روز مباهله چه روزی است؟
مباهله در اصل از «بَهل» بهمعنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است، اما مباهله بهمعنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.
اعمال روز مباهله
روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.
در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛ چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد.
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین(ع) به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی (ع) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
خدایا ! ؛
همون طور که به پیامبرمون کمک کردى،
ملت مظلوم و نجیب ایران رو هم که از عاشقان راستین رسولت هستن ، در رویارویى با دشمنان بیشمارشون یاری کن ...
آمین
دیروز امام جماعت محل ما،بین نماز ظهر وعصر که بمناسبت عید غدیر بحث ولایت را مطرح میکرد،به آیات 55-58 سوره مائده اشاره کرد و با استفاده از آیه زیر ،گریزی هم به دست دادن آقای ظریف وزیر خارجه کشورمان با اوباما رییس جمهور آمریکا زد
وبا استناد به آیه زیر ،دست دادن ظریف و اوباما را مصداق دوستی با اهل کتاب دانست.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ﴿۵۷﴾
فولادوند: اى کسانى که ایمان آورده اید کسانى را که دین شما را به ریشخند و بازى گرفته اند [چه] از کسانى که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و [چه از] کافران دوستان [خود] مگیرید و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید
از این برداشت و تفسیر ایشان متاثر شدم.همانطور که در پستهای بالا به تفصیل بیان شد،رویکرد کلی قرآن در بحث تولی و تبری مشخص و شرایط و حدود آن بیان شده است و نمی توان یک آیه یا یک جمله را به هر نحوی معنا کرد.
نمی توان در آیه 55(آیه ولایت)،ولی را به معنای سرپرست و امام بگیریم و در آیه 58 مفهوم ولی و اولیا را به کوچکترین حد آن (که حتی منطبق بر معنای کلمه هم نیست)،به دست دادن دو نفر تنزل دهیم.
مطابق نظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان اتخاذ اولیا به معنی سلام وعلیک ظاهری و دست دادن نیست بلکه نزدیکی زیاد در حد اعتماد و سرسپردگی است.خلاصه نظر المیزان بشرح زیر است:
"در مجمع البیان مى گوید: (اتخاذ) به معناى اعتماد کردن بر چیزى است ، به این صورت که شخص به آن دلگرم باشد که در فلان کار به دردم مى خورد و آن را براى آن کار ذخیره بسازد.
و راغب در مفردات خود گفته کلمه : (ولاء) و نیز کلمه (توالى ) به این معنا است که دو چیز و یا چند چیز طورى نسبت به یکدیگر متصل باشند که چیزى از غیر جنس آنها در بین قرار نداشته باشد، و کلمه به عنوان استعاره در معناى نزدیکى استعمال مى شود، حال یا نزدیکى از حیث مکان ، یا از حیث نسبت و خویشاوندى ، یا از حیث دین ، یا از حیث صداقت و نصرت و یا اعتقاد.
و سخن کوتاه اینکه ولایت یک نوع خاصى از نزدیکى چیزى به چیز دیگر است ، بطورى که همین ولایت باعث شود که موانع و پرده ها از بین آن دو چیز بر داشته شود، البته نه همه موانع ، بلکه موانع آن هدفى که غرض از ولایت رسیدن به آن هدف است ،
.....
پس حاصل کلام این شد که مراد از جمله : (لا تتخذوا الیهود و النصارى اولیاء) نهى از دوستى با یهود و نصارا است ،
دوستى به حدى که باعث کشش روحى بین مسلمین و اهل کتاب شود و در نتیجه اخلاق اهل کتاب در بین مسلمین راه یابد چون چنین دوستى سرانجام سیره دینى جامعه مسلمان را که اساس آن پیروى از حق و سعادت انسانها است ، دگرگون ساخته ، سیره کفر در بین آنان جریان مى یابد که اساسش پیروى از هواى نفس و پرستش شیطان و خروج از راه فطرى زندگى است .
لینک
اصحاب رَقیم: نام دیگر اصحاب کهف به سبب نگاشته شدن نام و سرگذشت آنان در یک لوح
فرهنگ نویسان عربى، رقیم را به معناى «مرقوم» و برگرفته از ریشه «ر- ق- م» دانسته و معانى «نوشته» ، «خط و نوشته برجسته» و برخى نیز «دوات» را براى آن گفتهاند. شمارى از آنها، «رقم» را نقطه و اعراب گذارى کردن نوشته و گروهى نیز نوشتن معنا کردهاند؛ اما چنان که برخى نیز در جمع میان معانى گفتهاند کاربردهاى گوناگون «رقم» و واژگان برگرفته از آن نشان مىدهد که ریشه یاد شده، در اصل به معناى ایجاد نشانه در هر چیزى است که متناسب با موارد کاربرد، معناى متفاوتى دارد؛ رَقَم الکتاب؛ یعنى کتاب را نوشت، رَقَمَ الشىء؛ یعنى آن چیز را با نشانهاى، متمایز کرد، رَقَمَ الکلمات؛ یعنى واژگان را نقطه و اعراب گذارى کرد. در مقابل، پارهاى از قرآن پژوهان، «رقیم» را از واژگان دخیل مىدانند؛ از جمله آن را واژهاى رومى و به معناى «لوح» و واژهاى سریانى و به احتمال، نام مکانى دانستهاند.
واژه «رقیم» فقط یک بار در قرآن آمده است:
«ام حَسِبتَ انَّ اصحبَ الکَهفِ والرَّقیمِ کانوا مِن ءایتِنا عَجَبا». (کهف/ 18، 9) هویّت اصحاب رقیم که از آیات شگفت الهى خوانده شدهاند و نیز وجه تسمیه آنان به این نام، اصلىترین موضوع مورد چالش در میان صاحب نظران است. منابع نخست تفسیرى شیعه و سنى نشان مىدهد که در عصر نزول و سدههاى آغازین تاریخ اسلام، همه مفسّران، هماهنگ با سیاق آیات، اصحاب کهف و رقیم را گروه واحدى مىدانستهاند و تنها موضوع مورد اختلاف آنان، معناى «رقیم» و وجه تسمیه اصحاب کهف به آن بوده است؛ این گروه معانى متفاوتى را براى رقیم گفتهاند. بیشتر آنان با استناد به ریشه لغوى و پارهاى از احادیث و نیز احتمالًا برخى منابع اهل کتاب، آن را به معناى کتیبه و لوحى دانستهاند که نام و سرگذشت اصحاب کهف در آن نگاشته شده بود. سنگ یا مس بودن لوح، نویسندگان و محل نصب یا نگهدارى آن، مورد اختلاف این گروه است. رقیم به عنوان نام قریه اصحاب کهف، کتاب دینى، درهمها و سگ آنان و همچنین وادى و کوهى که غار در آن قرار داشت، دیدگاههاى دیگرى است که از سوى این مفسران ارائه شده است. انگارههاى یاد شده، گاه با پذیرش یا نقد
دائرة المعارف قرآن کریم، ج3، ص: 407
مفسران متأخر رو به رو گشته و گاهى نیز بدون هیچ اظهار نظرى گزارش شده است.
بنابراین دیدگاه که مورد پذیرش مشهور مفسران متأخر از اهل سنت نیز بوده عطف «الرقیم» بر «الکهف» عطف بیان و براى متمایز کردن اصحاب کهف از دیگر گروههاى مشابه است. البته در دورههاى بعد گویا کشف اجسادى از مردگان در غارهایى چند و مشابهتها و تفاوتهاى آن با داستان اصحاب کهف و نیز روایت مرفوعهاى از پیامبر صلى الله علیه و آله زمینه چالش بر سر هویت اصحاب رقیم شد. در مقابل نظریه اوّل برخى، اصحاب رقیم را گروهى دیگر دانسته و داستان موسوم به «حدیث غار» در روایت مرفوعه نعمان بن بشیر از پیامبر صلى الله علیه و آله را سرگذشت آنان پنداشتهاند. براساس این روایت، روزى سه نفر در بیابان و در پى بارش شدید باران به غارى پناه مىبرند. دهانه غار بر اثر سقوط سنگى بزرگ از بالاى کوه، بسته شده و آنان در آنجا محبوس مىشوند. پس از استغاثه فراوان بر آن مىشوند که هر یک به بیان کار نیکى از خود بپردازند، باشد که خداوند از سر رحمت نجاتشان دهد، پس چنین مىکنند و دهانه غار گشوده مىشود. این انگاره از سوى صاحبان دیدگاه نخست رد شده است. برخى از آنان با بیان وجه ارتباط سرگذشت اصحاب کهف با آیات پیش از آن، حدیث غار را با سیاق آیات مذکور ناسازگار دانسته و نیز معتقدند که نام بردن از دو گروه جداگانه و پرداختن به سرگذشت یکى و وانهادن دیگرى از بلاغت دور است. نکته مهمتر اینکه افزون بر گزارش متفاوت حدیث غار در منابع گوناگون، در متن آن نامى از اصحاب رقیم نیامده است ، گویا برخى راویان، افراد یاد شده را که همانند اصحاب کهف به غار پناهنده شدهاند، بر اصحاب رقیم تطبیق کردهاند. هویّت و سرگذشت اصحاب رقیم و سبب این نامگذارى در احادیث اسلامى و منابع مربوط به آن نیز بازتاب یافته است. در پارهاى از روایات شیعى، اصحاب کهف و رقیم، گروه واحدى معرفى شدهاند که نام و سرگذشت آنان در لوحى از مس نگاشته شده بود. در این روایات به جزئیات بیشترى درباره نام، زمان، مکان، سرگذشت و پادشاه عصر آنان پرداخته شده است. (اصحاب کهف) منابع-
( 6). الصحاح، ج 5، ص 1936؛ النهایه، ج 2، ص 254،« رقم»
( 7). مفردات، ص 362،« رقم»
( 8). جمهرةاللغه، ج 2، ص 790؛ لسانالعرب، ج 5، ص 291،« رقم»
( 1). ترتیب العین، ص 323؛ لسانالعرب، ج 5، ص 291؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 1469،« رقم»
( 2). القاموسالمحیط، ج 2، ص 1469؛ مقاییساللغه، ج 2، ص 425؛ الصحاح، ج 5، ص 1936،« رقم»
( 3). التحقیق، ج 4، ص 174؛ المصباح، ج 1، ص 236؛ القاموس المحیط، ج 2، ص 1469،« رقم»
( 4). الاتقان، ج 1، ص 293؛ البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 384
( 5). واژههاى دخیل، ص 224
( 6). تفسیر عیاشى، ج 2، ص 322؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ التبیان، ج 7، ص 11
( 7). تفسیر عبدالرزاق، ج 2، ص 325؛ جامع البیان، ج 15، ص 247- 248؛ معانى القرآن، ج 2، ص 134
( 8). مجمع البحرین، ج 2، ص 725،« رقم»؛ الصافى، ج 3، ص 231؛ المیزان، ج 13، ص 245، 246
( 9). تفسیر العیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر القمى، ج 2، ص 31؛ نورالثقلین، ج 3، ص 244، 246
( 10). جامعالبیان، ج 15، ص 247- 249؛ التبیان، ج 7، ص 11؛ زادالمسیر، ج 5، ص 107- 108
( 11). تفسیر ابىالسعود، ج 5، ص 206؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7- 8؛ روحالمعانى، ج 15، ص 303- 304
( 12). الفرقان، ج 15، ص 24- 25
( 1). التبیان، ج 7، ص 11؛ مجمعالبیان، ج 6، ص 697- 698؛ زادالمسیر، ج 5، ص 108
( 2). جامع البیان، ج 15، ص 248؛ التفسیر الکبیر، ج 21، ص 82؛ تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7
( 3). اضواء البیان فى تفسیرالقرآن، ج 9، ص 12
( 4). المحررالوجیز، ج 3، ص 497؛ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232؛ التحقیق، ج 4، ص 175
( 5). المحرر الوجیز، ج 10، ص 367؛ تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232؛ التحقیق، ج 4، ص 173
( 6). مسند احمد، ج 5، ص 343- 344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140- 142
( 7). تفسیر قرطبى، ج 10، ص 232- 233
( 8). مسند احمد، ج 5، ص 343- 344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140- 142
( 9). تفسیر بیضاوى، ج 3، ص 7- 8؛ التفسیر الکبیر، ج 21، ص 82؛ المیزان، ج 13، ص 246، 281
( 10). المیزان، ج 13، ص 246
( 11). مسند احمد، ج 5، ص 343- 344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 140- 142
( 12). مسند احمد، ج 5، ص 343- 344؛ صحیح البخارى، ج 3، ص 50؛ ج 5، ص 273؛ بحارالانوار، ج 14، ص 408- 422
( 1). تفسیر عیاشى، ج 2، ص 321؛ تفسیر قمى، ج 2، ص 31؛ بحارالانوار، ج 14، ص 426
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم - قم، چاپ: دوم، 1389.
از عارفی پرسیدند : چرا اینقدر ذکر صلوات در منابع دینی ما تاکید شده! و برای آمرزش گناهان، وسعت روزی ، صحت و سلامتی، گشایش در کارها و... صلوات تجویز کرده اند. سر و راز این ذکر چیست؟؟؟
فرمود: اگر به قرآن نگاه کنید، فقط و فقط یکجا در قرآن هست که خداوند انسان رو همشأن و هم درجه ی خودش میکنه! یعنی از انسان میخواد که بیاد کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنن و اون این آیه ست:
"انّ الله و ملائکته یصلّون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلموا تسلیما"
خدا و ملائکه اش دارند برای پیامبر صلوات میفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید.
علت عظمت و بزرگی ذکر صلوات همینه که انسان رو یکباره تا کنار خدا بالا می بره...
"الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم "
موسیقی باعث ارتقاء هیچ چیزی که از قبل در قلب نباشد، نمی شود.
بنابر این کسی که نفس اش به چیزی غیر از خدا متصل باشد، توسط موسیقی به امیال حسی و حیوانی برانگیخته می شود.
اما کسی که در درون به محبت الهی متصل باشد، با شنیدن موسیقی در جهت خواست الهی بر انگیخته می شود.
آنچه غلط و نادرست است حاصل حجاب نفس است و آنچه درست و حقیقی است در لفافه دل است.
پوشش و لفافه نفس، تاریک و زمینی است
در حالی که (لفافه) دل، آسمانی و درخشان می باشد.
افراد عادی برحسب طبایع حیوانی خود به موسیقی گوش می سپارند
و استماع سالکان طریقت نیز از روی میل و خوف می باشد
در حالی که استماع آن توسط اولیاء موجب فراهم آمدن مشاهده الطاف و عطایی الهی خواهد شد، و اینان عرفایی هستند که نزد ایشان استماع موسیقی به معنای تفکر و شهود می باشد.
ابوحفص سهروردی
ابعاد عرفانی اسلام
صفحه 310 و 311