پیامبر گرامی اسلام (ص):
دو چیز را خداوند در این جهان کیفر مى دهد تعدى و ناسپاسى پدر و مادر.
اثنان یعجّلهما اللَّه فی الدّنیا البغى و عقوق الوالدین.
(نهج الفصاحه، سخنان گوهربار رسول اکرم حضرت محمد ص)
بخونید خیلی قشنگه: اولین روزی که امام حسین (ع) روزه گرفتند همه اهل بیت در کنار سفره جمع شدند؛ پیامبر اکرم (ص) رو به امام حسین فرمودند:
حسین جان عزیزم روزه ات را باز کن. امام حسین فرمودند:
جایزه من چه خواهدبود؟
پیامبر فرمودند: نصف محبتم را به کسانی که تو را دوست دارند می بخشم.
حضرت علی(ع) فرمودند:
پسرم حسین جان بفرما. باز امام فرمودند: جایزه من چه خواهدبود؟
حضرت علی فرمودند: نصف عبادت هایم برای کسانی که عاشق تو هستند.
حضرت فاطمه(س) فرمودند:
عزیز دلم افطار کن.امام حسین پرسیدند:
جایزه شمابه من چیست؟
حضرت فرمودند: نصف عبادت هایم را به کسانی که بر تو گریه می کنند می بخشم.
امام حسن(ع) فرمودند:
برادر جان روزه ات را بازکن و امام همان سوال را پرسیدند.
حضرت پاسخ دادند: من تا همه گنهکاران را بر تو نبخشم به بهشت نخواهم رفت.
و درهمین حال جبرئیل بر پیامبر نازل شد فرمود خدا می فرماید:
من از شماها مهربانتر هستم و آنقدر آن کسانی که عاشق تو هستند را به بهشت میبرم تا تو راضی شوی یا حسین.
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺤﻤﺪ "ص" ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:
ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﻬﺮﻩ کسی که این حدیث رابه دیگران می رساند
حاج مهدی سلحشور چند شب قبل تو حرم حضرت معصومه میگفت:...دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی وبعدش پخش میکنی !!!حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی.. فکرش راب کن.. روز قیامت باخودت میگی کاش بیشتر میفرستادم..!
سبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین
حقیقت کربلا را بیخاصیت و بیاثر کردهایم
گزیدهای از سخنرانی استاد مطهری در حسینیه ارشاد، 7 محرم 1389 هجری قمری (فروردین 1348)
حادثه کربلا براى ما مردم خواهى نخواهى یک حادثه بزرگ اجتماعى است؛ یعنى این حادثه در تربیت ما، در خُلق و خوى ما اثر دارد، حادثهاى است که خود به خود، بدون اینکه هیچ قدرتى ما مردم را مجبور کرده باشد، میلیونها نفر و قهراً میلیونها ساعت براى شنیدن و استماع قضایاى مربوط به آن صرف مىکنیم. میلیونها تومان پول براى این کار صرف مىشود. این قضیه را ما باید همان طورى که بوده است، بدون کم و زیاد تلقى کنیم و اگر کوچکترین دخل و تصرفى از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف مىکند، بجاى اینکه ما از این حادثه استفاده کنیم قطعاً ضرر خواهیم کرد.
حال بحث من این است که در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد کردهایم، هم تحریفهاى لفظى- یعنى شکلى و ظاهرى- راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشى مطلب، و هم [تحریفهاى معنوى که] در تفسیر این حادثه ما تحریف کردهایم. با کمال تأسف این حادثه، هم دچار تحریفهاى لفظى است و هم دچار تحریفهاى معنوى، هر دو. و باز تحریفهایى که مىشود، گاهى لااقل هماهنگى با اصل مطلب دارد، ولى گاهى تحریف نه تنها کوچکترین هماهنگى ندارد بلکه قضیه را مسخ و بکلى واژگون مىکند، به شکلى در مىآورد که به صورت ضد خودش در مىآید. باز هم با کمال تأسف باید عرض کنم تحریفهایى که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بىخاصیت کردن و بىاثر کردن قضیه بوده است و در این امر، هم گویندگان و علماى امت تقصیر داشتهاند و هم مردم. همه اینها را ان شاء اللَّه براى شما توضیح مىدهم.
این مطلب را هم در مقدمه باید عرض بکنم: در همه اینها مردم مسؤولاند؛ یعنى شما مردمى که اینجا نشستهاید، هیچ خیال نمىکنید که در این قضیه مسؤول هستید و خیال مىکنید که مسؤول فقط گویندگان هستند. دو مسؤولیت بزرگ، مردم دارند. یک مسؤولیت این است که نهى از منکر بر همه واجب است. وقتى که مىفهمید و مىدانید- و مردم اغلب هم مىدانند- که دروغ است، نباید در آن مجلس بنشینید، که حرام است، بلکه باید مبارزه کنید. و دیگر این تمایلى است که صاحب مجلسها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد، باید کربلا بشود.
روضه خوان بیچاره مىبیند که اگر بنا بشود هرچه مىگوید از آن راستها باشد مجلسش نمىگیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمىکنند، ناچار یک چیزى هم اضافه مىکند. این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند، [نگویند] فلان روضه خوانى که مجلس او مىگیرد، فلان روضه خوانى که کربلا مىکند. کربلا مىکند یعنى چه؟! شما باید روضه راست را بشنوید و معارف و سطح فکرتان بالا بیاید، به طورى که اگر در یک کلمه روحتان اهتزاز پیدا کرد، یعنى با روح حسین بن على هماهنگى کرد، و اشکى ولو ذرهاى، ولو به قدر بال مگس [جارى شد،] اگر یک چنین اشکى در حالت هماهنگى روح شما با حسین بن على از چشم شما بیرون بیاید، واقعاً مقام بزرگى براى شماست.
اما اشکى که از راه قصّابى کردن بخواهد از چشم شما بیاید، اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد. «داد بکشید» یعنى چه؟! چرا داد بکشید؟! (حماسه حسینی، ج 1، صفحه 60 تا 62).
چکیده سخنرانی:
نعمتی که نتوانی از آن در چهارچوب و بستر خودش استفاده کنی، هم میگندد و هم میگنداند.
معصوم در دعای بعد از نماز برای سال جدید که با محرم شروع میشود میفرماید: «اسألک فیه العصمه من الشیطان و القوه علی النفس الاماره بالسوء و العمل بما یقربنی الیک»
این دعا به ما یاد میدهد که سالمان را با چه شروع کنیم: عصمت و قوت و عمل. عصمت از شیطان و قوت در برابر نفس اماره و عمل برای نزدیکی به خدا.
شیطان کار خودش را در هر صورت انجام میدهد. آنچه مهم است عصمت از او است؛ یعنی طوری واکسینه شویم که کار شیطان تأثیری نداشته باشد.
قانون تبدیل که استاد صفایی میگوید و در قرآن هم آمده است(یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ ) میگوید: ما با تبدیل نه تنها میتوانیم سیئات را برداریم، بلکه خود سیئه را هم میتوانیم به حسنه تبدیل کنیم.
قوت، قدرت است در مقابل نفس. نفسی که اماره به سوء است.
به این دلیل قوت در برابر شیطان به کار برده نشده که شیطان میکروب است. خودش ضعیف است و نیازی به قدرت ندارد. کافی است خود را واکسینه کنیم. مهم نفس است. مشکل اصلی از خود ما است.
بعد از قوت نیاز به عمل داریم، اما نه هر عملیغ بلکه عملی که ما را به خدا نزدیک کند.
همه ما متعبدیم وعبودیت داریم وگرنه در زندگی هرگز حرکتی نمیکردیم و عملی نداشتیم. مهم این است که باید معبود را انتخاب کنیم و عبودیت برای خدا باشد.
همه عوالم راه و همه اولیاء خدا چراغاند تا ما ببینیم و برویم؛ نه اینکه نبینیم و بدویم؛ و نه اینکه ببینیم و بمانیم.
خدا در قرآن میفرماید:
«مَنْ کانَ یُرِیْدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیْها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیْدُ، ... وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا»
«کسى که زندگى زودگذر را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم مىبخشیم، ... و کسى که سراى آخرت را مى طلبد، و کوشش خود را براى آن انجام دهد و مؤمن است، به تلاش هاى آنها پاداش داده خواهد شد.»
وجود ما باید به گونهای باشد تا در سختترین شرایط هم عمل کنیم و این به خود ما بستگی دارد که عاجله یعنی دنیا را انتخاب کرده باشیم یا آجله یعنی آخرت را.
برخی با اینکه خدا را به عنوان رب شناختهاند، سقف درخواستشان همین دنیا است. مانند کسی که به فرایش قرآن اینگونه دعا میکند:
«فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ»
«بعضی از مردم مى گویند: «پروردگارا، به ما، در همین دنیا عطا کن» و حال آنکه براى او در آخرت نصیبى نیست.»
در حالی که باید اینگونه گفت: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (پروردگارا ! به ما در دنیا نیکى و در آخرت هم نیکى عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.»
این یک کلام نیست. یک منشور است.
خدا میفرماید: ما به هر دو گروه کمک می کنیم: «کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاء رَبِّکَ مَحْظُورًا»
ما به همه کمک میکنیم، اما تو چه میخواهی؟ خودت را برای چه آماده کردهای؟ چه توقعی از خودت داری؟
ما به اندازهای که طالب باشیم، اراده میکنیم. به اندازهای که عارف باشیم، طالبیم. به مقداری که از خودمان توقع داریم، اراده میکنیم و خدا به اراده ما احترام میگذارد.
چرا خدا مانع ما نمیشود؟ نکته این است که وقتی خود را در مسیر لغزندگی گذاشتی، سنت عالم این است که زمین میخوری.
بنابراین اراده و عمل و دعاهای ما، همه به این بستگی دارند که عاجله را انتخاب کرده باشیم یا آجله را. برای کسانی که آخرت و لقاء رب را میطلبند، ایثار پرواز است؛ اما برای آنها که دنیا را میخواهند، این کار بیمعنا است.
لینک
به نام خدا
مبحث چهل و یکم از آیات مرتبط با روابط اجتماعی ما (انفاق)
نکوهش بخل و بخیل در قرآن
در آیات زیادی از قرآن علاوه بر توصیه به انفاق و قرض الحسنه،از بخیلان ونیز افرادی که دیگران را به بخل تشویق و از انفاق بازمیدارند،انتقاد شده است.
این مفهوم در آیات 23 و 24 سوره حدید ذکر شده است.
لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿۲۳
تا بر انچه از دست دادید،تاسف نخورید و به انچه به شما داده شده شادمانی نکنید وخداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.
پس در واقع خداوند هیچ فرد متکبر وفخر فروشی را که می پندارد که هر نعمتی در دست دارد، بواسطه شایستگی خودش بدست آورده ، دوست نمی دارد.
الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ ﴿۲۴﴾
همانان که بخل مى ورزند و مردم را به بخل ورزیدن وامى دارند و هر که روى گرداند قطعا خدا بى نیاز ستوده است (۲۴)
خداوند اگر به بندگانش مالی می دهد و آنها را امر به انفاق می کندبرای آنست که می خواهدآنهارابه ثواب و درجه بالاتری برساند وجزا دهد.
لینک
تفسیر نور
فصلت 17-18
وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّواْ الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ
وَنَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ
ترجمه:
و امّا قوم ثمود، آنان را هدایت کردیم ولى کوردلى را بر هدایت ترجیح دادند پس به کیفر آن چه کسب مىکردند صاعقه عذابِ خفت بار آنان را فرو گرفت.
و (از عاد و ثمود) ما آنان را که ایمان آوردند و تقوا پیشه بودند نجات دادیم.
نکته ها :
پیامبرِ قوم ثمود حضرت صالح بود. آنان در میان مدینه و شام (وادى القرى) زندگى مىکردند و امکانات کشاورزى و توان جسمى بالایى داشتند.
بعضى آیات، هلاکت قوم ثمود را با صاعقه و بعضى با زلزله بیان کرده است که مىتواند با هم باشد. «صاعقة العذاب»
پیام ها:
1- تاریخ، بهترین درس عبرت است. «و امّا ثمود...»
2- سنّت خداوند، هدایت مردم است. «فهدیناهم»
3- کفر برخى انسانها، بدون تأمل، بدون دلیل و فورى است. «فاستحبّوا...» (حرف «فاء» نشانهى عجله در کفر است.)
4- انسان، آزاد و انتخابگر است. «فاستحبّوا العمى على الهدى...»
5 - کفر، کوردلى است. «العمى»
6- کفر سریع، قهر سریع را به همراه دارد. «فاستحبّوا... فاخذتهم»
7- خداوند قبل از عذاب، اتمام حجّت مىکند. «فهدیناهم... فاخذتهم»
8 - خوار کردن انبیا خوارى قیامت را به دنبال دارد. «عذاب الهون»
9- بدتر از غفلت و کفر، استمرار آن است. «کانوا...»
10- قهر یا لطف خداوند، نتیجهى عملکرد خود انسان است. «یکسبون»
11- رمز نجات، ایمان و تقوا است. «و نجّینا الّذین آمنوا و کانوا یتّقون»
12- ایمان، نیاز به تجدید ندارد، ولى تقوا در هر لحظه و نسبت به هر فکر، عمل، سخن و تصمیمى مطرح است. («آمنوا» ماضى ولى «یتّقون» مضارع آمده است)
روشهای مقابله با ظلم
بنام خدا .
با توجه به قرار گیری در ماه محرم و مبارزه امام حسین ع با یزیدیان،موضوع نحوه مقابله با ظالم از منظر قران را بررسی خواهیم کرد.
ابتدا بطور خلاصه به مفهوم ظلم و انواع آن در قرآن می پردازیم:
1-واژه "ظلم" به معنای ستم ، بیداد، بی عدالتی کردن ، ستمکاری ، حق را پایمال ساختن ، تجاوز از حق ، قرار دادن هر چیزی در جایی نامناسب آمده است .( لسان العرب و اقرب الموارد و المعجم الوسیط واژه ظلم)
این واژه با کلمه "ظلمت" به معنای تاریکی و سیاهی هم ریشه و بنا به اعتباری ، قریب المعنی است ؛ زیرا تاریکی نتیجه ستم کاری و حق را پایمال ساختن می باشد . (راغب- ص 315)
واژه ظلم با دیگر مشتقات آن ، که در همه آنها معنای ستم و بی عدالتی مشترک است ، " 289 مرتبه " در قرآن آمده است و 26 مرتبه هم در مشتقاتی آمده است که معنای ظلمت و تاریکی میدهد .
بیان قرآن به مبحث ظلم ، آن هم به این گستردگی ، حاکی از آن است که امری مبتلا به است و هشداری است برای روی آورنده به قرآن که در فهم آیات الهی باید سخت مراقب باشد تا در ورطه ظلم نیفتد :"هر که بار ستمی به دوش داشته باشد حتماً زیان دیده است ." (طه/ 111)
2-ظلم از حیث مظلوم سه گونه است:ظلم به خدا ،ظلم به خود ،ظلم به دیگران
ظلم به خدا یعنی مراعات نکردن حقوق خداوند و آنچه که مستحق خالق و رب انسانهاست.بالاترین ظلمها به خدا در قرآن،شرک وغیر خدا را عبادت کردن و نیز افترا بستن و مطالب را بدروغ به خدا نسبت دادن و تکذیب آیات او بیان شده است.
قدر خویش نشناختن و حق هویت حقیقی ، روحی و واقعی خود را آن گونه که شایسته یک انسان کامل است ادا نکردن ... همه از مصادیق ظلم به خویشتن محسوب میشود.مهمترین و اصلی ترین مصادیق ظلم به خود(نفس)نیز، تجاوز از حدود و فرامین الهی است :" و این حدود و فرامین خداست و هر که از حدود و فرامین خدا تجاوز کند ، بی تردید به خودش ستم کرده است."(طلاق/ 1)
ظلم به دیگران: این قسم نیز دارای مصادقی فراوانی است. از جمله: ظلم مالی، که شامل پایمال کردن حق مالی یک انسان یا یک جامعه میباشد و یا ظلم جانی که این گونه تجاوز و ستمکاری از وارد کردن یک جراحت کوچک بر بدن تا کشتن یک یا چند انسان را شامل میشود و یا ظلم اعتباری که همان تجاوز به حقوق اعتباری انسانهاست و نیز مصادیق دیگر ظلمها.
در این تحقیق ،نوع سوم ظلم یعنی ستم به دیگران و روش برخورد با اینگونه ظالمین مدنظر می باشد.
لینک
شخصیتهای قرآنی(1)
استادمحمدمهدی فولادوند
زندگینامه: محمد مهدی فولادوند (1299-1387)
محمد مهدی فولادوند #نویسنده، #مترجم، #قرآنپژوه و ادیب ایرانی، نوه آیتالله العظمی حاجیآقا محسن اراکی و فرزند مرحوم حسین بختیاری، اول دی سال 1299 هجری شمسی در اراک متولد شد.
وی در سن 12 سالگی به تهران آمد و در سال 1318 از مدرسه دارالفنون تهران دیپلم ادبی گرفت و برای ادامه تحصیل به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت.
فولادوند در شهریور 1329 عازم فرانسه شد و درمدت 14سال در پاریس در دانشگاه سوربن در رشته ادبیات، هنر، فلسفه و زبان شناسی عرب تحصیل کرد و رساله دکتری خود را که درباره عمر خیام بود در خارج از دانشگاه چاپ کرد.
وی در سال 1344 شمسی به عنوان عضو دائمی انجمن نویسندگان فرانسهزبان و عضو وابسته انجمن شعرای فرانسه برگزیده شد. در آبان سال 1344 شمسی به تهران بازگشت و در اکثر دانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشور از جمله هنرکده هنرهای دراماتیک و هنرهای زیبای تهران و مدرسه عالی ادبیات و زبانهای خارجه علوم تربیتی به تدریس دروس مختلف فسلفه، زیباشناسی، ادبیاتفرانسه، تاریخ مذاهب، فرهنگ و تمدن پرداخت.
در سال 1324قدیمیترین انجمن فسلفی توسط وی در تهران تشکیل شد. وی یکی از اعضای برجسته انجمن فلسفی ایران و علوم انسانی (وابسته به یونسکو) بود.
فولادوند ضمن آشنایی عمیق و تسلط وافر بر زبانهای فرانسه و عربی و آشنایی با زبان انگلیسی و مقدمات چند زبان دیگر اروپایی، دارای مجموعه آثاری بیش از 40 مجلد کتاب است.
ترجمه قرآن کریم وی به زبان فارسی جزء ممتازترین ترجمههای 50 سال اخیر معرفی شده و جایزه و پنج لوح تقدیر بدست آورد. آثار فرانسه وی مورد تقدیر ژنرال دوگل، شوایستر، فرانسوا موریاک، هانری، دمتنرلان، ژان ککتو و آکادمیهای فرانسه، سوئیس و کانادا واقع شده است.
وی در زبان فارسی به مهدا تخلص دارد و دیوان اشعار فارسی او به حدود بیست هزار بیت و به زبان فرانسه هفتصد صفحه میرسد. فولادوند در کتابی که چندین دهه قبل درباره خیام نوشته بود مقبره این شاعر را به کلاهکهای چاههای نفت تشبیه کرد و معتقد بود مزار بسیاری از شاعران و نویسندگان در ایران به لحاظ زیباییشناسی جذاب نیستند.
محمدمهدی فولادوند در چند سال آخر زندگی، بر اثر سکته مغزی قدرت تکلم و نیروی حافظه خود را از دست داده بود. وی 15 مرداد 1387 به علت کهولت سن درگذشت.
برخی از آثار محمدمهدی فولادوند:
ترجمه رباعیات عمرخیام،1960 (به فرانسه)
منتخب اشعار و نوشتههای فرانسه، 1963 (به فرانسه)
در جست و جوی زیبایی (به فرانسه)
سنفونیها (به فرانسه)
زن در اندیشه خدا
نخستین درس زیباییشناسی
چگونه قرآن را به فارسی ترجمه کنیم
رهایی از گمراهی
ترجمه کتاب الحدود ابنسینا
انسان مسوول و تاریخساز، ترجمه از عربی
آفرینش هنری در قرآن
از ژرفای قرآن
قرآن و نسل امروز
نقدی بر مارکس
خدا را دیدم، ترجمه از عربی
سفری از شک تا ایمان، ترجمه از عربی
ترجمه برخی از ادعیه و دعای کمیل به فرانسه و فارسی
فرهنگ فرانسه به فارسی
ترجمه قرآن به فارسی (ترجمه دقیق)
صلح و شمشیر ،حمایت از صلح و همزیستی مسالمت آمیز (به فرانسه)
ترجمه دقیق مادام بوواری
حافظ دلها
اپرای آفرینش، به پنج زبان
ترجمه دعای کمیل (به فرانسه)
در حریم نور، 2جلد
پیشوای چهره برخاک سایندگان (ترجمه صحیفه سجادیه)
خیام شناسی
ترجمه جدید نهج البلاغه
حافظ در آستان وحی
ترجمه تئاتر در ایران(به فرانسه)
منبع مقاله: همشهری آنلاین
قرآن درکلام رهبری
انس با قرآن
همهی شما برادران و خواهران، باید هر روز قرآن بخوانید و سعی کنید با آن مأنوس شوید و آن را بیاموزید و دریابید. مهم، قطع رابطه نکردن با قرآن است. چه نیم صحفه و یک ورق بخوانید، چه یک «حزب» و یا یک «جزء» .
رابطه نباید قطع شود. به هر حال، همه، هر چقدر وقت، همّت و حوصله دارند، باید قرآن بخوانند. بعضی فقط در ماه رمضان قرآن می خوانند. این، خطاست. هر روز باید قرآن بخوانید. بعد از نماز صبح، یا آخر شب که می خواهید بخوابید و یا وسط روز، خواندن مقداری از قرآن لازم است.
البته خواندن قرآن، به تنهایی کافی نیست؛ باید معنای آن را بفهمید. هر کس که می تواند بفهمد، چه بهتر؛ اما کسی که نمی فهمد، باید از ترجمه ها ی قرآن استفاده کند و هر آیه ای را که می خواند به ترجمه آن نیز بنگرد. پرداختن به معنای قرآن در کنار الفاظ آن ،انس با قرآن را بیشتر می کند....اگر در همین زندگی دنیا، با قرآن مأنوس و محشور باشید، در قیامت هم با قرآن محشور خواهید شد.
خیلی جالبه...با تمام حروف الفبا یه مصرع شعر خطاب به خدا گفته.
شعر هم خیلی قشنگ و پر معناست
(ا) الا یا ایها الاول به نامت ابتدا کردم
______________________________
(ب) برای عاشقی کردن به نامت اقتدا کردم
______________________________
(پ) پشیمانم پریشانم که بر خالق جفا کردم
______________________________
(ت) توکل بر شما کردم بسویت التجا کردم
______________________________
(ث) ثنا کردم دعا کردم صفا کردم
______________________________
(ج) جوانی را خطا کردم زمهرت امتناع کردم
______________________________
(چ) چرایش را نمیدانم ببخشا که خطا کردم
______________________________
(ح) حصارم شد گناهانی که آنجا در خفا کردم
______________________________
(خ) خداوندا تو میدانی سر غفلت چه ها کردم
______________________________
(د) دلم پر مهر تو اما چه بی پروا گناه کردم
______________________________
(ذ) ذلالم داده ای اکنون که بر تو اقتدا کردم
______________________________
(ر) رهت گم کرده بودم من که گفتم اشتباه کردم
______________________________
(ز) زبانم قاصر از مدح و کمی با حق صفاکردم
______________________________
(س) سرم شوریده میخواهی سرم از تن جدا کردم
______________________________
(ش) شدی شافی برای دل تقاضای شفا کردم
______________________________
(ص) صدا کردی که ادعونی خدایا من صدا
کردم
______________________________
(ض) ضعیف و ناتوانم من به در گاهت ندا کردم
______________________________
(ط) طلسم از دل شکستم من که جادو بی بها کردم
______________________________
(ظ) ظلمت نفس اماره که شکوه بر صبا کردم
______________________________
(ع) علیمی عالمی بر من ببخشا که خطا کردم
______________________________
(غ) غمی غمگین به دل دارم که نجوا با خدا کردم
______________________________
(ف) فقیرم بر سر کویت غنی را من صدا کردم
______________________________
(ق) قلم را من به قرآن کریمت مقتدا کردم
______________________________
(ک) کتابت ساقی دلها قرائت والضحی کردم
______________________________
(گ) گرم از درگهت رانی نمی رنجم خطا کردم
______________________________
(ل) لبم خاموش و دل را با تکاثر آشنا کردم
______________________________
(م) مرا سوی خود آوردی از این رو من صفا کردم
______________________________
(ن) نرانی از درمیخانه ات یا رب که ساقی راصدا کردم
______________________________
(و) ولی را من علی دانم علی را مقتدا کردم
______________________________
(ه) همین شعرم به درگاهت قبول افتد دلم را مبتلا کردم
______________________________
(ی) یکی عبد گنهکارم اگرعفوم کنی یارب غزل را انتها کردم