتیم شایعه بى اساس شهادت پیامبر در احد عده زیادى از مسلمانان را بـه وحـشـت افـکـند تا آنجا که از میدان جنگ فرار کردند و حتى بعضى مى خواستند از اسلام هم بـرگـردنـد, در ایـن آیه مجددا براى تنبیه و بیدارى این دسته مى فرماید: ((مرگ به دست خدا و فرمان اوست و براى هرکس اجلى مقررشده است که نمى تواند از آن فرار کند)) (وما کان لنفس ان تموت الا باذن اللّه کتابامؤجلا ).
بـنابراین اگر پیامبر در این میدان شربت شهادت مى نوشید چیزى جز انجام یافتن یک سنت الهى نبود.
از سـوى دیـگـر فـرار از مـیـدان جنگ نمى تواند از فرارسیدن اجل جلوگیرى کندهمان طور که شرکت در میدان جهاد نیز اجل انسان را جلو نمى اندازد.
در پـایـان آیـه مـى فرماید: سعى و کوشش انسان هیچ گاه ضایع نمى شود ((اگرهدف کسى تنها نـتـیـجه هاى مادى و دنیوى باشد (و همانند بعضى از رزمندگان احدتنها به خاطر غنیمت تلاش کـند) بالاخره بهره اى از آن به دست مى آورد اما اگر هدف عالیتر بود, و کوششها در مسیر حیات جـاویـدان و فضایل انسانى به کار افتاد, باز به هدف خود خواهد رسید)) (ومن یرد ثواب الدنیا نؤته منها ومن یرد ثواب الا خرة نؤته منها).
بـنـابـرایـن , حـالا کـه رسـیـدن بـه دنـیا یا آخرت هر دو نیازمند به کوشش است , پس چرا انسان سرمایه هاى وجودى خود را در مسیر دوم که یک مسیر عالى و پایداراست به کار نیندازد؟.
سپس بار دیگر تاکید مى کند که ((پاداش شاکران را به زودى خواهیم داد))(وسنجزى الشاکرین ).
(آیه 146).
مجاهدان پیشین !.
بـه دنـبال حوادث احد با یادآورى شجاعت و ایمان و استقامت مجاهدان ویاران پیامبران گذشته مسلمانان را به شجاعت و فداکارى و پایدارى تشویق مى کندو در ضمن آن دسته اى را که از میدان احد فرار کردند سرزنش مى نماید و مى گوید:((پیامبران بسیارى بودند که خداپرستان مبارزى در صف یاران آنها قرار داشتند, آنهاهیچ گاه در برابر آنچه (از تلفات سنگین و جراحات سخت ) در راه خدا به آنان مى رسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند)) (وکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لم اصابهم فى سبیل اللّه وما ضعفوا وما استکانوا).
((بـدیهى است خداوند هم , چنین افرادى را دوست دارد که دست از مقاومت برنمى دارند)) (واللّه یحب الصابرین ).
(آیه 147)ـ آنها به هنگامى که احیانا بر اثر اشتباهات یا سستى ها, یالغزشهایى گرفتار مشکلاتى در بـرابـر دشـمـن مى شدند, به جاى این که میدان را به اوبسپارند و یا تسلیم شوند و یا فکر ارتداد و بازگشت به کفر در مغز آنها پیدا شود,روى به درگاه خدا مى آوردند و ((گفتار آنها فقط این بود کـه پـروردگـارا ! گـناهان ما راببخش , و از تندرویهاى ما در کارها صرفنظر کن , قدمهاى ما را اسـتـوار بـدار, و مـا را برجمعیت کافران پیروز گردان )) ! (وما کان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبناواسرافنا فى امرنا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الکافرین ).
برگزیده تفسیر نمونه
به نام خدا
ترجمه تفسیر آیه 139 سوره آل عمران (آیاتجنگ احد)
وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٣٩﴾
و نه سستی کنید و نه اندوهگین باشید، چون شما برترین ملل دنیا هستید، اگرباایمان باشید.
تفسیر
(وهن ) به معنای ضعف است و مراد در اینجا ضعف مسلمین از حیث عزم و اهتمام بر اقامه دین و بر قتال با کافران است و کلمه (حزن )به معنای اندوه است و در اینجا مراد اندوه مؤمنان به جهت از دست دادن غنائم و متاع اندک دنیوی است و به مؤمنان می فرماید: از شکستی که در احد خوردید،اندوهگین و سست نشوید، چون مسلمانان در احد 70 نفر از شجاعان خود را از دست دادند،اماخداوند می فرماید: اگر شما مسلمانان ایمان داشته باشید،نباید در عزم خودسست شوید و اندوهناک گردید،چون ایمان امری است که با برتری شما قرین است ، زیرا ایمان ملازم صبر و تقوا بوده و ملاک فتح و ظفر هم در همین دو است و شرط کردن علو مسلمانان به ایمان ، برای آن بود که اشاره کند به اینکه مسلمانان در احد به مقتضای ایمانشان (صبر و تقوا)عمل نکردند وگرنه اثر خودرا می بخشید و در این جنگ آن آسیبها را نمی دیدند،هر چند ظاهرا خطاب به مؤمنین است ، اما مؤمنان در درجات ایمان متفاوتند و این آیه برای تقویت روحیه مؤمنین واقعی و پند مؤمنان ضعیف و عتاب و توبیخ مؤمنانی است که بهره ای از ایمان نبرده اند و مؤمنان حقیقی چون تنها برای خدا سجده می کنند وتنها پیرو راه خدا هستند و چون اوصیاء کل انبیاء هستند و از نظر مقام ، خداوندآنها را وارثان زمین نامیده است ،بنابراین همواره بر کفار برتری دارند.
تفسیر المیزان
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 140 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ﴿١٤٠﴾
اگر ( در میدان احد ، ) به شما جراحتی رسید ( و ضربه ای وارد شد ) ، به آن جمعیّت نیز ( در میدان بدر ) ، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها ( ی پیروزی و شکست ) را در میان مردم می گردانیم ( - و این خاصیّت زندگی دنیاست- ) تا خدا ، افرادی را که ایمان آورده اند ، بداند ( و شناخته شوند ) و خداوند از میان شما ، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمی دارد.
تفسیر
(قرح )به معنای اثری است که ازجراحت و آسیب وارده بر بدن به خاطر برخورد با چیز برنده ای از خارج باقی می ماند و این کلمه کنایه از صدماتی است که در جنگ احد به مسلمانان رسید وهمه آنها را در حکم شخص واحدی فرض نموده و اما مراد از آسیب دیگر،صدمه و آسیبی است که در واقعه بدر از ناحیه مسلمانان به مشرکان وارد آمده ،(وتلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء والله لا یحب الظالمین ):(این روزگار را به اختلاف احوال میان مردم می گردانیم ،تامقام اهل ایمان به امتحان معلوم شود و تا از شما مؤمنان آنها را که ثابت در دین هستند(مانند علی (ع )) گواه دیگران کند و خداوند ستمکاران را دوست ندارد)،یعنی سنت الهیه بر این جاری شده است که روزگار را در بین مردم دست به دست بگرداند، بدون اینکه برای همیشه به کام یک قوم چرخانده شود وقومی دیگر از آن محروم گردند و این سنت به خاطر مصالح عمومی است که فهم شما انسانها جز به برخی از آن مصالح احاطه ندارد،و در جملات بعدی آن مصالح را برای مردم بیان می نماید که یکی ظهور ایمان مؤمنین بعد از بطون واخفای آن است ،چون خدای متعال هرگز جاهل به حال مؤمنین نیست ، اما ظاهرشدن ایمان مؤمنین مانند هر چیز دیگر باید بر طرق سنت جاریه در اسباب ومسببات صورت بگیرد،لذا چاره ای نیست جز اینکه اموری ایجاد شود تا ایمان مؤمنان ظهور یابد.و مطلب دیگر مسأله گواه است که در اینجا منظور گواهان اعمال هستند.
تفسیر المیزان
آیـه 139ـ شـان نزول : در مورد نزول این آیه و چهار آیه بعد از آن روایات متعددى وارد شده که از آنها استفاده مى شود این چند آیه دنباله آیاتى است که درباره جنگ احد داشتیم , و این آیات تجزیه و تـحـلـیـلـى اسـت روى نـتایج جنگ احد,زیرا همانطور که گفتیم جنگ احد بر اثر نافرمانى و عـدم انضباط نظامى جمعى ازسربازان اسلام , در پایان به شکست انجامید و جمعى از شخصیتها و چهره هاى برجسته اسلام از جمله ((حمزه )) عموى پیامبر, در این میدان شربت شهادت نوشیدند.
پـیامبر همان شب با یاران خود به میان کشتگان رفت و براى بزرگداشت ارواح شهدا بر سر جنازه یکایک آنها مى نشست و اشک مى ریخت و طلب آمرزش مى نمود, و سپس اجساد همه آنها در دامنه کوه احد در میان اندوه فراوان به خاک سپرده شد, در این لحظات حساس که مسلمانان نیاز شدید به تقویت روحى و هم استفاده معنوى از نتایج شکست داشتند این آیات نازل گردید.
تفسیر:.
نتایج جنگ احدـ.
در ایـن آیـه بـه مـسـلـمـانان هشدار داده , مى گوید افراد بیدار همانطور که ازپیروزیها استفاده مـى کـنند از شکستها نیز درس مى آموزند و در پرتو آن نقاط ضعفى راکه سرچشمه شکست شده , پـیدا مى کنند و با برطرف ساختن آن براى پیروزى نهایى آماده مى شوند, لذا آیه شریفه مى فرماید: ((و سـسـت نـشـوید و غمگین مگردیدشما برترید اگر ایمان داشته باشید)) (ولا تهنوا ولا تحزنوا وانتم الا علون ان کنتم مؤمنین ) یعنى , شکست شما در حقیقت به خاطر از دست دادن روح ایمان و آثار آن بوده .
آیه 140)ـ در این آیه درس دیگرى براى رسیدن به پیروزى نهایى به مسلمانان داده شده است که : ((اگـر بـه شما جراحتى رسید به آنها هم جراحتى همانند آن رسید)) (ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله ).
بنابراین , سستى و اندوه شما براى چیست ؟!.
سـپس اشاره به یکى از سنن الهى شده است که در زندگى بشر حوادث تلخ وشیرین رخ مى دهد کـه هیچ کدام پایدار نیست , و ((خداوند این ایام را در میان مردم بطور مداوم گردش مى دهد)) تا سنت تکامل از لابلاى این حوادث آشکار شود(وتلک الا یام نداولها بین الناس ).
و سـپـس اشاره به نتیجه این حوادث ناگوار کرده , مى فرماید: ((اینها به خاطرآن است که افراد با ایمان , از مدعیان ایمان شناخته شوند)) (ولیعلم اللّه الذین آمنوا).
((و یـکـى از نتایج این شکست دردناک این بود که شما شهیدان و قربانیانى , درراه اسلام بدهید)) (ویتخذ منکم شهدآ).
اصـولا مـلـتـى کـه قربانى در راه اهداف مقدس خود ندهد همیشه آنها را کوچک مى شمرد اما به هنگامى که قربانى داد هم خود او, و هم نسلهاى آینده او, به دیده عظمت به آن مى نگرند.
در پـایـان آیـه مـى فـرمـاید: ((خداوند ستمگران را دوست نمى دارد)) (واللّه لایحب الظالمین ) و بنابراین از آنها حمایت نخواهد کرد.
آیات 139 و 140 سوره آل عمران،
برگزیده تفسیر نمونه
140- ﺇِﻥْ ﻳَﻤْﺴَﺴْﻜُﻢْ ﻗَﺮْﺡٌ ﻓَﻘَﺪْ ﻣَﺲَّ ﺍﻟْﻘَﻮْمَ ﻗَﺮْﺡٌ ﻣِﺜْﻠُﻪُ ﺩﺭ ﺍﺣﺪ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﻯ ﺯﺧﻤﻰ ﺷﺪﻧﺪ. ﻭﺍﻗﺪﻯ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻫﺸﺎم ﻋﺪﺩ ﻛﺸﺘﮕﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﺻَﺪَﻗَﻜُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَﻋْﺪَﻩُ ﺇِﺫْ ﺗَﺤُﺴُّﻮﻧَﻬُﻢْ ﺑِﺈِﺫْﻧِﻪِ ﺧﺪﺍ ﻭﻋﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﻛﺸﺘﻴﺪ ﻭ ﻣﺴﺘﺄﺻﻞ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﺪ، ﻋﻠﻰ ﻫﺬﺍ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻛﺸﺘﻪ ﻭ ﺯﺧﻤﻰ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻣﺜﻞ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺑﺮﺍﺑﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺤﻠﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺿﻌﻒ ﻭ ﺣﺰﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﺻﺪﻣﻪ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻋﻠّﺖ ﺳﻮم:
ﻭَ ﺗِﻠْﻚَ ﺍﻟْﺄَﻳَّﺎمُ ﻧُﺪﺍﻭِﻟُﻬﺎ ﺑَﻴْﻦَ ﺍﻟﻨَّﺎﺱِ ﻭَ ﻟِﻴَﻌْﻠَﻢَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﺎم ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻬﺮﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﻏﻠﺒﻪ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ. ﻟﻴﻌﻠﻢ ﻋﻄﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻋﻠّﺘﻰ ﻣﺤﺬﻭﻑ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺍﺣﺘﻤﺎﻟﺎﺕ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﺍﺩ، ﻣﺜﻠﺎ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﺷﻜﺴﺖ (ﻭ ﻏﻠﺒﻪ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﻭﻯ ﻋﻠﻞ ﻭ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻣﻰ ﭼﺮﺧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭ ﺗﻠﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻓﻜﺮ ﺧﺪﺍﺩﺍﺩﻯ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻰ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺘﺎﻥ ﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻧﺪ ﻟﺬﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭﻫﻦ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻛﻨﻴﺪ. ﻋﻠّﺖ ﭼﻬﺎﺭم:
ﻭَ ﻳَﺘَّﺨِﺬَ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﺷُﻬَﺪﺍءَ ﻭ ﺗﺎ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺷﻬﻴﺪ ﻭ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﻳﻦ ﺑﮕﻴﺮﺩ (ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﻳﻦ ﺟﺎﻯ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ:
ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺟﺎﻧﺒﺎﺯﻯ ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﺁﻥ ﺑﻜﻮﺷﻴﻢ، ﺩﺭﺍﻟﻤﻴﺰﺍﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺷﻬﻴﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻣﺴﺘﺤﺪﺛﺎﺕ ﺍﺳﻠﺎﻣﻰ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍء ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺷﺎﻫﺪﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺮﺩم ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺩﺭ ﺍﻟﻤﻨﺎﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻭﺟﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﻭﺟﻪ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﻴﺢ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﻘﺘﻮﻟﻴﻦ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻬﻴﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺮ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺮﺩم ﺷﺎﻫﺪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻌﻴﻢ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺑﺎﻫﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻟﺎ ﻳُﺤِﺐُّ ﺍﻟﻈَّﺎﻟِﻤِﻴﻦَ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻘﺎم ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻬﺮ ﻛﺴﻰ ﻧﺼﻴﺐ ﻧﻤﻰ ﮔﺮﺩﺩ، ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﭘﺎﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻰ ﮔﺰﻳﻨﺪ.
احسن الحدیث
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 141 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ ﴿١٤١﴾
و تا آنکه اهل ایمان رااز هر عیب و نقص پاک و کامل کند وکافران را محو و نابود گرداند.
تفسیر
(تمحیص )به معنای خالص کردن چیزی از آمیختگی و ناخالصیهائی که از خارج داخل آن چیزشده و (محق )به معنای نابود کردن تدریجی یک چیز است ، یعنی خداوند به وسیله این اختلاف نیک و بد روزگار اهل ایمان را از شوائب و ناخالصیها پاک می گرداند و کافران را بتدریج محو و نابود می سازد و این امر به جهت مصالحی است که در مداوله ایام بین مردم وجود دارد،پس خدای سبحان اجزای کفر ونفاق و فسق را کم کم از مؤمن جدا می سازد تا ایمانش خالص برای خدا شود و ازطرف دیگر جز کفر و فسق چیزی برای کافرین باقی نمی ماند و خلاصه مطلب آنکه
1ـ ایام نیک و بد در بین مردم تقسیم شده است ،
2ـ غرض از این تقسیم امتحان و جدا سازی مؤمن ازکافر،
3ـ و خالص کردن مؤمنین و نابود کردن تدریجی کفر و کافران است .
تفسیر المیزان
(آیه 141)ـ در این آیه به یکى دیگر از نتایج طبیعى شکست جنگ احداشاره شده است و آن این که ایـن گـونـه شـکستها نقاط ضعف و عیوب جمعیتها راآشکار مى سازد و وسیله مؤثرى است براى شـسـتـشـوى این عیوب , قرآن مى گوید:((خدا مى خواست در این میدان جنگ , افراد با ایمان را خالص گرداند و نقاطضعفشان را به آنها نشان بدهد و کافران را تدریجا نابود سازد)) (ولـیمحص اللّه الذین آمنوا ویمحق الکافرین ).
(آیه 142)ـ در این آیه قرآن با استفاده از حادثه احد براى تصحیح یک اشتباه فکرى مسلمانان اقدام مـى کند و مى گوید: ((آیا شما چنین پنداشتید که بدون جهاد واستقامت در راه خدا مى توانید در بـهشت برین جاى گیرید (شما گمان کردید داخل شدن در آن سعادت معنوى تنها با انتخاب نام مسلمان و یا عقیده بدون عمل ممکن است ؟) در حالى که هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را مـشـخـص نـسـاخـتـه اسـت )) (ام حـسبتم ان تدخلوا الجنة ولما یعلم اللّه الذین جاهدوا منکم ویعلم الصابرین ).
برگزیده تفسیر نمونه
وجه به معانی دوکلمه یُمَحّصَ و یَمحَقَ مفید به نظر می رسد... یُمَحّصَ از مصدر تمحیص:تصفیه، تخلیص از مواد دیگر ، کاهش دادن گناه و پستیها ، تطهیر از آلودگی ، آزمایش کردن. محَص: از عیب پاک شدن ، زر را با آتش خالص کردن ،درخشیدن ، به شتاب دویدن ، محق برعکس محص :پوشیده ، محو ، تاریک گشتن ، نابودی ، از میان رفتن ، پایان یافتن ، کاسته شدن .ّ
پس می شود خداوند مؤمنین رااز هرگونه آمیختگی خالص و درخشان میکند و کافران رابه زوال و محاق میبرد .
البته نه برای همیشه و همه ایمانها و مؤمنان، خالص و درخشان و فوق الشعاع میگردند و نه کفر به مراتب و گونه های گوناگون یکسر به محاق می رود و تحت الشعاع می ماند ، این حرکت تداولی و دورانی ادامه دارد . آنها که پایه ایمانی دارند، در کوره حوادث و برخوردها و شکستها (مانند شکست احد)از جواذب شهوات و آمیختگی از هواها خالص وآزادو تابناک میگردند تا در چهره شهدای حق و نمونه های خیر و کمال در آیند ورهبر به سوی حق و کمال و چراغی راهنما در مسیر تاریک انسانها وشبستان حیات گردند . پس این اندیشه که طرفدار حق و زیر پرچم آن بودن ضامن پیروزی باشد نادرست و با اراده خدا و مشیت و سنت او مطابق نیست و گرنه با پیروزی همیشگی و شکست ناپذیری حق ، همه مردم به آن می گرویدند و دیگر صف بندی و جهاد و ظهور درجات ایمان و کفر و تابندگی و محاق و در نتیجه حرکت فرد و تاریخ متوقف می شد .
برگرفته از پرتوی از قرآن حضرت آیةالله طالقانی).
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 142 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ ﴿١٤٢﴾
آیا گمان کردید که به بهشت وارد می شوید،بدون آنکه خداامتحان کند و آنان که جهاد در راه دین کرده و آنها که در سختیها مقاومت و صبرمی کنند، مقامشان را بر عالمی معلوم گرداند؟
تفسیر
یعنی شما گمان کرده اید که دولت برای شما واجب شده است و هرگز مبتلا به مصائب نمی شوید، بلکه یکسره وارد بهشت می شوید؟بدون آنکه مستحق بهشت از غیر مستحق مشخص گردد؟و بی آنکه کسی که دارای درجه رفیع می باشد از آنکه در درجه پایینتر است شناخته گردد؟ و بی آنکه شخص پایدار و صابر از غیر آن تمیز داده شود؟و بین علم قبل از ایجاد و علم فعلی که همان فعل ثابت خداست تفاوت وجود داردودراینجا منظور از علم ،علم قبل از ایجاد نیست ،بلکه همان علم فعلی است که عین وجود مخلوقات در عالم است .
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۴۲،احسن الحدیث
142- ﺃَمْ ﺣَﺴِﺒْﺘُﻢْ ﺃَﻥْ ﺗَﺪْﺧُﻠُﻮﺍ ﺍﻟْﺠَﻨَّﺔَ ﻭَ ﻟَﻤَّﺎ ﻳَﻌْﻠَﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺟﺎﻫَﺪُﻭﺍ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻭَ ﻳَﻌْﻠَﻢَ ﺍﻟﺼَّﺎﺑِﺮِﻳﻦَ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻧﻈﻴﺮ ﺁﻳﻪ 124 ﺑﻘﺮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻘﺮﺏ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﺪﻥ، ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻭ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭﺍﻳﻰ ﻟﺎﺯم ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺣﻘﻴﺪ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻏﺎﻟﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺗﻨﮕﻨﺎﻫﺎ ﺑﻴﻔﺘﻴﺪ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻳﻌﻠﻢ ﺗﻘﺪﻳﺮﺵ ﻭ ﺍﻥ ﻳﻌﻠﻢ ، ﻭ ﻭﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻰ ﺑﺎ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ: ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺪﺍ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻭ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻟﺼﺎﺑﺮﻳﻦ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺠﺎﻫﺪﺍﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﻛﺰ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﻠﺎﺻﻪ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﻯ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ.
«وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ(143)»
[و شما مرگ را پیش از آن که با آن روبرو شوید، سخت آرزو میکردید، پس آن را دیدید و (همچنان) نگاه میکردید]
1) علی بن ابراهیم، از ابو جارود، نقل کرده است که امام باقر علیه السلام در باره آیه: «وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» تا آخر آیه، فرمود: هنگامی که خداوند به مؤمنان خبر داد که آنهایی که در جنگ بدر، شهید شده اند چه جایگاهی در بهشت دارند، به شهادت علاقه مند شدند و گفتند: بارخدایا! جنگی را به ما نشان بده که در آن شهید بشویم. آن گاه خداوند، جنگ اُحد را به آنها نشان داد و از آنان جز کسانی که خدا خواست ثابت قدم نماندند؛ این گفته خداوند است که می فرماید: «وَلَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ» تا آخر آیه.#1#.تفسیر روایی البرهان
(آیه 143)ـ بعد از جنگ بدر و شهادت پرافتخار جمعى از مسلمانان عده اى در جلسات مى نشستند و پـیـوسته آرزوى شهادت مى کردند که اى کاش این افتخار در میدان بدر نصیب ما نیز شده بود, مـطـابـق مـعـمول در میان آنها جمعى صادق بودند و عده اى متظاهر و دروغگو, اما چیزى طول نـکـشـیـد کـه جـنـگ وحـشتناک احد پیش آمد, مجاهدان راستین با شهامت جنگیدند و شربت شـهـادت نوشیدند و به آرزوى خود رسیدند اما جمعى از دروغگویان هنگامى که آثارشکست را در ارتـش اسـلام مـشـاهـده کـردند از ترس کشته شدن فرار کردند, این آیه آنها را سرزنش مى کند, مـى گـویـد: ((و شـمـا تـمـنـاى مرگ (و شهادت در راه خدا) راپیش از آن که با آن روبرو شوید مى کردید, سپس آن را با چشم خود دیدید در حالى که به آن نگاه مى کردید)) و حاضر نبودید به آن تـن در دهـید, چقدر میان گفتار و کردارشما فاصله است !(ولقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رایتموه وانتم تنظرون ).
برگزیده تفسیر نمونه
نکاتی از آیه 142 _ صبر و مقاومت همراه با جهاد لازم است. زیرا شروع جنگ و ادامه ی آن و عوارض و آثار آن همه و همه نیازمند صبر و بردباری است. _راه بهشت از طریق صبر و جهاد است در قرآن آمده سلام بر شما اهل بهشت بخاطر صبر و مقاومتی که داشتید.
وَ لَقَدْ کُنتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِن قَبْلِ أَن تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ
۱۴۳/آل عمران
و بی گمان، (بعداز جنگ بدر) جان نثاری در راه خدا را پیش از آنکه با آن روبهرو شوید آرزو داشتهاید، بدان منوال، زمینه ی وقوع آن آرزو (در جنگ احد) به صحنه ی عمل رسید، در حالی که شمایان نظاره گر آن شُدید!
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 143 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَلَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿١٤٣﴾
شما کسانی هستید که پیش از آنکه دستور جهاد بیاید با کمال شوق آرزوی جهاد و کشته شدن در راه خدا را می کردید، پس چگونه امروز که به آن مأمور شده اید نظاره می کنید و از مرگ هراسان می شوید.
تفسیر
یعنی قبل از جنگ ظاهرا آرزوی شهادت کردید، اما هنگام وقوع جنگ بسوی آرزویتان نمی شتابیدو جان خود را در راه خدا بذل نمی کنید و پیش قدم برای جهاد نمی شوید، بلکه سستی و تعلل می نمایید و ازجنگ اعراض می کنید، پس آیا جایز است بدون امتحان و به مجرد آرزو شما را وارد بهشت کنند، بدون آنکه بین ارزش کلمه ای که بر زبان جاری است و حقیقتی که در عالم عیان آشکار می گردد، تشخیص وتمیزی حاصل شود؟ودر تفاسیر آمده است که مؤمنان زمانی که خداوند تعالی آنها را از مقام شهدای بدر مطلع گردانید که چگونه در بهشت متنعم هستند،مؤمنان به آن مقام راغب شدندو گفتند: خدایا برای ما جنگی بیاور،پس خداوند جنگ احد را برای آنان مقدر فرمود، اما آنها پایداری نکردند،جز کسانی که خدا اراده پایداری آنان را نمود و لذا این آیه نازل شد.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۴۳ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
143- ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﻛُﻨْﺘُﻢْ ﺗَﻤَﻨَّﻮْﻥَ ﺍﻟْﻤَﻮْﺕَ ﻣِﻦْ ﻗَﺒْﻞِ ﺃَﻥْ ﺗَﻠْﻘَﻮْﻩُ ﻓَﻘَﺪْ ﺭَﺃَﻳْﺘُﻤُﻮﻩُ ﻭَ ﺃَﻧْﺘُﻢْ ﺗَﻨْﻈُﺮُﻭﻥَ.
ﺩﺭ ﺷﻮﺭﺍﻯ ﺟﻨﮕﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺷﺪ، ﻋﺪﻩ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺭﺃﻯ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ، ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎﻗﺮ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﭼﻮﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﻧﻌﻴﻢ ﻭ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﺷﻬﺪﺍء ﺑﺪﺭ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ، ﺑﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍﻏﺐ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺑﻤﺎ ﺟﻨﮕﻰ ﭘﻴﺶ ﺁﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﻮﻳﻢ، ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺣﺪ ﺑﺁﻧﻬﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭﻟﻰ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﻤﺎﻧﺪﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎم ﻣﻠﺎﻣﺖ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺣﺎﻟﺎ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺁﺭﺯﻭﻯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﺪ.
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻳﺪ؟! ﺟﻤﻠﻪ ﻭَ ﺃَﻧْﺘُﻢْ ﺗَﻨْﻈُﺮُﻭﻥَ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﻗﺒﻠﻰ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻳﺪ ﻭ ﺑﺁﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﺪ.
آیه 144ـ شان نزول : این آیه نیز ناظر به یکى دیگر از حوادث جنگ احداست و آن این که : در همان حـال که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعله ور بود ناگهان صدایى بلند شد و کسى گفت : محمد را کشتم محمد راکشتم !.
جـمـعـى کـه اکـثـریـت را تشکیل مى دادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج مـى شـدنـد, اما در مقابل آنها اقلیتى فداکار و پایدار همچون على (ع )و ابودجانه و طلحة و بعضى دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت مى کردند.
آیه در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.
تفسیر:.
فردپرستى ممنوع ـ.
مـساله فردپرستى یکى از بزرگترین خطراتى است که مبارزات هدفى راتهدید مى کند, وابستگى بـه شخص معین اگرچه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلاش براى پیشرفت , به هـنـگـام از دسـت رفتن آن شخص است و این وابستگى یکى از نشانه هاى بارز عدم رشد اجتماعى است .
قـرآن در آیـه مـورد بـحـث بـا صـراحت مى گوید: ((محمد تنها فرستاده خداست ,پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود بایدشما سیر قهقرایى کنید ؟ و بـه آیـین بت پرستى باز گردید)) ؟ (وما محمد الا رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم ).
سپس مى فرماید: ((آنها که عقب گرد کنند وبه دوران کفر وبت پرستى باز گردندتنها به خود زیان مى رسانند نه به خدا)) (ومن ینقلب على عقبیه فلن یضر اللّه شیئا).
زیرا با این عمل نه تنها چرخهاى سعادت خود را متوقف مى سازند بلکه آنچه را به دست آورده اند نیز به سرعت از دست خواهند داد.
در پایان آیه به اقلیتى که در جنگ احد على رغم همه مشکلات و انتشار خبرشهادت پیغمبر, دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهاى آنها را مى ستایدو آنها را به عنوان شاکران و کسانى که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفى مى کند مى گوید: ((خداوند این شاکران را پاداش نیک مى دهد)) (وسیجزى اللّه الشاکرین ).
برگزیده تفسیر نمونه
علی بن ابراهیم می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز جنگ اُحد، از صحنه جنگ خارج شد و مردی او را در آن حال دید. آن مرد هر کسی را می دید به او می گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شده است، خودتان را نجات بدهید، خودتان را نجات بدهید. وقتی به مدینه برگشتند، خداوند این آیه را نازل کرد: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ» تا آن جا که می فرماید: «انقلبتم علی أعقابکم» یعنی به سوی کفر.#1#
2) حنان، از پدرش، از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: مردم پس از پیامبر، اهل «ردة» (بازگشت به کفر) خواهند بود، به جز سه نفر. گفتم: آن سه نفر کدامند؟ گفت: مقداد بن اسود و ابوذر غفّاری و سلمان فارسی که رحمت و برکت خدا بر همه آنها باد، و پس از مدت کوتاهی افراد دیگری را نیز معرفی نمود و فرمود: اینها کسانی هستند که آسیاب بر آنان چرخید (در معرض آزمایش ها و دشواری ها قرار گرفتند) و از بیعت خودداری کردند، تا این که امیرالمؤمنین علیه السلام را با اکراه و اجبار آوردند و او هم بیعت کرد. و این گفته خداوند عز و جل است که می فرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ علَی أَعقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ علَیَ عقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ».#2#
3) عمرو بن ابی مقدام، از پدرش، نقل کرده است که گفت: به امام باقر علیه السلام گفتم: عامه (أهل سنت) ادعا می کنند که بیعت با ابوبکر، به خاطر این که باعث اتحاد شده، موجب رضایت خداوند متعال بوده است و خداوند نمی پسندد که امّت محمد، پس از مرگ او دچار تفرقه و پراکندگی شوند. امام باقر علیه السلام فرمود: آیا کتاب خدا را نمی خوانند؟ آیا خداوند نفرموده است: «وَمَا مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ علَی أَعقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ علَیَ عقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» به او گفتم: مردم به گونه ای دیگر آن را تفسیر می کنند. فرمود: آیا مگر خداوند عز و جل از ملتّ های گذشته خبر نداده است که آنها پس از ارسال بیّنات نیز اختلاف ورزیدند. آن جا که می فرماید: «وَآتَیْنَا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم مِّن بَعدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَکِنَّ اللّهَ یَفْعلُ مَا یُرِیدُ»#3##4# [ و به عیسی پسر مریم دلایل آشکار دادیم و او را به وسیله روح القدس تایید کردیم و اگر خدا می خواست، کسانی را که پس از آنان بودند، بعد از آن (همه) دلایل روشن که بر ایشان آمد، به کشتار یکدیگر نمی پرداختند، ولی با هم اختلاف کردند. پس بعضی از آنان کسانی بودند که ایمان آوردند و بعضی از آنان کسانی بودند که کفر ورزیدند و اگر خدا می خواست با یکدیگر جنگ نمی کردند، ولی خداوند آن چه را می خواهد، انجام می دهد]
1 - تفسیر قمی، ج 1، ص 127
2 - کافی، ج 8، ص 245، ح 341
3 - بقره/ 253
4 - کافی، ج 8، ص 270 ح 398
تفسیر روایی البرهان
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 144 سوره حجرات (آیات جنگ احد)
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ﴿١٤٤﴾
محمد ( ص ) فقط فرستاده خداست و پیش از او ، فرستادگان دیگری نیز بودند آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود ، شما به عقب برمی گردید؟ ( و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟ ) و هر کس به عقب باز گردد ، هرگز به خدا ضرری نمی زند و خداوند بزودی شاکران ( و استقامت کنندگان ) را پاداش خواهد داد.
تفسیر
(موت )خارج شدن روح از بدن و بطلان حیات است و (قتل )کشته شدن به سبب عمدی می باشد، می فرماید: در هر صورت اگر پیامبر از دنیا برود، آیا شما مرتد می شوید و به حالت اول خود باز می گردید و از دین خدا روی گردان شده و کافرمی شوید؟، (ومن ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین ):(و هر کس مرتد شود به خدا هیچ ضرری نمی رساند و البته خدا جزای نیک به اعمال شکرگزاران عطا خواهد کرد) یعنی هر کس بعد از هدایت ضلالت را برگزیند خداوند از ایمان یا کفر او تأثیری نمی پذیرد، بلکه خود اوضرر می کند،اما کسانی که پایدار بمانند و نعمت خدا را اظهار نموده و شاکرباشند و مانند کافران نعمت خدا را نپوشانند، خداوند جزای ایشان را خواهد داد،اما جزای آنان را به جهت اشعار به عظمت و ارزش آن ذکر نکرده و توضیح نداده است ، یعنی فقط خدا ارزش آن جزا را می داند و قابل بیان ووصف نیست .از سدی نقل شده است که در روز احد در بین مردم شایع شد که رسول خدا(ص )کشته شد و بعضی از اصحاب صخره گفتند:ای کاش کسی را بسوی عبدالله بن ابوسفیان بفرستیم تا برای ما امان بگیرد و گفتند:ای قوم ، محمد کشته شد، پس بسوی قوم خود باز گردید،قبل از آنکه بسوی شما بیایند و شما رابکشند و انس بن نضر گفت : ای مردم اگر محمد کشته شده ، خدای محمد نمرده است ، پس با آنانکه محمد را به قتل رساندند جهاد کنید و گفت : خدایامن از آنچه این مردم می گویند از تو عذر می خواهم و از آنان و سخنانشان بیزاری می جویم و شمشیر کشید و جنگید تا سرانجام کشته شد، و آیه مزبور در این هنگام نازل شد.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۴۴ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
144- ﻭَ ﻣﺎ ﻣُﺤَﻤَّﺪٌ ﺇِﻟَّﺎ ﺭَﺳُﻮﻝٌ ﻗَﺪْ ﺧَﻠَﺖْ ﻣِﻦْ ﻗَﺒْﻠِﻪِ ﺍﻟﺮُّﺳُﻞُ ﺃَ ﻓَﺈِﻥْ ﻣﺎﺕَ ﺃَﻭْ ﻗُﺘِﻞَ ﺍﻧْﻘَﻠَﺒْﺘُﻢْ ﻋَﻠﻰ ﺃَﻋْﻘﺎﺑِﻜُﻢْ ﻭَ ﻣَﻦْ ﻳَﻨْﻘَﻠِﺐْ ﻋَﻠﻰ ﻋَﻘِﺒَﻴْﻪِ ﻓَﻠَﻦْ ﻳَﻀُﺮَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺷَﻴْﺌﺎً ﻭَ ﺳَﻴَﺠْﺰِﻯ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺸَّﺎﻛِﺮِﻳﻦَ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺍﺣﺪ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺍﺑﻦ ﻗﻤﺌﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺯﺧﻤﻰ ﻛﺮﺩ، ﺣﻀﺮﺕ ﺑﮕﻮﺩﺍﻟﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺑﻌﻀﻰ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ ﻛﻪ: ﻣﺤﻤّﺪ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ، ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻳﺎﺩ، ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﻛﺮﺩ. ﺍﻧﺲ ﺑﻦ ﻧﻀﺮ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ؟! ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ. ﮔﻔﺖ: ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭼﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ؟! ﺑﻤﻴﺮﻳﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﻰ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺩ، ﺳﭙﺲ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪ ﺁﻳﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﺤﻤّﺪ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻧﻔﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﺳﺖ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻳﺎ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﺷﻤﺎ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺩﻳﻨﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﻳﻌﻨﻰ: ﺩﻳﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﻭ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺷﻮﻳﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻭ ﺑﻨﻴﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﻦ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻳﺎ ﻧﻤﺎﻧﺪ، ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺿﺮﺭﻯ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺷﻜﺮ ﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺁﺭﻯ: ﻭَ ﺳَﻴَﺠْﺰِﻯ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺸَّﺎﻛِﺮِﻳﻦ.
ترجمه و تفسیر آیه 145 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یُ رِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرینَ145
هیچ نفسی جز به فرمان خدا نخواهد مرد و اجل هر کس در لوح قضای الهی به وقت معین ثبت است ، و هر کس برای متاع دنیا کوشش کند از دنیا بهره مندش می کنیم و هر کس برای ثواب آخرت سعی نماید از نعمت اخرت او را بر خوردارمی نمائیم و البته خدا سپاس گزاران را جزای نیک خواهد داد.
تفسیر
این آیه تعریض ونقض قول کسانی است که می گفتند اگر شهداء به جنگ نرفته بودند کشته نمی شدند، چون سبب مرگ آنان جنگ نبود،بلکه سبب مرگ ، رسیدن اجل به اذن خداست و اگر چنین نباشد ملک الهی وتدبیر ربانی باطل می گردد، لذا مرگ سنت محکمی است که از قضای الهی نشأت می گیرد و یا آیه شریفه تعریض به کسانی است که می گفتند، اگر اختیار رهبری جنگ بدست ما بود این افراد کشته نمی شدند،(لوکان لنامن الامر شیی ء ما قتلنا هیهنا...)،لازمه سخن آن گروه این است که ایمانشان به اسلام ناشی از این پندار بوده که هر چه هست بدست رسول خداو مؤمنین است و خلاصه ، ایمان آورده اند تاصاحب اختیار دنیا باشند و اجتناب کنندگان از این پندار کسانی هستند که تنها ثواب آخرت را می جویند و خدا هردوی این طوائف را به آنچه می طلبند بهره ور می سازد، اما کسانی که تنها رضای خدا را می طلبند، خداوند آنها را تکریم می کند، پس از مدارج پست حیوانی ترقی نموده و خدا را بر این نعمت شکر گزارند و از پیامدهای چنین ایمانی زنده دل و هوشیار هستند، در واقع چنین کسانی نه کاری به ثواب دنیا دارند و نه آخرت ، آنها فقط خدا را می جویند و خدا هم جزای آنان را تقبل می نماید.
تفسیر المیزان
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 146 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ146
چه بسیار اتفاق افتاده که جمعیت زیادی از پیروان پیامبری در جنگ کشته شده اند،پس با این حال در برابرسختیهایی که در راه خدا به آنان رسید، سست و ضعیف و بیمناک نشدندو دربرابر دشمن زیر بار نرفتند و خدا صابران را دوست می دارد.
تفسیر
(ربیون )یعنی کسانی که مختص به پروردگارشان هستند و به غیر او خود را مشغول نمی کنند و (کاین )کلمه تکثیر به معنای چه بسا می باشد، یعنی آنچه از سختی و مشقت که در راه خدا دیدند دچار ضعف نفس و سستی در راه جنگ فی سبیل الله نشدند و زار وزبون نگشته و تسلیم دشمن نگردیدند، چنین کسانی که عزمشان پایدار است ونفسشان ضعیف نیست وذلت رانمی پذیرنداهل صبرند و خدا آنهارادوست دارد.
تفسیرالمیزان
.تفسیر آیه ۱۴۶(احسن الحدیث)
146- ﻭَ ﻛَﺄَﻳِّﻦْ ﻣِﻦْ ﻧَﺒِﻰٍّ ﻗﺎﺗَﻞَ ﻣَﻌَﻪُ ﺭِﺑِّﻴُّﻮﻥَ ﻛَﺜِﻴﺮٌ ﻓَﻤﺎ ﻭَﻫَﻨُﻮﺍ ﻟِﻤﺎ ﺃَﺻﺎﺑَﻬُﻢْ ﻓِﻰ ﺳَﺒِﻴﻞِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻭَ ﻣﺎ ﺿَﻌُﻔُﻮﺍ ﻭَ ﻣَﺎ ﺍﺳْﺘَﻜﺎﻧُﻮﺍ ﻏﺮﺽ ﺍﺯ ﻭﻫﻦ ﺑﺎﺧﺘﻦ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻋﺎﺟﺰ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻜﺎﻧﺖ ﺗﺬﻟﻞ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺻﺪﻣﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺳﺴﺖ ﻧﺸﺪﻧﺪ، ﺍﺯ ﺟﻬﺎﺩ دﺴﺖ ﻧﻜﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﺷﻤﻦ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ، ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭﺿﻊ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺍﺣﺪ ﺑﻌﻀﻰ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﮕﻴﺮﺩ، ﻣﺮﺣﻮم ﺑﻠﺎﻏﻰ ﺩﺭ ﺁﻟﺎء ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ: ﺑﻌﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻭَ ﻣَﺎ ﺍﺳْﺘَﻜﺎﻧُﻮﺍ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺧﺪﺍ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻳُﺤِﺐُّ ﺍﻟﺼَّﺎﺑِﺮِﻳﻦَ.
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 147 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ147
و سخن آنان جز این نبود که می گفتند:پروردگارا گناهان ما را بیامرز و از ستمی که در باره خود کرده ایم در گذرو ما را ثابت قدم بدار و در مقابله کافران یاری فرما.
تفسیر
آنان خطاهای خویش را دربرابرشان مجسم نمودند و لذا طلب مغفرت از پروردگار خویش کردند و تمام هم و غم آنان برافراشتن پرچم دین و انتشار و شیوع آن بود و در جستجوی نعمت و غنیمت و یا ثوابی ، چه در دنیاو چه در آخرت ، نبودند و آنان نهایت ادب بندگی را در برابر خداوند بجای آوردند.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۴۷ (احسن الحدیث)
147- ﻭَ ﻣﺎ ﻛﺎﻥَ ﻗَﻮْﻟَﻬُﻢْ ﺇِﻟَّﺎ ﺃَﻥْ ﻗﺎﻟُﻮﺍ ﺭَﺑَّﻨَﺎ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟَﻨﺎ ﺫُﻧُﻮﺑَﻨﺎ ﻭَ ﺇِﺳْﺮﺍﻓَﻨﺎ ﻓِﻰ ﺃَﻣْﺮِﻧﺎ ﻭَ ﺛَﺒِّﺖْ ﺃَﻗْﺪﺍﻣَﻨﺎ ﻭَ ﺍﻧْﺼُﺮْﻧﺎ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﻘَﻮْمِ ﺍﻟْﻜﺎﻓِﺮِﻳﻦَ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺟﻬﺖ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻳﻜﻰ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺳﻬﻞ ﺍﻧﮕﺎﺭﻯ ﻭ ﺗﻌﺪﻯ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺑﺮﺩ ﻭﺿﻊ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺟﻨﮓ. ﻟﺬﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻜﺴﺖ، ﺍﻭﻝ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺩﻭم ﻣﻐﻔﺮﺕ ﺧﻄﺎ ﻛﺎﺭﻯ ﻭ ﻋﺪم ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺇِﺳْﺮﺍﻓَﻨﺎ ﻓِﻰ ﺃَﻣْﺮِﻧﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺍﺣﺪ ﻧﻴﺰ ﺩﻭ ﻭﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻳﻜﻰ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ 130- 135 ﺑﺮﺭﺳﻰ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ: ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺗَﻮَﻟَّﻮْﺍ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﻳَﻮْمَ ﺍﻟْﺘَﻘَﻰ ﺍﻟْﺠَﻤْﻌﺎﻥِ ﺇِﻧَّﻤَﺎ ﺍﺳْﺘَﺰَﻟَّﻬُﻢُ ﺍﻟﺸَّﻴْﻄﺎﻥُ ﺑِﺒَﻌْﺾِ ﻣﺎ ﻛَﺴَﺒُﻮﺍ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺳﻨﮕﺮ ﻛﻮﻩ ﻋﻴﻨﻴﻦ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺗﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﺍﻥ.
ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ: ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﭘﻰ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﻌﻠﻞ ﺷﻜﺴﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻤﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﻣﻘﺎم ﺭﺑﻮﺑﻴﺖ ﺩﺭ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ.
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 121 سوره آل عمران (آیاتی در خصوص جنگ احد)
وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿١٢١﴾
ای پیامبر بیاد آر زمانی را که سحرگاه از خانه خود به جهت صف آرائی مؤمنان برای جنگ بیرون آمدی و خدا به همه گفتار و کردار تو شنوا و دانا بود.
تفسیر
سیاق آیه خطاب و عتاب است و اظهار تأسف از جریانی که ظاهر شد و مؤمنین سستی و خلل در عزم جنگ نمودند و این امر در جنگ احد واقع شد و خطاب وعتاب علیه مؤمنان است و برای شرمنده نمودن آنها سرزنش را متوجه پیامبر(ص ) نموده و خدا نسبت به اقوال شما شنوا و نسبت به باطن شما آگاه است ، در تفسیر مجمع البیان از امام صادق (ع ) نقل شده است که لشکر قریش به محل احد نزدیک می شدند و رسول خدا(ص ) اصحاب خود را که هفتصد نفربودند بیاراست و عبدالله بن جبیر را به سر کردگی 50 نفر تیر انداز مأمورحفاظت از دره کرد و آنان را بر دهانه دره گماشت و تأکید فرمود که مراقب باشندتا مبادا کمین گیران دشمن از آنجا بر سپاه اسلام بتازند و به آنان فرمود:اگر دیدیدلشکر دشمن را شکست دادیم ، حتی اگر آنها را تا مکه تعقیب کردیم ، مبادا شمااز این محل تکان بخورید و اگر دیدید دشمن ما را شکست داد و تاداخل مدینه تعقیبمان کرد، باز از جای خود تکان نخورید و همچنان دره را در دست داشته باشید و در لشکر قریش ابوسفیان خالدبن ولید را با دویست سواره در کمین گمارد و گفت : هر وقت دیدید که ما با لشکر محمد در هم آمیختیم ،شما از این دره حمله کنید،تادر پشت سر آنان قرار بگیرید.رسولخدا(ص )اصحاب خود را آماده نبرد ساخته ،پرچم جنگ را به دست امیرالمؤمنین علی (ع ) داد و انصار بر مشرکین قریش حمله ور شدند که قریش به وضع قبیحی شکست خورد،اصحاب رسول خدا(ص )به تعقیبشان پرداختند،خالدبن ولید با 200 نفر سواره راه دره را در پیش گرفت تا از آنجا به سپاه اسلام حمله ور شود، لیکن به عبدالله بن جبیر و افرادش برخورد و عبدالله نفرات او راتیر باران کرد، خالد ناگزیر برگشت ، ازسوی دیگر نفرات عبدالله بن جبیراصحاب رسول خدا(ص ) رادیدند که مشغول غارت اموال دشمنند، پس به عبدالله بن جبیر گفتند:یاران همه به غنیمت رسیدند و چیزی عاید ما نشد،عبدالله گفت :از خدا بترسید که رسول خدا(ص ) به ما دستور داد از جای خودتکان نخوریم ، ولی افرادش قبول نکرده و یکی یکی سنگر را خالی نمودند وعبدالله با دوازده نفر باقی ماند، و پرچم قریش طلحه بن ابی طلحه عبدی از افرادبنی عبدالدار بود که به دست علی (ع ) به قتل رسید و پرچم را ابوسعید بن طلحه به دست گرفت که او نیز به دست علی (ع ) به قتل رسید و پرچم به زمین افتاد،اینجا بود که مسافح بن ابی طلحه آن را بدست گرفت و او نیز بدست آن جناب به قتل رسید ،تا آنکه نه نفر از بنی عبدالدار کشته شدند و لوای این قبیله به دست یکی از بردگان ایشان (به نام صواب )افتاد،علی (ع ) دست راست او را قطع کرد وچون پرچم را به دست چپ گرفت ،حضرت دست چپ او را نیز قطع کرد،دراینجا پرچم را به سینه چسبانید و رو به ابوسفیان کرد و گفت :آیا نان و نمک بنی عبدالدار را تلافی کردم ؟ درهمین لحظه علی (ع ) ضربتی بر سر او وارد نمود که کشته شد و لوای قریش به زمین افتاد.عمره دختر علقمه کنانیه آن را برداشت ، در همین موقع بود که خالدبن ولید ازکوه به طرف عبدالله بن جبیر سرازیر شد و یاران او فرار کردند و او با عده کمی پایمردی کرد تا همه در همان دره کشته شدند، آنگاه خالد از پشت سر به مسلمین حمله کرد و قریش در حال فرار لوای خود را برافراشته دیدند،پس دورآن جمع شدند و اصحاب رسول خدا(ص )پا به فرار گذاشتند و شکستی عظیم خوردند،پس زمانی که پیامبر(ص ) آنها را در حال فرار دید،کلاه خود را از سربرداشت و فرمود:من رسول خداهستم ،از خدا و رسول او به کجا فرار می کنید؟دراین هنگام هند دختر عتبه وسط لشکر بود و میل و سرمه دانی در دست داشت ،هرگاه مردی از قریش را در حال فرار می دید، میل و سرمه دان را به او می داد ومی گفت : بیا سرمه بکش ،تو مرد نیستی و به این صورت آنها را تشجیع می نمود.حمزه بن عبدالمطلب مرتب بر لشکر حمله می برد و دشمن را یارای مقابله بااو نبود، دراین بین هند همسر ابوسفیان به مردی بنام (وحشی )قول داده بود که اگر محمد و یا علی و یا حمزه را به قتل رسانی ،فلان جایزه را به تو می دهم ووحشی که برده ای بود از جبیر بن مطعم و اهل حبشه با خود گفت :محمد را که نمی توانم بکشم ، علی هم مردی بسیار هوشیار است که نمی توان او را غافلگیرکرد،پس برای کشتن حمزه کمین می کنم و چنین کرد و در زمانی که او قریش راتار و مار می کردو از کشته آنها پشته می ساخت از نزد وحشی عبور کرد و پابه لب نهری گذاشت و به زمین افتاد،در این هنگام وحشی با نیزه به او حمله ور شد که در خاصره آن جناب فرو رفت و از زیر سینه اش برون شد و به زمین افتاد،وحشی خود را به او رساند و جگر حمزه را بیرون کشید و نزد هند برد،هند آن رادر دهان خود نهاد و جوید، اما خدای تعالی جگر را در دهان او چون استخوان سر زانو سخت و محکم نمود و ناچار آن را بیرون انداخت .در این هنگام با رسول خدا(ص ) غیر از علی (ع )و ابو دجانه و سماک بن خرشه کسی نماند و علی (ع ) با نهایت شجاعت از پیامبر(ص )دفاع می کرد تاآنجا که زخمهای آن جناب به هفتاد رسید، اینجا بود که جبرئیل به رسولخدا(ص )گفت : مواسات یعنی این ،و رسول خدا(ص ) فرمود:او از من است و من از اویم و جبرئیل گفت :من از هردوی شمایم و امام صادق (ع )فرمود:رسول خدا جبرئیل را بین آسمان و زمین دید که می گوید:(لافتی الاعلی ،لاسیف الا ذوالفقار)هیچ جوانمردی جز علی وهیچ شمشیری جز ذوالفقار علی نیست .
تفسیر المیزان
121- ﻭَ ﺇِﺫْ ﻏَﺪَﻭْﺕَ ﻣِﻦْ ﺃَﻫْﻠِﻚَ ﺗُﺒَﻮِّﺊُ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﻣَﻘﺎﻋِﺪَ ﻟِﻠْﻘِﺘﺎﻝِ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺳَﻤِﻴﻊٌ ﻋَﻠِﻴﻢٌ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻏﺪﻭﺕ ﻣﻄﻠﻖ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻘﻞ ﺻﺤﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻳﺎ ﻋﻠّﺖ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﺒﻮﻯ ﺣﺎﻛﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻮﺍﺿﻊ ﻟﺸﮕﺮﻳﺎﻥ ﺯﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺑﺪﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺩﺭ ﺫﻳﻞ ﺁﻳﻪ ﺁﻣﺪﻩ: ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺳَﻤِﻴﻊٌ ﻋَﻠِﻴﻢٌ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﻯ ﺿﺪ ﻭ ﻧﻘﻴﺾ ﻛﻪ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻭ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.
تفسیر آیه ۱۲۱ سوره آل عمران.احسن الحدیث
وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ ۗ وَاللَّـهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿١٢١
آغاز نبرد احد
از اینجا آیاتی شروع میشود که درباره یک حادثه مهم و پر دامن یعنی جنگ<احد> نازل شده است; زیرا از قرائنی که در آیات فوق وجود دارد
استفاده میشود این دو آیه 121 و 122 سوره ال عمران , بعد از جنگ احد نازل شده و اشاره به گوشه ای ازجریانات این جنگ وحشتناک میکند
و بیشتر مفسران نیز بر همین عقیده اند در آغاز اشاره به بیرون آمدن پیامبر از مدینه برای انتخاب لشکرگاه در دامنه کوه <احد> کرده,
میفرماید: ای پیامبر! به خاطر بیاور آن روز را که صبحگاهان از <مدینه> از میان بستگان و اهل خود بیرون آمدی
تا برای مؤمنان پایگاههائی برای نبرد با دشمن آماده سازی.در آن روز گفتگوهای زیادی در میان مسلمانان بود و
همان طور که در شرح حادثه احد به زودی اشاره خواهیم کرد درباره انتخاب محل جنگ و این که داخل <مدینه> بوده باشد یا بیرون <مدینه>,
در میان مسلمانان اختلاف نظر شدید بود.پیامبر صل الله علیه واله پس از مشورت کافی نظر اکثریت مسلمانان را که جمع زیادی ازآنان را جوانان تشکیل میدادند
انتخاب کرد و لشکرگاه را به بیرون شهر و دامن کوه احد منتقل ساخت, و طبعاً در این میان, افرادی بودند که در دل, مطالبی پنهان میداشتند
و به جهاتی حاضر به اظهار آن نبودند.جمله آخر آیه به این معنی اشاره کرده میگوید: خداوند هم سخنان شما را میشنید و هم از اسرار درون شما آ گاه بود. (تفسیر نمونه)
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 122 سوره آل عمران (آیات مرتبط با جنگ احد)
إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَاللَّهُ وَلِیُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١٢٢﴾
و آنگاه که دو گروه از شما ترسان و در اندیشه فرار بودند و خدا یارآنها بود و باید اهل ایمان به خدا توکل کنند.
تفسیر
(همت )تصمیم و عزمی است که دردل برای کاری جزم کرده باشند و کلمه (فشل ) ضعف توأم با ترس است ،بعضی مفسرین می گویند:در اینجا ضعف و ترس در آنها خطور نمود، اما سیاق ، مدح است ، یعنی خداوند چون آنها را یاری نمود،ضعف و سستی در آنها مستقر نشدو این دو طائفه بنوحارثه و بنوسلمه بودند، لکن ضعف در مؤمنان راه ندارد وخداوند با این خطاب مؤمنان را موعظه می نماید و ملامت می کند و سیاق مدح نیست ، بلکه ملامت است ،چون مؤمن سزاوار نیست که سستی نماید،در حالیکه می داند خدا ولی اوست و هر کس به خدا توکل کند،خدا او را کفایت می کند و امراو را به انجام می رساند و او را پست و خوار نمی کند.(ومن یتوکل علی الله فهو حسبه ، ان الله بالغ امره ،قدجعل الله لکل شیی ءقدرا)،(هر کس به خدا توکل کند خدا او را کفایت می کند، بدرستی خدا امر خود را به انجام می رساند و به تحقیق خداوند برای هر چیز، مقداری قرار داده است ) .
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۲۲ آل عمران(احسن الحدیث)
122- ﺇِﺫْ ﻫَﻤَّﺖْ ﻃﺎﺋِﻔَﺘﺎﻥِ ﻣِﻨْﻜُﻢْ ﺃَﻥْ ﺗَﻔْﺸَﻠﺎ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَﻟِﻴُّﻬُﻤﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻃﺎﺋﻔﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺑﻨﻮ ﺳﻠﻤﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺍﻭﺱ ﻭ ﺑﻨﻮ ﺣﺎﺭﺛﻪ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺧﺰﺭﺝ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠَّﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺑﺎ ﺳﻴﺼﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻧﺪ، ﻳﻌﻨﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩﻧﺪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﻳﺎﺭ ﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ، ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻳﺎﺭ ﻭ ﺣﺎﻣﻰ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺳﺴﺖ ﮔﺮﺩﻧﺪ. ﻭَ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻓَﻠْﻴَﺘَﻮَﻛَّﻞِ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﻳﻌﻨﻰ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺳﺴﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻛﺎﺭﺳﺎﺯ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﻋﻤﻞ ﺷﻮﻧﺪ.
ایات سوره ال عمران ایه 122تفسیر نمونه
سپس به گوشه دیگرى از این ماجرا اشاره کرده مىفرماید:
«در آن هنگام دو طایفه از مسلمانان (که طبق نقل تواریخ «بنو سلمه»
از قبیله اوس و «بنو حارثه» از قبیله خزرج بودند) تصمیم گرفتند
که سستى به خرج دهند و از وسط راه به مدینه باز گردند
(إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا).
علت این تصمیم شاید این بود که آنها از طرفداران نظریه
«جنگ در شهر» بودند و پیامبر با نظر آنها مخالفت کرده بود،
اما چنانکه از ذیل آیه استفاده مىشود.
آن دو طایفه به زودى از تصمیم خود بازگشتند،
و به همکارى با مسلمانان ادامه دادند،
لذا قرآن مىگوید:
«خداوند یاور و پشتیبان این دو طایفه بود و افراد با ایمان باید بر خدا تکیه کنند»
(وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ)
به نام خدا
ترجمه و تفسیر ایه 123 سوره آل عمران (آیات مرتبط با جنگ احد)
وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿١٢٣﴾
وحقیقتاخدا شما را در جنگ بدر یاری کرد و بر دشمن غلبه داد،با آنکه شما از هرجهت در برابر دشمن ضعیف بودید،پس خدا ترس و با تقوی شوید تا شایدشکر نعمتهای او را به جای آورید.
تفسیر
آیه شریفه در مقام تکمیل عتاب قبلی است ،یعنی سزاوار نبود که از شما مؤمنین آثار سستی و ضعف مشاهده شود،با اینکه خدا ولی شماست ، و یا اینکه خدا شما را که در بدر و ذلیل بودید،یاری فرمود،باآنکه مشرکین در بدر صاحب شوکت و قوت بودند و شکر دائر مدار تقواست وتقوی سبب شکر می باشد.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۲۳ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
123- ﻭَ ﻟَﻘَﺪْ ﻧَﺼَﺮَﻛُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺑِﺒَﺪْﺭٍ ﻭَ ﺃَﻧْﺘُﻢْ ﺃَﺫِﻟَّﺔٌ ﻓَﺎﺗَّﻘُﻮﺍ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻟَﻌَﻠَّﻜُﻢْ ﺗَﺸْﻜُﺮُﻭﻥَ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺑﻌﺪﻯ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﺠﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻰ: ﭼﺮﺍ ﺳﺴﺖ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ؟! ﻭ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻳﺪ؟!! ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﺣﻴﺚ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﺕ ﺿﻌﻴﻒ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﻭﻟﻰ ﺧﺪﺍ ﻳﺎﺭﻳﺘﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺘﺮﺳﻴﺪ (ﺗﻘﺼﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﮕﺮﺩﻥ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺎﻧﺪﺍﺯﻳﺪ) ﺗﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﺷﻜﺮﮔﺰﺍﺭ ﺑﺎﺷﻴﺪ.
(آیه 123)- از اینجا به بعد آیاتى است که براى تقویت روحیه، شکستخورده مسلمانان در یک حالت بحرانى نازل گردید، نخست در آن اشاره به پیروزى چشمگیر مسلمانان در میدان بدر شده تا با یادآورى آن خاطره، به آینده خویش دلگرم شوند و لذا مىفرماید: «خداوند شما را در بدر پیروزى داد در حالى که نسبت به دشمن ضعیف، و از نظر عده و تجهیزات قابل مقایسه با آنها نبودید» (وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ).
عدد شما 313 نفر با تجهیزات کم، و مشرکان بیش از هزار نفر و با تجهیزات فراوان بودند.
«حال که چنین است، از خدا بپرهیزید، و از تکرار مخالفت فرمان پیشواى خود، یعنى پیامبر اجتناب کنید تا شکر نعمتهاى گوناگون او را بجاى آورده باشید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ). تفسیر نمونه
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 124 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
اذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ ﴿١٢٤﴾
هنگامی که به مؤمنان گفتی :آیا خداوند با سه هزار فرشته که به یاری شما فرستاد، شما را کفایت نکرد؟
تفسیر
یعنی در روزی که جنگ بدر واقع شد،خداوند شما را یاری نمود با سه هزار فرشته مرسل و این امر به جهت تشویق مؤمنان است ، به اینکه در راه خدا ثابت قدم باشند و (امداد)به معنای مدد رساندن مستمر است .
تفسیر المیزان
ترجمه و تفسیر آیه 125 سوره آل عمران
بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ ﴿١٢٥﴾
بلی ،اگر صبر در جهاد داشته باشیدوپرهیزگار باشید، چون کافران بر سر شما شتابان بیایند، پروردگارتان ، شما راباپنج هزار فرشته نشاندار مدد می رساند.
تفسیر
یعنی صبر و پایداری و تقوی شرط لازم برای یاری خداوند است و(فور)از ریشه (فوران )به معنای جوشش و غلیان است و به عنوان استعاره در مورد سرعت و عجله بکار می رود تا مناسب حالت آمادگی باشد،پس (من فورهم هذا)یعنی همین ساعت (مسومین )یعنی داغ زده ونشان دار و درآیه شریفه درباره عذاب فرعونیان می فرماید(یسومونکم سوءالعذاب )،یعنی شما را به بدترین وضع شکنجه می کردند.
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۲۴ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
124- ﺇِﺫْ ﺗَﻘُﻮﻝُ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ ﺃَ ﻟَﻦْ ﻳَﻜْﻔِﻴَﻜُﻢْ ﺃَﻥْ ﻳُﻤِﺪَّﻛُﻢْ ﺭَﺑُّﻜُﻢْ ﺑِﺜَﻠﺎﺛَﺔِ ﺁﻟﺎﻑٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤَﻠﺎﺋِﻜَﺔِ ﻣُﻨْﺰَﻟِﻴﻦَ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﺁﻳﻪ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩ: ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﻚ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻛﺮﺩ. ﺍﻳﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺍﺳﺘﻐﺎﺛﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺣﻴﺚ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻰ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻣﺪﻩ: ﺇِﺫْ ﺗَﺴْﺘَﻐِﻴﺜُﻮﻥَ ﺭَﺑَّﻜُﻢْ ﻓَﺎﺳْﺘَﺠﺎﺏَ ﻟَﻜُﻢْ ﺃَﻧِّﻰ ﻣُﻤِﺪُّﻛُﻢْ ﺑِﺄَﻟْﻒٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤَﻠﺎﺋِﻜَﺔِ ﻣُﺮْﺩِﻓِﻴﻦَ ﺍﻧﻔﺎﻝ/ 9 ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺁﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻠﻚ ﺩﻭﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺩﻳﻒ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﺎ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺁﻳﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺳﺖ.
تفسیر آیه ۱۲۵ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
125- ﺑَﻠﻰ ﺇِﻥْ ﺗَﺼْﺒِﺮُﻭﺍ ﻭَ ﺗَﺘَّﻘُﻮﺍ ﻭَ ﻳَﺄْﺗُﻮﻛُﻢْ ﻣِﻦْ ﻓَﻮْﺭِﻫِﻢْ ﻫﺬﺍ ﻳُﻤْﺪِﺩْﻛُﻢْ ﺭَﺑُّﻜُﻢْ ﺑِﺨَﻤْﺴَﺔِ ﺁﻟﺎﻑٍ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻤَﻠﺎﺋِﻜَﺔِ ﻣُﺴَﻮِّﻣِﻴﻦَ ﺑﺎﺯ ﺁﻳﻪ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻣﺪﻥ ﭘﻨﺠﻬﺰﺍﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﺎﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻘﻮﻯ ﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻓﻮﺭﻯ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻗﺒﻠﻰ ﻣﻄﻠﻖ ﺫﻛﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﺴﻮﻣﻴﻦ ﺑﺼﻴﻐﻪ ﻓﺎﻋﻞ ﻳﻌﻨﻰ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﻠﺎﻣﺘﺪﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎم ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ: ﺭﻭﺯ ﺑﺪﺭ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﻫﺎﻯ ﺳﻔﻴﺪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﺮﺍﺋﻂ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﭘﻨﺠﻬﺰﺍﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻗﻮم ﻟﻮﻁ ﻭ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴّﻠﺎم ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺑﺸﻜﻞ ﺁﺩﻣﻰ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺁﻳﻨﺪ ﭘﺲ ﻋﻠﺎﻣﺖ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻋﻴﺎﺷﻰ ﺍﺯ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺎﺩﻕ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ: ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﻣﺤﻤّﺪ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺪﺭ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺑﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ (ﺻﺎﺣﺐ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎم) ﺭﺍ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﻨﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﻨﺠﻬﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 126 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلا بُشْرَى لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿١٢٦﴾
ترجمه
و خدا آنها را نفرستاد، مگربرای آنکه به شما مژده فتح بدهند و دل شما را به نصرت خدا مطمئن کنند و فتح نیست مگر از جانب خداوند توانای دانا به عواقب امور
تفسیر
،منظور از(عند)مقام ربوبی است که تمام اوامرو فرامین بدان جا منتهی می شود و هیچ یک از اسباب ، از آن مستقل و بی نیازنیست و مقصود آنست که ملائکه مدد رسان در امر یاری هیچ استقلالی از خودندارند،بلکه آنها اسباب ظاهری هستند که بشارت و آرامش قلبی را برای شمامی آفرینند، نه آنکه فتح و پیروزی شما مستند به یاری آنها باشد و این یاری آنهاشما را از خدا بی نیاز کند، اما حقیقت یاری و نصر از جانب خدای سبحان است که عزیز است و هرگز مغلوب نمی شود و حکیم است ،یعنی هیچگاه دچار جهل نمی گردد و قضا و قدرش به تناسب حکمتش جریان دارد.
تفسیر المیزان
ترجمه و تفسیر آیه 127 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خَائِبِینَ ﴿١٢٧﴾
ترجمه
تا گروهی از کافران را هلاک گرداند یا ذلیل و خوار کند که از مقصود خود نا امید بازگردند.
تفسیر
(قطع طرف )کنایه از کاستن عده و تضعیف نیروی کفار به کشتن و اسیرگرفتن و گرفتن سرزمین و غلبه بر آنان به جبر و به غنیمت گرفتن اموال ایشان وشکست دادن کفار است ، همچنانکه در جنگ بدر واقع شد،و(کبت )به معنای خوار کردن و به خشم آوردن است ،ودرجنگ بدر70 نفر از کفارکشته و 70نفراسیر شدندو ابوسفیان گفت : به زنان اجازه گریه ندهید تاکینه آنها علیه مسلمین ازبین نرود و چون درجنگ احد غالب شدند اجازه گریه به آنها داد.
تفسیر المیزان
126- ﻭَ ﻣﺎ ﺟَﻌَﻠَﻪُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺇِﻟَّﺎ ﺑُﺸْﺮﻯ ﻟَﻜُﻢْ ﻭَ ﻟِﺘَﻄْﻤَﺌِﻦَّ ﻗُﻠُﻮﺑُﻜُﻢْ ﺑِﻪِ ﻭَ ﻣَﺎ ﺍﻟﻨَّﺼْﺮُ ﺇِﻟَّﺎ ﻣِﻦْ ﻋِﻨْﺪِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟْﻌَﺰِﻳﺰِ ﺍﻟْﺤَﻜِﻴﻢِ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻋﻴﻦ ﺁﻳﻪ ﺩﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻧﻔﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﺟﺮﺍﻯ ﺑﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻕ ﻛﻪ ﺫﻳﻞ ﺁﻥ ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻋَﺰِﻳﺰٌ ﺣَﻜِﻴﻢٌ ﺍﺳﺖ، ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺁﻳﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﺤﻞ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﻧﺰﻭﻝ ﻣﻠﺎﺋﻜﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻇﺎﻫﺮﻯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻳﺎﺭﻯ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺘﻘﻠﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻟﻔﻆ ﻋﺰﻳﺰ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﮕﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﻳﻦ ﻛﺎﺭﻫﺎ ﺗﻮﺍﻧﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺣﻜﻤﺖ ﻛﺎﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
شرح آیات ۱۲۶ و ۱۲۷ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
127- ﻟِﻴَﻘْﻄَﻊَ ﻃَﺮَﻓﺎً ﻣِﻦَ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻛَﻔَﺮُﻭﺍ ﺃَﻭْ ﻳَﻜْﺒِﺘَﻬُﻢْ ﻓَﻴَﻨْﻘَﻠِﺒُﻮﺍ ﺧﺎﺋِﺒِﻴﻦَ ﻇﺎﻫﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻟﻴﻘﻄﻊ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻧَﺼَﺮَﻛُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ 123 ﻛﻪ ﮔﺬﺷﺖ، ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻗﻄﻊ ﻃﺮﻑ ﺑﻪ ﻧﻈﺮم ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﻗﺮﻳﺶ ﻭ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻳﻜﺒﺘﻬﻢ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻧﻔﺮ ﻭ ﺍﺳﻴﺮ ﺷﺪﻥ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﻧﻔﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﻛﻔﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ:
ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺪﺭ ﻳﺎﺭﻯ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻃﺮﻓﻰ ﺍﺯ ﻛﻔﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ (ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺐ ﺷﻤﺎ ﻛﻨﺪ) ﻭ ﻳﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻜﺴﺖ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ. ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻤﻮﺟﺐ ﺁﻳﻪ ﻭَ ﺇِﺫْ ﻳَﻌِﺪُﻛُﻢُ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺇِﺣْﺪَﻯ ﺍﻟﻄَّﺎﺋِﻔَﺘَﻴْﻦِ ﺃَﻧَّﻬﺎ ﻟَﻜُﻢْ ﺍﻧﻔﺎﻝ/ 7 ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻳﺎ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻗﺮﻳﺶ ﺭﺍ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺩﻭ ﭼﻴﺰ ﺭﺍ ﺑﻤﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﻟﻌﻴﺮ ﺍﻭ ﺍﻟﻨﻔﻴﺮ
ﻳﺎ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﻳﺎ ﻟﺸﮕﺮﻳﺎﻥ، ﺍﻟﻨﻬﺎﻳﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﻭﻣﻰ ﻋﻤﻠﻰ ﺷﺪ، ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﻭﻟﻰ ﻛﻔﺎﺭ ﺭﺍ ﺷﻜﺴﺖ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
به نام خدا
ترجمه و تفسیر آیه 128 سوره آل عمران (آیات جنگ احد)
لَیْسَ لَکَ مِنَ الأمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٢٨﴾
ترجمه
ای پیامبر به دست تو کاری نیست ، اگر بخواهدبه لطف خود از آن کفاردر گذرد و اگر بخواهد به جرم آنکه مردمی ستمگرند آنها را عذاب کند.
تفسیر
،یعنی زمام مسأله قطع و کبت بدست خداست و رسول خدا در آن دخالتی ندارد تاوقتی به دشمن غلبه یافتند پیامبر را مدح کنند وعمل و تدبیر او را بستایند،وبرعکس اگر مثل روز احد از دشمن شکست خوردند آن حضرت را ملامت وتوبیخ کنند و جمله (اویتوب ...)عطف به فعل (لیقطع طرفا)است ،یعنی این عمل برای آن بود که یا آنها را موفق به توبه نماید یا آنها را عذاب کند، چون خدا مالک همه چیز است ، پس هر کس را بخواهد می آمرزد یا عذاب می کند و سبب عذاب آنهاهم ستمگر بودن ایشان است ،لذا مستحق عذاب الهی هستند.
تفسیر المیزان
ترجمه و تفسیر آیه 129 سوره آل عمران(آیات جنگ احد)
وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿١٢٩﴾
ترجمه
هرچه در آسمانها و زمین است متعلق به خداست ،هرکه را خواهد ببخشد و هرکه را خواهد عذاب کند و خدا نسبت به خلق بسیارآمرزنده و مهربان است.
تفسیر
بیان این مطلب است که توبه و آمرزش به خدا بازمی گرددو مغفرت و رحمت او بر عذاب و غضبش سبقت گرفته است .
تفسیر المیزان
تفسیر آیه ۱۲۸ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
128- ﻟَﻴْﺲَ ﻟَﻚَ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﺷَﻰْ ءٌ ﺃَﻭْ ﻳَﺘُﻮﺏَ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢْ ﺃَﻭْ ﻳُﻌَﺬِّﺑَﻬُﻢْ ﻓَﺈِﻧَّﻬُﻢْ ﻇﺎﻟِﻤُﻮﻥَ ﺟﻤﻠﻪ ﻟَﻴْﺲَ ﻟَﻚَ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﺷَﻰْ ءٌ ﺩﺭ ﺟﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺍﺳﺖ ﻓَﻠَﻢْ ﺗَﻘْﺘُﻠُﻮﻫُﻢْ ﻭَ ﻟﻜِﻦَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻗَﺘَﻠَﻬُﻢْ ﻭَ ﻣﺎ ﺭَﻣَﻴْﺖَ ﺇِﺫْ ﺭَﻣَﻴْﺖَ ﻭَ ﻟﻜِﻦَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺭَﻣﻰ ﺍﻧﻔﺎﻝ/ 17 ﻳﻌﻨﻰ ﺷﻤﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻜﺸﺘﻴﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﺳﻨﮕﺮﻳﺰﻩ ﺑﺴﻮﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻰ ﺗﻮ ﻧﻴﺎﻧﺪﺍﺧﺘﻰ ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺫﻛﺮ ﻟﻴﺲ ﻟﻚ ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻄﻊ ﻭ ﻛﺒﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﺪﺡ ﻭ ﺫﻣﻰ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺸﻮﺩ، ﺍﻭ ﻳﺘﻮﺏ ﻋﻄﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﻟﻴﻘﻄﻊ ﻳﻌﻨﻰ ﻳﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﺩ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺑﺸﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻇﺎﻟﻤﻨﺪ، ﺑﻨﻈﺮم ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺗﻮﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﻴﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﻜﺸﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ ﺍﺧﺬ ﻏﺮﺍﻣﺖ ﺁﺯﺍﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻳﻌﺬﺑﻬﻢ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺳﻴﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﺪ ﻭﻟﻰ ﺷﻖ ﺍﻭﻝ (ﻏﺮﺍﻣﺖ ﮔﺮﻓﺘﻦ) ﺑﻮﻗﻮﻉ ﭘﻴﻮﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻜﺸﺖ (ﻣﮕﺮ ﺑﻌﻀﻰ ﺭﺍ) ﺧﻠﺎﺻﻪ ﺩﻭ ﺁﻳﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺍﺯ ﻗﻄﻊ ﻭ ﻛﺒﺖ ﻳﻜﻰ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻛﺒﺖ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻛﻔﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮﺑﻪ ﻭ ﻋﺬﺍﺏ ﻧﻴﺰ ﻓﻘﻂ ﺗﻮﺑﻪ ﻭ ﻋﻔﻮ ﺑﺎ ﻏﺮﺍﻣﺖ ﻣﺼﺪﺍﻕ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩ ﻟَﻴْﺲَ ﻟَﻚَ ... ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﺑﻄﻰ ﺑﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
تفسیر آیه ۱۲۹ سوره آل عمران(احسن الحدیث)
129- ﻭَ ﻟِﻠَّﻪِ ﻣﺎ ﻓِﻰ ﺍﻟﺴَّﻤﺎﻭﺍﺕِ ﻭَ ﻣﺎ ﻓِﻰ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻳَﻐْﻔِﺮُ ﻟِﻤَﻦْ ﻳَﺸﺎءُ ﻭَ ﻳُﻌَﺬِّﺏُ ﻣَﻦْ ﻳَﺸﺎءُ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻏَﻔُﻮﺭٌ ﺭَﺣِﻴﻢٌ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻳﻚ ﺣﻜﻢ ﻛﻠﻰ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﻋﻠﺖ ﺍﻭ ﻳﺘﻮﺏ- ﺍﻭ ﻳﻌﺬﺏ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺳﺎﺑﻖ ﺍﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ: ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭﻟﻰ ﺟﻤﻠﻪ ﻭَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻏَﻔُﻮﺭٌ ﺭَﺣِﻴﻢٌ ﺣﺎﻛﻰ ﺍﺯ ﺳﺒﻘﺖ ﺭﺣﻤﺖ ﺑﺮ ﻏﻀﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺬﺍ ﺍﺳﻴﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻓﺪﻳﻪ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻃﻌﻤﻪ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻧﮕﺮﺩﻳﺪﻧﺪ.
ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﻴﺶ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﻔﺎﺭ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ، ﺁﻳﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻨﺎﻓﻰ ﺳﺮﺍﭘﺎﻯ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺻﺮﻳﺢ ﻋﻘﻞ ﻧﻴﺴﺖ؟! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻯ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺍﻧﺒﻴﺎ ﻭ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎﻯ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ، ﺁﻳﺎ ﻣﻌﻘﻮﻝ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺪﺍﻯ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﺑﻪ ﺍﻧﺒﻴﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﻮﺭﺯﺩ ﻛﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻳﺸﺎﻥ ﺁﺷﻨﺎ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﻰ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﻔﺎﺭ ﺭﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﺠﺖ ﺧﺎﻟﺺ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻤﺎم ﺷﻮﺩ؟! ﻭ ﺁﻳﺎ ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻛﻔﺎﺭ ﺭﺍ ﻳﻜﻰ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ؟!. ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﻭﻟﻰ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ" ﺍﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺎ ﻳﻬﺪﻯ ﺍﻟﻘﻮم ﺍﻟﻜﺎﻓﺮﻳﻦ" ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺟﻤﻠﻪ" ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻳﻌﺼﻤﻚ ﻣﻦ ﺍﻟﻨﺎﺱ" ﺭﺍ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩﻩ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﻌﻪ ﺍﻃﻠﺎﻕ ﺁﻥ ﺗﺼﺮﻑ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻃﻠﺎﻕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺤﻨﺖ ﻫﺎ، ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻏﻴﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﺗﻘﻴﻴﺪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺭﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﻣﻤﻜﻦ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺑﺮﺳﺪ، ﺣﺎﻟﺎ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﻴﻦ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﺑﻘﺘﻞ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ، ﻭ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺷﻮﺭﻳﺪﻩ ﻭ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺳﺎﺯﻧﺪ، ﻭ ﻳﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺗﻬﻤﺖ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﺭﺗﺪﺍﺩ ﻣﺮﺩم ﺍﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﻳﺎ ﺣﻴﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻋﻤﻞ ﺑﺮﺳﺪ ﺧﻔﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺭ ﻛﻨﻨﺪ، ﻭ ﻟﻴﻜﻦ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻛﻠﻤﻪ ﺣﻖ ﻭ ﺩﻳﻦ ﻣﺒﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺠﺎ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻭ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻛﻤﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻛﻠﺎم ﻋﺰﻳﺰ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ:" ﺍﻥ ﻳﺸﺎ ﻳﺬﻫﺒﻜﻢ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻭ ﻳﺎﺕ ﺑﺁﺧﺮﻳﻦ ﻭ ﻛﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻰ ﺫﻟﻚ ﻗﺪﻳﺮﺍ" .
ﻭ ﺍﻣﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﻭم: ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﻛﻔﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ، ﻛﻔﺮ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺁﻳﻪ ﺍﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺘﻀﻤﻦ ﺣﻜﻢ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﺍﺳﺖ، ﺣﻜﻤﻰ ﻛﻪ ﺟﻤﻠﻪ" ﻣﺎ ﺍﻧﺰﻝ ﺍﻟﻴﻚ ﻣﻦ ﺭﺑﻚ- ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﺘﻮ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ" ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﻛﻤﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺣﺞ، ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ ﺧﺼﻮﺹ ﺣﺞ ﺭﺍ ﻛﺎﻓﺮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ:" ﻭ ﻣﻦ ﻛﻔﺮ ﻓﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻏﻨﻰ ﻋﻦ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ" ﻧﻪ ﻛﻔﺮﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺍﺳﺘﻜﺒﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺗﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻳﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ" ﻣﺎ ﺍﻧﺰﻝ ﺍﻟﻴﻚ ﻣﻦ ﺭﺑﻚ" ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﻣﺎ ﺳﺎﺑﻘﺎ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﻳﺮﻓﺘﻴﻢ، ﻭ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻫﻢ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﺷﻮم ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻛﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺮﺳﺸﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﻰ ﺩﻫﺪ، ﻧﻈﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻛﻪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:" ﺍﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺎ ﻳﻬﺪﻯ ﺍﻟﻘﻮم ﺍﻟﻔﺎﺳﻘﻴﻦ" ﻭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ:" ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺎ ﻳﻬﺪﻯ ﺍﻟﻘﻮم ﺍﻟﻈﺎﻟﻤﻴﻦ" ﻛﻪ ﻣﻌﻠﻮم ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺁﻳﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﻪ ﻓﺴﻖ ﻭ ﻇﻠﻢ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻣﺎ ﺳﺎﺑﻘﺎ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺩﻭم ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﺤﺚ ﻛﺮﺩﻳﻢ.
ﭘﺲ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﺁﻳﻪ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻄﻠﻖ ﺍﻟﻌﻨﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﻟﻄﻤﻪ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺑﻪ ﻛﻠﻤﻪ ﺣﻖ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻧﻮﺭﻯ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﻨﻨﺪ، ﭼﻮﻥ ﺑﻄﻮﺭ ﻛﻠﻰ ﻛﻔﺎﺭ ﻭ ﻇﺎﻟﻤﻴﻦ ﻭ ﻓﺎﺳﻘﻴﻦ ﺍﺯ ﺷﻮﻣﻰ ﻭ ﺑﺪﻯ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﭘﻰ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺳﻨﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺳﻨﺘﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﺧﻠﻖ ﺧﺪﺍ ﺟﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺴﻴﺮ ﺍﺳﺒﺎﺑﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻳﻜﻰ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻣﺴﺒﺒﺎﺕ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻧﻨﺪ ﻋﻮﺽ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺒﺎﺑﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻭ ﻓﻀﻴﻠﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻴﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻧﺎم ﮔﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻃﻠﺎﻕ ﺷﻮﺩ ﻓﺮﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺳﺖ، ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺴﻮﻯ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﺑﺎﻃﻞ ﻭ ﻓﺎﺳﺪ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﻛﻨﻨﺪ، ﺁﺭﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻭ ﻟﻴﻜﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﺷﻮﻛﺖ ﺷﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺧﺪﺍ ﺍﺭﺯﺍﻧﻴﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺯﺑﻮﻥ ﻭ ﻋﺎﺟﺰ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻣﺴﺎﻋﻰ ﺷﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺣﻴﺎﻧﺎ ﻭ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﻗﺪم ﻛﻮﺗﺎﻩ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻛﺎﺭﺷﺎﻥ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻳﺎﺑﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﭘﻠﻴﺪ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺋﻞ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻟﻴﻜﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﻌﻠﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺟﺰ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺪﺕ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﺩﻭﺍم ﻧﻴﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎﻟﺁﺧﺮﻩ ﺗﺒﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﺎﻫﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻛﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﺁﺭﻯ" ﻭ ﻟﺎ ﻳﺤﻴﻖ ﺍﻟﻤﻜﺮ ﺍﻟﺴﻴﺊ ﺍﻟﺎ ﺑﺎﻫﻠﻪ" .
خلاصه مطلب فوق اینه که در خصوص این آیه و دستور خداوند به پیامبر اگر کسی مخالفت کرد که به کفر تعبیر شده،خداوند در این کفر و عناد اونها رو هدایت نخواهد کرد و مانع پیشرفت کافران(مخالفان)خواهد شد.ﺟﻤﻠﻪ:" ﻟﻴﺲ ﻟﻚ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﻣﺮ ﺷﻰ ء" ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻯ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﺘﺮﺿﻪ، ﻭ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺍﺵ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﺯﻣﺎم ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻗﻄﻊ ﻭ ﻛﺒﺖ ﺑﺪﺳﺖ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺧﺎﻟﺘﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﻇﻔﺮ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺪﺡ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﻤﻞ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﺎﻳﻨﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﻋﻜﺲ ﺍﮔﺮ ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯ ﺍﺣﺪ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻦ ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺁﺛﺎﺭ ﺷﻮم ﺷﻜﺴﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﺗﻮﺑﻴﺦ ﻭ ﻣﻠﺎﻣﺖ ﻛﻨﻨﺪ، ﻛﻪ ﻣﺜﻠﺎ ﺍﻣﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻧﻜﺮﺩﻯ، ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺪ ﺯﺩﻧﺪ، ﻭ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﮔﻔﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻭ ﺟﻤﻠﻪ:" ﺍﻭ ﻳﺘﻮﺏ ﻋﻠﻴﻬﻢ" ﻋﻄﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺟﻤﻠﻪ" ﻳﻘﻄﻊ ..."، ﻭ ﻭﻗﺘﻰ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻌﺘﺮﺿﻪ:
" ﻟﻴﺲ ﻟﻚ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﻣﺮ ﺷﻰ ء" ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﻢ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺁﻳﻪ ﮔﻔﺘﺎﺭﻯ ﺍﺳﺖ ﻣﺘﺼﻞ، ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺗﻮﺑﻪ ﺷﺪ، ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﺍﻣﺮ ﺗﻮﺑﻪ ﻭ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ:" ﻭ ﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﻓﻰ ﺍﻟﺴﻤﺎﻭﺍﺕ ﻭ ﻣﺎ ﻓﻰ ﺍﻟﺎﺭﺽ ..." ﻭ ﻣﻌﻨﺎﻯ ﻫﺮ ﺳﻪ ﺁﻳﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻣﺘﻘﻦ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺘﻞ ﻭ ﺍﺳﻴﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻔﺎﺭ ﻋﺪﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻢ، ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺑﺒﺮﺩ، ﻭ ﻳﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﺒﺖ ﻛﻨﺪ، ﻳﻌﻨﻰ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺧﻔﻴﻒ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺗﻠﺎﺷﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻰ ﺛﻤﺮ ﺳﺎﺯﺩ، ﻭ ﻳﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﺷﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻳﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺬﺍﺑﺸﺎﻥ ﻛﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻗﻄﻊ ﻭ ﻛﺒﺖ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ، ﺗﺎ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺏ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻭ ﺩﺭ ﻏﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﻜﻮﻫﺶ ﺷﻮﻯ، ﻭ ﺍﻣﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﻭ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﻚ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﻭ ﻏﻀﺒﺶ ﭘﻴﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﻏﻔﻮﺭ ﻭ ﺭﺣﻴﻢ ﺍﺳﺖ.