-
پرسش عارفی از یکی از اغنیا
جمعه 18 دی 1394 00:48
پرسش عارفی از یکی از اغنیا یکی از عرفا روزی از یکی از اغنیا پرسید:دنیا را دوست داری؟گفت:بسیار.پرسید:برای بدست آوردن آن کوشش می کنی؟ گفت :بلی .سپس عارف گفت:در اثر کوشش،آن چه می خواهی بدست آوری؟ گفت:متاسفانه تاکنون به دست نیاورده ام.عارف گفت:این دنیایی که تاکنون با همه ی کوشش هایت آن را به دست نیاورده ای،پس چطور آخرتی...
-
انا اعطیناک من لدنا علما
جمعه 18 دی 1394 00:41
در سال قحط که مردم سخت در فشار و مضیقه بودند یکی از دانشجویان دینی (طلبه ) ماده سگی را دید افتاده و بچه هایش بپستان او آویخته اند هر قدر ماده سگ می خواست برخیزد از ضعف نمی توانست ، نیرو و حرکت خود را از دست داده بود، دانشجو دلش بر وضع آن حیوان بسیار سوخت و غریزه ترحم و حس معاونت در او تحریک شد، چون چیزی نداشت که باو...
-
معراج پیامبر
جمعه 18 دی 1394 00:40
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم در شب هفدهم ماه مبارک رمضان که پیغمبر صلى الله علیه و آله به معراج تشریف برد و همه جا را دید و در همان شب مراجعت فرمود. صبح آن شب ، شیطان خدمت آن سرور مشرف شد و عرض کرد: یا رسول الله ! شب گذشته که به معراج تشریف بردید، در آسمان چهارم طرف چپ ((بیت المعمور)) منبرى بود، شکسته و سوخته و...
-
پند بهلول
جمعه 18 دی 1394 00:37
روزی بهلول بر هارونالرشید وارد شد. خلیفه گفت: مرا پندی بده! بهلول پرسید: اگر در بیابانی بیآب، تشنهگی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعهای آب که عطش تو را فرو نشاند چه میدهی؟ گفت : ... صد دینار طلا. پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟ گفت: نصف پادشاهیام را. بهلول گفت: حال اگر به حبس...
-
سجده خدا
جمعه 18 دی 1394 00:36
روزی حضرت داوود ... روزی حضرت داوود از یک آبادی میگذشت. پیرزنی را دید بر سر قبری زجه زنان. نالان و گریان. پرسید: مادر چرا گریه می کنی؟ پیرزن گفت: فرزندم در این سن کم از دنیا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر کرد؟ پیرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش. پیرزن گفت: چرا؟ پیامبر فرمود: بعد از ما گروهی بدنیا می...
-
همنشینی با موسی علیه السلام
جمعه 18 دی 1394 00:36
همنشینی با موسی علیه السلام روزی حضرت موسی علیه السلام هنگام مناجات با خدا عرض کرد: خدایا! مایلم یکی از همنیشنان بهشتی ام را ببینم. خداوند، مرد قصابی را به او معرفی کرد. حضرت موسی علیه السلام با کمال اشتیاق به دکان مرد قصاب رفت و از دیدن او خوشحال شد، با خود گفت: چقدر خوب است اعمال و کردار او را تحت نظر قرار بدهم تا...
-
مرگ و اجل
جمعه 18 دی 1394 00:35
حکمت خدا در روزگاران گذشته، قومی نزد پیامبر خود آمدند و گفتند: از خداوند بخواه مرگ را از میان ما بردارد. آن پیامبر دعا کرد و خداوند استجابت فرمود و مرگ را از میان آنان برداشت. با گذشت ایام، به تدریج جمعیت آنها زیاد شد، به طوری که ظرفیت خانه ها گنجایش افراد را نداشت. کم کم کار به جایی رسید که سرپرست یک خانواده صبح زود...
-
عزت
جمعه 18 دی 1394 00:32
ای مالک:اگرشب هنگام کسی رامشغول گناهی دیدی ,فردابه آن چشم نگاهش مکن شایدسحرتوبه کرده باشدوتوندانی...امام علی (ع) روزی شخصی نزد امام صادق ع آمد و از تنگدستی خود شکایت کرد و گفت که بسیار فقیر شده ام و درامدم خرجم را کفایت نمی کند،حضرت به یکی از یارانش فرمود :برو فلان مقدار دینار تهیه کن و به او بده. تا ان صحابی رفت پول...
-
حضرت محمد
جمعه 18 دی 1394 00:31
حضرت محمد(ص):برترین ایمان آن است که بدانی خدا همه جا با توست حضرت محمد(ص):بهترین کارها در پیش خدا نگه داری زبان است حضرت محمد(ص):محبوب ترین بندگان پیش خدا کسی است که برای بندگان خدا سودمندتر است حضرت محمد(ص):محبوبترین کارها نزد خداوند کاریست که دوام آن بیشتر باشد اگرچه اندک باشد حضرت محمد(ص):در طلب دنیا معتدل باشید...
-
مشکلات زندگی
جمعه 18 دی 1394 00:30
استادی درشروع کلاس درس ، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند.بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است ؟ شاگردان جواب دادند 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم ........ استاد گفت : من هم بدون وزن کردن ، نمی دانم دقیقا" وزنش چقدراست . اما سوال من این است : اگر من این لیوان آب را چند...
-
خدا و گنجشک
جمعه 18 دی 1394 00:29
گنجشک و خدا! روزها میگذشت اما گنجشک با خدا هیچ نمیگفت، هربار فرشتگان سراغش را میگرفتند خدا میگفت: میآید، من تنها گوشی هستم که غصههایش را میشنود و یگانه قلبیام که دردهایش را در خود نگه میدارد و سرانجام گنجشک روی شاخهای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، اما باز هم هیچ نگفت تا خدا لب به سخن گشود:...
-
خدایا شکر
جمعه 18 دی 1394 00:27
روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می...
-
خوشبختی
جمعه 18 دی 1394 00:26
شخصی به عالمی گفت “من خوشبختی می خواهم” عالم پاسخ داد : نخست “من” را حذف کن که حکایت از نفس دارد ؛ سپس “میخواهم” را حذف کن که حکایت از میل و خواسته دارد… اکنون آنچه که با تو باقی می ماند خوشبختی است !
-
یدالله
جمعه 18 دی 1394 00:25
رﻭﺯﯼ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺳﻨﯽ ﺑﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ پایین ﻣﯽ آﻣﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﻏﻠﻮ می کنید ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﺪﺍﻟﻠﻪ می گویید! ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ پاسخ داد: ﺍﮔﺮ ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ عالم سنی ﮔﻔﺖ: ﺳﺨﻦ ﻋُﻤﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ. ﻋﻼﻣﻪ، ﺳﺮﯾﻊ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺐ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﺍی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺭ آﻥ ﺑﻮﺩ: ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ...
-
شیعیان ما
جمعه 18 دی 1394 00:22
«شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند؛ اگر ما را بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد.» یکی از علمای وارسته و برجسته ی نجف به کربلای معلّی مشرّف می شود و در حرم مطهّر حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام به محضر حضرت مهدی أرواحنا فداه شرفیاب می گردد. امام زمان علیه السّلام به او می فرمایند: «فلانی، ببین این جا که...
-
شیعیان ما
جمعه 18 دی 1394 00:21
شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلایَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحیاءِ اَمرِنا اَلَّذینَ اِن غَضِبوا لَم یَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم یُسرِفوا، بَرَکَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛ شیعیان ما کسانى اند که در راه ولایت ما بذل و بخشش مى کنند، در راه دوستى ما به یکدیگر محبت مى نمایند، در...
-
امرزش گناهان
جمعه 18 دی 1394 00:19
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی مسجد شد. در راه مسجد، مرد به زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به...
-
بیزاری پیامبر بزرگوار
جمعه 18 دی 1394 00:18
رسول اکرم (ص) : روزی رسول خدا (ص) در حین عبور از کوچه ای بعضی از کودکان را در حال بازی دید و فرمود : وای بر فرزندان آخرالزمان از پدرانشان عرض شد یا رسول الله (ص) از پدران مشرک آنها فرمود : نه بلکه از پدران مسلمان ایشان که هیچ چیز از فرائض و احکام مذهبی را به آنان نمی آموزند و اگر خود فرزندان به دنبال فراگیری پاره ای...
-
قرض دار
جمعه 18 دی 1394 00:16
رسول خدا (ص) : قرض داری که حقوق مردم را نپرداخته پس از مرگ در قبرش در غل و زنجیری از آتش است و جز پرداخت قرضش توسط وارثین چیزی غل و زنجیر را باز نمیکند. نهج الفصاحه صفحه 391
-
پیامد زنا
جمعه 18 دی 1394 00:15
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خطاب به امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود : « ای علی ! زنا شش پیامد دارد : سه در دنیا و سه در آخرت . پیامدهای دنیایش این است که : 1 ـ آبرو را می برد . 2 ـ مرگ را شتاب می بخشد . 3 ـ روزی را قطع می کند . و پیامدهای آن در آخرت عبارت است از : 1 ـ سختی در حساب رسی 2 ـ خشم خدای رحمان 3 ـ جاودانگی...
-
سعادت ابدی
جمعه 18 دی 1394 00:14
پس از آن که انسان به معرفت نفس خویش نائل گشت ، در آن مى اندیشد که چه را باید بجوید و چه فعلى را باید انجام دهد تا به سعادت ابدى واصل شود و این از اهم امور است و مادامى که انسان نفس خویش را نشناسد، چگونه مى توان چیزى دیگر را بشناسد؟ و به راستى که اگر او از خویشتن غافل باشد، معرفت طبیعیات چه سودى برایش خواهد داشت ؟!...
-
دعوت به مهمانی
جمعه 18 دی 1394 00:12
چون حضرت سلیمان بعد از مرگ پدرش داود به رسالت و پادشاهی رسید از خداوند خواست که همه جهان و موجودات آن و همه زمین و زمان و عناصر چهارگانه و جن و پری را بدو بخشد. چون حکومت جهان بر سلیمان مسلم شد روزی از پیشگاه قادر مطلق خواست که اجازه دهد تمام جانداران را به صرف یک وعده غذا دعوت کند. حق تعالی او را از این کار بازداشت و...
-
عصبانیت
جمعه 18 دی 1394 00:10
مرحوم حضرت آیت الله العظمی علامه طباطبایی(قدس الله نفسه الزکیه): عصبانیت: گاهی یک عصبانیت،بیست سال انسان را به عقب می اندازد! مرحوم حضرت علامه مهدی نراقی(نور الله قبره الشریف): عذاب همیشگی و نعمت های دائمی: به راستی،بدن انسان،مادی و فناپذیر؛ولی روح او جاودانی است.به همین خاطر،اگر این روح با اخلاق آراسته گردد،در سعادت...
-
شفاعت معصومین علیه السلام
جمعه 18 دی 1394 00:09
یک روز، مرحوم آیت الله میرزا احمد مجتهدی تهرانی که خدا ایشان را غریق رحمت واسعه ی خویش نماید ؛ با حالی خاص به بیان یک روایتی پرداختند که احساس کردم جگرم جلا و صفا پیدا کرد .ایشان فرمودند :روزی فردی آمد خدمت امام معصوم ( امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام که تردید از بنده می باشد ) و به ایشان عرض کرد اگر روزی یکی...
-
هرکس طبق نیت خود عمل میکند
جمعه 18 دی 1394 00:09
امام صادق علیه السلام: إِنَّما خُلِّدَ أَهلُ النّارِ فِى النّارِ لأَِنَّ نیّاتَهُم کانَت فِى الدُّنیا أَن لَو خُلِّدُوا فیها أَن یَعصُوا اللّهَ أَبَدا وَإِنَّما خُلِّدَ أَهلُ الجَنَّةِ فِى الجَنَّةِ لأَِنَّ نیّاتَهُم کانَت فِى الدُّنیا أَن لَو بَقُوا فیها أَن یُطیعُوا اللّهَ أَبَدا فَبِا النِّیّاتِ خُلِّدَ هؤُلاءِ...
-
پوست نازک و تحمل آتش
جمعه 18 دی 1394 00:08
امام على علیه السلام: اِعلَموا اَنَّهُ لَیسَ لِهذَا الجِلدِ الرَّقیقِ صَبرٌ عَلَى النّارِ، فَارحَموا نُفوسَکُم فَإِنَّکُم قَد جَرَّبتُموها فى مَصائِبِ الدُّنیا. أَفَرَأَیتُم جَزَعَ أَحَدِ کُم مِنَ الشَّوکَةِ تُصیبُهُ وَالعَثرَةِ تُدمیهِ وَالرَّمضاءِ تُحرِقُهُ؟! فَکَیفَ إِذا کانَ بَینَ طابِقَینِ مِن نارٍ ضَجیعَ حَجَرٍ،...
-
بزرگترین حکمت
جمعه 18 دی 1394 00:07
روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت: «استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست » استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد. استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد. استاد نوجوان وحشت زده از آب...
-
عاقبت گنهکار
جمعه 18 دی 1394 00:05
موغلامى را نزد عمر آوردند، غلام ، مولاى خود را کشته بود، عمر دستور داد او را بکشند. امیرالمومنین علیه السلام از قضیه خبردار گردیده غلام را به حضور طلبید و به او فرمود: آیا مولایت را کشته اى ؟ غلام : آرى . امیرالمومنین علیه السلام : چرا؟ غلام : با من عمل خلاف نمود. على علیه السلام از اولیاى مقتول پرسید؛ آیا کشته خود را...
-
عدالت و لطف خدا
جمعه 18 دی 1394 00:03
حکایت آموزنده:عدالت و لطف خدا زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت: اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود (ع) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ زن گفت: من بیوه زن هستم و سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته...
-
ذکر بسم الله
جمعه 18 دی 1394 00:00
گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با بسم الله"آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن...